دیروز نگاه ایرانیان در داخل و خارج کشور و ناظران بینالمللی به دور اول مذاکرات ایران و آمریکا در عمان دوخته شده بود. پس از پایان این دور از مذاکرات، فضای مثبتی از سوی هر دو طرف منعکس شد. کاخ سفید در بیانیهای این گفتگوها را «بسیار مثبت و سازنده» توصیف کرد و آقای عراقچی، وزیر خارجه ایران نیز از «گفتگوهای سازنده در محیط آرام و بسیار محترمانه» سخن گفت. هرچند از جزئیات مذاکرات اطلاعی در دست نیست، اما آقای عراقچی از «نزدیک شدن به چارچوب مذاکرات» در این دور اول خبر داد. طرفین به علاقه و عزم خود به ادامه گفتگوها برای دستیابی به نتیجه متعهد دانستند. این انعکاس مثبت، خود بهعنوان یک دستاورد مهم قلمداد میشود.
هرچند وزیر امور خارجه ایران از امیدواری به قطعی شدن مبنا یا چارچوب گفتگو در دور بعدی دیدار دو هیئت مذاکرهکننده سخن گفت، اما علائم مختلفی که از هفتهها قبل از سوی طرفین دیده شد، نشان از توافق ضمنی طرفین بر چارچوب مورد مذاکره یعنی «محدود کردن برنامه غنیسازی اورانیوم» و نه برچیدن کامل برنامه هستهای یا محدود کردن برنامه موشکی ایران و موارد دیگری که خواست دولت اسرائیل و نئوکانهای آمریکایی است، دارد.
اما تمایل ترامپ و همچنین ایران به از سرگیری مذاکرات و رسیدن به توافق جدیدی درباره پرونده هستهای ایران، دلایل متعددی دارد که مهمترین آنها نکات زیر هستند:
۱. ضعف داخلی و منطقهای جمهوری اسلامی ایران، شکست در سوریه، از دست دادن یا تضعیف نیروهای نیابتی ایران در لبنان، عراق و یمن از یک سو و افزایش فشارهای اقتصادی و روبرو بودن دولت ایران با ناترازیها در عرصههای مختلف و ظرفیت بالای بروز اعتراضات اجتماعی و اقتصادی در کشور به خاطر نارضایتی شدید مردم از حاکمیت، از سوی دیگر، ایران را در موقعیت دشواری قرار داده بود که باعث نرمش آقای خامنهای نسبت به مذاکره با آمریکا شد.
۲. در طرف مقابل، دونالد ترامپ به دنبال یک دستاورد بزرگ در سیاست خارجی است تا هم نشان دهد که میتواند بهتر از رقبای دموکرات، بهویژه اوباما و بایدن، عمل کند و یک توافق ملموس به دست آورد و هم برای اینکه بتواند به مسائل بسیار مهم اقتصادی بین چین و آمریکا بپردازد. ادامه تخاصم آمریکا با ایران به نزدیکتر شدن بیشتر ایران به چین و روسیه میانجامد و طبیعتاً به سود رقیب اصلی اقتصادی آمریکا در رقابت اقتصادی و جنگ تعرفهها تمام خواهد شد.
۳. تلاش ترامپ برای محدود کردن نفوذ اسرائیل بر تصمیمهای سیاست خارجی آمریکا باعث شد او مستقیماً پرونده اتمی و مذاکره با ایران را مدیریت کند و با تمرکز بر برنامه هستهای ایران، و نه از زاویه زیادهخواهیهای نتانیاهو و حامیانش در آمریکا، تمایل خود به مذاکره را نشان دهد. این استقلال عمل نیز، در کنار عوامل دیگر، تشویقکننده ایران برای نشستن بر سر میز مذاکره، علیرغم خاطرات تلخی که از رفتار ترامپ در دور اول ریاستجمهوری او داشتند، شد.
۴. برخلاف دور قبل، کشورهای عربی، بهویژه عربستان سعودی و دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس، توافق هستهای با ایران را به سود ثبات منطقه و اجرای برنامههای توسعه اقتصادی خود میدانند.
