iran-emrooz.net | Mon, 05.03.2007, 21:23
متحدين سلطنتطلب نشستهای برلين و لندن
دكتر جمشید اسدی
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
اين مقاله سومين مقاله پی در پی است که با تأخير بسيار درباره جمهوری خواهان و استراتژی سياسی متحدين سلطنت طلب ايشان مینگارم. مقاله اول، "اتحاد جمهوری خواهان (اجا)، سه سال بعد" نقدی بود از کارنامه اجا. در ارزيابی آن کارنامه آمده بود که با وجود باور رفقا به دموکراسی چون شيوه کارشان غير دموکراتيک است رهی به دهی نخواهند برد. منظورم از شيوه کار غير دموکراتيک، جستجوی نظر يکتای همه پسند و توافق همگانی بود. به جای پذيرفتن گوناگونی نظرات و رقابت ميان همه و برگزيدن مسئولين برای دورهای محدود از طريق رأی گيری. بر اين مقاله، آقای دکتر حسين باقرزاده نقدی نوشتند ("اتحاد جمهوری خواهان و جنبش وسيع دموکراتيک") و بر کار اجا ايراد گرفتند و به طور خلاصه اين طور عنوان کردند که: بديهی است نظرات گوناگون درون اجا در مورد مسائل مختلفی به نظر واحد نرسند. چراکه در اين تشکيلات يک امضا ساده برای عضويت کافی بوده است. بهتر آن میبود که همچون نشست برلين-لندن در "نهاد ملی" مبارزه میکردند.
از نقد دکتر باقرزاده به نظرم رسيده بود که ايشان چندان لطف و توجهی به اصل مقاله من ندارند و احتمالا به آن اشارهای میکنند تا آن چه را از اجا در دل دارند بيان کنند. چرا که نگارنده در آن مقاله نه تنها انتظار رسيدن به نظر واحد نداشتم، بلکه به روشنی مخالفت خود را با چنين شيوه غير دموکراتيکی اعلام کرده بودم. پيشنهاد من توافق بر سر قاعده بازی بود و نه بر سر نظر درست واحد. اتفاقا از چنين ديدگاهی و برای پلوراليسم و رقابت آزاد ميان نظران گوناگون، بيانيه اجا را سند اسواری میدانستم و میدانم. به هرحال در نقد نقد دکتر باقرزاده مقاله ديگری نگاشتم به نام "درباره متحدين سلطنتطلب جمهوریخواهان برای دموکراسی، نگاهی به "نهاد ملی" نشستهای برلين و لندن"
اين مقاله دربرگيرنده ٢٩ بند بود و عمدتا به دو نکته اصلی میپرداخت. شيوه کار دموکراسی و نقد اتحاد جمهوری خواهان "نشست برلين – نشست لندن" با هواداران سلطنت. بديهی است که در اين مقاله، به چند نکته ديگر نيز اشاره شده بود که جزء دو مطلب اساسی نبودند و به ضرورتی با آنها اشارهای رفته بود. دکتر باقر زاده بر اين مقاله هم نقدی نوشتند، اما باز هم از بحث اصلی ما پرهيز کردند و به پرسشها پاسخی ندادند بحث نويی را مطرح کردند.
ايشان در مقاله خود "در پاسخ به سئوالی از آقای دکتر اسدی: اصلاح طلبی و دموکراسی خواهی يعنی چه؟" از ٢٩ بند مقاله ٢٨ بند آن را کنار گذاردند و تنها به يک بند آن پرداختند (گزينه رفرم يا سرنگونی در برابر رژيم جمهوری اسلامی). آن هم بندی که جزء دو بحث اصلی مقاله نبود و تنها يادی از آن شده بود تا مگر اختلاف اساسی موجود در بحث ما روشن و برجسته شود.
