ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 11.05.2007, 22:13
موضع گیری‌های ارتجاعی علیه دکتر مصدق

دکتر محسن قائم مقام – نیویورک
این فسمت از این سلسلله مقالات با نگاهی به سیر جنبش چپ در دوران پس از شهریور 1320 اختصاص دارد . و نیز در بخشی بمطالعه حرکت این زمان گروهی از دانشجویان " چپ " در دانشگاه پرداخته و در آن به کوششهائی که برای تغییر جهت مبارزه از شکل ضد استبدادی حاضر به ضد سرمایه داری است توجه داده شده است. و ابراز نگرانی از آنکه این جهت گیری های نامناسب میتواند خطری برای ادامه همبستگی صد دیکتاتوری دانشجویان گردد.،

دیده توان بست یار اگر بگذارد/ جامه توان دوخت خار اکر بگذارد/
از قطعه شعر زیبائی از ادیب اممالک

" چپ " در دوران آزادی های نسبی سالهای 20 و پس از آن

1- حزب توده کانون روشنفکران ایران

با سقوط دیکتاتوری رضا شاه و ضعف حکومت مرکزی روشنفکران ایران فرصت یافتند که بمیدان سیاست مملکت بیایند و خواستار آزادیهای از دست رفته خود گردند . گروه عمده این جوانان جذب حزب توده ایران گردیدند . حزب توده در 1321 بزعامت سلیمان میرزا اسکندری، از آزادیخواهان خوشنام و سوسیالیستهای زمان خود بود تأسیس یافت .1، جمع رهبری آغاز کار را گروهی از " پنجاه و سه نفر " که پس از فرو ریختن دیوارهای زندان رضاشاهی هنوز دنبال ادامه راه سیاسی اجتماعی خود، در آرزوی ایرانی همراه عدالت اجتماعی بودند ، بعهده گرفتند .در سالهای پیش از آن زنده یاد دکتر تقی ارانی از دانشوران بلند پایه ایران پس از بازگشت از اروپا به تأسیس و انتشار مجله " دنیا "، مجله ای فلسفی و علمی همت گماشت و با احاطه کامل به علوم سیاسی- اجتماعی و فلسفی زمان خویش دنیای جدیدی را در عرصه " دنیا " برای روشنفکران ایرانی زمان خویش فراهم ساخت . ارانی یک مارکسیست ایراندوست بود و سرانجام در زندان رضاشاهی در 1318 بقتل رسید . ابتدا بدلیل علاقه و ارادت فراوان روشنفکران سوسیالیست به ارانی و بعد ها برای استفاده از نیکنامی او و پوشاندن غلتش حزب به استالینیزم و حفظ منافع حکومت شوروی بجای منافع ملی ایران، او را مؤسس جزب توده ایران نامیدند . در حالیکه 1318 که سال فتل اوست با 1321 که سال تأسیس جزب توده ایران است دنیائی تفاوت است و در زمان ارانی فروریزی دیکتاتوری به آن شکل در ذهن کسی نمیتوانست راه یابد . روشنفکران ایران از هر شاخه ای از ارانی به نیکی یاد کرده اند . و شرح پنجاه و سه نفر که نقش عمده ای در روند سیاسی احتماعی ایران پس از شهریور 20 را بعهده داشتند را یکی دونفر از گروه53 نفر نوشته اند . در میان این نوشته ها کتاب بزرگ علوی، پنجاه و سه نفر ، را که جلو تر انتشار یافته را همه میشناسند و حزب توده بآت شهرت بسیاری بخشیده و دیگری کتاب " پنجاه و سه نفر " نوشته دکتر انورخامه، یکی از پنجاه و سه نفر که از حزب توده برید، با دقت بسیاری نقش عوامل شوروی نظیر عبدالصمد کامبخش ، که تحصیلات نظامی خود در شوروی به پایان رسانده بود را در این کتاب میدهد .

