ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 14.04.2025, 22:50
شادمانیم، زیرا “غیر مستقیم” تبدیل به “مستقیم” گردید

داریوش مجلسی

اوایل ماه آپریل بود که ای‌میلی دریافت کردم و در آن خبر استعفای خامنه‌ای و شروع کار یک گروه جانشین، برای تشکیل دولت جدید درج شده بود. خامنه‌ای از ملت ایران به خاطر خطاها، سرکوب‌ها و اعدام‌ها عذرخواهی نموده و قول داده بود که دولت جدید اجرا کننده خواسته‌ها و نظریات مردم باشد. با کمال تعجب به جستجو در خبرگزاری‌ها و نشریات پرداختم و در هیچ کجا خبری در این مورد نخواندم. ناگهان متوجه شدم که این خبر از زمره دروغ‌های اول آپریل می‌باشد. پیش خودم فکر کردم چه می‌شد اگر واقعا این خبر صحت می‌داشت.

همزمان از درون اصلاح‌طلبان خبر دریافت کردم که آنها علاقه‌ای به تحویل گرفتن حکومت و جانشینی خامنه‌ای ندارند چون خرابه‌ای را تحویل خواهند گرفت که ترمیم و اصلاح آن، در کوتاه مدت، تقریبا غیر ممکن است لذا ترجیح می‌دهند فشار را متوجه دولت و رهبری برای اصلاح و تغییر وضع موجود بنمایند تا اقلا در شرایط بهتری قادر به تحویل گرفتن دولت باشند.

رژیم جمهوری اسلامی، همزمان با به قدرت رسیدن ترامپ، با بزرگترین چالش تاریخ ۴۷ ساله خودش روبرو شده که یا باید، برای اولین بار، به مذاکره با آمریکا تن دهد یا باید متحمل گزینه “ماشه” باشد. نتیجتا این‌بار زور تدبیر و صلاح‌اندیشی، به‌ هارت و پورت بی‌نتیجه چربید و حتی غیر مستقیم به مستقیم تبدیل شد، هر چه هم که حاکمیت سعی در تبلیغ کلمه غیر مستقیم دارد، تصویر‌های تلویزیونی در جهان آزاد و چهره خنده‌رو و بی‌نهایت مهربان و مودبانه عراقچی حکایت از “مستقیم” دارد.

من این را به فال نیک می‌گیرم، زیرا شاید این اولین بار بود که رهبری به ندای رسائی که از درون جامعه، خواهان صلح و مذاکره با آمریکا بود جواب مثبت داد. البته چاره دیگری هم نبود. اقتصاد درمانده مملکت، انزوای بین‌المللی و درک این واقعیت که باید کر یا کور باشی که نارضایتی عمیق جامعه را نبینی و نشنوی، از جمله عوامل قبولی این مذاکره بود. البته حضور اصلاح‌طلبانی مانند ظریف و پزشکیان و اصولگرایان نیک‌اندیشی مانند عراقچی در صحنه را نباید دست‌کم گرفت. باید اذعان کنم این از معدود موارد و شاید هم تنها موردی بود که صلاح رژیم و صلاح مملکت به هم گره خورده بود.

البته هنوز از نتیجه نهائی بی‌خبریم ولی علائم نشان از آن دارد که می‌توان امیدوار بود. فرض را بر این می‌گذاریم که نتیجه مثبت باشد، تحریم‌ها برداشته شوند و برجام جدیدی به وجود آید، در به روی سرمایه‌گذاران خارجی و خریداران کالاهای ایرانی باز شود و پول وارد جامعه گردد. من خوشحال خواهم شد ولی ذوق زده نخواهم شد، چون در این صورت ما فقط در آغاز مسیر به سوی پیشرفت قرار گرفته‌ایم. فقط آغاز مسیر و نه خود مسیر. مسیری بسیار طولانی با فراز و نشیب‌های فراوان.

نمی‌‌دانیم آیا شرط و شروطی هم برای خرج و مصرف منابع مالی جدید بوجود خواهد آمد یا خیر؟ آیا ضمانتی هم وجود دارد که پول‌ها به سوی غزه یا حساب‌های شخصی یا ساخت بهپاد برای حمله به اوکرائین نگردد؟ چالش زیاد خواهیم داشت. هنوز معاهده‌ای به وجود نیامده که محسن رضایی علنا می‌گوید ما شرایط معاهده را قبول خواهیم کرد ولی انجام نخواهیم داد. تاریک‌خانه‌ها تعطیل نشده‌اند، جلیلی از مدتی پیش از مذاکرات ایران و امریکا شروع به تجدید سازماندهی نموده و در انتظار فرصت است.