برخی از نیروهای سیاسی و ناظران به نظر میرسد از زاویه سرمایهگذاریهای آینده آمریکا در ایران خوشبینیهای غیرواقعبینانه دارند. از امکان سرمایهگذاریهای هزار میلیاردی آمریکا در ایران در پی توافق هستهای ایران و آمریکا میگویند. هرچند توافق هستهای دور از دسترس به نظر نمیرسد، اما در مورد فراهم شدن زمینه سرمایهگذاریهای آمریکا، بهویژه سرمایهگذاریهای کلان و درازمدت در ایران باید بسیار محتاط بود. سرمایهگذاریهای بلندمدت و استراتژیک اصولا نیازمند ثبات و امنیت هستند و تا زمانی که ایران سیاستهای منطقهای خود، بهویژه در قبال اسرائیل و حمایت از نیروهای مخالف اسرائیل را تغییر ندهد، همچنان ریسک سرمایهگذاری خارجی در ایران بسیار بالا خواهد بود.
سرمایهگذاری آمریکاییها در ایران حتی با موافقت رهبر به این آسانیها نیست. چراکه برای سرمایهگذاری خارجی در کشور ابتدا باید مسائل حقوقی که به سرمایهگذار خارجی و بهویژه آمریکایی تضمین حقوقی بدهد، روشن باشد. ثانیاً مواضع ضداسرائیلی ایران میبایست تعدیل شود. حتی در صورت توافق و عادی شدن نسبی رابطه ایران و آمریکا، اگر ایران در سیاست اسرائیلستیزی خود تجدیدنظر نکند، لابیهای قدرتمند حامی اسرائیل در آمریکا اجازه سرمایهگذاریهای مهم و استراتژیک را در ایران نخواهند داد. برای این تغییر سیاست لزومی ندارد ایران اسرائیل را به رسمیت بشناسد، اما میتواند مانند عربستان سعودی یا عراق که آن کشور را به رسمیت نمیشناسند و در عرصه سیاسی نیز مدافع حقوق فلسطینیها و طرح دو دولت هستند، اما کمک به نیروهای درگیر با اسرائیل نیز نمیکنند، عمل کند.
هرچند انتقاد از سیاستهای گذشته حکومت ایران و فرصتسوزیهای آقای خامنهای حق هر ایرانی و بهویژه نیروهای سیاسی است، اما اگر حاکمان را بهحق بهخاطر سیاستهایی که به تحریم ایران از سوی آمریکا و دیگر کشورهای غربی منجر شده محکوم میکنیم، اگر روزی نیز به هر دلیل به مذاکره تن دادند و تصمیم معقولی گرفتند، نباید آنها را تحقیر کرد. وقتی گامی در جهت کاهش تنش و مذاکره برداشته میشود، باید از آن استقبال کرد و به سهم و توان خود در کاهش تنشها و خصومتها میان دو کشور کمک کرد. تندروهای هر دو طرف، چه در ایران و چه در آمریکا یا اسرائیل و همچنین بخشی از نیروهای برانداز و سرنگونیطلب مخالف موفقیت این مذاکرات هستند و برای تخریب و کارشکنی در حصول به توافق و ادامه خصومت ایران و آمریکا تلاش میکنند. اما برای مردم و منافع ملی ایران، این گام مثبتی است که باید از آن استقبال کرد.
■ دوست عزيز آقای فرخنده
با سپاس از مطلب شما ذكر يك نكته را لازم میدانم. همانطور كه شما اشاره كردهايد ايرانيان با بيم و اميد به نتايج اين مذاكرات نگاه میكنند. بخشی از اين نيروها نيروهای سر نگونیطلب و بر انداز هستند. بسياری از اين نيروها در طلب پيشرفت مذاكرات و دوری از جنگ (حتی به صورت موقتی) هستند. اينكه مینويسيد نيروهای برانداز برای تخريب و كارشكنی در حصول به توافق و ادامه خصومت ايران و آمريكا تلاش میكنند نه مبتنی بر واقعيات موجود است و نه منصفانه. يادمان باشد كه هر ايرانی سر نگونیطلب الزاما سلطنتطلب نيست و به نيروهای چپ افراطی نيز تعلق ندارد. خط سومی هم هست كه جنگ را ويرانگر هستی اقتصادی، سياسی و اجتماعی ايرانيان میداند و لاجرم چشم اميد به رفع خطر جنگ ولو به طور موقتی بسته است.
