ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 13.04.2007, 6:21
بر زمینت می‌زند نادان دوست

دکتر محمد برقعی
مسئله دستگیری پانزده ملوان انگلیسی توسط پاسداران ایرانی سخن روز تمام خبرگزاری های جهان است و این نوشته بر سر آن است که نگاهی به این ماجرا از زاویه ای دیگر بیفکند.

این نوشتار بر سر آن نیست که داوری کند که ملوانان انگلیس وارد آبهای ایران شده اند یا دولت ایران سخن به ناحق می گوید و ماموران انگلیسی طبق ماموریت شورای امنیت در مرزهای مورد بحث و نامعین حرکت می کرده اند.
این نوشتار بر سر آن نیست که محکومیت ایران از سوی شورای امنیت را درست یا نادرست بخواند.

این نوشتار بر سر آن نیست که بگوید ایران به قوانین بین المللی احترام نمی گذارد و دولتی یاغی است، یا حریفان آمریکایی و انگلیسی آن صدها مرتبه از آن یاغی تر و قانون شکن تر هستند، دولتهایی که در روز روشن و آشکارا و برخلاف تمام ضوابط بین المللی ماموران ایران را دستگیر می می کنند. مامورانی که میهمانان دولت عراق بودند و برای دستگیریشان حتی حرمت حکومت عراق را نگاه نداشته و به محل اقامت آنان که از سوی دولت عراق معلوم شده بود حمله کردند و آنان را دزدیدند و یا در خیابانهای بغداد راه را بر معاون سفیر ایران بستند و وی را به زور ربودند و یا دولت انگلستان برای نجات دو جاسوس خود به پادگان محل دستگیری آنان با قوای کامل حمله کرد و آنان را ربود. دو جاسوسی که با لباس مبدل به اسم شیعه بمب گذاری می کردند و افشای هویت آنان معلوم می کرد که انگلیس و آمریکا عامل اصلی جنگ شیعه و سنی هستند.

این نوشتار بر سر آن نیست که بگوید ایران از بیم حمله آمریکا تمام غرور خود را زیر پا گذاشت و در حالی که پیوسته به طرفدارانش می گفت آمریکا از ما می هراسد و جرات مقابله با ما را ندارد در مقابل دستیگری مقامات ارشد خود سکوت کرد و حال برای جبران تحمل آن همه حقارت اجباری میدانی برای ابراز قدرت یافته تا به پیروان خود در ایران و جهان نشان دهد که شیر بی یال و دم و اشکم نیست و تمام رجزخوانی های او تو خالی و بی اساس نیست.

این نوشتار بر سر آن نیست که معلوم کند آیا واقعا دولت ایران در اندیشه غرور ملی و پاسداری از حریم اقتدار ایران است یا پس از محکومیت غیرمنتظرانه در سازمان ملل حتی از سوی آفریقای جنوبی و اندونزی و چین و شوروی می بایست یکی از دو راه را برمی گزید، اعتراف یا حداقل تلاش در اصلاح سیاست های نادرست خود. سیاست هایی که به قول معروف زرع نکرده پاره می کند و بی گدار به آب می زند و یا فرار به جلو مثل قمارباز لجوج و عصبی ای که هر چه بیشتر می بازد خطر رقم بالاتری را می کند تا همه هستی خود را به باد دهد.

این نوشتار را حتی با این فرض می توانیم شروع کنیم که ایران به درستی ملوانان انگلیسی را دستگیر کرده است و هیچ طرح و برنامه ای در این زمینه نداشته است و حتی به هیچ عنوان رهبران ایران از یک اتفاق پیش آمده به فکر بهره برداری سیاسی و موج سواری نیفتاده اند. دولت ایران همان گونه که اعلام کرده است حتی قصد آشوب و خبرسازی نداشته است و اگر انگلیس بیهوده موضوع را بزرگ نمی کرد آنان حاضر بودند از طریق دیپلماتیک و با آرامش اختلاف را حل کنند و این خودخواهی و تکبر انگلستان که به نگاه تحقیر در ایران می نگرد بود که ایران را ناگزیر کرد که از حیثیت خود دفاع کند تا نشان دهد که بیدی نیست که به این بادها بلرزد و موشی نیست تا از جلوی گربه ای بگریزد.

با این پیش فرض ها به مسئله آوردن اسرا در مقابل تلویزیون ها و اعترافاتشان می پردازیم. آنچه که ایران از این نمایش می خواست به دست بیاورد دو چیز بود:

1ـ دولت ایران با اسرا در نهایت احترام رفتار می کند . این نه تنها بیانگر احترامی است که ایران برای قوانین بین المللی دارد که آمریکا در گوانتانامانا و انگلستان در مستعمراتش نداشتند، بلکه چون یک کشور اسلامی است به حکم دستورات دینی اش نماد و مظهر اخلاق و رئوفت است و هرگز زندانی و اسیر را شکنجه نمی دهد. و جهان باید حساب آنان را از امثال القاعده که اسلام را دینی خشن و بیرحم معرفی می کنند جدا کند.