این‌بار هم تندروهای داخل کشور و تندروهای خارج کشور، با وجود اختلاف مواضعی که با هم دارند در مخالفت با توافق با آمریکا دارای زبان مشترک می‌باشند.

رضا علیجانی به درستی می‌گوید “گفتمان سرنگونی تبدیل به گفتمان تغییر گردیده”. بعد از این توافق تاریخی، به جای به سخره گرفتن رژیم باید از فرصت استفاده کرده به تجلیل از نرمش در مقابل آمریکا بپردازیم و کوشش و فشار به سوی تغییرات تدریجی را آغاز کنیم.

می‌دانم خواهید گفت تا خامنه‌ای در راس قدرت است و تا این رژیم سرنگون نشود تغییر‌ها جزئی و بدون تاثیر خواهند بود.

شاید واقعیت من متفاوت با واقعیت شما باشد. من باور به امکان سرنگونی این رژیم ندارم چون نه آن نیرو، نه آن سازماندهی و نه آن پایگاه و جایگاه مردمی را می‌بینم که قادر به سرنگونی باشد. مگر این که یک جنگ یا قیام وسیع مردمی صورت گیرد که هر دو را خوشبختانه محتمل نمی‌‌بینم. در همین صفحه دوستانی معتقد بودند که می‌توان آلترناتیوی برای جانشینی این رژیم به وجود آورد، ولی زمینه و زیربنای آلترناتیو یا جانشین، نتیجه یا ثمره یک پروسه طبیعی می‌باشد که در سرزمین ما هنوز به وجود نیامده. پیشرفت جامعه فرهنگی و مدنی می‌تواند پیش درآمد ظهور چنین زمینه‌ای باشد.

آقای رضا پهلوی هم در مصاحبه با فاکس نیوز گفتند مخالف جنگ با اسرائیل و آمریکا می‌باشند و اظهار امیدواری نمودند که آمریکا بیشتر روی مردم ایران حساب کند. بیاناتی که متفاوت با شعارهای بخشی از هواداران‌شان می‌باشد و فورا هم مورد حمله و انتقاد آنها قرار گرفتند.

تحولات در روابط بین‌المللی ایران، بدون تاثیر در تحولات داخل کشور نخواهد بود به همین دلیل هم امیدواریم چنانچه مذاکرات با آمریکا دارای نتایج مثبتی بود، نوبت صلح و دوستی بین اسرائیل و ایران باشد که بسیار صعب‌تر و مشکل‌تر خواهد بود و دوستداران زیادی هم در درون رژیم نخواهد داشت ولی در صورتی که روزی تحقق یافت دارای نتایج مثبت، نه فقط برای دو کشور، بلکه برای کل منطقه خواهد داشت.

داریوش مجلسی آپریل ۲۰۲۵



نظر خوانندگان:


■ به نظر می‌رسد نکته اصلی و خواست قلبی نویسنده مقاله در جمله “شاید واقعیت من متفاوت با واقعیت شما باشد. من باور به امکان سرنگونی این رژیم ندارم چون نه آن نیرو، نه آن سازماندهی و نه آن پایگاه و جایگاه مردمی را می‌بینم که قادر به سرنگونی باشد. مگر این که یک جنگ یا قیام وسیع مردمی صورت گیرد که هر دو را خوشبختانه محتمل نمی‌‌بینم”. منعکس شده است. اگر نویسنده مقاله هر دو حادثه جنگ و یا قیام وسیع مردمی را صرفا محتمل نمی‌دانست می‌شد فرض کرد نظر کارشناسی خود را ابراز کرده است اما می‌گوید “خوشبختانه محتمل نمی‌بینم”. که بیان یک آرزوی قلبی است.
طبعا هیچ ایرانی وطن پرستی خواهان وقوع جنگی ویرانگر علیه کشور نیست اما چرا فردی که تجربه هر دو رژیم قبل و بعد از انقلاب را داشته است باید از وقوع یک قیام مردمی وسیع که موجب تغییر رژیم ج. ا. شود ناخشنود باشد؟ رژیمی که ایران را که، اکنون می‌توانست اقتصادی بمراتب بزرگتر از اسپانیا و کره جوبی داشته باشد، به فلاکت و تیره روزی کنونی کشانده بطوری که حداقل ۳۰ درصد مردم کشور زیر خط فقر هستند، هر کس می‌تواند از کشور فرار می‌کند آنهم با اعتباری که پاسپورت ج. ا. دارد و اکثر جوانان امیدی به آینده ندارند.
شاید استاد مجلسی بتوانند توضیحی در این مورد بدهند. چون نگارشی با این سبک و سیاق برای امثال من بی‌تجربه تداعی نظر اصلاح طلبان حکومتی، که استمرار طلب هم نامیده شده‌اند، میکند که معمولا برخوردار از رانت‌های آشکار و پنهان هستند. البته منظور آن نیست که استاد مجلسی حتما از چنان رانت‌هایی برخوردارند بلکه این نحو نگارش چنان تداعی معانی دارد.
خسرو


