iran-emrooz.net | Sat, 31.03.2007, 6:00
پیش گیری از غوغا سالاری و بازی با آتش
دکتر گودرز اقتداری
http://www.voicesofthemiddleeast.com
قطعنامه 1747 شورای امنیت سازمان ملل هفته گذشته به تصویب رسید و آمریکا موفق شد ایران را یک گام دیگر به سر مقصد مطلوب خویش نزدیک تر کند. اکنون دیگر برای هر چشم بینایی اظهر من الشمس است که سیاست ایالات متحده، ایران و منطقه خاورمیانه را به کجا رهنمون می شود. در این باره به تفصیل در مقالات قبل سخن گفته ام.
یکی از اصول این قطعنامه بر تحریم صادرات تسلیحاتی ایران پا می فشارد. این نکته می تواند برای نگاه نا آشنا به برنامه های پشت پرده خیلی هم مهم جلوه نکند اما با کمی موشکافی می توان گفت که اهمیت این ماده در سرنوشت بحران موجود بسیار تاثیر گذار خواهد بود. اولا ارتباط این تحریم با مساله هسته ای بسیار ناروشن و بلکه تعجب آور است. در حالیکه صدور اسلحه به ایران جزء این تحریم ها نیست خروج اسلحه از ایران چرا تحریم شده است. برای این تصمیم شاید بتوان دو دلیل ارائه داد: یکم آنکه شاید صدور اسلحه از ایران را به دلیل منافع مادی که برای نیروهای نظامی ایران و بویژه سپاه پاسداران دارد به توان توجیه نمود اما با کمی درنگ متوجه خواهیم شد که اگر هدف قطع منابع مالی رژیم باشد چرا تحریم نفتی که به مراتب موثر تر خواهد بود اعمال نشده است. و در نهایت مگر صدور قانونی تسلیحات از جمهوری اسلامی چقدر است که با قطع آن در منابع مالی پروژه هسته ای رژیم خللی وارد شود؟ دلیل دیگر می تواند ممانعت از صدور تسلیحات به نیروهای خارجی طرفدار جمهوری اسلامی باشد که براساس حدس و گمان شامل حزب الله لبنان و حماس و احیانا شیعیان عراق و مسلمانان چچن می شود. اما مگر این طرف های خرید در مراوداتشان تابع تحریم های سازمان ملل هستند؟
با توجه به اینکه هیچ یک از دلایل پیش گفته به نظر قانع کننده نیست آیا می توان فرض کرد که شمول این ماده در قطعنامه 1747 تنها بهانه ای به دست نیروهای آمریکایی و بریتانیایی خواهد داد تا هر وقت مایل باشند کشتیهای جمهوری اسلامی را برای بازرسی در دریاهای بین المللی و در خلیج فارس متوقف کرده و احیانا موجب تشنجاتی شوند که در نهایت راه را برای اعمال خشونت از سوی هردو طرف توجیه پذیر نماید؟ این بازرسی ها چه به منظور ایجاد تشنج باشد و چه برای پیش گیری از صدور سلاح به نیروهای لبنانی، فلسطینی و یا عراقی در هر حال به امر کنترل پروژه اتمی ایران که ظاهرا هدف شورای امنیت باید می بود هیچ کمکی نخواهد کرد.
امروز تقریبا همه متفق القولند که در ماههای پیش از جنگ عراق در دیدارهای بوش و بلر مساله ایجاد تحرکاتی برای شروع و توجیه پذیری جنگ مورد بحث قرار گرفته بود و باستناد صورتجلسه معروف به یادداشت خیابان داونینگ (محل استقرار نخست وزیر بریتانیا) Downing street Memo بلر و بوش توافق کرده بودند تا برای فراهم کردن شرایط اشغال با هم همکاری کنند. گزارش خرید اورانیوم از نیجر که بعدها ساختگی بودن و قلب آن بوسیله دستگاه های امنیتی بریتانیا اثبات شد یکی از مدارکی بود که به تبلیغات قبل از جنگ کمک کرد و سرانجام هم در سخنرانی جرج بوش در جلسه مشترک مجلسین آمریکا در جمله ی معروف شانزده کلمه ای بکاررفت و بعدا در گزارش کالین پاول به شورای امنیت هم تکرار شد. اینک هم به نظر می رسد که به دنبال اعزام گسترده نیروهای آمریکایی به منطقه خلیج فارس نیاز به پیش زمینه های مشابهی وجود دارد و اگر آمریکایی ها با قطعنامه 1747 منتظر موقعیت مناسبی بودند تا خلیج تانکین دیگری بیافرینند به نظر می رسد که صد افسوس عواملی در درون جمهوری اسلامی با تشنج آفرینی های بی مورد داوطلبانه چنین نیازی را برآورده می کنند.
