ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 27.04.2025, 21:41
حکمرانی ناشایست، علت‌العلل سوانح در ایران

احمد علوی

۷ اردیبهشت ۱۴۰۴

نقش حکمرانی ناشایست (Bad Governance) به‌عنوان یک عامل ریشه‌ای در ناکارآمدی مدیریت ریسک در حادثه بندر رجایی (۲۶ آوریل ۲۰۲۵) و حوادث مشابه در ایران طی دهه گذشته بررسی می‌شود.

۱. تعریف حکمرانی ناشایست و ارتباط آن با مدیریت ریسک

حکمرانی ناشایست به معنای ناکارآمدی، عدم شفافیت، فساد، تمرکزگرایی و دیوانسالاری نامناسب، عدم رعایت پروتکل‌های ایمنی روزآمد و کارآمد و فقدان پاسخگویی در ساختارهای مدیریتی و تصمیم‌گیری یک کشور بخصوص در سطح کلان و سایر سطوح است. در زمینه مدیریت ریسک، حکمرانی ناشایست به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم بر شناسایی، ارزیابی، کنترل، و پاسخ به ریسک‌ها تأثیر منفی می‌گذارد.

۲. نقش حکمرانی ناشایست در خصوص حادثه بندر رجایی

حادثه بندر  رجایی (بنا به اطلاعات رسمی انفجار در محوطه کانتینری شرکت سینا به دلیل سهل‌انگاری در نگهداری مواد خطرناک مانند سدیم پرکلرات، تاکنون با دست کم ۴۰ کشته، بیش از ۱۰۰۰ مجروح، و خسارات گسترده) تنها نمونه‌ای از تأثیر حکمرانی ناشایست بر مدیریت ریسک و بحران پس از آن است:

ناکارآمدی در نظارت و اجرا: عدم اجرای استانداردهای ایمنی در ذخیره‌سازی مواد خطرناک، با وجود اخطارهای قبلی مدیریت بحران، نشان‌دهنده ناکارآمدی در سیاست‌گذاری و نظارت است. این مشکل ریشه در نبود مکانیزم‌های اجرایی مؤثر و فساد احتمالی در زنجیره نظارت دارد.

تمرکزگرایی و حذف مشارکت: تمرکز تصمیم‌گیری در نهادهای دولتی و سرکوب نهادهای مدنی مستقل (مانند اتحادیه‌های کارگری یا سازمان‌های غیردولتی) مانع از نظارت مردمی بر ایمنی بندر شد.

پنهان‌کاری و عدم شفافیت: اطلاع‌رسانی گمراه‌کننده اولیه (مانند گزارش تسنیم که حادثه را به “ساختمان اداری” محدود کرد) نشان‌دهنده تلاش برای کنترل روایت به‌جای حل بحران است، که از ویژگی‌های حکمرانی ناشایست است.

نبود پاسخگویی: تاکنون هیچ گزارش رسمی درباره شناسایی و مجازات مسئولین سهل‌انگار در بندر رجایی منتشر نشده، که نشان‌دهنده فقدان مکانیزم‌های پاسخگویی است.

اختصاص منابع اقتصادی به امور رانتی: اختصاص منابع اقتصادی به امور رانتی (مانند پروژه‌های غیرضروری برای گروه‌های خاص)، تبلیغاتی (مانند کمپین‌های پروپاگاندا)، و نیابتی (مانند حمایت از گروه‌های خارجی) به‌جای سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های حیاتی و مدیریت ریسک، یکی از مصادیق کلیدی ناکارآمدی حکمرانی ناشایست است. این مسئله در ایران به‌صورت زیر مدیریت ریسک را تضعیف می‌کند:

کاهش بودجه زیرساخت‌های ایمنی: منابع محدود به‌جای ارتقای تجهیزات ایمنی (مانند سیستم‌های اطفای حریق یا پایش مواد خطرناک)، صرف پروژه‌های غیرضروری یا فعالیت‌های تبلیغاتی می‌شود.

فساد و رانت: تخصیص بودجه به پروژه‌های رانتی (مانند قراردادهای غیرشفاف با شرکت‌های خاص وابسته به مافیای قدرت و ثروت) منابع را از بخش‌های حیاتی مانند بنادر، راه‌آهن، و مدیریت بحران منحرف می‌کند.

اولویت‌های نادرست: تمرکز بر فعالیت‌های گروه‌های نیابتی یا تبلیغاتی یا مذهبی و سیاسی، و عدم آمادگی برای بحران‌های داخلی (مانند حوادث صنعتی یا بلایای طبیعی) را کاهش می‌دهد.

