تهدیدهای پرزیدنت ترامپ به بمباران ایران و تأسیسات هستهای آن تهدیدی بر پایهی شکستن توافقنامههای امنیتی جهانی، خاصه در زمینهی نیروگاهها و تأسیسات هستهای است. چنین تهدیدهایی، با محاسبهی احتمال هزاران کشته و چندین برابر آن زخمی و ویرانیهای بنیان برافکن اقتصادی و زیستبومی است.
بمباران تأسیسات هستهای با ذخیرهی اورانیوم شصت درصدی در تراز تهاجم هستهای است. منفجر کردن چنین سامانههایی چندان تفاوتی با کاربرد سلاح اتمی و کشتار جمعی ندارد. همچنین در صورت چنین حملهای، امکان کاربرد مخفیانهی سلاح اتمی در پوشش تشعشع ذخایر اورانیوم غنیشده کاملا محتمل است. چنین انفجاری میتواند ابعاد هولناک کشتار و آسیب جمعی را باعث شود و افزون بر آن تا فاصلهی بسیار دور سبب آلودگی آب و خاک و حیوانات و گیاهان شود.
استفان دوجاریک، سخنگوی سازمان ملل متحد، روز سه شنبه در پاسخ به سوالی درباره تهدید رئیس جمهور آمریکا برای بمباران ایران در صورت عدم رسیدن به توافق هستهای تازه، تصریح کرد: «سازمان ملل از همهی اعضای خود میخواهد که از سخنان تحریک کننده پرهیز کنند.»
او همچنین گفت: «منشور سازمان ملل متحد جامع است و طبق آن همهی اختلافها باید از طریق راهکار دیپلماتیک حل و فصل شوند»
امروزه گویی هیچ قانون و مقررات و توافقنامهای برای مهار زورگویی به ملتهای کمتوانتر وجود ندارد. رفتن بدین راه، رفتن به سوی به ورطهی تنازع بقا و خشونت و هرج و مرج در کل جامعهی بشری است. هیچ ملتی نیست که تجربهی چنین حملهای به کشور خود را تجربهای به سود خود ارزیابی کند. حملهای از اینگونه به هر گوشهی ایران حمله به کل ایران است.
در این شرایط سخت اقتصادی و سیاسی که مردم ما رو در روی یک نظام آشوبزده و بیتدبیر با سختی برای حقوق انسانی خود تلاش میکنند، آنها هرگز تهاجم به زیربناهای اقتصادی کشور را کاری جز دشمنی با خود ارزیابی نخواهند کرد. مردم ما صلح و آزادی و رفاه میخواهند. این خواستها بر ضد تعمیق شرایط جنگی و کشتار و ویرانی در کشور است.
مردم ایران بیش از هر ملت دیگری در خاورمیانه خواهان مناسبات دوستانه و همکاری سازنده با ایالات متحده آمریکا و اروپا هستند. مردم ایران خواهان یک جامعه پیشرفته از نوع جوامع مدرن و دموکراتیک غرب هستند. تهدید به تهاجم بشرستیزانه علیه این مردم تولید دشمنی است و محکوم است.
اکثریت مردم ما مخالف سرمایهگذاری در تأسیسات اتمی هستند و خواهان تعطیلی تأسیسات مسئله برانگیز و رسیدن به توافق با آمریکا از طریق مذاکره هستند. مردم ایران نه با آمریکا و اسرائیل دشمن هستند و نه با هیچ دولت دیگری. مردم میخواهند ایران جایی برای زندگی در آرامش و صلح و رفاه باشد.
حکومت ایران، علیرغم خواستهای زورگویانه و نامؤدبانهی دولت آقای ترامپ، به خاطر اجرای خواست مردم باید مذاکره مستقیم با آمریکا را بپذیرند. حضور دیگر دولتها چه به عنوان واسطه و چه به عنوان طرف مذاکره گاه ممکن است بر دشواریها بیفزاید. دولتهایی هستند که عادی شدن مناسبات ایران و آمریکا را به سود خود نمیدانند و در این راه به هزار گونه کارشکنی میکنند. حتی اگر انواعی از خواستهای مطلقا غیر قابل قبول از سوی طرف مقابل مطرح شود، راهی بهتر از این نیست که پشت میز مذاکره روشن شود که پاسخ چیست و راه کدام است.
روشن است که در این جنگلی که جهان نام دارد هر کشور باید بتواند از خود در برابر شرارتها دفاع کند. خواست از رمق انداختن پدافند ایران برابر است با تأمین شرایط جهت حملهی بیدفاع به کشور ما. حکومت ایران نمیتواند به خواست و ارادهی ملت ما در تجهیز به یک پدافند مؤثر همراه با مناسبات تأمین کنندهی امنیت با همهی کشورهای منطقه به شمول اسرائیل و همهی دولتهای دنیا خاصه آمریکا گردن نگذارد.