پاسخ قطعی به اين که چرا آقای دکتر باقرزاده از ادامه اين بحث پرهيز دارند، را به خود ايشان و نيز خوانندگان وامیگذارم. يادآوری میکنم که اين بحث به ابتکار خود ايشان درگرفت: ايشان براين نگارنده کمترين منت گذاردند و پاسخی بر "اتحاد جمهوریخواهان، سه سال بعد ..." نگاشتند و بدين ترتيب بحث ميان ما پا گرفت. اما حالا به نظرم میرسد گويا آقای دکتر باقرزاده بيشتر منتظر فرصتی بودند تا انتقادی از اجا بفرمايند و نه قصد نقد مقاله اين کمترين را داشتند و نه در پی آن بودند که در مورد استراتژی جمهوری خواهان گرايشهای مختلف بحثی کنند.
پس از اين دو مقاله، دوستان دکتر باقرزاده از اين نگارنده کمترين دعوت کردند تا در جلسهای پالتاکی با ايشان به بحث نشينم. جلسه بر مبنای اصول دموکراسی به بهترين شکلی مديريت شد، اما در طی آن باز هم دکتر باقرزاده از پاسخ به پرسشهای من پرهيز فرمودند و تنها به آن چه مورد نظرشان بود اکتفا کردند.
کاش دکتر باقرزاده به حسن نيت من و احترامی که برای قلم و مبارزه ايشان دارم باور داشتند و میپذيرفتند که نقد من برای دکانداری سياسی نيست که گويا جمهوریخواهی دوستان منشور ٨١ و "نشست برلين – نشست لندن" دروغين است و جمهوریخواهی "اجا" راستين. يک بار ديگر انتقاد خود در اين مورد را خلاصه کنم: من صرف سلطنتطلبی را مخالف و متضاد با دموکراسی نمیدانم. اما در مورد دموکراسی خواهی سلطنت طلبان کنونی، و نه همراهان جمهوری خواه ايشان، ترديد فراوان دارم. چرا؟ چون هر رسانهای را که در اختيار دارند، از صدای مخالف دور میدارند و انتقادی از کارنامه سياسی حکومت محمدرضا شاه فقيد که صد البته خدماتی نيز به کشور کرد، را بر نمیتابند. گمان من اين است که نقدی نمیکنند چون: يا ايرادی به استبداد مدل محمدرضاشاهی ندارند و تنها مخالف استبداد به نام مذهب اند، يا از دموکراسی شناختی ندارند و از همين رو استبداد دوران شاه فقيد را نمیبينند.
به گمان من، اين پرسشها ارزش تأمل و بررسی دارند، اما از آن جا که آقای دکتر باقرزاده تمايل به پرداختن به آنها را ندارند، من هم تأمل و بررسی آنها را در جای ديگر و با کسان ديگر وا میگذارم. ايشان میفرمايند به اين مطالب پاسخ نمیگويند، چون پرسشها متوجه "ديگران" است و به ايشان مربوط نمیشود. اگر چنين است، پس چرا دکتر باقرزاده هر بار که فرصتی يابند به "اجا" که با توجه به باور و تشکيلات ايشان از جمله ديگران هستند عنايتی میکنند و مثلا مینويسند که گويا رفقای اجا "در برابر "خطر سلطنت" از ولايت فقيه حمايت خواهند کرد و برای رأی مردم کمترين ارزشی قائل نخواهند شد". کاش از سر مهر مینوشتند که به استناد کدام سند و مدرک و مقاله چنين اتهام بزرگی را به رفقای اجا میبندند.
آقای دکتر باقرزاده در همان جا میافزايند که به قول يکی از رهبران اتحاد جمهوری خواهان در ايميل شخصی به نگارنده [دکتر باقرزاده] "اجا" در برابر خطر سلطنت از ولايت قبيح هم حمايت خواهد کرد. من نمیدانم که حال و هوای مکاتبه شخصی ايشان با رفيقی از اجا چه بوده است اما به هر حال فکر میکنم به لحاظ اخلاق سياسی که خود ايشان از پيروان راستين آنند، میشد از ذکر درد دلهای شخصی در دل يک بحث سياسی آشکار گذشت. آيا آقای دکتر باقرزاده میدانند که درتماسهای شخصی ام با همراهان سلطنت طلب ايشان، چه حرفها و نکتهها شنيده ام؟ اما چون باوجود اختلاف در مشی سياسی، اين حرفها را در خلوت ودر فضای اعتماد و امانتداری شنيده ام، آنها را برای هميشه در صندوق سينه ام نگاه خواهم داشت.