به نظر من رفع خطر جنگ راه را برای تعميق مبارزات سياسی و مدنی در داخل هموارتر خواهد كرد و وظيفه ماست كه از هر روزنهای برای پيشبرد اين امر و سر نگونی اين رژيم ضد انسانی استفاده كنيم. اين راه سوم از راه چهارم كه آقای زيدآبادی مبلغ آن است ماهيتا جداست و آينده نشان خواهد دادكه كدام راه ما را به دموكراسی نزديكتر خواهد كرد. همچنين به نظر من راه ساختن ايران از راه توسل به تفكر شوم و منحوس “هر چه بدتر بهتر” كه سياست گروههای افراطی است نمیگذرد. اما اينكه من و امثال من به نتايج مذاكرات با احتياط توام با بدبينی می نگرند اين است كه كارگردان پشت پرده مذاكرات شخص آيتالله خامنهای است. او ديكتاتوری است كه همه چيز و حتی ارزشهای شخصی خودش را برای بقای خود و دار و دستهاش قربانی كرده و خواهد كرد.
با مهر و سپاس وحيد بمانيان
■ آقای وحید بمانیان عزیز، ممنون از کامنت شما. من البته نگفتهام که سرنگونیطلبان و براندازان مخالف جنگ نیستند، بلکه نوشتهام مخالف توافق هستند و برای عدم موفقیت مذاکرات تلاش میکنند. ولی نکته شما هم درست است و حق با شماست که همه آنها مخالف توافق و موفقیت مذاکرات بین ایران و امریکا نیستند. شاید مناسبتر بود بنویسم بخشی از آنها. همین جا از سایت ایران امروز خواهش میکنم که این تصحیح را انجام دهد. با سپاس از شما و ایران امروز
حمید فرخنده
■ امید بستن به مذاکرات ایران و آمریکا را با هیچ دیدگاهی درست نمیدانم. در نظر داشته باشید که طرف مذاکره کابینه ترامپ است نه آمریکای ۷۰ سال اخیر. در هر حال نتیجهای که منتهی به جنگ و حمله به زیرساختهای اتمی ایران شود، خواست مردم ایران نمیباشد و میتواند ضایعات غیر قابل جبرانی به بار بیاورد. نکته اینجاست که هیچ نیرو یا طرفی در توافقات یا عدم توافقات آینده نه نماینده مردم ایرانند و نه منافع مردم ایران برایشان وزنهای است. نیروهای اپوزسیون بجای رای دادن به نوع و نتیجه مذاکرات بهتر است تمرکز کنند که چگونه میتوان بر فضای سیاسی اجتماعی ایران تاثیر گذار باشند، و راهحلهای عبور سامانمند و بدون جنگ و فروپاشی را تقویت کنند. همهگیر کردن ندای “کناره گیری” خامنهای امروز کارساز است. بخشهایی از رژیم نیز هم اکنون به این نتیجه رسیدهاند که برداشتن مانع خامنه ای راه حل نجات آنها نیز هست، بعید نیست روسیه و امریکا نیز در جهت نظم و برنامه های بعدی این راه را ترغیب کنند. با این شرایط پیشدستی مردم و اپوزسیون در همه گیر کردن شعار کناره گیری خامنهای نتیجه مثبتی در سلسله تحولات آتی خواهد دشت.
با احترام، پیروز.
■ پیروز گرامی، در روابط بینالملل قراردادها و مذاکرات منوط به نماینده واقعی مردم بودن قدرتها نیست. البته هر نیرویی که مشروعیت و حمایت مردمی بهتر و بیشتری داشته باشد در سر میز مذاکرات از اهرم مهمی برخوردار است. اما روابط بینالملل یا نظم جهانی بر اساس قدرت است و متاسفانه ابزار قدرت در روابط جهانی فقط موضوع مشروعیت نیست. بخوبی میدانید که قدرت نظامی و اقتصادی اهرمهای قویتر و تعیینکننده هستند. نکته دیگر اینکه یک فرد یا نیروی سیاسی نمیتواند درباره مسئلهای به این اهمیت نظر نداشته باشد. کما اینکه شما نیز گرچه در کامنت خود سعی میکنید توجه را به موضوعی دیگر یعنی فشار برای تغییر نظام سیاسی در داخل معطوف کنید، نبودن جنگ را ترجیح میدهید. هرچند میگویید منافع مردم ایران برای حکومت فعلی وزنهای نیست، اما مذاکره و امضای قراردادی که میتواند به عدم جنگ منجر شود هم چه بخواهیم و چه نخواهیم وزیر خارجه یا افراد دیگر در همین حکومت امضا میکنند.