بزرگترین عامل تهدید کنندهی امنیت کشور تنش و ستیز با دولتهای دیگر و ستیزهجویی با مردم ایران است. تأمین امنیت قبل از هر چیز وابسته به تأمین شرایط زندگی امن و آزاد و مرفه برای مردم است.
در این شرایط خطرناک، دولتی که با انتقادهای سطحی از نهادهای حکومتی و اداری فرافکنی کند و پاسخگویی به ملت را منسی کند خود خطرآفرین است. دولت مؤظف است راه مذاکرهی مستقیم را بپیماید و آن را عملی کند و پیش ببرد.
ولایت فقیه با مشکل تأسیسات هستهای یک کمربند انتحاری بر کمر ایران بسته است. باید این کمربند گشوده شود، پیش از آن که مردم ما دچار مصیبتی غیر قابل جبران شوند. مذاکره مستقیم و بدون پیش شرط مؤثرترین راه کاستن از تنش و رفتن به سوی حل مشکل مشخص هستهای است.
■ ممبینی عزیز، کوتاه سخن کنم: با شما هم فکر و همدردم و چون شما دلشورهای آزار دهنده دارم. قربانی حملهای فاجعهبار به ایران مردم ایرانند، اما کشور آمریکا نیز متضرر استرتژیک خواهد بود. ترسم از آن است که بدخواهان زمانه ما این دست پخته شوم را مهیا و تجویز کنند. بله، باید همگی بانگ نه به جنگ و درخواست مذاکره را فریاد زنیم، در هر جایی، به هر کسی، با هر ابزاری.
پایدار باشید، پیروز
■ دیدگاه طرح شده در این نوشتار، نطر من نیز به عنوان یک ایرانی هست. براین نوشته بیفزایم که سازماندهی و اتحاد ملت ایران همزمان جهت در هم شکستن ماشین حکومت ارتجاعی اسلامی نیز وظیفه ما است!
یاور استوار
■ دوستان من فکر میکنم فعالان و رهبران سیاسی اپوزیسیون، از هر دیدگاهی، باید سعی کنند بهر طریقی که میتوانند مانع این جنگ وحشتناک شوند زیرا عواقب آن برای مردم و میهن طاقتفرسا و ویرانگر خواهد بود. از برگزاری راهپیمائیها و تحصنها تا ارسال نامه های سرگشاد با امضاهای فراوان به مقامات سازمانهای جهانی و رهبران کشورهای دموکراتیک و حتی شخص ترامپ. اما برای آنکه این مبارزات مورد سوء استفاده خامنهای و رژیم قرار نگیرد میتوان از شعاهایی مانند “نه به جنگ - نه به خامنهای” یا “نه به جنگ - نه به جمهوری اسلامی” یا خامنهای استعفا- پزشکیان مذاکره” و شعارهای مشابه استفاده کرد. تصور کنید مثلا اگر شعار “خامنهای استعفا - پزشکیان مذاکره” به شعاری ملی تبدیل شده و در هر مناسبتی و در خیابانها و دانشگاهها و ورزشگاهها و غیره فریاد زده شده و در در و دیوارها نوشته شوند چه فشار روانی بزرگی بر خامنهای و اذنابش وارد خواهد شد و آنها را مجبور میکند وارد مذاکرات جدی با ترامپ شوند. این مبارزات اگر اوج گیرد از سوی دیگر ناظران خارجی را متقاعد میکند که مردم ایران خود در صدد سرنگونی رژیم هستند و بجای جنگ باید آنها را کمک کرد تا کشورشان را خود آزاد کرده دموکراسی را در آن مستقر کنند.
خسرو
■ در رابطه با کامنت خسرو،
“خامنهای استعفا - پزشکیان مذاکره” شعار خوب و محکمی مینماید. میتوان تصور کرد که بین بسیاری از اقشار مردم ایران پا بگیرد. میشود در محافل مختلف بویژه جمعهایی که با داخل و جوانان ایران مربوطند آن را مطرح کرد.
روزتان خوش، پیروز
■ با درود بامداد به هم میهنان دلسوز برای کشور و سپاس از جناب ممبینی،
من ماجرا جوری دیگر میبینم، خلافت اخوندی مانند خیلی دیگر دیکتاتوریهای پیشین در اروپا و آفریقا و خاورمیانه تنها در یک جنگ تمام عیار سرنگون میشوند، با همه درد و خرابی که یک جنگ با خود میآورد اما اگر جامعه به راستی توان، سازمانگری و فرهنگ پیشرفت و آزادی داشته باشد میتواند دوباره همه چیز را باز سازی کند، برای اینهم نمونههای وجود دارند.