2ـ دولت ایران آن چنان بر حق است که حتی اسیران او با کمال میل و آرامش و به حکم وجدان خود اعتراف می کنند که نه تنها خطا کرده اند بلکه شرمنده لطف و محبت دولت ایران هستند.

و درست خطای سیاسی و تبلیغاتی از همین نقطه شروع می شود. اعترافات دستگیرشدگان حیله ای بود که استالین به کار برد و به دلیل نو بودنش کارآ بود، اما بعدها معلوم شد که تمامی فریب بوده و حاصل شکنجه و تهدید زندانی است. این کارت ناشناخته در ایران و شناخته شده در غرب را جمهوری اسلامی سالها با الهام از آموزش های حزب توده بازی کرد اما کم کم بر ملت معلوم شد که این فریبی بزرگ است و بسیاری از بزرگمردان و شریف ترین شخصیت های تاریخی ما قربانی آن شده اند. این بازی کثیف تا بدانجا ادامه یافت که دیگر ملت ایران از این فریب نفرت پیدا کرد و به جای تخریب شخصیت قربانی ننگی شد بر چهره مجریان این برنامه ها و گیرندگان اعترافات. تا جایی که بزرگمرد تاریخ ایران مهندس بازرگان با همان طنز تلخ خود گفت چهل سال یک فرد سیاسی بر سر اعتقادی ایستاده و هیچ شخصی و یا استدلالی او را از باورش برنگردانده اما سه روز که در محضر آقای لاجوردی می رود چنان آقای لاجوردی استدلالات قوی و برهان قاطعی دارند که از تمامی افکار و اعمال چهل سال خود توبه می کند و چشم هایی را که چهل سال گشوده نمی شده در ظرف سه روز آقای لاجوردی می گشودند.

این امر در سطح جهانی و بویژه در سالهای اخیر و نمایشات اعترافات اسرا به دست زرقاوی ها و جانیان القاعده به چنان افتضاحی رسید که دیگر هر شاهد اعترافی با تمام وجود از اعتراف گیرنده متنفر می شد و هر اعترافی نشانی زجر و شکنجه در فجیع ترین نوع خود شد.

در چنین جوی جمهوری اسلامی اسرا را مقابل دوربین تلویزیون می آورد تا به خطای خود اعتراف کنند و انتظار دارد مردم جهان و انگلیسی ها باور کنند که ملوان انگلیسی یک باره چنان تحت تاثیر ندای وجدان قرار گرفته که با کمال فصاحت و بلاغت سعی می کند خود و کشورش را محکوم کند و به دلایل بسیار و با کمک نقشه ثابت کند که آنان وارد حریم آبهای ایران شده اند.

از همه فجیع تر و از نظر تبلیغی زیان آور و فاجعه آمیزتر اعترافات آن خانم بود که درست مثل آن بود که یک زندانی را با سر و دست شکسته و آثار شکنجه بر اندام مقابل تلویزیون بیاورند تا اعتراف کند که با او در نهایت مهربانی و رئوفت عمل کرده اند و بینندگان آن همه شواهد شکنجه را به هیچ نگیرند. وقتی یک خانم ملوان انگلیسی را با روسری مقابل تلویزیون می آورند چه کسی در جهان باور می کند که او به میل خود روسری بر سر کرده است، یا به پاس دینداری میزبانان چادر به سر کرده است؟

آخر اگر او یک خبرنگار یا مقام دولتی بود می توان گفت به خاطر مصالح سیاسی احترام طرف مقابل را در آن کشور نگه می دارد، نه یک اسیر که جلوی دوربین می خواهد خود و کشورش را محکوم کند. من بارها از مردم عادی شنیدم که این مسلمانان این زن بیچاره را تهدید به تجاوز کرده اند تا او تن به چنین مصاحبه ای داده است.

بی جهت نبود که مقامات انگلیس از همان اول به دولت ایران بارها توصیه کردند که به بازی اعترافات تلویزیونی دست نزنند که این امر چنان خشم مردم انگلیس و غرب را برمی انگیزد که کار گفت و گوی سیاسی را بسیار مشکل می کند و سیاستمداران انگلیس را مجبور به عکس العمل های تند ولی ناخواسته می کند.