حزب توده نه تنها روشنفکران کشور را در حزبی نوین سازماندهی کرد و فکر عدالت احتماعی را بشکل وسیعی در اختیار عامه مردم قرار داد بلکه سازماندهی کارگران ایران و زنان ایران برای احقاق حقوق خویش از دستاورد های حزب توده ایران است . سازماندهی نوین حزبی را که حزب توده از سازماندهی حزب بلشویک کپیه کرده بود بعد ها بعنوان مدلی برای سازماندهی حزبی در احزاب ایران چه سکولار و چه مذهبی قرار گرفت . در این مدل که شکل سلول( حوزه ) ی و هرمی داشت مسؤلین حوزه ها از بالا انتخاب می شدند و بدین ترتیب همه چیز، بعبارتی تعیین هرجرکتی، در اختیار و فدرت رهبری حزب باقی می ماند . " ساترالیسم دمکراتیک " در عمل تنها " سانترالیسم " بود و در آن نظر خواهی از " پائین " تشریفاتی و فاقد هرگونه نقشی در اقتدار سازمانی بود . اساسنامه حزب توده در جهارچوب قانون اساسی نوشته شده بود ولی در عمل با تجلیل و بزرگداشت از شوروی و رهبران آن بخصوص استالین آنچه در اساسنامه ننوشته بود را در اینگونه نمایشات معرفی و باذهان عمومی آشنا میکرد . از طرفی کسی از حزب توده متون پایه ای فلسفی و سیاسی - اجتماعی نطراتی که ارائه میدادند را نخوانده بود و دانش علوم اجتماعیشان بسیار محدود بود. این در حالی بود که در احزاب هم سطح حزب توده از نطر سیاسی در جهان بر آن نظرات نظراتی تازه تر می نوشتند . این حقایق در سالهای بعد بسیار توسط فعالین حزب در نوشته هایشان با جزئیات گفته شد . ولی از سوی دیگر توسعه افکار سوسیالیستی، اشاعه عقاید علیه دین و دین داری و مشخصآ علیه سلطنت ریشه در فعالیت های سیاسی اجتماعی حزب توده داشت . حزب توده و هواداران با ایمان حزب بودند که این بحث ها را بدرون جامعه می بردند و این موضع گیری ها را موضوع روز می ساختند .

در دنباله موضوع شکل سازمانی حزب، جدا از منشعبین حزب توده بسیاری از روشنفکران حزب از اینکه چنین بی توجه در اختیار حزب قرار گرفته بودند بسیار ناراحت بودند و بعد ها بسیاری از ایشان که برخی از رهبران حزب نیز در میان ایشان بودند، مانند زنده یاد دکتر فریدون کشاورز و یا ایرج اسکندری و دیگران هم از آنچه در حزب میگذشت بسیار شکایت داشتند و می نالیدند و بعد ها همه چیز را افشا ساختند . بخصوص از اینکه حزب در برابر نهضت ملی ایران و دکتر مصدق رهبری آن قرار گرفته بود شدیدآ متأثر بودند . و باز بعدها بسیاری از فعالین حزب احساس ناراحتی های خود که در سینه پنهان داشته بودند را بر این لغزش های دردناک حزب چه در زمان عضویت در حزب و جه در زمان پس از آن اظهار می داشتند و میگفتند آنهائیکه اینگونه احساس را در موردحزب داشتند کم نبودند و متأسفانه فضای استالینی حزب نفسها را در سینه خفه کرده بود و صدای اعتراضی بیرون نمیآمد .

من کوشش می نمایم که در پایان این سلسله نوشته ها فهرست مأخذ و نام کتابها ئی که این حقایق تلخ در محیط روشنفکری ایران نوشته اند را ارائه دهم .

نقش شوروی در حزب توده ایران - شوروی یک تراژدی جهانی

نقش شوروی در جهان و کشاندن ملیونها عاشقان " عدالت اجتماعی " بسراب و هفتاد سال در اریکه قدرت باقی ماندن یک تراژدی بود . یادم هست که خلیل ملکی، از منشعبین حزب توده، این شعر فولکلوری که نادر نادر پور دوباره ساخته و تنظیم کرده بود را ، بر همین معنی، مکرر تکرار میکرد " دویدم و دویدم، بعد از هزار زحمت ، سر کوهی رسیدم! ..." .