راستی و واقعیت کشور و مردم ما داستانی است که خیلیها با تعارف و رودربایستی در بارهاش سخن میگویند، برای نمونه: مردم قهرمان و ستمستیز ایران خلافت آدمخوار اخوندی را سرنگون خواهند کرد!!! این شعار زیبا و دلپذیر اکنون ۴۵ سال است از همه گروه ها و شخصیتها هر ساله و هر باره دوباره و دوباره گفته میشود. به باور من یک جای این باور و شعار لنگ و نادرست است چرا؟ چون یا این رژیم آن چنان هم بد نیست که مخالفانش میگویند و یا اینکه بیشتر این مردم نه قهرمان و نه ستمستیز هستند!
در هر خیزش چند سال گذشته تنها بخش کوچکی از بهترین فرزندان این کشور بیشترین هزینه جانی و مالی را میدهند و دیگران که میلیونها هستن تنها نگاه می کنند! و آدمخواران آخوندی و مافیای ایرانستیز پاسداران به همین ترتیب بر سر کار ماندهاند. به باور بدبین من با این مردم و جامعه مدنی کوچک بنیاد ما ۲۰ سال دیگر هم حکمروایی خواهد کرد.
تا زمانی که مانند پیشواز ۴ میلیونی! مردم-امت ایرانی در ۵۷ به خیابان به پیشواز امام ماهنشان رفتند، مردم ایران امروز به خیابان نیایند، کاری کارستان نخواهد شد. غرب، آمریکا و اسرائیل در پایان آن کاری را با ما و کشور ما خواهند کرد که به سود آنان باشد. با التماس، گریه و زاری و توهم جهان دادگر و صلح دوست ما پیروز نخواهیم بود ما باید بتوانیم خواستمان را با خواست و سود آنان تا جایی که ممکن است با آنان در یک سو و مشترک کنیم، این تنها راه است. از روزگار سخت اما دانشمندان اکرایین و اکرایینیها پند بگیریم. ما زورمان اکنون به تنهایی به خلیفهگری نمیرسد شاید بیست ساله دیگر برسد شاید هم نه! اگر جنگ تمام عیار نبود چه بسا هنوز هم صدام، هیتلر، ژاپن، قذافی سرهنگهای یونانی و ایدامین سر کار بودند. از دید من عراقیها و سوریها امروز در جمع یک زندگی بهتری تا ایرانیان دارند. جهان و خود را همانگونه که هست و هستیم به بینیم و آن آنگونه که دلمان میخواهد!
روز بر همگی شاد کاوه
■ باید دید چه دستهای علاقه دارند نتانیاهو و ارتش امریکا را در خیابانها ببینند تا پزشکیان و خاتمی و غیره را. میترسم همان تصویر در ماه دیده خمینی امروز به تصویر در رسانهها دیده شده ارتش امریکا و نتانیاهو تبدیل شده باشد.
داستانی هست که دو زن به دادگاه زفتند و هر دو مدعی بودند کودکی متعلق به آنهاست. قاضی گفت کاری ندارد بچه را نصف میکنیم هر نصفه را به یکی میدهیم. آنکه مادر واقعی بود گفت نه نصفش نکنید بدهید به آن زن. ولی آنکه دروغگو و شیدا بود و نقشههائی برای بچه داشت با شادمانی استقبال کرد. حال باید دید چه میزان مهر به خاکی داریم که نمیخواهیم تا قرنها با مواد شیمیائی و اتمی چنان آلوده شود که آنچه تمام نیاکان ما به ما داده و سپردهاند تا ابد نابود شود. ما تنها و بطور خودخواهانهای صاحب نظر در مورد آینده سرزمین کهنی به اسم ایران نیستیم بلکه ما مسئول پاسداشت تمام اطلاعاتی هستیم که در ریزترین اجزا وجودی تک تک ما به ما رسیده است.
عاشق نیاکان
■ جناب کاوه، با درود! در مورد اظهار نظر شما چند نکته بنظرم میرسد که امیدوارم مورد توجه شما قرار گیرد.
اول، نوشته اید که “خلافت اخوندی مانند خیلی دیگر دیکتاتوریهای پیشین در اروپا و آفریقا و خاورمیانه تنها در یک جنگ تمام عیار سرنگون میشوند”. اما این حکم کلی که صادر کرده اید درست نیست. آیا آن حکومت ایدئولوژیک شوروی با آن قدرت نظامی و اطلاعاتی که هیچ کشوری نمیتوانست با او وارد جنگ شود از درون فرو نپاشید؟ ج. ا. بمراتب ضعیف تر بوده و مردم ایران نسبت به مردم شوروی آن زمان آگاهی های بیشتری نسبت به دنیای غرب و دموکراسی دارند بنابراین میتوان بدون جنگ و خونریزی و از طریق سازماندهی مبارزات خشونت پرهیز از شر این رژیم ارتجاعی نابهنگام خلاص شد؛ حتی قبل از آنکه از درون فرو بپاشد.
