از سوی قریب سیصد تن از افرادی که وجه مشترک بخش بزرگی از آنها استمرار طلبی جمهوری اسلامی است و در عمل تاکنون بسان خندق محافظ، گرداگرد نظام صف بسته و نقش ایفا کردهاند بیانیهای خطاب به آنتونیو گوترش دبیر کل سازمان ملل منتشر شد. این بیانیه عنوان ”بیانیه جامعه مدنی ایران در واکنش به تهدیدات امریکا” را برخود دارد و با ادبیاتی که تماما همسان ادبیات جمهوری اسلامی است در زمینههای مساله هستهای، وضعیت حاد سیاسی منطقه و تهدیدات ترامپ به اظهار نظر پرداخته است.
اگر خوشبینانه داوری کنیم و بیانیه را مستقیما دستپخت ارگانهای امنیتی و اتاقهای فکرنظام ارزیابی نکنیم تدوینکنندگان بیانیه با جعل نمایندگی از سوی جامعه مدنی ایران مواضعی کاملا منطبق بر مواضع ارگانهای رژیم گرفته و البته فراموش نکردهاند برای خالی نبودن عریضه تاکید کنند: امضا کنندگان “شامل عدهای از منتقدین سیاستهای حاکمیت هم میشوند.”
اما جان کلام و پیام اصلی این بیانیه آن جاست که میگوید: “ما امضاکنندگان این بیانیه، ... در صورت هرگونه تعرض به ایران، فارغ از اختلاف دیدگاههای خود با حکومت، با تمام قدرت از کشورمان دفاع میکنیم.” ببینیم این حکم در واقعیت زمینی و در عرصه واقعی سیاست در خدمت کدام روند و سیاست، جنگ و یا صلح است و مخاطب اصلی پیام چه کسانی هستند؟
برکسی پوشیده نیست که اکنون حاکمان ایران و شخص علی خامنهای در برابر یک انتخاب قرار گرفتهاند: انتخاب بین مذاکره با امریکای ترامپ و یا پذیرش خطر جنگ و حمله نظامی به ایران. نظام حاکم بر ایران متاثر از مجموعه دگرگونیهای سیاسی اخیر دیگر امکان ادامه سیاست نه جنگ نه مذاکره را ندارد و فشار بر حکومت اسلامی هر دم فزونی میگیرد که از سردرگمی بدر آید و تدوین سیاست کند یا جنگ با عواقبی ناشناخته و مخرب و یا مذاکره با چشمانداز پذیرش بیشترین خواسته طرف مقابل و به نوعی تسلیم.
دراین میان خواستهها و رویکردهای ملت ایران در قبال ماجراجوییهای هستهای، سیاست عمق استراتژیک و دخالتهای منطقهای و ماجراجوییهای موشکی کاملا روشن است و بارها و بارها فریاد شده است. مردم ایران شروط عنوان شده توسط دولت آمریکا و غرب برای مذاکرات را در راستای اهداف اعلام شده خود مییابند: وانهادن ماجراجویی هستهای، عدم دخالت در کشورهای منطقه و حمایت از نیابتیها، کنار گذاشتن سیاست نابودی اسراییل و پذیرش محدویتهایی در تسلیح موشکی.
اکنون حتا بخش قابلتوجهی از نیروهای درون و پیرامون نظام نیز که خطر حمله نظامی و به خطر افتادن منافع و موقعیت و نظامشان را جدی میگیرند توصیه اکیدشان به تصمیم گیرندگان این است که مذاکره کنید و بکوشید به نوعی مشکل با آمریکا و غرب را حل کنید. درست در همین هنگامه این جمع “چند صد نفره” بدون کوچکترین اشارهای به موضوع اساسی و اینکه این جمهوری اسلامی است که باید تصمیم بگیرد و خطر جنگ را منتفی کند اعلام میکنند که ما فارغ از اختلاف دیدگاههای خود با حکومت، با تمام قدرت از کشورمان دفاع میکنیم.
خلاف ادعای تدوین کنندگان بیانیه که مخاطبشان مجامع بینالمللی و آمریکا و افکار عمومی آمریکاییان است در حقیقت و در عمل، معنا و پیام بیانیه به حاکمان و سیاستپردازان جمهوری اسلامی این است که به سیاست خود ادامه دهید اگر جنگ و حملهای در کار باشد ما در کنارتان هستیم. بهجای مخاطب قرار دادن مستقیم رهبر و رهبران نظام و بهجای تاکید بر ضرورت وانهادن سیاستهای جنگافروزانه و ایران بربادده تاکنونی، ندا سر میدهند که ما در کنار تو و همه سرباز تو هستیم. مخاطب دیگرشان مردم و افکار عمومی ایرانیان است برای ایجاد جو و شور میهنپرستی کاذب تا در صورت حمله نظامی در کنار حکومت ویرانگر، پلید و ضد ایرانی قرار بگیرند.
واقعیت این است که هیچ فرد ایران دوست و شریفی نمیتواند آگاهانه در کنار نظامی قرار بگیرد که خود مسبب اصلی قرارگرفتن کشور ما در چنین مهلکه و موقعیتی است.
■ آقای احمدی عزیز درود بر شما، با شما موافقم؛ بنا براین بر متن نوشتار شما کلامی اضافه نمیکنم که شما حق مطلب را ادا کردهاید. اما شگفتی و تاسف عمیق من از نام برخی «اساتید، اقتصاددانان و جامعه شناسانی» است که که بیانیۀ دیکته شدۀ «ارگانهای امنیتی و اتاقهای فکر نظام» را با عنوان جعلی «نمایندگی از سوی جامعه مدنی ایران» امضا کردهاند؛ از جمله دکتر تقی آزاد ارمکی (جامعه شناس!)، دکتر محمد مالجو (اقتصاددان!) یا دکتر نعمتالله فاضلی (استاد دانشگاه، رشته انسانشناسی!) که ظاهرا تا دیروز منتقد بودند! اضافه کنم که از نبود امضای آقای فرخ نگهدار نگران بودم که خوشبختانه با تایید بیانیه مرا از نگرانی در آوردند.
تا درودی دیگر سعید سلامی