در هر حال با وجود آن که در شرايط کنونی بحث راهبردی و متحدين جمهوری خواهی را شايان کمال اهميت میدانم، با تقديم درود و احترام به آقای دکتر باقرزاده، از ادامه بحث با ايشان عذر تقصير میخواهم. دليل اصلی تصميم آن است که بحث با ايشان وحدت موضوع ندارد و هربار از شاخهای به شاخه ديگر میرود.
در پايان موضع و زبده نظر خود را در موردی که بحث از آن آغاز گشت، يک بار ديگر به اختصار برای داوری و نقد، خدمت خوانندگان تقديم میکنم:
١- باعث افتخار من است که با آقای دکتر باقرزاده که به جای خود، بلکه حتی با کسانی که از سر تا بر پا اختلاف نظر دارم، به بحث و گفتگو بنشينم. اين از مهم ترين باورهای سياسی من است.
٢- بحث اما بايد اصولی داشته باشد و با شيوهای منطقی گرد موضوعی واحد پيش رود. بديهی است که میتوان به بحثهای گوناگون دست يازيد، اما هر يک به جا و نوبه خود.
٣- انگيزه اصلی من در مبارزه سياسی، استقرار دموکراسی و اقتصاد بازار در کشور هفت هزار ساله است. برای اين هدف، جمهوری خواهی را به سلطنت ترجيح میدهم، چون فکر میکنم در شرايط کنونی گذار از جمهوری اسلامی به جمهوری دموکراتيک چارچوب شدنی تر و کم هزينه تر است. اما سلطنت مشروطه را دست کم به لحاظ نظری مخالف دموکراسی نمیدانم.
٤- بديهی است که دو هدف دموکراسی در سياست و فرادستی بازار در اقتصاد، در چارچوب کنونی نظام جمهوری اسلامی شدنی نيست. با وجود اين معتقد نيستم که تنها با سرنگونی است که میتوان نظام جمهوری اسلامی را به رژيمی مناسب دموکراسی و بازار واگرداند. واژگونی نظام جمهوری اسلامی از شکل نامطلوب کنونی آن به شکل مناسب دموکراسی و بازار، بدون سرنگونی و انقلاب و از طريق رفرم و اصلاحات، يعنی استفاده از کوچک ترين امکانات درون نظام، شدنی است.
٥- بسياری از صاحب نظران از جمله شاهزاده رضا پهلوی، دکتر حسين باقرزاده و آقای اکبر گنجی، انقلاب مسالمت آميز را به اشتباه با مشی رفرميستی يکی انگاشتهاند. ايشان هيچگونه تغيير و تحولی را در دردرون نظام جمهوری اسلامی ممکن نمیدانند و در نتيجه خواهان برانداختن آنند، گيرم بدون خونريزی و با مسالمت و مثلا از طريق رفراندم. ما رفرميستها اما، اعتقاد داريم که قدم اول سرنگونی نظام نيست، بلکه بايد از کوچک ترين امکان نظام استفاده کرد، به لحاظ نيروی سياسی فرادست شد و به تدريج رژيم جمهوری اسلامی را از سر تا پا، از نظامی گزينشی و رانتی، به رژيمی دموکراتيک و بازاری واگرداند. همچنان که آزادی خواهان در لهستان، چکسلواکی، اسپانيا، پرتقال، آفريقای جنوبی، آرژانتين و شيلی ... کردند.
٦- براندازان انقلابی، چه مسالمت جو، چه جنگ جو، بر ما رفرميستها خرده میگيرند که شما چه توان اين کار را در برابر زور قلدرهای حاکم داريد؟ پاسخ ما اين است: صد البته در کار سياسی، زور مبنای فرادستی و تحميل پروژه سياسی است و ما هنوز اين قدرت را نداريم و میبايستی در پی آن رويم. اما شما انقلابيون با کدام زور و توان در پی براندازی و تحميل رفراندم به قلدرهای حاکم هستيد؟
حيف که بحث ما درباره دموکراسی ، جمهوری خواهان و چند و چون همکاری با سلطنت طلبان بی ثمر تمام شد.
جمشيد اسدی
٥ مارس ٢٠٠٧