دوم) نوشتهاید “در هر خیزش چند سال گذشته تنها بخش کوچکی از بهترین فرزندان این کشور بیشترین هزینه جانی و مالی را میدهند و دیگران که میلیونها هستن تنها نگاه می کنند! و آدمخواران آخوندی و مافیای ایرانستیز پاسداران به همین ترتیب بر سر کار ماندهاند”. این از کوتاهی و نا آگاهی مردم نیست بلکه ناشی از ضعف و ناتوانی رهبری سیاسی اپوزسیون است. اگر بخاطر داشته باشید در جنبش سبز به اعتراف مقامات رژیم از جمله محمد باقر قالیباف شهردار وقت تهران میلیونها نفر از مردم تهران به خیابان آمدند اما در آن زمان مهندس میر حسین موسوی هنوز از ج. ا. گذر نکرده بود و درصدد بازگشت به دوران طلایی امام بود به ناچار مردم به خانه بازگشتند تا یک رهبری سیاسی مورد اعتماد برای گذار از رژیم آخوندی پدید آید. متاسفانه تاکنون این رهبری پیدا نشده است که تا حد زیادی به دلیل بی اعتمادی شدید مردم به رهبران سیاسی پوزسیون و اپوزسیون است؛ که آنهم به دلیل عملکرد ضعیف این شخصیتهای سیاسی بوده است. البته شاهزاده رضا پهلوی طرفداران زیادی دارند که ظاهرا در حال افزایش است اما بنظر میرسد تا سازماندهی آنها و حل معضل “اقدام جمعی Collective Action” که مساله اصلی انقلاب اجتماعی- سیاسی گذار به دموکراسی در ایران است راه زیادی در پیش است.
سوم) نوشته اید که “تا زمانی که مانند پیشواز ۴ میلیونی! مردم-امت ایرانی در ۵۷ به خیابان به پیشواز امام ماهنشان رفتند، مردم ایران امروز به خیابان نیایند، کاری کارستان نخواهد شد.” اینکه تا تظاهرات بزرگ میلیونی راه نیافتد رژیم ج. ا. سقوط نخواهد کرد شاید صحیح باشد اما نیش و کنایه ای که در این جمله به مردم ایران وجود دارد درست نیست. از روی عکس ها و فیلم هایی که پخش شده واضح است که جمعیتی زیادی به پیشواز خمینی رفته بوده اند اما تصور نمیکنم جمعیت چهار میلیونی بوده است؛ شاید چند صد هزار نفر صحیح تر باشد. اما نکته این نیست بلکه آن است که مردم و بخصوص مردم تحصیلکرده تهران در آن زمان بر اساس وعده هایی که خمینی در پاریس برای استقرار نظام جمهوری مانند جمهوری فرانسه، و رعایت حقوق بشر، آزادی احزاب و مطبوعات، آزادی بیان و حق زنان داده بود به پیشواز خمینی رفتند. اگر هم فریب خمینی را خوردند بازهم به دلیل فقدان آزادیهای سیاسی و فعالیت احزاب قبل از انقلاب بود که مردم این آخوندهای فریبکار حیله گر را نمی شناختند. و خود خمینی هم بقول مرحوم بنی صدر گفته بود که من خدعه کردم. حال اگر شخصیتهایی مانند مهندس بازرگان، دکتر یزدی، بنی صدر و دیگران رهبران سیاسی صریحا نگفتند که مردم این آخوندها و در راسشان خمینی فریبکار و ریاست طلب هستند و به شما دروغ میگویند مردم عادی از کجا میتوانستند تشخیص دهند؟ در جایی خواندم که در زمان مرگ مرحوم آیت الله بروجردی پیروانش از او سئوال کرده اند که بعد از شما از چه کسی پیروی (تقلید) کنیم؟ آن مرحوم گفته بوده از هریک از آقایان (افرادی که در آن زمان در مظان مرجعیت تقلید بوده اند مانند آیت الله شریعتمداری، گلپایگانی و غیره) خواستید پیروی کنید اما اگر از خمینی پیروی کنید شما را تا زانو در خون فرو خواهد برد! یا اینکه آیت الله خویی در نجف که همه او را در آن زمان مرجع تقلید اعلم می دانسته اند گفته بوده که آقای خمینی مجتهد نیست و نظریه او در باره ولایت فقیه صحیح نیست. اما اکثر مردم از این نظرات آگاه نبودند و ظاهر رادیو تلویزیون و مطبوعات آن زمان هم در این مسائل بحث نمی کرده اند. حتی کتاب خنده دار ولایت فقیه خمینی در داخل کشور ممنوع بوده است. آنزمان هم که این تلویزیونهای ماهواره ای و فناوریهای ارتباطی وجود نداشته بنابراین عدم شناخت مردم از خمینی بنظر من از کوتاهی رهبران سیاسی آن زمان بوده است. در ضمن اگر مطبوعات بین المللی زمان مرگ استالین را بخوانید می بینید هنگامی که او درگذشت میلیونها نفر مردم شوروی به تشییع جنازه او رفته بوده اند. واضح است که این مردم تحت تاثیر دستگاه تبلیغاتی شوروی آن زمان قرار داشت اند. بعدها که جنایات استالین برملا شد مردم شخصیت واقعی او را شناختند.