آیا می توان باور کرد که حاکمان ایران این همه از جهان بی خبر باشند که این مسایل ساده تبلیغاتی را نفهمند و با دست خود خود را محکوم کنند؟

اینان می توانستند خیلی ساده جمع ملوانان را در حال غذا خوردن، تفریح، کارت بازی کردن، دیدن تلویزیون و غیره نشان دهند و به جهان بگویند اینان هستند که متجاوز بوده اند ولی ما با مراعات قوانین بین المللی با آنان رفتار می کنیم و بعد هم حتی تبلیغ کنند که این همه انسانیت آنان حاصل باورهای دینی آنان است، به امید آنکه بالاخره جمعی در دنیا بدون توجه به کارنامه اعمال آنان و سرکوب های داخلی و گروگان گیری ها حرف آنان را قبول کنند.
اگر آنان قصد تحقیر انگلستان را داشتند باید می دانستند تحقیر زمانی کارساز است که طرف مورد تحقیر، خطاکار و زورگو شناخته شده باشد نه به عنوان انسان متمدن و مظلومی که اسیر یک مشت وحشی جنایتکار شده. اگر این راه نتیجه ای داشت باید عیدی امین قهرمان تاریخ می شد و زرقاوی و امثالهم سمبل های حقانیت، نه توجیه گران ستم نیروهای استعمارگر و جهان خوار.

حاصل چنین نادانی و خطای تبلیغی آن شده که:
1ـ ایران از سوی شورای امنیت محکوم شده است که یعنی در نظر جهانیان متجاوز شناخته شده است.

2ـ انگلیسی ها مظلوم شده و تبدیل به مردم متمدن خوش رفتاری شده اند که در دست مشتی زورگوی متجاوز اسیر شده اند و مثل هر مردم متمدنی سعی می کنند با رفتار ملایم خود مانع تنش و اوج گیری خشونت شوند.

3ـ دولت آقای بوش که به عنوان جنگ افروز محکوم جهان شده بود و حتی بیشتر مردم آمریکا از او روی برگردانده بودند حال مردم می گویند شاید هم بوش حق داشته باشد و در مقابل این وحشی ها راهی جز این نباشد. و آقای کینگزیچ رئیس مجلس آمریکا و رفقای محافظه کارش این روزها دور برداشته اند که دمکراتهای ضعیف النفسی که تا دیروز دولت آقای بوش را برای اعمال خلافی که مدعی هستند در عراق و زندان گوانتاناما و ابوغریب اتفاق افتاده محکوم می کردند اگر راست می گویند چرا حال در مورد محکوم کردن ایران و عکس العمل شدید در مقابل بی قانونی های آن مدارا می کنند و به بهانه آنکه دولت آقای بوش جنگ افروز است همه اصول تمدن را زیر پا گذاشته و در برابر کسانی که همه قوانین بین المللی را نقض کرده اند ساکت نشسته اند.

4ـ ایران از نظر تبلیغی حتی در کشورهای اسلامی و عرب هم به موفقیتی دست نمی یابد یعنی فضایی که مورد توجه اصلی آن است به همین سبب هم روزهای نخست اعترافات انگلیسی با زیرنویس عربی در جهان پخش شد. زیرا مردم آن دیارها نیز به خوبی و به عنوان شاهدان دست اول این نوع بازیهای تلویزیونی به اجباری بودن این اعترافات واقف هستند و بنابر این ایران را جزو نیروهایی دسته بندی می کنند که در مقابله با دشمن به هیچ اصول اخلاقی پای بند نیست و در این صورت ایران وارد رقابتی می شود که سومالی ها و اهالی فلوچه با کشیدن جنازه سربازان آمریکایی در خیابان ها صدها گام از ایران جلوتر هستند و زرقاوی ها تا بلندترین قله های آن رفته اند. به همین سبب به نظر می آید برنامه ریزان اصلی این نمایش تلویزیونی در ایران کسانی از جنس همان زرقاوی هستند و نگاهشان هم به جلب رضایت همان جماعت است. شگفتا که نصرالله رهبر شیعیان لبنان و حتی مقتدا صدر با الگو قرار دادن سیاستهای آقای خمینی در ایام انقلاب سعی می کنند از خود یک چهره اخلاقی نشان دهند ولی وارثان حکومت آقای خمینی دنباله روی راه افراطیون خونخوار قانون شکن شده اند.

کوتاه سخن آنکه اگر دولتی مسایل به این سادگی را نمی فهمد و از روانشناسی مردم جهان تا به این حد بی خبر است چگونه انتظار می رود که قادر به حفظ منافع ملتی باشد. بیهوده نیست که در جریان گروگانهای آمریکایی چنان منافع ایران لگدمال شد که تاریخ از قرارداد الجزایر در ردیف قرارداد گلستان یاد خواهد کرد. و یا پیروزی بزرگی را که مبارزات ملت ایران در فتح خرمشهر نصیب این کشور کرد را بدانجا رساندند که با نهایت ضعف و تحقیر مجبور به پذیرش شکست شده به زبان خودشان جام زهر را سر کشیدند.

پایان سخن آنکه اگر نادانی های دشمنان ایران فرصت هایی طلایی در اختیار حکومت ایران می گذارد و سبب قدرت زحمت نکشیده آن می شود حماقت ها و جهالت های دولتمردان ایران سبب بر باد رفتن گنج های باد آورده خودشان می شود و آنان با دست خودشان پایه های قدرت خود را فرو می کوبند.