■ امیدوارم که رژیم ستم و زور و شقاوت هرچه زودتر به نابودی برسد تا مردم ایران بعد از ۴۷ سال سرکوب و ستم دیدن از این جهنم آسوده شوند.البته خوب میدانم که این سرنگونی بستگی به تلاش مردم ایران دارد. هرچند میدانم که با نظریه هانا آرنت در فاز سوم که سقوط نام دارد هستیم ولی باید اذعان داشت که با شرایط فعلی در منطقه خاورمیانه و ظهور تجارت‌پیشه‌ای به نام ترامپ مشکل است؛ در هر حال این سرنگونی اتفاق می‌افتاد ولی با زمان دورتری. به این گفته ایمان دارم.
طلایی


■ جناب خسرو گرامی اگر از این جماعت اصلاح طلب بپرسی که سقوط رژیم توسط اراده مردم یا امید به استحاله و عاقل شدن این نظام و اصلاح آن تا زمانی که انتهایش را نمیدانند. جوابشان مشخص است. انگار مهم هم نیست که تا آن موقع “سرزمینی سوخته” تحویل ملت ایران داده شود. اصولا “د ان آ” ی اینان با حرف هایی از قبیل قیام مردمی و گذار کامل از این رژیم جور در نمی آید. برای اکثر این جماعت نبود یک آلترناتیو بهانه خوبی است تا از جلوه های به ظاهر مثبت و حقیرانه وفاداران چاکرمنش جاخوش کرده زیر خیمه ولی فقیه به وجد بیایند به این جمله ها توجه کنید: “چهره خنده‌ رو و بی‌نهایت مهربان و مودبانه عراقچی” یا “حضور اصلاح‌طلبانی مانند ظریف و پزشکیان و اصولگرایان نیک‌اندیشی مانند عراقچی در صحنه”. نمیدانم چرا از “رهبر نیک اندیش” نام نمیبرد که رییس سیرک است؟ مدام مردم را از جنگ و انقلاب و هرج و مرج میترسانند تا سکه به نام تئوری سترون خود زنند. بخشی از انرژی مخالفین باید صرف برخورد با اینان شود. از توافق مابین رژیم و سر به راه کنندگانش آبی برای مردم گرم نخواهد شد همانطور که قبلا هم نشد و هیاهوی این جماعت هم تکرار مکررات است. جمله “رهبری به ندای رسائی که از درون جامعه، خواهان صلح و مذاکره با آمریکا بود جواب مثبت داد” هم از آن حرف ها ست. شاید منظور نویسنده اشاره به “نیک اندیشی” رهبری است که در ان صورت باید به این استحاله و تغییر تبریک گفت و همه را دعوت به “وحدت کلمه” کرد و در صورت عدم توافق آماده دفاع میهنی در رکاب رهبری بود.
با درود سالاری


■ کامنت آقای سالاری را که دیدم مجبورم کرد چند کلمه‌ای به اشتراک بگذارم. صرفا در خصوص چهره‌های در قدرت رژیم، نظیر آقای عراقچی. هیچ غرض یا نظر خاصی در مورد ایشان ندارم فقط به این واقعیت می‌اندیشم که طی پله‌های ترقی و رسیدن به درجات بالا و تصمیم‌گیر جمهوری اسلامی مستلزم چه تحولات شگرفی در سرشت آدمی است؟ مستلزم فراموش کردن چند هزار خودکشی سرپرستان خانواده بدلیل سفره خالی است؟ یا مستلزم ندیدن چندین هزار ساچمه و چشم است؟ انکار چه تعداد تجاوز و شکنجه در زندانهاست ؟ نفی چه میزان ازنابودی محیط زیست ایران و سوزاندن چه مقدار سرمایه ملی است؟ اعتراف می‌کنم که قدرت درک چهره خنده رو آقای عراقچی را ندارم.
سلامت باشید. پیروز.