با احترام/حمید فرخنده
■ خودمان را گول نزنیم وقتی ملتی با خیل عظیم “فرهیختهگان قلمزن و فعال سیاسیاش” هر چند سالی در انتظار گشایشی و بر طرف شدن خطر جنگی از خارج، منتظر نتیجه چنین مذاکرت مکرری میشود در واقع چنین حکومتی را خواسته یا ناخواسته نماینده خود میداند. آیا ما اکثریت ملت ایران چه در داخل و چه در خارج، که بیش از چهل سال به این نظام فرصت همه گونه شرارت و تباهی خود و کشورمان را دادیم قابل سرزنش نیستیم؟ و حالا مثل گدایان کاسه امید مان در انتظار سکه ی زنگ زده توافق بین یک نظام توتالیتر و تکنوفاشیست ها به رهبری ترامپ که دشمن دموکراسیاند هستیم تا باز هم خطر بطور موقت رفع شود. ابعاد خسارت و ویرانی و کشتار در جنگی که با آمدن و تسلط این نظام با ما آغاز گشت را مجسم کنیم تا حواسمان باشد که کجای کاریم.
راستش را بخواهیم ما اینجا هیچ کاره ایم و این بحثها تکراری و کهنهاند. عدهای هم این وسط در خفا بشکن میزنند که دیدید نظام عاقل شده و کشور را به سوی جنگ نمیبرد. وقتی مخالفین بیعملاند راهشان هم عملا فرقی با راه آقای زیدآبادی ندارد. این نظام زبان زور را خوب میفهمد و ترامپ این زور را دارد و ما نه.
با احترام سالاری
■ جناب فرخنده گرامی، با درود و تشکر از مقاله خوب شما!
متن شما به بررسی نخستین دور مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا در عمان میپردازد که با انعکاس مثبت هر دو طرف همراه بود. از نظر شما این مذاکرات نشاندهنده تمایل متقابل برای دستیابی به توافقی درباره محدودسازی برنامه غنیسازی اورانیوم و نه توقف کامل برنامه هستهای یا تغییر سیاستهای موشکی ایران است، در حالیکه بنظر من هنوز قضاوت در این مورد زود است و فعلا اطلاعات دقیقی در این مورد نداریم. شما دلایل ایران برای ورود به مذاکرات را مواردی مانند: تضعیف نفوذ منطقهای ایران، فشارهای اقتصادی در داخل و ترس از اعتراضات اجتماعی دانسته اید. در مقابل دلایل ترامپ برای آغاز این مذاکرات را نیاز ارائه دستاورد مثبتی از سیاست خارجی او و نیز و مهار نفوذ چین در منطقه از یکسو و تاثیر گذاری اسرائیل بر سیاست آمریکا در منطقه از سوی دیگر بر شمرده اید. شما همچنین، به خوشبینی برخی ناظران درباره سرمایهگذاریهای آمریکا در ایران انتقاد کرده و هشدار میدهید که بدون تغییر در سیاستهای منطقهای و مواضع ضداسرائیلی ایران، این سرمایهگذاریها محقق نخواهند شد. مقاله تأکید دارد که علیرغم انتقادات وارد بر رفتار گذشته حاکمیت، باید از هر تلاش برای کاهش تنش و بازگشت به دیپلماسی استقبال کرد و نیروهای دموکراسیخواه، در مقابل افراطیون داخلی و خارجی، باید نقش فعالتری در حمایت از این فرآیند ایفا کنند.