حزب توده دنبال حفظ منافع " برادر بزرگتر " رفت . و در برابر شعار " صنایع نفت در سراسر کشور باید ملی شود!" ، شعاری که دانش آموزان نیز در آنزمان به سینه های خود میزدند، شعار " قرارداد نفت جنوب باید ملغی گردد!" را پیش آورد. تا راه برای دادن قرارداد نفت شمال بروسها ، که سخت دنبال آن بودند، بسته نشود . در حالیکه این شعار یک شعار بازنده ای بود . چه از نظر بین المللی هر ملتی حق داشت که صنایع خود را ملی کند . همانطور که انگستان هم صنایع ذغال سنگ خود را ملی کرده بود . ولی " الغاء یکطرفه " یک قرارداد در هر دادگاهی خلاف قانون و باطل شمرده می شد . و با این ترتیب حزب توده در یک مبارزه بزرگ ضد استعماری، روشنفکران مملکت را بدو دستگی کشاند و هواداران خود را با شدید ترین شکلی در برابر دکتر مصدق قرار داد . این استراتژی چپ وابسته که انجام و ادامه استراتژی جهانی شوروی و استالینینزم که " هر که با ما نیست دشمن ماست " و مقابله با گاندی، نهرو و مصدق را نیز در بر داشت، ضربات سنگینی بر نهضت ملی ایران وارد ساخت . با این استراتژی نه تنها بخش بزرگی از روشنفکران ایران را از پشتیبانی از نهضت بزرگی در مملکت بازداشت بلکه شوربختانه ایشانرا در مقابل آن مبارزه و رهبری آن قرار داد . نهضتی که با ارتجاع داخل و استعمار کشور نیرومندی مانند انگلیس در جنگ بود و اتحاد هرچه بیشتر مردم بخصوص روشنفکران جامعه برای پیشبرد در این مبارزه حیاتی بود .

