iran-emrooz.net | Sun, 13.05.2007, 9:52
نبود برسرآتش میسرم که نجوشم
بابک امیرخسروی
يكشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۸۶
امروز مقاله ای ازدوست ارجمندم آقای دکتر قائم مقامی درسایت ایران امروز خواندم که موجب نهایت تاسف من گردید. این چند کلمه را درهمین رابطه مینویسم. با آن که دراین لحظه درگیرکاری هستم که همه وقتم را می گیرد وفرصتی باقی نمی گذارد. اما جمله ای که درزیر ازنوشته ایشان می آورم حاوی مطالب آنچنان نادرست بی شماری است که وجدانم را آرام نگذاشت. گمان گنم ایشان از موضع انتقادی من به رهبری حزب توده ایران باخبر است. ولی فکر نمی کنم کتاب مرا تحت عنوان:«نظراز درون به نقش حزب توده ایران» را خوانده باشد. وگرنه با شناختی که از صداقت واخلاق ایشان دارم، ممکن نبود دریک جمله این همه مطلب خلاف واقع را که ده ها سند علیه آن هست پهلوی هم می گذاشت. درابتدا جمله مورد نظر را نقل می کنم:
«وابستگی حزب به شوروی تا آنجا پیش رفت که حزب توده با اینکه برخی از افسران سازمان افسریش در مسؤلیت های حساسی در حرکت کودتا حضور داشتند ، از جمله آجودان سرلشگر زاهدی در حمله به رادیو در شروع کار، هیچ اقدامی در دفاع از آزادی مردم و حفظ دست آوردهای مبارزات ایشان در دهه ای که گذشته بود را نکردند. حتی متینگی که بنا بود در روزهای بعد از کودتا انحام شود بعقب انداخته شد و هرگز انجام نگرفت . و حزبی که در زمان مصدق هر روز به حادثه آفرینی می پرداخت حتی یک اقدام سیاسی خیابانی نیز علیه کودتا انجام نداد . و این استراتژی " سکوت " دنباله استراتژی جهانی شوروی بود که "غرب " ، مهم تراز همه امریکا بحملات خاور دور خود آتش بس بدهد و مرزهای جدیدی برای نفوذ سیاسی و حضور شوروی و غرب در جهان تعیین گردد و لذا در ایران قبول حکومت کودتا و حتی پشتیبانی از آن نظیر پس دادن طلا هائی که در زمان جنگ بایران بدهکار بود بحکومت کودتا، نمایش دست دوستی دولت شوروی با حکومت کودتا بود . در حالیکه شوروی سالها از باز پرداخت آن سر باز زده بود و دولت مصدق را هم که گرفتاری های سخت مالی داشت از آن محروم گزارده بود . ارزش طلا ها بیش از یازده ملیون دلار نبود».
به اجمال چند نکته را خاطر نشان می کنم:
1 ـ من درکتابم با جزئیات شرح داده ام که رویدادکودتای 28 برای همه، ازدکتر مصدق گرفته تا حزب توده ایران، یک اقدام غافلگیرانه، غیرمنتظره و باورنکردنی بود. حتی برای خود سرلشگر زاهدی و کرمیت روزولت که کودتا بنام او ثبت درتاریخ شده است! آن چه واقعا برنامه ریزی شده بود، کودتای 25 مرداد بود. که نقشه آن راحزب تود ه ایران به یاری سازمان افسری ا ش به موقع کشف وخبر داد. دکتر مصدق نیز موفق به خنثی کردن آن شد. دفاعیات دکتر مصدق دردادگاه شاهد این حرف من است. اما ماجرای 28 مرداد چیز دیگری بود وپیروزی آن ناشی ازعوامل گوناگونی بود که درآن روز پیش آمد که همه این رویدادها «قانونمند» وبرنامه ریزی نشده بود. وبازدرکتام کوشیده ام،برمبنای اسناد ی که آن وقت دردسترسم بود، باجزئیات اثرات همه این پیش آمد هاراتجزیه وتحلیل کنم. لذا خطاهای رهبری حزب توده را وحتی برخی انتصابات واقدامات نامیمون دکتر مصدق وجبهه ملی درآن روزرا، در یک رویکرد علمی ومنصفانه، می باید درپرتو این عامل ها به داوری گذاشت. هم درپلنوم چهارم حزب درسال1337 ونیز در کتابم، خطاهای رهبری حزب وبی کفایتی آن درروز 28 مرداد وبه ویژه درچندروز سرنوشت ساز میان 25 تا28 مرداد را، علی رغم عامل فوق الذکر، مورد بررسی قرارداده ام. لطفا به آن جا مراجعه کنید.