مقاله ویژگیهای مثبتی دارد که به برخی از آنها اشاره شد اما از ضعفهایی نیز رنج میبرد که در اینجا نه برای عیب جویی بلکه ارتقاء کیفیت تحلیل شما ارائه می شود:
- غیبت از تحلیل نهادی و ساختاری از درون نظام، عدم اشاره به ساختار چندلایه قدرت، سپاه، شورای عالی امنیت ملی و تضادهای درونی در سیاست گذاری و در واقع تاثیر کاسبان تحریم ها بر سیاستگذاریها،
- تحلیل سادهشده از تغییر موضع ترامپ، همراه با بزرگنمایی «استقلال ترامپ از اسرائیل» بدون در نظر گرفتن سوابق اقدامات ضد ج. ا. گسترده او مانند خروج از برجام، ترور سلیمانی، اعمال تحریمهای حداکثری،
- پوشش ناکافی به ساختار اقتصاد سیاسی داخلی ایران بطوریکه از نهادهای رانتی، فساد ساختاری و ناترازیهای بودجهای تحلیل عمیقی ارائه نمیشود.
- خوشبینی بیش از حدبه کشورهای عربی، زیرا مواضع کشورهای عربی نسبت به ایران در سطح رسمی، هنوز با بیاعتمادی همراه است.
هر گاه مقاله در یک چارچوب مناسب از نظریه «اقتصاد سیاسی Political Economy» نوشته می شد: - اشاره به ویژگیهای دولتهای رانتی (Rentier States) از جمله توضیح اینکه چرا وابستگی به نفت، اقتصاد ایران را آسیبپذیر و نظام سیاسی را فاقد پاسخگویی کرده است و دلایل جلوگیری نهادهایی چون سپاه، بنیادها، و نهادهای امنیتی از اصلاح اقتصادی و سیاسی،
- نقش تحریمها در تقویت اقتصاد رانتی و سود نهادهای نظامی-امنیتی از تحریم ها نقش آنها در سرکوب جنبش های مردمی،
- تضاد منافع کارگران، طبقه متوسط، بازاریان با نهادهای حکومتی در روند مذاکره، مطرح شده و خوشبینی به گشایش ناگهانی سرمایهگذاری آمریکایی بدون اصلاح نهادهای داخلی و اعتماد به نیات شخصی ترامپ بدون توجه به نهادهای تصمیمساز در آمریکا. تعدیل می شد.
از سوی دیر اگر مقاله در چارچوب نظریه روابط بینالملل (IR Theory) تنظیم می شد: مذاکره در چارچوب منافع امنیتی و بقای نظام در سطح دولتها توضیح داده می شد. توجه به نظریه لیبرالیسم نهادگرا (Neoliberal Institutionalism) نیز به نقش نهادهایی مانند سازمان ملل، اروپا یا میانجیگری عمان در کاهش هزینههای مذاکره و افزایش شفافیت کمک میکرد. توجه به نظریه سازهانگاری (Constructivism) نیز به نقش هویتها و گفتمانها (ضدآمریکایی، ضداسرائیلی، ملیگرایی اسلامی) در شکلگیری سیاست خارجی ایران کمک اشاره میکرد.
بنابراین اگر بخواهیم عمق تحلیلی مقاله را در چارچوب نظریه های اقتصاد سیاسی و روابط بین المللی را در نظر بگیریم، لازم است:
- از تحلیل سطحی رفتار بازیگران فراتر رفته و به ساختارهای قدرت، نهادها، منافع طبقاتی و امنیتی بپردازیم،
- از خوشبینی به تغییرات سریع پرهیز کرده و فرآیند تغییر تدریجی در نتیجه فشارهای ساختاری را بررسی کنیم،
در این صورت عنوان مقاله را میتوان به: مذاکرات هستهای، فرصت دموکراسی: نقش جامعه مدنی ایران در دوران تنشزدایی، تغییر داد.
میتوان در ابتدا به خواننده مقاله یادآوری کرد که مذاکرات اخیر ایران و آمریکا فرصتی کمنظیر برای کاهش تنشها، رفع تدریجی تحریمها و باز کردن دریچهای به روی فضای باز سیاسی در ایران فراهم کردهاند. این لحظه تاریخی، در عین داشتن خطر بازتولید اقتدارگرایی، میتواند با هوشیاری جامعه مدنی به پلی برای گذار به دموکراسی بدل شود.