■ با سپاس از دوستانی که مرا از نظرات خودشان مطلع کردند. در وحله اول مایلم چند کلمه‌ای در جواب اقای خسرو گرامی بنویسم، شاید تعجب کنید اگر بنویسم که با بخشی از نوشته ایشان، بخصوص درباره رژیم گذشته و انقلاب ۵۷، همصدا هستم. من در گذشته بخاطر کارم به هندوستان، پاکستان، نپال، مصر و لبنان سفر کردم و معتقد بودم که این کشور ها از بسیاری جهات از کشور من عقب‌تر می‌باشند و پیشرفت‌های کشورم بسیار از کشور هائی که دیدم چشمگیرتر بود و اگر قرار بود انقلابی در کشوری صورت گیرد باید در آن کشور ها صورت می‌گرفت نه در ایران (البته هندوستان فقط از لحاظ دموکراسی از ایران جلو تر بود).
حتی زیبا کلام دلیلی برای وقوع انقلاب در ایران آنروز نمی‌بیند. نه تنها من، حتی دکتر محسن رنانی و زید آبادی اصلاح‌طلب، معتقدند زمانی که شاه صدای انقلاب را شنید باید به جای انقلاب با او صحبت می‌کردیم. انقلاب ۵۷ واقعه نحسی بود که ما را سالها به عقب برد به اضافه قتل و کشتارهای بی‌حد که هنوز هم ادامه دارد و به همین دلیل هم زمانی که بختیار به خارج کشور آمد به او پیوستم و همراه او به پارلمان اروپا رفتم و هر دوی ما در آنجا سخنرانی کردیم که شرح آن را در دست دارم به اضافه آخرین سخنرانی او و من در خارج کشور که چنانچه “ایران امروز” لازم دید آنرا برای نشر می‌فرستم.
جایی که خط خسرو گرامی و من از هم جدا می‌شود آنجاست که من از نفس انقلاب بیزارم چون انقلاب در هیچ کشوری به دموکراسی نینجامید در حالی که تغییرات آرامی که با همراهی افرادی از درون همان رژیم‌ها صورت گرفت منجر به دموکراسی شد. مانند پرتغال، اسپانیا و اروپای شرقی، و به همین دلیل هم با انقلاب و سرنگونی در ایران مخالفم. چون تکرار مکررات از دوران مشروطیت تا کنون بوده و نتیجه آن را هم می‌بینیم.
از اینجا به بعد روی سخنم با عزیزانی می‌باشد که به نوشته‌های من در مخالفت با انقلاب و سرنگونی ایراد داشتند. جوابم خیلی ساده و بیشتر جنبه سوال دارد. از هیچ یک از مخالفان به نوشته‌های خودم نخواندم که گزینه شما یعنی سرنگونی و انقلاب، به امید و هدف کدام آلترناتیو یا جانشین می‌باشد. چون به هر حال آگاهی این دوستان به آن حد می‌باشد که بدون هیچ آلترناتیو واقعا موجودی و به صورت باداباد خواهان سرنگونی باشند. قیام، مقوله دیگریست و به آن اعتقاد دارم. جنبش مهسا و زن، زندگی، آزادی یک قیام مسالمت‌آمیز برای اعتراض به کشتارها و نقض حقوق بشر در سرزمین‌مان می‌باشد. درباره چهره خنده روی عراقچی، من نمی‌توانم بنویسم که او چهره عبوس و خشمناکی داشت. رژیم و خامنه‌ای در آغاز، ادعا می‌کردند مذاکرات مستقیم نخواهند داشت ولی تصویرها و چهره خندان روی عراقچی واقعیت دیگری را نشان می‌داد. من به تجلیل از او چیزی ننوشتم.
با احترام مجدد، داریوش مجلسی