وابستگی حزب به شوروی تا آنجا پیش رفت که حزب توده با اینکه برخی از افسران سازمان افسریش در مسؤلیت های حساسی در حرکت کودتا حضور داشتند ، از جمله آجودان سرلشگر زاهدی در حمله به رادیو در شروع کار، هیچ اقدامی در دفاع از آزادی مردم و حفظ دست آوردهای مبارزات ایشان در دهه ای که گذشته بود را نکردند. حتی متینگی که بنا بود در روزهای بعد از کودتا انحام شود بعقب انداخته شد و هرگز انجام نگرفت . و حزبی که در زمان مصدق هر روز به حادثه آفرینی می پرداخت حتی یک اقدام سیاسی خیابانی نیز علیه کودتا انجام نداد . و این استراتژی " سکوت " دنباله استراتژی جهانی شوروی بود که "غرب " ، مهم تراز همه امریکا بحملات خاور دور خود آتش بس بدهد و مرزهای جدیدی برای نفوذ سیاسی و حضور شوروی و غرب در جهان تعیین گردد و لذا در ایران قبول حکومت کودتا و حتی پشتیبانی از آن نظیر پس دادن طلا هائی که در زمان جنگ بایران بدهکار بود بحکومت کودتا، نمایش دست دوستی دولت شوروی با حکومت کودتا بود . در حالیکه شوروی سالها از باز پرداخت آن سر باز زده بود و دولت مصدق را هم که گرفتاری های سخت مالی داشت از آن محروم گزارده بود . ارزش طلا ها بیش از یازده ملیون دلار نبود ولی ارزش سمبلیک آن و قدرتی که از آن بابت بعنوان پشتیبانی دولت شوروی بدولت کودتا می بخشید اهمیت داشت . بدون جهت نبود که افراد فداکار حزب توده در زندانها و خارج از زندانها روزنامه های عصر را با اعلام " تنفر نامه " های خود ازحزب توده پر میکردند . گرفتن " تنفر نامه " با زور و شکنچه آعاز شد ولی پس از علنی شدن همکاری های دولت شوروی با حکومت کودتا و عدم مبارزه حزب توده با کودتاچیان ادامه نوشتن تنفرنامه به زور و شکنجه احتیاجی نداشت . حزب توده مکرر می نوشت که ما به دولت مصدق از انجام کودتا اطلاع دادیم . نوشتن جزئیات این موضوع به مقاله مستقلی نیاز دارد ولی هیچگاه به این سؤال پاسخ ندادند که شما با تمام امکاناتتان چرا حتی یک اعتراض خیابانی هم بر ضد کودتا نکردید؟ باید مجددآ اشاره نمایم که برای من قلبآ تکرار این تاریخ نویسی خوش آیند نیست، فکر میکنم برای آنها که آزادیخواه و دمکرات می اندیشند همه چیز آشکار شده است . .ولی شعر زیبای ادیب الممالک برایم تداعی میشود که، دیده توان بست یار اگر بگذارد/ جامه توان دوخت خار اگر بگذارد ../ . این وارونه نویس های تاریخ، بخصوص تکرار شیوه های استالینیستی و تکرار تز های چپ وابسته در گذسته، که امروزه دوباره از هر سوئی آنرا نشانه دکتر مصدق و نهضت ملی ایران نموده اند . و باز بدلائل مختلف عدم دسترسی به نوشته هائی که بآن پاسخ بگوید مرا بنوشتن این بخش ها مصمم نمود .
من شرح پیدایش و رشد "چپ " های با گرایش حفظ منافع ملی ایران در برابر پذیرش هجوم به ثروتهای ملی و دست اندازی به خاک ایران تحت عنوان " سوسیالیزم " و " دفاع ازحقوق اقوام " را در بخش دیگری از این سلسله مقالات خواهم آورد و نیز به اقشاگری های بیشتری از استالینیزم که امروزه در برخی از محیط های جوانان دانشگاهی ایران و بخش هائی از نقاط دیگر جهان بهمان گونه تظاهر می نماید خواهم پرداخت .

نضج چپ گرائی در دانشگاه تهران - الویت مبارزه با سرمایه داری تا با دیکتاتوری مسلط

دانشگاه تهران از پس از فرو ریزی ساختار دیکتاتوری در شهریور 20 مرکز بزرگی برای مبارزه برای برقراری آزادی و دمکراسی در ایران گردید. هرچند این پایگاه با ارزش بارها به بیراهه کشانده شد ولی سرانجام با همت و دانش و صمیمیت دانشجویانش راه خود را دوباره باز یافت. امروزه شکست " اصلاح طلبان دولتی "، که خاتمی سمبل آن بود و فشار های بیحد در دانشگاه، همانند فشارهای در سراسر کشور ، در جلوگیری از نضج و رشد ملی گرائی با تمام معانی درون آن، صحنه را برای رشد یک رادیکالیسم چپ با محتوای متآسفانه خارج از واقعیت های روز جهانی و مملکتی مناسب نموده است . چپ سالهای 60 امریکا نوعی اوانجلیست مذهبی شد، و به بزرگداشت و تجلیل عیسی مسیح پرداخت . در میان جوانان ایران هم شکست در هرانچه بآن اعتماد کرده بودند بایشان یک نوع احساس پوچی بخشید.همانطور که شکست و ناکامی در استالینیزم در دهه هائی جلوتر نسل جوان را به رادیکالیسم مذهبی کشاند که هنوز در جهان ادامه دارد . امروزه هیچ فضای بازی برای بحث و گفتگوی بی دقدقه تعقیب امنیتی در میان جوانان وجود ندارد تا فرصتی برای تبادل نظر لازم در سطح وسیع در میان جوانان پیدا شود . لذا برنامه های حساب شده با سازماندهی منظم و صحبتی تازه می تواند جائی در میان جوانان کم تجربه باز نماید . این منظر یک دانشجوی سیاسی دانشگاه تهران بود که با من تلفنی صجبتی داشت . دانشجوی دیگری که با ای میل با او مکاتبه داشتم برایم نوشت که آنها ئیکه علیه مصدق می نویسند اولآ چند نقری بیش نیستند و نیز دو گروه اند . یک گروه فرزندان منصب داران و یا سایر افراد سپاه پاسداران اند که بین خودشان هم در مورد دکتر مصدق دو دستگی است ، دسته دیگر همین دو نفری هستند که بعنوان " چپ رادیکال" مقاله می نویسند و چند نفری از دانشجویان دور ایشان هستند .در مقالاتی که بدست من رسیده مشاهده کردم که برخی از این مقالات ضد مصدق با جعلیات " مصدق طرفدار رضاشاه بود و یا فراماسون بود “ از سوی متولیان امامزاده امام راحل نوشته می شود و بدانشگاه آورده می شود .