برای این منظور جامعه مدنی باید:
۱) از فضای مذاکرات برای تنفس سیاسی استفاده و فضای تنشزدایی را به میدان مطالبهگری بدل کند:
- آزادی زندانیان سیاسی
- بازگشت روزنامهنگاران و احزاب مستقل
- حق تشکیل انجمنها و تشکلهای صنفی
۲) پافشاری بر شفافیت مذاکرات و مسئولسازی دولت
- فشار برای شفافسازی مفاد توافق احتمالی
- نظارت جامعه مدنی بر نحوه اجرای توافق
- پرهیز از امنیتی شدن فضای داخلی تحت نام “منافع ملی”
۳) ترجمه اقتصادی مذاکرات به خواست دموکراتیک
- درخواست آزادی اقتصادی در کنار آزادی سیاسی
- مبارزه با نهادهای غیرپاسخگوی رانتی (سپاه، بنیادها)
- پیوند دادن نیاز سرمایهگذاران به امنیت حقوقی با اصلاح ساختار حقوقی و قضایی
در این میان به راه انداختن کارزارهایی مانند: «برکناری خامنهای - ورود جدی پزشکیان به فرایند مذاکرات با ترامپ» و تبدیل آن به شعاری ملی:
- اولا میتواند نشان دهد مردم خواهان چرخش واقعی در قدرت و گفتوگوی منطقی با جهان هستند، افزایش مشروعیت مذاکرات نزد مردم، چون پزشکیان، که نسبتی با جناحهای امنیتی ندارد، میتواند چهرهای ملایمتر از ایران به جهان ارائه دهد،
- برهم زدن انحصار تصمیمگیری با حمله به ساختار فوقمتمرکز و شخصمحور خامنهای، واضح است که واقعگرایی سیاسی ایجاب میکند توجه کنیم که در ساختار کنونی، خامنهای هیچگاه داوطلبانه کنار نخواهد رفت. کارزار ممکن است نمادین و بینتیجه شود مگر با فشار گسترده اجتماعی. به همین دلیل طرح چنین شعارهایی ممکن است سرکوب و انسداد فضای مدنی را تشدید کند و سوء استفاده حاکمیت میتواند چنین کارزاری را بهانهای برای بستن فضا و «امنیتیسازی مذاکرات» کند. در این صورت اپوزسیون میتواند با خواستهای زیر متمرکز شود:
- تشکیل تیم مذاکره مرکب از نمایندگان دولت، مجلس، و کارشناسان مستقل
- نظارت مجلس و نهادهای مدنی بر مفاد و اجرای توافق
- تعهد رسمی ایران به معاهده NPT و عدم ساخت سلاح هستهای در برابر لغو پایدار تحریمها
- اصلاح قانون اساسی در جهت افزایش شفافیت و کاهش تمرکز قدرت
خسرو
■ خسرو گرامی، به گمان من شعارها هرچند خوب و معقول به نظر برسند لزوما همهگیر نخواهند شد. درست است که آقای خامنهای بخاطر اینکه قدرت اصلی دارد باید مسئولیت اصلی هم چه در زمینه مشکلات داخلی و هم در پرونده هستهای بپذیرد، اما همین آقای خامنهای الان مذاکره را به دلایل مختلف پذیرفته است، و پزشکیان هم اگر رهبر با مذاکره مخالفت کند اساسا مخالفتی با تصمیم او نمیکند، چنانکه اول بار که آقای خامنهای مخالفت کرد او هم حرفی به این مضمون زد که «دیگر بحث مذاکره تمام شد هرچند من موافق بودم». اگر مشخصا او در مقابل مذاکره ایستاده بود و پزشکیان در قطب دیگر بر لزوم مذاکره پای میفشرد پیشنهاد یا شعار شما زمینهای دلیلی برای طرح داشت.
با احترام/ حمید فرخنده
■ جناب فرخنده عزیز! با درود و تشکر از توجه اتان به اظهار نظر من. همه ما باید به وظیفه خود، برای آزادی ایران عزیز از دست یک فرقه ارتجاعی کج اندیش، عمل کنیم هر چند احتمال موفقیت آن کم باشد که بدلایلی اینطور نیست. منظور احساس وظیفه در چارچوب اخلاق عملی مدرن عقل بنیاد است و نه تکلیف شرعی افراد در سنت مذهبی.