۳. ترکیب عوامل: حکمرانی ناشایست، پنهان‌کاری، سرکوب، و نبود رسانه‌های مستقل

حکمرانی ناشایست به‌عنوان یک عامل ریشه‌ای، با پنهان‌کاری، سرکوب نهادهای مدنی، نبود رسانه‌های مستقل، و نهادهای سرکوب‌گر یک چرخه معیوب ایجاد کرده که مدیریت ریسک را در ایران تضعیف می‌کند. این عوامل در حادثه بندر رجایی و حوادث دهه گذشته (۱۳۹۴-۱۴۰۴) به‌صورت زیر عمل کرده‌اند:

الف) حکمرانی ناشایست و پنهان‌کاری
ارتباط: حکمرانی ناشایست با ترویج فرهنگ پنهان‌کاری، مانع از انتشار اطلاعات دقیق درباره مخاطرات می‌شود. در بندر رجایی، عدم اطلاع‌رسانی درباره ذخیره‌سازی ناایمن مواد خطرناک و کم‌اهمیت جلوه‌دادن حادثه، ریشه در فقدان شفافیت سیستمی دارد.
پیامد: پنهان‌کاری شناسایی و ارزیابی ریسک‌ها را مختل می‌کند و اعتماد عمومی را کاهش می‌دهد. در حوادثی مانند سقوط هواپیمای اوکراینی (۱۳۹۸) یا پلاسکو (۱۳۹۵)، پنهان‌کاری اولیه (انکار شلیک موشک یا وضعیت ناایمن ساختمان) مدیریت بحران را پیچیده‌تر کرد.
نمونه در بندر رجایی: گزارش گمراه‌کننده تسنیم و تأخیر در اعلام جزئیات حادثه، هماهنگی امدادی را تضعیف کرد و احتمالاً خسارات را افزایش داد.

ب) حکمرانی ناشایست و سرکوب نهادهای مدنی
ارتباط: حکمرانی ناشایست با تمرکزگرایی و سرکوب نهادهای مستقل مدنی (مانند سازمان‌های غیردولتی، اتحادیه‌های کارگری، و فعالان محیط‌زیست)، نظارت مردمی بر زیرساخت‌های حیاتی را از بین می‌برد.
پیامد: نبود نهادهای مدنی مستقل، شناسایی ریسک‌ها (مانند مواد خطرناک در بندر) و فشار برای اصلاحات را غیرممکن می‌کند. در بندر رجایی، فقدان نظارت مدنی باعث شد که سهل‌انگاری‌ها تا زمان فاجعه پنهان بمانند.
نمونه‌های تاریخی: در حادثه متروپل (۱۴۰۱)، نبود نهادهای مدنی برای نظارت بر ساخت‌وساز غیراستاندارد به ریزش ساختمان منجر شد. در سیل ۱۳۹۸، سرکوب گروه‌های مدنی، مشارکت اجتماعی در امدادرسانی را محدود کرد.

ج) حکمرانی ناشایست و نبود رسانه‌های مستقل
ارتباط: حکمرانی ناشایست با سانسور و کنترل رسانه‌ها، مانع از فعالیت رسانه‌های مستقل می‌شود که می‌توانند با افشای تخلفات و ایجاد فشار عمومی، به پیشگیری از بحران‌ها کمک کنند.
پیامد: نبود رسانه‌های مستقل، شفافیت را کاهش می‌دهد و مسئولین را از پاسخگویی معاف می‌کند. در بندر رجایی، فقدان رسانه‌های مستقل باعث شد که اخطارهای ایمنی قبلی نادیده گرفته شوند و سهل‌انگاری‌ها افشا نشوند.
نمونه‌های تاریخی: در پلاسکو و سقوط هواپیمای اوکراینی، رسانه‌های مستقل خارج از کشور نقش مهمی در افشای حقیقت داشتند، اما محدودیت دسترسی داخلی، تأثیر آنها را کاهش داد.

د) حکمرانی ناشایست و نهادهای سرکوب‌گر
ارتباط: حکمرانی ناشایست با تقویت نهادهای سرکوب‌گر (مانند نیروهای امنیتی نظیر سپاه پاسداران) به‌جای نهادهای امدادی، اولویت را به کنترل امنیتی به‌جای مدیریت بحران می‌دهد.
پیامد: این نهادها با ایجاد فضای ترس، گزارش‌دهی تخلفات ایمنی را محدود می‌کنند و منابع را از امدادرسانی منحرف می‌سازند. در بندر رجایی، تمرکز احتمالی بر کنترل اطلاعات به‌جای امدادرسانی سریع، پاسخ به بحران را تضعیف کرد.
نمونه‌های تاریخی: در سیل ۱۳۹۸ و اعتراضات پس از سقوط هواپیمای اوکراینی، نهادهای سرکوب‌گر بیشتر بر کنترل امنیتی متمرکز بودند تا حمایت از امدادرسانی یا حقیقت‌یابی.

۴. الگوهای تاریخی و تداوم چرخه معیوب (۱۳۹۴-۱۴۰۴)

طی دهه گذشته، حکمرانی ناشایست و عوامل مرتبط با آن در حوادث متعدد ایران نقش داشته‌اند:

پلاسکو (۱۳۹۵): ناکارآمدی نظارت شهرداری، پنهان‌کاری درباره وضعیت ناایمن ساختمان، سرکوب صدای کسبه، و نبود رسانه‌های مستقل برای فشار بر مسئولین، فاجعه را تشدید کرد.

