نیویورک تایمز / ۱۵ آوریل ۲۰۲۵
دونالد ترامپ روز دوشنبه گفت که او «مشکل ایران را حل خواهد کرد» و اینکه «تقریباً یک مسئله آسان است».
تقریباً.
«مشکل ایران» چیست؟ به نظر میرسد ترامپ فکر میکند این مشکل، تلاشهای ایران برای دستیابی به سلاحهای هستهای است؛ امری که، به گفته او، «نباید اتفاق بیفتد». ایران اورانیوم را تا درجه خلوص ۶۰ درصدی غنیسازی کرده است — که نزدیک به سطح تسلیحاتی است — و بنا بر گزارش «پروژه ویسکانسین درباره کنترل تسلیحات هستهای»، «ممکن است قادر باشد ظرف حدود یک هفته به اندازه کافی اورانیوم برای پنج سلاح شکافتپذیر غنیسازی کند و در کمتر از دو هفته برای هشت سلاح». ساخت قطعات لازم برای تبدیل این ماده شکافتپذیر به بمب، زمان بیشتری میبرد، اما این فرآیند میتواند در تأسیسات کوچک و مخفی انجام شود.
استیو ویتکاف، فرستاده ترامپ، هفته گذشته گفت که خط قرمز دولت «تسلیحاتی شدن» تواناییهای هستهای ایران است. باورنکردنی است که این موضع، امتیاز بیشتری به تهران میدهد نسبت به توافق هستهای ۲۰۱۵ باراک اوباما — همان توافقی که ترامپ به درستی در دوره اول ریاستجمهوریاش به دلیل ضعف بیش از حد توافق، آن را لغو کرد. ویتکاف پس از دیدار با وزیر خارجه ایران در آخر هفته، ظاهراً از موضع اولیه خود عقبنشینی کرد و روز سهشنبه در ایکس نوشت که ایران باید «برنامه غنیسازی و تسلیحاتی کردن هستهای خود را بهطور کامل حذف کند».
تهران دهههاست که دیپلماتهای غربی را بازی میدهد — از جمله از طریق توافق مشهور اوباما با ایران. محدودیتهای هستهای آن توافق، اگر باقی مانده بودند، بهزودی منقضی میشدند؛ در واقع، آنچه آن توافق بیش از هر چیز محقق کرد، گسترش قدرت منطقهای ایران از طریق لغو تحریمهای اقتصادی بود. همچنین، ایران سابقهای مفصل و ثبتشده در زمینه نقض توافقات خود دارد؛ امری که اسرائیل در سال ۲۰۱۸، زمانی که اسرار هستهای رژیم را از یک انبار در ایران ربود، آشکار ساخت.
اگر ویتکاف واقعاً فکر میکند که یک فرآیند بازرسی یا راستیآزمایی وجود دارد که بتواند رژیم ایران را مهار کند، او سادهلوح است. اما اشتباه بزرگتر این است که گمان شود مشکل ایران اساساً مربوط به سلاحهای هستهای است. فرانسه و بریتانیا هم سلاح هستهای دارند، اما افراد زیادی شبها از ترس آنها بیدار نمیمانند. رژیم ایران متفاوت است نه به این دلیل که ممکن است به سلاح هستهای دست یابد، بلکه به این دلیل که ماهیت ایدئولوژیک آن، جاهطلبیهای ژئوپلیتیکیاش، ضدآمریکایی بودن و یهودستیزی افراطی آن، و همچنین سابقه طولانیاش در حمایت از تروریسم، ممکن است این رژیم را به نمایش یا حتی استفاده از چنین سلاحهایی سوق دهد.
اگر قرار است مسئله هستهای به طور کامل حل شود، این موارد هستند که باید تغییر کنند. که ما را به نکته دیگری که ترامپ درباره ایران گفته میرساند: «من میخواهم آنها یک کشور ثروتمند و بزرگ باشند.» بسیار خوب. پرسش این است: چگونه؟
دو مسیر در اینجا وجود دارد. یکی، بازسازی نوعی نسخه توافق «تحریم در برابر هستهای» است که در قلب توافق ۲۰۱۵ قرار داشت و ایران امروز خواستار آن است. اما چنین توافقی محکوم به شکست است، زیرا هیچ تغییری در ماهیت رژیم ایجاد نمیکند.