آسیبی که خامنه ای بی سواد و کژاندیش به ایران و ایرانی وارد کرده است در تاریخ معاصر ایران بی سابقه است. تحصیلکردگان ایران دوست باید با نوشته های متین و مستند خود جنایتها و خیانتهای خامنه ای را برای افکار عمومی ایرانیان و مخصوصا جوانان کاملا روشن کرده و خواهان پاسخگویی او باشند. این کارزاری از جنس استدلال عمومی (Public reasoning) و در امتداد راهبرد گذار خشونت پرهیز به دموکراسی است. افرادی که در موقعیت های عمومی قرار دارند باید مسئولیت خود در قبال اقدامات و تصمیمات خود را پذیرفته و در مقابل تبعات آنها کاملا پاسخگو باشند. نباید اجازه داد خامنه ای با تبلیغات و تشبثات مختلف و بسیج عوامل خود در رسانه ملی و مطبوعات و شبکه های اجتماعی از محاکمه افکار عمومی فرار کند. خوشبختانه هم اکنون شمار روز افزونی از ایرانیان تحصیل کرده در داخل و خارج کشور همین کار را میکنند از جمله نگاه کنید به مقاله خوب آقای عبدالله ناصری در همین شماره ایران امروز.
خامنهای که دچار مالخولیای خود بزرگ بینی است بجای آنکه از سی سال پیش توصیه کارشناسان اقتصادی و متخصصان علوم سیاسی و روابط بین الملل حتی سیاسیونی مانند خاتمی و هاشمی و غیره برای عادی سازی روابط با دنیای غرب و توسعه اقتصادی را دنبال کند با منزوی و سپس حذف سیاسیون مخالف خود و کسانی را که دم از مذاکره و عادی سازی روابط با آمریکا میزدند را بی غیرت خواند و از کار برکنار کرد و در بسیاری مواقع یا در مطبوعاتی مانند کیهان شریعتمداری به آنها انواع نسبتهای ناروا زد یا اراذل و اوباش خود مانند الله کرم ها را سراغشان فرستاد تا آنها را تهدید و مرعوب و ساکت کنند. بسیاری معتقدند خامنه ای این سیاست لجوجانه مخالفت با آمریکا و غرب را در تبعیت از ارباب خود پوتین انجام داده است که اگر اینطور بوده مسئولیت او را افزایش میدهد.
بهر حال اکنون وضعیت اسفناک اقتصادی- اجتماعی و سیاسی کشور بعد از ۳۷ سال حکومت آقای خامنه ای در مقابل چشم همه است. کشوری که براحتی میتوانست اقتصادی بزرگتر و قویتر از اقتصاد اسپانیا و کره جنوبی داشته باشد به دست مافیاهای مختلف افتاده از تامین انرژی، برق، آب و حتی نان مردم خود ناتوان است. وضعیتی که هر انسان منصفی نسبت به آن متاسف، غمگین و شرمگین است. تنها افتخار علی خامنه ای آن است پهپادهایی ساخته که میتواند به ارباب در جنگ اکراین کمک کند. آیا نباید هر ایرانی با شرفی نسبت به این وضعیت اعتراض کرده خواهان محاکمه و برکناری مسبب اصلی این فجایع شود؟ آیا ما ایرانیان تحصیلکرده باید بیتفاوت بوده و اجازه دهیم یک آخوند دو ریالی هر غلطی میخواهد بکند و کشور ما را به باد فنا دهد؟ حقه بازی که تا یکماه پیش مذاکر با آمریکا را بی شرفی میخواند حالا به پیشرفت مذاکرات مباهات میکند چه استبعادی دارد فردا زیر فشار بیشتر ترامپ و نتانیاهو با دادن امتیازهای آشکار و پنهان از منابع طبیعی کشور ادامه حکومت خود را تضمین نکند؟ باید با شعارهایی مانند شفافیت مذاکرات خواهان انتشار جزییات آن شویم. مقالات شما را صدها و شاید هم هزاران نفر میخوانند اگر شما و امثال شما در مقالات خود خواهان شفافیت مذاکرات و انتشار جزییات آن شوید و ده ها و صدها نویسنده و مصاحبه کننده دیگر هم اینکار را کنند بزودی افکار عمومی خواهان این مهم خواهد شد. حتی اگر به آن عمل نکنند ما وظیفه خود را انجام دادهایم. من به نکات دیگری هم در اظهار نظر خود اشاره کرده بودم که ظاهرا مورد توجه شما قرار نگرفته بهر حال برایتان موفقیت بیشتر آرزو میکنم.
خسرو