iran-emrooz.net | Wed, 23.05.2007, 16:13
مذاكره جمهوری اسلامی با آمریكا
دکتر حسين باقرزاده
سه شنبه 1 خرداد 1386 – 22 مه 2007
صحنه برای برگزاری اولین گفتگوی مستقیم و علنی آمریكا با رژیم جمهوری اسلامی در طول 28 سال حیات آن آماده شده است. گفتگوها در بغداد انجام میشود و موضوع آن عراق است. طرف مذاكره كننده از سوی آمریكا تعیین شده است، ولی تا لحظه نوشتن این سطور شایعات متعددی در باره طرف ایرانی مطرح شده و رژیم ایران هنوز اعلام نكرده است كه چه كسی از طرف او گفتگو خواهد كرد. تردید و تعلل در اعلام این موضوع، البته از یك مشكل عمیقتری حكایت میكند: سردرگمی سیاست خارجی رژیم جمهوری اسلامی در این مورد همچنان ادامه دارد، و هنوز معلوم نیست رژیم ایران از این گفتگوها چه هدفی را دنبال میكند. این سردرگمی احتمالا پس از آغاز مذاكرات نیز ادامه خواهد یافت، و صداهای مختلفی كه سیاست خارجی ایران را شكل میدهند كار مذاكرهكننده را مشكل خواهند كرد.
در باره انگیزههای رژیم ایران برای این مذاكرات گمانهزنیهای زیادی انجام شده است. همزمانی این گفتگوها با پایان یافتن آخرین مهلت دوماهه شورای امنیت سازمان ملل برای قطع برنامه غنیسازی هستهای این ظن را تقویت كرده است كه رژیم جمهوری اسلامی به این مذاكرات به عنوان یك وسیله وقتكشی نگاه میكند. اگر حكومت ایران در تعامل خود با غرب هر اشتباهی را مرتكب شده باشد و اگر سیاست خارجی جمهوری اسلامی به خصوص در مورد رابطه با آمریكا مانند لاشهای از سوی جناحهای مختلف حاكم به هر سو كشیده میشود، در یك نكته باید به موفقیت رژیم اذعان كرد: جمهوری اسلامی تا به حال توانسته است بارها به لطایف الحیل برای خود وقت بخرد و در سایه آن برای سالهایی چند به برنامههای هستهای خود ادامه دهد. آقای روحانی، مذاكره كننده اتمی ایران در سالهای آخر ریاست جمهوری خاتمی بعدها به این نكته افتخار میكرد، و جانشینان او نیز ظاهرا این درس را آموختهاند و به كار میبندند.
اكنون نیز این مذاكرات وسیله خوبی خواهد بود كه ولو برای مدتی كوتاه گفتگوهای پشت پرده اعضای دایمی شورای امنیت تحت الشعاع قرار گیرد و تصمیمگیری برای مرحله بعدی اقدام شورای امنیت به تعویق بیفتد. برای این منظور البته لازم است كه هیئت ایرانی مذاكرهكننده تا آنجا كه ممكن است گفتگوها را كش بدهد و با كاربرد تاكتیكهای سنتی «آری، و لیكن» و یا «نه، اما» و یا تغییر موضع از امروز به فردا مذاكره را به درازا بكشاند. در این مورد، اغتشاش سیاست خارجی جمهوری اسلامی نیز میتواند به عنوان یك نقطه قوت به كار گرفته شود: در حالی كه هیئت در عراق مشغول گفتگو است، بلندگوهای مختلف جمهوری اسلامی به اعلام مواضع ضد و نقیض خود ادامه دهند، و مذاكرهكنندگان آمریكایی نتوانند تشخیص دهند كه كدام یك از این صداها موضع رسمی رژیم ایران است، و به این صورت وقت زیادی از گفتگوها فقط برای توضیح این مواضع از سوی نمایندگان رژیم ایران مصرف شود.
به جز مسئله وقت كشی، تنها هدفی كه از سویعالیترین مقام جمهوری اسلامی برای این گفتگوها تعیین شده است ابلاغ این نكته به مقامات آمریكایی است كه حضور آنان مشكل اصلی عراق است و رژیم ایران آماده است كه برای خروج آمریكا از عراق به آنان كمك كند. این امر كاملا با دستوری كه آمریكاییان برای گفتگوهای خود با ایران تعیین كردهاند نمیخواند. آنان علاقمندند در باره حضور اعلام نشده و غیر رسمی نیروهای ایرانی در عراق، یا همكاری آنان با گروههای مسلح غیر دولتی، با مقامات ایران سخن بگویند. اختلاف بر سر دستور ممكن است اولین نقطه اصطكاك بین دو طرف باشد. ولی بسیار بعید است كه مذاكرات بر سر این نكته به هم بخورد. مقامات ایرانی بدون این كه علنا به تغییر دستور اعتراف كنند به احتمال زیاد به دستور مورد نظر آمریكاییان به راحتی تن میدهند تا مذاكرات ادامه پیدا كند.