مسلما هیچ کس منکر دفاع از حقوق ارضی ایران نیست ولیکن آنچه در هفته اخیر در ارتباط با ملوانان بریتانیایی در خلیج فارس اتفاق افتاد چنانچه سریع تر و با مسالمت حل نشود در دراز مدت می تواند آتش بیار فاجعه ای باشد که بلایای آن از مقیاس های قابل تصور بسیار بزرگتر است. نکته مورد توجه آن است که شرایط افکار عمومی در آمریکا و اروپا و توازن قوا در کنگره آمریکا قبل از این حادثه چنان بود که جناحهای تندرو درون دولت جرج بوش از آغاز یک جنگ دیگر در منطقه ناتوان بودند. هردو مجلس قانونگذاری آمریکا در طول هفته های اخیر با تصویب قطعنامه و افزودن موادی به قانون متمم بودجه برای تامین هزینه های جنگ دولت را موظف به برنامه ریزی برای خروج نیروهای آمریکایی از عراق و منطقه کرده بودند. واما حوادث اخیر نه تنها جو افکار عمومی را به شدت متغیر کرده و برعلیه ایران تهییج نمود بلکه بهانه به دست کسانی داد که از آن نه به عنوان یک اختلاف برسر مرزهای دریایی بین دو کشور بلکه برای گروکشی های سیاسی استفاده می کنند.
واقعیت مطلب آن است که در شرایط موجود امکان ندارد که درباره صحت و سقم ادعای دو طرف داوری کرد زیرا که در درجه اول مرز دریایی دو کشور براساس توافق بین دو طرف مشخص نیست. آنچه تحت عنوان معاهده 1975 الجزیره بین شاه و صدام حسین امضا شده ناظر به خط القعر رودخانه شط العرب یا اروند رود است واما حادثه مورد اختلاف دو طرف در داخل آبهای خلیج فارس صورت گرفته که در این باره توافقی ما بین ایران و عراق امضا نشده است. با استناد به اظهارات آقای موری سفیر سابق بریتانیا در ازبکستان که از کارشناسان مرزیابی دریایی است نقشه هایی که از طرف بریتانیا ارائه می شود خط مستقیمی را نشان می دهد که ادامه ی خط القعر رودخانه است و در نتیجه به سمت خاک ایران امتداد می یابد و ناقض حق ایران بر آب های ساحلی خودش (معادل 12 مایل دریایی) است. و جالب اینکه ایران هم کورکورانه همین نقشه ها را مصداق ادعای خویش میگیرد وادها می کند که قایق های بریتانیایی در شرق آن خط مجازی بوده اند در حالیکه هر دو طرف دعوا می توانند هم درست بگویند و هم غلط.
با توجه به قصد آمریکائیان که دائما انگلیسی ها را به بی عرضگی متهم می کنند و مایلند به کوچکترین اشاره تونی بلر مهار موشکها را شل کنند ایران باید بجای کش دادن هرچه بیشتر این قضیه بلافاصله ناویان بریتانیایی را آزاد کرده و دعوای خود را در مراجع قانونی پی گیرد. یکی از این مراجع به گفته ی پروفسور فرانسس بویل از اساتید و کارشناسان حقوقی بنیاد فراملیتی صلح و تحقیقات آینده سوئد احضار کمیته حقیقت یاب و میانجی بین المللی براساس کنوانسیون 1899 لاهه است که هم ایران و هم بریتانیا از امضا کنندگان آن هستند.
مشکل اساسی در جمهوری اسلامی البته آن است که بلافاصله گروه های فشار "همیشه در صحنه" کنترل فضا را به دست گرفته و سیاست سازی هم می کنند. در نتیجه هیچ پیشنهاد منطقی اجازه بررسی کارشناسانه نمی یابد و دولت و سیاستمداران باید همواره در چندین جبهه بجنگند هم با اشغالگران در کمین و هم با لمپن های وطنی. رئیس جمهور هم که خود دست کمی از این گروه های فشار ندارد لابد از دست و پنجه نرم کردن با آمریکایی ها و شرکایشان بدش نمی آید و در آرزوی یک تهاجم است تا همچون جنگ عراق بقای خویش را بیمه کند.
آنچه در روزهای اخیر گذشته، نمایش ها ، افشاگری ها و اعترافات تلویزیونی که شاید برای مردم ایران تازگی نداشته باشد مراتب انزجار و تنفر مردم جهان را برای ما به ارمغان آورده است. در تمام دنیا سربازان هر کشوری از منتهای ارزش و احترام مردم برخوردارند چرا که همه از خانواده های عام می آیند و حس همدردی مردم را با خود همراه می کنند. مضحکه کردن این جوانان و استفاده ابزاری از ایشان که در نهایت یک اشتباه تکنیکی مرتکب شده اند تاثر و تاسف همگان را فراهم می آورد. در نتیجه این اعمال افکار عمومی که تا یک هفته پیش با مردم ایران و برعلیه نیروهای اشغالگر ایستاده بودند در راه شان دچار شک و تردید کرده و البته کار تلاشگران صلح از هر ملیت که باشند و بویژه ایرانیان صلح جو را صد چندان خواهد کرد.
به هرحال این پبشنهاد را که پروفسور بویل که خود از فعالین مبارزات صلح و وکیل حقوق بشری در چچن و بوسنیا بوده فرستاده حسب وظیفه با هم وطنان درمیان می گذارم و از همه می خواهم تمام توان خویش را برای پیش گیری از دادن یک بهانه به دست اشغالگران به کار گیرند. باید از جمهوری اسلامی خواست که سریعا و بدون هیچ پیش شرطی ملوانان و سربازان بریتانیایی را آزاد کرده و دعاوی خودرا در مراجع حقوقی پی گیرد.