2 ـ اقدام یا قیام 30مرداد که رهبری حزب تدارک دیده بود، که گمان کنم منظور آقای دکتر قائم مقامی همان باشد، درآخرین ساعات ازسوی مقامات کودتا کشف شد ودولت زاهدی بلافاصله تانک ها را به میادین آورد وارتش را به خیابان ها کشید. اقدام 30مرداد به خون ریزی می انجامید. لذا رهبری حزب درآخرین لحظه باشتاب ودریک سراسیمگی آن را لغو کرد، تاجلو خون ریزی مسلم و عبث گرفته شود.
درشگفتم که ایشان می فرماید« حزبی که در زمان مصدق هر روز به حادثه آفرینی می پرداخت حتی یک اقدام سیاسی خیابانی نیز علیه کودتا انجام نداد». ماه ها پس از کودتا هرروز وهرشب، درخیابان ها متینگ اعتراضی که به «متینگ های موضعی» معروف بود برپا بود. وصدها مبارزتوده ای به خاطر آن مورد ضرب وشتم قرارگرفتند و به زندان افتادند. تظاهرات متعددی، این بار درهماهنگی با باقی ماندگان جبهه ملی تحت عنوان نهضت مقاوت دردانشگاه وبازار، تا ازنفس افتادن حزب پس از16 آذر ولورفتن سازمان افسری، برگذار می شد. درشگفتم چگونه جناب آقای دکتر قائم مقامی این واقعیت هارا منکرمی شوند؟ دوست عزیزم!
درمسجد بازاست،پس حیای گربه کجاست؟
3 ـ من شهادت می دهم که خطاهای رهبری حزب توده در قبال دولت آزادی خواه و ملی دکتر مصدق ناشی از وابستگی او به شوروی ، که متاسفانه یک واقعیت غم انگیز است، نبود. هر چه بود اساساناشی از نادانی، بی کفایتی و ضعف آن چند نفر بود که سکان رهبری آن نیروی توانای حزب توده ایران را دودستی چسبیده بودند. مقداری خطاهاهم بازتاب ایدئولوژی تزهای حاکم برجنبش جهانی کمونیستی آن دوران بود. این را هم مورد تاکید قراربدهم که پس ازدرگذشت استالین در5 مارس 1953، سیاست رهبری شوروی ازحالت انفعالی ومنفی درقبال دولت دکترمصدق به سیاست نزدیکی وبهبود مناسبات گرایش یافت. اظهارات مالنکوف درشورای عالی ا.ج.س.شوروی شاهد آنست:«شوروی نسبت به کشورهای همسایه ادعای ارضی ندارد. احترام به آ زادی وحاکمیت ملل دیگر، اعم ازبزرگ وکوچک،یکی ازاصول تغییر ناپذیر سیاست شوروی است.دولت شوروی برای حل اختلافات مرزی ومالی خود باایران پیش قدم است».
دکتر مصدق به استقبال این سیاست رفت که سخت درانتظار آن بود. به هنگام ورود، سفیر جدید که جانشین سادچیکف می شد؛ کسی که خاطره تلخی درافکار عمومی ملییون برجای گذاشته بود، فرزند خود را با دسته گل به استقبال او فرستاد. تغییر سفیر وآغاز گفتگو ها برای رفع اختلافات، ازجمله موضوع طلا ها درزمان دکتر مصدق آغاز گردید. اما بدبختانه بسیار دیر هنگام بود و مذاکرات به کندی پیش رفت وقبل از 28 مرداد به جائی نرسید. وادامه آن با دوران پس ازکودتا مصادف گردید. البته طبیعی است که این رویدا د به طور عینی« که شوروی ها طلاهارا به دکترمصدق ندادند ولی به حکومت کودتا دادند» بحق مورد خشم آزادی خواهان و ملییون ایرانی بوده است. بد ترازآن عدم خرید نفت ایران درزمان تحریم های کنسرسیوم هفت خواهران است که کمر دولت دکترمصدق را شکست. توضیح من تنها بیان حقیقت در ورای حب وبغض های سیاسی وایدئولوؤیک است که بدبختانه درجامعه سیاسی کشور ما چندان رعایت نمی شود. من براین باورم که در داوری، حتی با دشمن هم باید منصفانه بود. چه رسد به رقیب یا مخالف سیاسی. متاسفانه آقای دکتر قائم مقامی دراین نوشته خود، این اصل اخلاق سیاسی را که معمول ایشان است، برخلاف انتظار من، رعایت نکرده است.
دراین نوشته نکات نادرست تاریخی دیگری هم هست که به خاطر کمبود وقت ازپرداختن به آن ها صرفنظر می کنم.
بابک امیرخسروی 12.005.2007
Email :b.amirkhosrovi@free.fr