مسیر دوم بلندپروازانهتر، اما از نظر بالقوه، امیدوارکنندهتر است. این همان چیزی است که پیشتر آن را «عادیسازی در برابر عادیسازی» نامیده بودم.
در این مسیر، عادیسازی چه انتظاراتی از ایالات متحده خواهد داشت؟
ازسرگیری کامل روابط دیپلماتیک میان تهران و واشنگتن، از جمله بازگشایی سفارتخانههایی که دهههاست بسته ماندهاند؛ پایان تمام تحریمهای اقتصادی آمریکا، از جمله تحریمهای ثانویهای که علیه شرکتهای خارجیِ طرف معامله با ایران اعمال شدهاند؛ تجارت و سرمایهگذاری مستقیم و دوجانبه؛ صدور هزاران ویزای دانشجویی برای ایرانیانی که مایل به تحصیل در ایالات متحده هستند؛ و همچنین پیشنهاد فروش تسلیحات آمریکایی به ایران، دستکم از نوع متعارف.
و در مقابل، عادیسازی چه انتظاری از رژیم ایران خواهد داشت؟
باید شروع کند به رفتار کردن همچون یک کشور عادی.
یک کشور عادی، گروههای تروریستیای مانند حزبالله، حماس و حوثیها را که جنگهای منطقهای راه میاندازند و تجارت جهانی را مختل میکنند، تأمین مالی و تسلیح نمیکند. یک کشور عادی که سومین ذخایر اثباتشده نفت جهان را دارد، اما اقتصادی در حال فروپاشی دارد، نیازی به صرف میلیاردها دلار برای غنیسازی اورانیوم یا تولید پلوتونیوم ندارد. یک کشور عادی خواهان نابودی دیگر کشورها — حتی دشمنانش — نمیشود. یک کشور عادی، گروگانگیری از اتباع خارجی را به عنوان بخشی معمول از دیپلماسی خود در پیش نمیگیرد. یک کشور عادی، در پی ترور مقامهای سابق دولت آمریکا یا مخالفان تبعیدی نیست. یک کشور عادی، افراد همجنسگرا را اعدام نمیکند. یک کشور عادی، به زنان در زندان تجاوز گروهی نمیکند تا به اصطلاح «قانون عفت» را اجرا کند.
اگر ایران بخواهد مشکلات اقتصادی و راهبردیِ حاد خود — از فروپاشی پول ملی، کمبود انرژی، مخالفت گسترده مردمی، تا نابودی متحدان منطقهایاش — را حل کند، تنها کاری که باید بکند این است که رفتار خودش را تغییر دهد.
اگر ترامپ به دنبال لحظهای مشابه با سخنرانی معروف ریگان — «این دیوار را فرو بریز» — باشد، پیشنهاد «عادی در برابر عادی» در یک نطق از دفتر ریاستجمهوری میتواند راهی مناسب برای رسیدن به آن باشد. احتمال بسیار دارد که رهبران ایران این پیشنهاد را با بیاعتنایی رد کنند. اما مردم ناراضی ایران از آن الهام خواهند گرفت و ماهیت واقعی بحران با این رژیم را روشن خواهد کرد — بحرانی که بیش از آنکه مربوط به تسلیحات باشد، ریشه در ارزشها دارد.
و برای اینکه این دیپلماسی کلامی کمی قدرت عملی هم داشته باشد؟
ترامپ میتواند هواپیماهای سوخترسان مدرن و بمبافکنهای قدیمی را به اسرائیل اجاره دهد — چیزی که این کشور یهودی برای اجرای یک حمله جامع به تأسیسات هستهای ایران به آن نیاز دارد.
همانطور که مذاکرهکنندگانی چون ترامپ و ویتکاف باید بدانند، شاخه زیتون وقتی از نوک شمشیر ارائه شود، پذیرشپذیرتر است.
* برت استیونز (Bret Stephens)، ستوننویس نیویورک تایمز است که در مورد سیاست خارجی، سیاست داخلی و مسائل فرهنگی مینویسد.