چهارم، نوشته اید “اگر جنگ تمام عیار نبود چه بسا هنوز هم صدام، هیتلر، ژاپن، قذافی سرهنگهای یونانی و ایدامین سر کار بودند. از دید من عراقیها و سوریها امروز در جمع یک زندگی بهتری تا ایرانیان دارند. جهان و خود را همانگونه که هست و هستیم به بینیم و آن آنگونه که دلمان میخواهد!” ظاهرا در اینجا منظورتان آن است که نباید نگران جنگ احتمالی آمریکا و اسرائیل علیه ج. ا. باشیم چون در نهایت منجر به سرنگونی ج. ا. و استقرار دموکراسی در ایران خواهد شد. البته حکومت سرهنگهای یونانی و ایدی امین نه با جنگ بلکه با داخلی پایان یافت. اما چطور مرگ صدها هزار عراقی و سوری و لیبیایی و درد و رنج مردم بی پایان مردم این کشورها را بپذیریم و آیا هم اکنون در عراق و یا افعانستان که حکومتهایشان توسط آمریکا ساقط شد و سالها توسط آمریکا اشغال بودند دموکراسی حاکم شده است؟ حال و روز اسف انگیز افغانستان و عراق امروزی ناشی از ضعف و نادانی و خیانت رهبران سیاسی آن کشورها است. عراق بعد از سقوط صدام سالهای طولانی است که روزانه میلونها بشک نفت صادر میکند و در بسیاری از سالها درآمد دولت آن از صدرو نفت به بیش از 100 میلیارد دلار میرسد اما هنوز قادر به تولید برق کافی و یا اعاده شاخصهای بهداشت و درمان و آموزش عمومی دوره صدام نیست آیا غیر از فساد گسترده دولتمردان آن دلیل دیگری دارد؟ همانطور که میلیونها ایرانی حسرت زمان شاه را میخورند در عراق و لیبی هم میلیونها نفر از مردم آن کشورها حسرت دوران صدام و قذافی را میخورند که حداقل نظم و ترتیب وجود داشت و این وضعیت آشوب و دزدی و غارت نبود.
دوست عزیز! هزاران مقاله تخصصی و دانشگاهی و صدها کتاب توسط اندیشمندان و متخصصان فلسفه سیاسی و جامعه شناسی و انقلابهای اجتماعی-سیاسی در مورد گذار به دموکراسی بطور کلی و از جمله گذار به دموکراسی در ایران و خاورمیان نوشته شده است. جمعبندی کلی این مطالعات آنست که مبارزات خشونت پرهیز در مجموع موفقیت آمیز تر بوده و دموکراسی به دست آمده در نتیجه این مبارزات باثبات تر و پایدار تر بوده است. اگر از من باور نمیکنید از چندین هوش مصنوعی در دسترس در اینترنت سئوال کنید. معمولا پاسخ معقولی می دهند. ایران هم استثناء نیست و ما میتوانیم بدون جنگ و خونریزی و ویرانی و کشته و مجروح شدن هزاران ایرانی از ج. ا. ارتجاعی عبور کرده به دموکراسی برسیم بشرطی که رهبران سیاسی اپوزسیون، شامل شاهزاده رضا پهلوی، قدرت تحلیل، آگاهی و توانمندی مدیریت و سازماندهی بالایی داشته و بتوانند معضل اقدام جمعی ایرانیان را حل و راه گذار به دموکراسی در ایران را هموار کنند. قدرتهای دموکراتیک میتوانند به این فرایند کمک کنند اما نه با جنگ و خونریزی که معمولا به هرج و مرج و آشوب می انجامد بلکه از شیوه های مدنی تر که بحث آن طولانی است اما همه ما کم و بیش از آنها آگاه هستیم.
خسرو
■ دوستان، در واقعه چرنوبیل که مواد کم غلظت رادیواکتیو آزاد شد، و سرانجام نیز با “موفقیت” مهار شد، با این حال محدوده ای به مساحت ۲۵۰۰ کیلومتر مربع تا دست کم ۳۰۰ سال غیر مسکونی باقی میماند. با در نظر گرفتن تعداد و تراکم سایت های اتمی سپاه و نزدیکی آنها به شهر ها باید گفت که احتمال ۱% فاجعه احتمالی هم فوق العاده بزرگ و خطیر ارزیابی میشود.