سانحه قطار سمنان (۱۳۹۵): ناکارآمدی در سیاست‌گذاری و فناوری ریلی، عدم پاسخگویی مسئولین، و نبود نظارت مدنی، به مرگ ۴۷ نفر منجر شد.

سیل ۱۳۹۸: ناکارآمدی مدیریت منابع آب، سرکوب گروه‌های مدنی، و فقدان رسانه‌های مستقل برای هشدار زودهنگام، خسارات را افزایش داد.

سقوط هواپیمای اوکراینی (۱۳۹۸): پنهان‌کاری، سرکوب اعتراضات، و کنترل رسانه‌ها، حقیقت‌یابی و مدیریت بحران را به تأخیر انداخت.

متروپل (۱۴۰۱): فساد در نظارت بر ساخت‌وساز، نبود نهادهای مدنی، و فقدان رسانه‌های مستقل، به ریزش ساختمان و مرگ ۴۳ نفر منجر شد.

حادثه بندر رجایی نشان‌دهنده تداوم این الگوها است: ناکارآمدی نظارت، پنهان‌کاری، سرکوب نظارت مدنی، و نبود رسانه‌های مستقل، یک فاجعه قابل‌پیشگیری را به بحران ملی تبدیل کرد.

۵. تحلیل یکپارچه: چرخه معیوب حکمرانی ناشایست

حکمرانی ناشایست به‌عنوان ریشه اصلی، یک چرخه معیوب را ایجاد کرده که در آن:

ناکارآمدی و فساد مانع از اجرای استانداردهای ایمنی و نظارت مؤثر می‌شود (مانند ذخیره‌سازی ناایمن در بندر رجایی).

پنهان‌کاری اطلاعات حیاتی را از دسترس نهادهای امدادی و جامعه دور نگه می‌دارد (مانند اطلاع‌رسانی گمراه‌کننده تسنیم).

سرکوب نهادهای مدنی نظارت مردمی و مشارکت اجتماعی را حذف می‌کند (مانند نبود پایش مواد خطرناک). اختصاص منابع اقتصادی اعم از منابع مالی، انسانی و آموزشی به اموری غیر مولدی که ارتباطی با افزایش امنیت و ایمنی محیط کار ندارند.

نبود رسانه‌های مستقل فشار عمومی برای اصلاحات را از بین می‌برد (مانند نادیده‌گرفتن اخطارهای ایمنی).

نهادهای سرکوب‌گر با اولویت‌دادن به کنترل امنیتی، منابع را از پیشگیری و امدادرسانی منحرف می‌کنند.

این چرخه در بندر رجایی بنا به اطلاعاتی که تا تهیه این یادداشت منتشر شده است به مرگ دست کم ۴۰ نفر، بیش از ۱۰۰۰ مجروح، و خسارات گسترده منجر شد و در حوادث گذشته نیز الگویی مشابه داشته است.

۶. پیامدهای سیستمی

کاهش اعتماد عمومی: پنهان‌کاری و عدم پاسخگویی، اعتماد جامعه به نهادهای حکومتی را تضعیف می‌کند و مشارکت عمومی در مدیریت بحران را کاهش می‌دهد.

تکرار حوادث: نبود درس‌آموزی از حوادث گذشته به دلیل فقدان شفافیت و نظارت، باعث تکرار فجایع مشابه می‌شود.

خسارات اقتصادی و انسانی: ناکارآمدی مدیریت ریسک، خسارات مالی و جانی را افزایش می‌دهد (مانند خسارات زیرساختی بندر رجایی، بزرگ‌ترین بندر تجاری ایران).

انزوای بین‌المللی: عدم رعایت استانداردهای ایمنی و شفافیت، همکاری‌های بین‌المللی در مدیریت بحران را محدود می‌کند و ریسک بازرگانی خارجی را افزایش میدهد.

۸. نتیجه‌گیری

حکمرانی ناشایست به‌عنوان ریشه اصلی ضعف‌های مدیریت ریسک در ایران، با پنهان‌کاری، اختصاص منابع اقتصادی به امور رانتی، فساد مدیریت، سرکوب نهادهای مدنی، نبود رسانه‌های مستقل، و نقش نهادهای سرکوب‌گر یک چرخه معیوب ایجاد کرده که در حادثه بندر رجایی ( تاکنون ۱۸ کشته، بیش از ۱۰۰۰ مجروح) و حوادث دهه گذشته (پلاسکو، سیل ۱۳۹۸، سقوط هواپیمای اوکراینی، متروپل) نقش کلیدی داشته است. دگرگونی ساختاری حکمرانی، حذف نیروی سرکوب از حکمرانی کشور، افزایش شفافیت، تقویت نظارت مدنی، و حمایت از رسانه‌های مستقل ضروری است تا این چرخه شکسته شود و مدیریت ریسک در ایران بهبود یابد.