تاریخ نهضت ملتی را بی شکوه خواندن یک روش استالینی است!

نویسنده دیگری که در حملات علیه دکتر مصدق و نهضت ملی ایران شرکت داشت باز از دانشگاهیان بود بنام روزبه کلانتری که نوشته هایش نشان میداد اهل کتاب خواندن و تحقیق است ولی مندرجات نوشته هایش باز همه از قماش چپ قدیم وابسته میباشد . تیتر مقاله اش بود " کارنامه مصدق: جعل شکوه در تاریخ بی شکوه " که تعصب و عداوت بی دلیل از آن می بارد. فیلم تظاهرات مردم در سراسر شهرهای بزرگ ایران و کارگران نفت جنوب بار ها بنمایش گذاشته شده است و بسیاری از آنهائیکه در آن دوران زندگی میکردند هنوز زنده اند و خاطرات فراوانی از آن دوران را در سینه دارند ، شکوه و غرور مردم در هر گوشه و کناری از مملکت چشمگیر بود ، این تنها تعصب و خشک اندیشیدن است که بینائی فرد را میگیرد. من چند تکه از مقاله طولانی و مصاحبه ایشان را در اینجا نقل میکنم تا گفتار نادرست ایشان بهتر نشان داده شود . ایشان در مورد " مصدق و ملی شدن نفت " تمام کوشش اش در کم اهمیت نشان دادن جنبش است . ایشان مینویسد مکزیک هم نفت خود را در 1938 ملی کرد . و لذا ملی شدن نفت در ایران اولین اقدام ضد انگلیسی برای نفت نبود . و ایشان فراموش میکند که 1951 سال 1938 نبود و در دوران ملی شدن نفت در ایران دنیا بهم بیشتر و بیشتر پیوسته بود و خبرها با سرعت بیشتری در دنیا انعکاس پیدا میکرد. و ایران در خاورمیانه ای قرار داشت که قسمت عمده نفت غرب از آنجا تأمین می شد . و آتش ملی شدن صنایع نفت ایران خطر بزرگی را برای غرب در بر داشت و با مکزیک در امریکای مرکزی بسیار تفاوت داشت . حالا از این مقایسه هم گذشته کار بسیار بزرگی بود که انجام میگرفت و انجام گرفت و دلیلی ندارد که کینه توزانه بدنبال تراشیدن وسیله ای برای کم ارزش نمودن آن باشیم . ایشان در نهایت بیخبری و غرض ورزی متعصبانه مینویسند: " مصدق در دوره ای مشخص در رقابت با دربار و فراکسیونهای متعدد دیگر هیآت حاکمه در آن دوره این شعار، منظور ملی شدن صنایع نفت ، را به پرچم خود و هوادارانش بدل میکند و از آن بعنوان یک سکوی پرش سیاسی و عقب راندن و تحت فشار قرار دادن دربار و گروههای مخالف دیگر استفاده میکند "، ملی شدن نفت، مبارزات ضد استعماری مردم ایران ، مبارزات کارگران آبادان را " دعوای مصدق با دربار و فراکسیونهای هیآت حاکمه " معرفی نمودن گِل پاشی به نهضتی بزرگ و پرشکوه است که اثرات غیرقابل انکاری درصحنه زندگی ایرانیان و ملل استعمار زده در جهان بر جای گزارد . این گِل پاشی ها تازگی ندارند، دهه هائی از فرن بیستم مردم جهان شاهد گِل پراکنی های دستگاه های امنیتی استالینی شوروی و سازمانهای هوادار او به حرکت های ملی در جهان بوده اند . آیا نویسنده باور دارد که مبتواند ذهن مردم را بااین وارونه نویسی های خود همچون ذهن خویش مغشوش نماید و از شکوه این نهضت بزرگ بکاهد؟!