با تصور آنچه این رژیم بر سر سرزمین ایران آورده و مردمان را مجبور به زندگی در خطرناکترین انبار مرگ دنیا کرده، خشمی وجود انسان را در بر میگیرد که متاسفانه گاهی ورای منطق و اصول عمل میکند. اما چه باید کرد که مردم ایران گروگان آنها هستند. با کاوه عزیز مخالفم و ضرب المثل “نیاکان” را میپذیرم، امروز رژیم توان حکومت کردن از درون خودش را از دست میدهد، باید به این روند و تغییرات پیش رو کمک کرد. حتی اگر رژیم را نمونه ای شبیه حماس بدانید؟ هرگز سرنوشت غزه برای ایران قابل قبول نیست، هر چند محتمل است. وظیفه هر آزادیخواهی مقابله با این احتمال است.
“خامنهای استعفا” را همه فریاد بزنیم.
روز خوش، پیروز
■ بنظر میآید که ایران در بنبستی ناشی از یک دیر وقت شدن مذاکره گیر کرده است و حالا طرف دیگر نوعی تسلیم کامل را مطرح میکند. میتوان شعار ترامپ را چنین فرموله کرد جنگ یا تسلیم. در صورت تسلیم چه کسی تعهد میکند که سرانجام سوریه و بمبارانهای مکرر اسراییل برای از بین بردن خطر بالقوه نظامی ایران حتی با دولتی نرمال سر ایران نیاید ولی هرچه مذاکره به تعویق بیافتد و ایران با تحریم فزاینده ضعیفتر شود شرایط تسلیم سختر خواهد شد چه بسا ادعاهای همسایگان خطر تجزیه را برای یک دولت پروبال بسته شدیدتر کند. پس مذاکره امروز بهتر از فردا خواهد بود و در این شرایط بهتر است که شعار الزام مذاکره فوری بجای براندازی مطرح شود تا با چانه زنیهای کافی امتیاز کمتری داده شود شاید مقایسه دوره جنگ ایران و روس که براثر بیتدبیری سلطان متوهم از شرایط دنیای آن روز سر گرفت بیراه نباشد چرا اگر آن عهدنامه پایان جنگ که همواره به عنوان عهد نامه ننگین نام برده میشود بسته نمیشد چه بسا طومار سر زمینهای بیشتری از دست میرفت.
بهرنگ
■ در رابطه با احتمال حمله به جمهوری اسلامی آزادی خواهان ایرانی در مقابل یک تصمیم گیری جدی قرارگرفتهاند. جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام عقب افتاده و تروریستی درحال دستیابی به بمب اتمی است. در صورت تحقق این امر، این نظام به تهدیدی برای کل بشریت تبدیل میگردد. پس تمام آزادیخواهان جهان موظفاند مانع تحقق این امر گردند. ممانعت از دستیابی جمهوری اسلامی به بمب اتمی وظیفۀ همۀ آزادیخواهان جهان، منجمله آزادیخواهان ایران است. حمله به تأسیسات اتمی ایران توسط آمریکا، اسرائیل، کشورهای اروپائی و هرکشور دیگر برای ممانعت از این خطر بزرگ است. هدف این حمله احتمالی تصرف بخشی از خاک ایران نیست و اشغالگری محسوب نمیشود. ایرانیان نمیتوانند به بهانۀ ملیگرائی و وطن دوستی راه را برای تولد یک کشور تروریستی اتمی در خاک خود بگشایند. ایرانیان باید از این موقعیت استفاده نمایند و همراه نیروهای خارجی به سرنگونی نظام فاسد جمهوری اسلامی بر آیند. تا هم همراه نیروهای بین المللی به وظیفۀ خود به عنوان یک شهروند جهانی عمل کرده باشند و هم با استفاده از حماقت جمهوری اسلامی، کشور خود را از دست اشغالگران سرکوبگر اسلامی نجات دهند و ملت ایران را آزاد نمایند.
باقر قلیائی
■ جناب قلیائی، با درود! نظر شما بر آن است که بمباران ایران توسط آمریکا و اسرائیل به منظور از بین بردن ظرفیتهای تولید بمب اتم رژیم آخوندی و سرنگونی ج. ا. است و نه اشغال ایران. آخرین نظر دستگاههای اطلاعاتی آمریکا که اخیرا اعلام شد آنست که ج. ا. در حال تولید بمب اتمی نیست؛ بنابراین هم اکنون خطری از این نظر وجود ندارد. اما بنظر من ج. ا. میخواهد ظرفیتهای فنی تولید بمب اتمی را به دست آورد تا اگر برای بقای خود لازم دید در مدت کوتاهی آنرا تولید کند. بنابراین مساله اصلی برای ملت ایران و بقیه دنیا سرنگونی و یا انحلال ج. ا. است و نه بمباران و نابودی مراکز نظامی و غیر نظامی ایران.
