iran-emrooz.net | Wed, 07.02.2007, 9:54
جنبش ضد جنگ چه مبارزهای را پیش میبرد؟
دكترحسين باقرزاده
چهار شنبه ١٨ بهمن ١٣٨٥ – ٧ فوریه ٢٠٠٧
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
مسئله حمله احتمالی یا قریبالوقوع آمریكا به ایران در صدر اخبار و تحلیلهای جهانی قرار گرفته است و كمتر نشریه و رسانه معتبری است كه در گزارشهای خود در طول هفته به این مسئله نپردازد. نه فقط از دید بسیاری از تحلیلگران، این حمله به مرحله قطعیت خود رسیده است و بلكه گمانهزنی در باره تاریخ تحقق آن نیز شیوع دارد. نشریات زیادی به استناد منابع مختلف غربی و خاورمیانهای حتا از یكی دو ماه آینده (مارس و آوریل) به عنوان زمان انجام حمله یاد میكنند. نگرانی از انجام این حمله، بسیاری را به تكاپو انداخته است تا با طرح ضایعات و صدمات سنگینی كه این امر به دنبال خواهد آورد شاید بتوانند از آن مانع شوند. برخی دیگر، چنان نقشههای جنگ را قطعی و پیش رفته میدانند كه معتقدند برای جلوگیری از جنگ بسیار دیر شده است. در این میان، كسانی از جنبش چپ در غرب، مبارزه با جنگ را در مبارزه با آمریكا خلاصه كردهاند و نقش جمهوری اسلامی در بحران كنونی را نادیده میگیرند و یا حتا به توجیه آن میپردازند.
در مجموع، سه نوع برخورد به مسئله حمله احتمالی آمریكا به ایران را میتوان در رسانههای جهانی دید. یكی موضع مقامات آمریكایی و اسراییلی و تا حد زیادی بریتانیایی است كه در عین تأكید بر این كه «قصد حمله به ایران را ندارند» گزینه نظامی را منفی نمیدانند و بلكه از آن به عنوان یك عامل تهدید استفاده میكنند. بسیج نظامی نیروهای آمریكایی و بریتانیایی در خلیج فارس و دریای عمان و شدت عمل نیروهای آمریكایی در برخورد با عوامل جمهوری اسلامی در عراق، این فرضیه را تقویت كرده است كه این كشورها عزم خود را بر حمله به ایران جزم كردهاند و تنها در انتظار یك بهانه یا جرقهای برای اجرای آن و زمان مناسب نشستهاند. در عین حال، سخنگویان این حكومتها و هواداران نومحافظهكار آنان مرتبا خطرات اتمیشدن جمهوری اسلامی و نقش آن را در مناقشات عراق و فلسطین و لبنان بازگو میكنند و با لحن به تدریج شدیدتری به جامعه جهانی در مورد آن اخطار میدهند - ظاهرا به این هدف كه افكار عمومی جامعه جهانی را برای حمله نظامی آماده كنند.
برخورد دوم بیشتر از سوی متحصصان نظامی و سیاستمداران یا ناظران مستقل سیاسی غربی ابراز میشود كه با تكیه بر شرایط سیاسی منطقه و تجربه فاجعهبار عراق و مشكلاتی كه یك حمله نظامی به تأسیسات اتمی و نظامی ایران به دنبال خواهد داشت (صرف نظر از حمله زمینی) و بالاخره عواقب زیانبار سیاسی، نظامی، اقتصادی و محیط زیستی چنین حملهای، نسبت به ارتكاب آن هشدار میدهند و از زاویه منافع خود كشورهای غربی به مخالفت با آن برخاستهاند. اینان امیدوارند كه با طرح این مسائل بتوانند آمریكا را وادار كنند كه با جمهوری اسلامی به گفتگو بنشیند و گزینه نظامی را به كنار بگذارد. از سوی دیگر، اینان به شدت نسبت به سیاستها و اظهارات احمدینژاد انتقاد دارند و امیدشان بر این است كه در ایران جناح عملگرا یا اصلاحطلب رژیم بتواند كنترل سیاست هستهای و خارجی ایران را در دست بگیرد و راه سازش با غرب را در این مسائل هموار كند. جولانهای جدید رفسنجانی در صحنه سیاست كشور و افزایش تماسها و سفرهای خارجی خاتمی به این امید اخیر دامن زده است.
گرایش سوم را میتوان در بین نیروهای ضد جنگ دید كه به صورت ائتلاف وسیعی از سازمانهای چپ، نیروهای صلحطلب و اقلیتهای مسلمان و برخی گروههای دیگر از جمله جنبش سبزها در كشورهای غربی شكل گرفته است. سیاست غالب بر (و مشترك بین) این نیروها ضد آمریكایی بودن آنان است و آنان غالبا از این موضع به خطر حمله آمریكا به ایران مینگرند. اینان عزم غرب را بر حمله به ایران قطعی میدانند و آن را نه در رابطه با مواضع و عملكرد رژیم ایران و بلكه منبعث از خواستهای توسعهطلبانه آمریكا در خاورمیانه ارزیابی میكنند. با این تحلیل، و علارغم حرارتی كه اینان در مبارزه با جنگ از خود نشان میدهند به موفقیت این مبارزه چندان امیدی ندارند و معتقدند كه حتا اگر جمهوری اسلامی در برابر خواستهای غرب كوتاه بیاید آمریكا باز هم از ادامه سیاست جنگطلبانه خود در خاورمیانه دست بر نخواهد داشت. از این رو، اینان نیازی نمیبینند كه از سیاست رژیم ایران انتقاد كنند و آن را به سهم خود در بحرانی كه در صحنه بینالمللی به وجود آمده است مسئول بشناسند.