اعتصاب کارگران نفت در آبادان

نویسنده اشاره ای به اعتصاب کارگران نفت در سال 1308 می نمانید و می گویند که تقاضای ملی شدن نفت و الغاء قرارداد نفت شده است که این دو شعار نه تنها در کنار هم نمیخواند بلکه شعار ملی شدن نفت هرگز در این تاریخ مطرح نشده است . این تظاهرات در دوران رضا شاه صورت گرفت و تکانی در دنیای کارگری نفت بود . مهندس محمد شهدای، مهندس نفت، ر رئیس انجمن مهنندسین ایرانی نفت در امریکا، که در زمان ملی شدن نفت مسؤل لوله های نفت بوده و تاریخچه نفت را بخوبی میداند میگوید که در شرکت نفت ایران و انگلیس کارگران نفت جنوب را در شرایط " آپارتاید " نگهداری میکردند. جدا از انگلیسی ها که جای خود داشتند ، کارمندان ایرانی عالی رتبه و میان رتبه (Senior & Junior staff ) شرکت نفت هم کاملآ جدا از کارگران نگهداشته میشدند . کارگران همیشه دنبال تقاضاهای صنفی خود بودند، از جمله بالا بردن دستمزدهای کارگران ، که در آنزمان بسیار ناچیز بود وکارگران در شرایط زندگی بسیار سختی بسر می بردند . دیگری تقاضای مسکن، که البته منظورشان از مسکن ، جائی ، مکانی و سرپوشی بود . این شعار اصلی اعتصاب سال 1308 و باز 1325 در آبادان بود . شعار " ملی شدن صنایع نفت " در 1308 خواب و خیال نویسنده است . در 1308 رضا شاه بر سر کار بود، و این تظاهرات که در آن رهبران کمونیستی نیز شرکت داشتند بسرعت در هم شکسته شد و برخی از رهبران این برخورد شدید کارگران جزء گروه 53 نفر تا شهریور 1320 در زندان رضاشاهی ماندند . داستان اعتصاب کارگران در 1325 که ایشان صحبتی از آن نمی کند باز بر سر همین دو خواسته، اضافه دستمزد و مسکن بود که باز رهبری ش را در ابتدا چپ وابسته بعهده داشت، که بمحض آنکه حرکت کارگری امکان اشکالاتی برای شوروی پیش می آورد رهبران اتحادیه کارگری که در دست حزب توده بودند از تهران به آبادان رفتنید و اعتصاب را شکستند . اینکه نویسنده با بیخبری میگوید که مصدق و بعد طرفدارانش در 1308 ، که دوران حکومت رضا شاهی است، ساکت ماندند ، و فراموش میکند که در آنزمان در مملکت صدای مخالفی نمیتوانست بیرون آید و مصدق هم خانه نشین بود و مخالفت خود را سالها پیش در مجلس علیه رضاشاه اعلام کرده بود ، صحبتی غرض آلود است . ایشان در مصاحبه خود نیز در اشاره به شوروی از اینکه شوروی به چپ رادیکال میدان عمل نداد را گله آمیز طرح میکند ولی کوچکترین ایراد و اعتراضی به اعدام هزاران فرد بیگناه و آزادیخواه و تجاوز به حرمت انسانی و حقوق بشر در این دوران نمی گیرد . جون این گروه که نام " چپ " را بر خود گزارده اند اصولآ به دمکراسی ، حقوق بشر، حرمت انسانی و آزادی اعتقادی ندارند و بهمین دلیل بدون هیچ مسؤلیت اخلاقی اینگونه به جعل تاریخ و تحلیل های غرض آلود میپردازند.