اما انحلال یا سرنگونی ج. ا. نیازی به بمباران تاسیسات برنامه هستهای و یا سایر مراکز نظامی، غیر نظامی و اقتصادی ایران ندارد. در واقع این رژیم ارتجاعی فاقد مشروعیت مردمی را میتوان بسادگی و بدون در کردن حتی یک گلوله سرنگون کرد بشرط آنکه قدرتهای بزرگ مانند آمریکا و اتحادیه اروپا و بریتانیا حسن نیت داشته و بفکر مردم ایران و استقرار یک دموکراسی سکولار در ایران باشند و نه ویرانی ایران و در بند کشیدن مردم آن. اما چگونه؟ من در اظهار نظر به مقاله یکی از عزیزان در همین سایت نوشت بودم که ادبیات وسیع مربوط به انقلابهای اجتماعی-سیاسی و گذار به دموکراسی در کشورهای غیر دموکراتیک نشان میدهد که شرایط لازم برای یک انقلاب اجتماعی-سیاسی در ایران بوجود آمده و با فراهم شدن شرایط کافی رژیم جنایتکار آخوندی بناچار منحل و یک حکومت ملی سکولار-دموکراسی جای آنرا می گیرد. شرایط لازم بطور خلاصه عبارتند از:
- سقوط مشروعیت (Legitimacy) و آمریت (Authority) رژیم؛ تا حد زیادی تحقق یافته است،
- نارضایتی شدید مردم به دلیل ناکارایی حکومت در حل بحرانهای اقتصادی - اجتماعی و سیاسی؛ وجود دارد،
- بحران مالی دولت و ناتوانی آن در ارائه کالاهای عمومی مانند برقراری نظم و ترتیب (ازدیاد جرم و جنایت در کشور) و حمل و نقل عمومی مناسب و حقوق کارمندان و بازنشستگان؛ مشهود است،
- زوال باور به ایدئولوژی رسمی رژیم (نظریه قلاابی ولایت فقیه و بطور کلی اسلام سیاسی) و محبوبیت گفتمان جایگزین، یعنی ملی گرایی و سکولار-دموکراسی، حتی نظرسنجیهای دستگاههای دولتی اینرا نشان میدهد،
- شکاف بین الیت حاکم (رد صلاحیتهای گسترده اصلاح طلبان و اعتدالیون و تمایل بدنه اصلاح طلبان به محدودیت اختیارات رهبر و اصلاحات ساختاری)، رفتار و سخنان خاتمی، میر حسین موسوی، کروبی، تاجزاده، غیره،
- انزوای بین المللی رژیم، نیازی به توضیح ندارد،
بنابراین شرایط لازم برای سقوط رژیم آخوندی وجود دارد. اما مهمترین شرایط کافی برای سقوط یک رژیم اقتدارگرا هنوز تحقق نیافته است. این شرایط عبارتند از:
- وجود یک جایگزین (الترناتیو) یا رهبری سیاسی توانمند، با پایگاه مردمی و برخوردار از اعتماد عمومی مردم،
- خنثی کردن نیروهای سرکوب رژیم غیر دموکراتیک در اینجا نیروهای امنیتی، سپاه و بسیج،
حال با فرض حسن نیت قدرتهای بزرگ دموکراتیک فراهم کردن هر دو شرط کافی پیروزی انقلاب اجتماعی-سیاسی استقرار دموکراسی در ایران بدون دشواری زیاد امکان پذیر است. برای مثال سناریو زیر را در نظر بگیرید:
- یک بنیاد غیر انتفاعی بنام ایران دموکراتیک (یا هر عنوان مناسب دیگر) تشکیل میشود. این بنیاد میتواند از ادغام چندین نهاد و سازمان غیر انتفاعی ترویج دموکراسی در ایران که هم اکنون در اروپا و آمریکا وجود داشته و فعالیت می کنند شکل بگیرد.
- قدرتهای دموکراتیک یاد شده در بیانیه مشترکی اعلام میکنند از فعالیت این بنیاد برای استقرار دموکراسی در ایران حمایت میکنند،
- این بنیاد غیر انتفاعی ترویج دموکراسی که دفتر مرکزی آن میتواند مثلا در هر یک از پایتختهای مهم اروپایی و آمریکای شمالی باشد میتواند ترتیب یک انتخابات آزاد و منصفانه آنلاین برای تشکیل یک مجلس، یا کنگره یا پارلمان در تبعید برای ایران را بدهد (جزئیات و قدمهای لازم برای این اقدام شناخته شده است اما برای اجتناب از طولانی شدن نوشته در اینجا نمی آورم). توجه شود که شرکتهای غیر انتفاعی وجود دارند که برای ترویج دموکراسی انتخابات آنلاین بدون امکان تقلب برگزار میکنند. کشورهای مانند استونی بارها انتخابات مجلس و ریاست دولت خود را از طریق انتخابات آنلاین انجام داده و هزینه پائین و کارایی این روش انتخاباتی باعث شده به مرور کشورهای بیشتری از آن استفاده میکنند.