در واقع، و صرف نظر از انگیزههای رژیم ایران برای مذاكرات، باید توجه كرد كه این گفتگوها در شرایطی صورت میگیرد كه رژیم ایران در یكی از ضعیفترین موقعیتهای خود در عراق قرار دارد. همدستی رژیم ایران با گروههای مسلخ مختلف (و گاه متخاصم) عراق كه در بین نیروهای پلیس نیز نفوذ دارند، دشمنان زیادی برای آن در عراق ایجاد كرده است. این دشمنیها نه فقط در بین مردمی كه در زیر سلطه این نیروهای مسلح زندگی میكنند و به صورت روزمره از این سو یا آن سو ضربه میخورند شیوع دارد، كه حتا متحدان جمهوری اسلامی در درون رژیم عراق را نیز به ستوه آورده است. كسانی كه به تازگی با نوری المالكی نخستوزیر عراق دیدار كردهاند میگویند كه او به شدت از دست رژیم ایران عصبانی است و از ابراز مخالفت خود نیز ابایی ندارد. مقامات آمریكایی و انگلیسی نیز در ماههای اخیر به صورت گستردهای به جمعآوری مدارك مربوط به نقش مأموران جمهوری اسلامی در درگیریهای داخلی عراق و حمله به نیروهای آن دو كشور پرداختهاند و آنها را در اختیار مقامات عراقی نیز قرار دادهاند.
از سوی دیگر، هیئت نمایندگی ایران در این مذاكرات رژیمی را نمایندگی خواهند كرد كه گرفتار یكی از شدیدترین بحرانهای داخلی خود در سطح ملی و حكومتی است. در سطح ملی، به هم ریختگی سیاستهای اقتصادی رژیم همراه با گرانی سرسامآور و فشارهای اقتصادی و بیكاری، بخش اعظم جامعه را دچار مشكل كرده است. اجرای طرح سهمیهبندی بنزین در هفته آینده نیز احتمالا موج جدیدی از نارضایی عمومی را پیش خواهد آورد. در سطح حكومتی نیز درگیریهای درونی، از جمله برای جانشینی خامنهای كه گفته میشود بیماری سرطان او حادتر شده، شدت گرفته است. هماكنون گفته میشود كه در آستانه گفتگوهای عراق اختلافات شدیدی در بین جناحهای رژیم درگرفته است و هر یك تلاش میكند كه كنترل این گفتگوها را در دست گیرد. از دید بسیاری از آنان، موفقیت یا شكست این مذاكرات سرنوشتساز خواهد بود و از این رو هر یك سعی میكنند آن را به طرف اهداف خود سوق دهند. مخالفان مذاكرات برآنند كه حوزه كار آن را محدود كنند و به حد اقل برسانند، و موافقانی مانند هاشمی رفسنجانی امیدوارند بتوانند دستور كار آن را گسترش دهند و باب مذاكرات رسمی با آمریكا را باز كنند.
ولی احتمال این كه این مذاكرات از محدوده عراق فراتر برود در حال حاضر چندان زیاد نیست. آمریكا پیروی ایران از خواست شورای امنیت و تعلیق برنامه غنی سازی اتمی را شرط لازم مذاكره با جمهوری اسلامی اعلام كرده است و انگیزهای برای عدول از آن ندارد. بنا بر این، تنها در صورتی كه رژیم ایران به این خواست تن دهد میتوان انتظار داشت كه این مذاكرات به مسایل بینابینی دو كشور نیز گسترش پیدا كند. یعنی باز مسئله به این باز میگردد كه سر نخ سیاست خارجی و هستهای در تهران به دست كی است. آقای احمدی نژاد و حامیان او همچنان به رجزخوانی در باره ادامه برنامه غنی سازی اادامه میدهند، و به قول نامبرده در جمعی از ایرانیان در بلاروس «آن قدر میایستیم تا غرب جا بزند». این سیاست فعلا مورد تأیید ولی فقیه نیز هست، و تا چنین هست نباید انتظار داشت كه موضوع مذاكرات در بغداد از محدوده عراق فراتر رود. ولی عوامل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی چندی كه به بحرانهای فعلی جمهوری اسلامی دامن زده است، همراه با این واقعیت كه وضع جسمی و روانی خامنهای تا به كی به او اجازه دهد كه كنترل سیاست خارجی را در دست داشته باشد و سیاست فعلی را دنبال كند، ممكن است در ماههای آینده به تحولات نامترقبهای منجر شود و معادلات موجود را به هم بریزد.
مذاكرات عراق به هر نتیجهای برسد نقطه عطفی در روابط جمهوری اسلامی با آمریكا بشمار خواهد رفت. تابوی مذاكره با آمریكا از سوی رژیم شكسته خواهد شد و این امر موفقیت روانی بزرگی برای جناح طرفدار مذاكره و از جمله هاشمی رفسنجانی بشمار خواهد آمد. در این شرایط آنان سعیخواهند كرد كه موافقت خامنهای را برای ادامه مذاكره - و پذیرش شرط لازم آن یعنی تعلیق برنامه غنی سازی - جلب كنند. این كار سادهای نخواهد بود، مگر این كه فشارهای داخلی و بینالمللی ولی فقیه موجود را وادارد كه او نیز جام زهری را به سهم خود بنوشد. در غیر این صورت، طرفداران مذاكره باید به انتظار بنشینند تا او دیر یا زود قدرت كنترل اوضاع را از دست بدهد و آنان بتوانند این قدرت را تصرف كنند. اگر شایعات مربوط به وضع بیماری خامنهای رابطهای با واقعیت داشته باشد، این امر از نظر زمانی نباید زیاد طول بكشد، ولی این كه از كار افتادن خامنهای الزاما به معنای قدرت یافتن جناح رفسنجانی باشد چندان روشن نیست. دورنمای مذاكرات مستقیم جمهوری اسلامی با آمریكا چندان روشنتر از دورنمای حیات خود رژیم نیست.