باز در دنباله موضوع نفت ، طرح ملی شدن نفت از نظر تاریخی تنها زمانی که پیش از طرح آن توسط جبهه ملی ایران عنوان شد، زمان قوام السلطنه در 1325 توسط عباس اسکندری یکی از نمایندگان مجلس از حزب دمکرات وابسته به قوام بود که صجبت " ملی شدن نفت " را کرد که بلافاصله صدای او را دولت قوام خفه کرد . حالا از این اشارات تاریخی گذشته، مهم نیست کی اول آنرا عنوان کرد بلکه مهم بسیج مردم ، آگاهی دادن به مردم و رهبری چنین جنبش بزرگی است که توسط دکتر مصدق انجام شد و با این سخنان سخیف نمیتوان بر چنین کار با شکوهی گِل کشید . رسم و دامنه اینگونه گِل پاشی ها به جنبش های بزرگ و مردان بزرگ در دوران استالین را فراوان می بینیم . بیاد آورید رفتار استالین و حکومت شوروی را با گاندی ، نهرو و فتل دکتر بنش در چک اسلواکی و بسیاری موارد نظیر آنرا و آنگاه ریشه این بی حرمتی ها به نهضت ملی ایران آشکار میگردد.


ایجاد دودستگی در صفوف مبارزات ضد استبدادی دانشجویان

بالاخره پیامها و تعیین شکل مبارزه که امروزه در شعارهای مبارزات دانشجوئی توسط گروهی بعنوان " چپ رادیکال " در دانشگاه عرضه میشود بسیار قابل توحه است . این شعار ها و پیامها با فعالیت گروهی و برنامه ریزی مشخص و بنوعی خلأ سیاسی دانشگاه و عدم فعالیت منظم و برنامه ریزی سایر گروهها توجه دانشجویان را بخود جلب کرده است، میتواند در جای خود خطری برای همبستگی دانشجویان بشمار آید. نقش اینگونه برنامه ریزی های منظم و حساب شده در معطوف داشتن نظر دانشجویان بایشانرا یکی از فعالین " چپ رادیکال " در دانشگاه در مصاحبه خود بدقت عنوان می نماید . باید توحه داشت که در محیطی که نه اعتمادی به مبادیان " جامعه مدنی " و دوستدارانشان باقی مانده و نه اجازه حرکتی اجتماعی به ملی گرایان داده می شود، در خلائی از هرگونه بحث و شرج، بقول دانشجوی فعالی از ایران، سراب جدیدی به دانشجویان عرضه کرده اند . ایشان در شعار هایشان کوشش دارند که مبارزه ضد دیکتاتوری و ضد استبدادی مردم ایران را بسوی مبارزه با سرمایه داری سوق دهند . بسیار روشن است که دستگاه استبدادی هم که می بیند فشار از روی دوش و گردن او کم میشود و در یک مبارزه طبقاتی بدون برنامه چینی و نا مناسب با دوران، خطری جدی متوجه او نیست ، ازین جهت گیری باید راضی باشند و عملآ دست آنها را بیشتر باز بگذارند که طبیعتأ برشد ایشان در برابر نیروهائی که مبارزه خود را تنها علیه استبداد قرار داده اند یاری خواهد رساند . مسأله اولویت در مبارزه مطرح است تا اینکه چه آرمانهای دیگری میتوان در سینه داشت .نگرانی تنها از این است که این انحراف در مبارزه ضد استبدادی و ضد دیکتاتوری، جوانان کم تجربه دانشجوئی را بسرابی دیگر نفریبد و خاطره حزب توده را در تقرقه اندازی در صفوف مبارزین ملی ایران تجدید ننماید .


دنباله این رشته از بحث سیاسی –تاریخی در بخش پنجم خواهد آمد