- با تشکیل این مجلس در تبعید که میتواند کلیه چهرهای سیاسی محبوب از شاهزاده رضا پهلوی، تا فعالان سیاسی و اجتماعی در داخل و خارج کشور مانند سرکار خانمها شیرین عبادی، نرگس محمدی، نسرین ستوده، فاطمه سپهری، صدیقه وسمقی و غیره را که از رای مردم برخوردارند را در بر گیرد یکی از شرایط کافی برای انحلال رژژیم ارتجاعی حاکم بر ایران نیز تامین می شود. نمایندگان این مجلس در تبعید میتواند سخنگویی برای مجلس انتخاب کرده و از بین خود یک هیات اجرایی مثلا 20 نفره تعیین کنند که در واقع کار دولت در تبعید را انجام دهند.
- این دولت در تبعید که دارای پشتوانه و مشروعیت مردمی است میتواند بر اساس یک برنامه حسابشده دستگاه سرکوب ج. ا. را خنثی کرده و رژیم را قدم بقدم عقب رانده و سرانجام در یک رفراندم مردمی و آزاد ج. ا. را منحل و دولت موقت ملی سکولار-دموکرات را سرکار بیاورد تا اداره کشور را بعهده گرفته و برای مجلس موسسان قانون اساسی برنامه ریزی کند.
توجه شود که خنثی کردن دستگاه سرکوب رژیم آخوندی در این شرایط مشکل نیست زیرا اکثریت قاطع اعضای این دستگاه سرکوب دیگر انگیزههای دینی و ایدئولوژیک نداشته صرفا برای حفظ شغل و انگیزههای مالی عمل میکنند. مجلس در تبعید میتواند با تامین منابع مالی مورد نیاز (مثلا از طریق انتشار اوراق قرضه استقرار دموکراسی در ایران) برای پرداخت حقوق فرماندهان دستگاه سرکوب برای استعفا و بیرون آمدن از نیروهای سرکوب و یا امتناع از اجرای فرمان سرکوب مردم را تامین کند. هنگامی که خامنهای و آخوندهای حاکم ببینند دستگاه سرکوب آنها حاضر نیست برای حفظ آن رژیم جنایتکار دست به ضرب و شتم و قتل و غارت مردم بزنند بزودی نرم شده برای حفظ جان و مال خود به تکاپو افتاد و یا فرار خواهند کرد.
برآورد من آن است که شرایط کشور به گونهای است که اگر اجرای این سناریو امروز شروع شود بیش از دو سال برای سرنگونی بدون خشونت رژیم آخوندی و استقرار دولت موقت ملی زمان لازم نخواهد بود. این برنامه از هر نظر به سرنگونی ج. ا. از طریق اقدام نظامی خارجی اولویت دارد.
- کمترین آسیب جانی و مالی به مردم و کشور میرسد،
- در جریان انتقال قدرت هرج و مرج و آشوب کشور را فرا نمیگیرد زیر از قبل شخصیتهای سیاسی سنخگوی مجلس در تبعید (مثلا شاهزاده رضا پهلوی یا سرکار خانم شیرین عبادی یا نرگس محمدی یا نسرین ستوده،... هر کدام بیشتر رای آوردند) و اعضای دولت موقت معرف مردم بوده و آنها در ارتباط با بدنه دستگاههای کشوری و لشگری به اداره کشور مشغول خواهند شد و مانع به هم ریختن اوضاع می شوند.
- مقامات مسئول در کشورهای دنیا و کشورهای منطقه و همسایه از قبل با سخنگویان و اعضای مجلس و دولت در تبعید آشنا بوده و خلاای با انحلال ج. ا. در روابط خارجی کشور و مثلا خطر برخورهای مرزی و نا آرامیهای داخلی و خارجی پیش نمی آید. این سناریو را مقایسه کنید با مثلا حمله امریکا و اسرائیل به مراکز حساس نظامی و غیر نظامی کشور.
- اولا میزان خسارت مادی و انسانی این حملات ممکن است در هر دو طرف وحشتناک باشد. زیرا احتمالا ج. ا. نیز با موشکها و پهپادهای خود اسرائیل و احتمالا کشورهای همسایه دارای پایگاههای آمریکا را مورد حمله قرار دهد.
- ثانیا، اگر حملات با نابودی زیر ساختهای نظامی و غیر نظامی به نتیج رسیده اما رژیم سرنگون نگردد ادامه حیات یک رژیم جنایتکار زخم خورده چه تبعات هولناکی برای مردم ایران خواهد داشت.
- ثالثا، اگر رژیم سرنگون گردد و دولت موقتی آماده اداره کشور نباشد شیرازه امور از هم پاشیده و کشور دچار هرج و مرج خواهد شد که نتایج نامطلوب و دردآور آن بر همه ما معلوم است.
بنا به دلایل فوق من فکر میکنم شعار “نه به جنگ و نه به خامنهای” و یا “خامنهای استعفاء - پزشکیان مذاکره” هنوز نسبت به گزینههای دیگر بهتر است.
خسرو