نمونه این برخورد را میتوان در مقاله اخیر جان پیلجر، یكی از قلمزنان مشهور جنبش ضد جنگ انگلیس، در «نیو استیتسمن» این هفته تحت عنوان «ایران: جنگ در حال شروع است»(١) دید. او با اشاره به تجاوز آمریكا و بریتانیا به عراق و عواقب فاجعهبار آن و با استناد به منابع مختلف، عزم آمریكا (و اسراییل و بریتانیا) بر حمله به ایران را جزم شده میداند و آن را به شدت مورد انتقاد قرار میدهد. ولی اشارات او به اقدامات و مواضع رژیم ایران از حد توضیح یا توجیه آنها فراتر نمیرود. در واقع، بخش عمده مقاله آقای پیلجر مصروف آن شده است كه «ثابت كند» ادعاهای غرب در مورد اهداف اتمی رژیم ایران یا نقش آن در منازعات منطقه بی اساس است و هیچ اعتباری ندارد. در عین حال او سعی دارد كه مواردی را كه نمیتوان منكر شد (مانند فعالیت مخفیانه اتمی ایران در سالهای ١٩٨٨ تا ٢٠٠١) را بالكل نادیده بگیرد و از ذكر آنها بگذرد. او سپس مدعی میشود كه «خطر» از ناحیه رژیم ایران «كاملا ساختگی» است و دقیقا شبیه ادعاهایی است كه در مورد صدام حسین و سلاحهای كشتار جمعی او مطرح شده بود و بهانه حمله به عراق گردید.
با این قرینهسازی، آقای پیلجر و همفكران او میخواهند بگویند كه حمله آمریكا به ایران قطعی است و اقدامات و مواضع رژیم ایران در این مورد تأثیری ندارد. علاوه بر این، از دید او، غرب برای توجیه كار خود، تلاش دارد تا تصویری خشن و شیطانی از رژیم ایران و شخص احمدینژاد ارائه دهد. به این ترتیب، آقای پیلجر برای مخالفت با جنگ لازم میبیند به تطهیر آقای احمدینژاد بپردازد و حتا در مورد گفته معروف او در مورد اسراییل كه «باید از صفحه روزگار محو شود» به خوانندگان خود توضیح دهد و به نقل قول از یك آمریكایی «تحلیلگر زبان فارسی» نتیجه بگیرد كه این حرف «اصلا به معنای كاربرد عملیات نظامی نیست». آقای پیلجر در این مقاله مفصل خود تنها یك جا از رژیم ایران به عنوان «سركوبگر» یاد میكند و به جز آن در باره كاركرد رژیم ایران در زمینه حقوق بشر یا حتا اظهارات ضد هولوكاست آقای احمدینژاد حرفی ندارد بزند. در هر صورت و صرف نظر از تصویری كه آقای پیلجر از رژیم «بیگناه» ایران در این مقاله به خوانندگان خود عرضه میكند، نتیجه اجتنابناپذیر تحلیل او آن است كه آمریكا به ایران حمله خواهد كرد، و به این ترتیب او نوعی روح ناامیدی را در جنبش ضد جنگ میدمد كه در اظهارنظرهای ذیل مقاله او نیز منعكس شده است.
در چند ماه آینده روشن خواهد شد كه پیشبینیهای مربوط به حمله قریبالوقوع آمریكا به ایران تا چه حد درست بوده است. گزارش «هنگام گفتگو است» (٢) كه این هفته از سوی ١٤ سازمان و گروه سیاسی و اجتماعی و مذهبی در بریتانیا منتشر شد نتیجه گرفته است كه اگر غرب عزم بر حمله به ایران داشته باشد علیالقاعده تا سپتامبر آینده به انجام آن دست خواهد زد - چرا كه بر اساس گزارش سایت روسی «ایران اتم»، رآكتور نیروی هستهای بوشهر از آن ماه آغاز به كار خواهد كرد، و پس از آن زمان «حمله نظامی به بوشهر چنان آلایش اتمی ایجاد خواهد كرد كه وقوع حملهای از این قبیل را نامحتمل میسازد». بنا بر این، گزارش اضافه میكند كه «اگر بوشهر در فهرست هدفها باشد، این ملاحظات باعث آن خواهد شد كه در حمله نظامی تسریع شود». نویسندگان این گزارش ٢٤ صفحهای با طرح و توضیح خطرات فروان سیاسی، نظامی، انسانی و محیط زیستی چنین حملهای، بر ضرورت گفتگو و ایجاد مشوقهای كافی برای وادار كردن ایران به كنار آمدن با غرب تأكید كردهاند، و امیدوارند كه هم غرب و هم رژیم ایران با درك واقعیتها به سازش با یكدیگر تن دهند.
تحولات ایران و رابطه آن با غرب در چندماه آینده همچنان در صدر اخبار و تحلیلهای رسانههای جهانی باقی خواهد ماند، و با هر اقدام و اظهار نظر مقامات جمهوری اسلامی یا آمریكا و اسراییل احتمالات مربوط به حمله آمریكا به ایران بالا و پایین خواهد رفت. جنبش ضد جنگ با تبلیغ این دید كه آمریكا، صرف نظر از مواضع و عملكرد جمهوری اسلامی، مصمم به حمله نظامی است كمكی به جلوگیری از جنگ نمیكند و بلكه جنگ را اجتنابناپذیر مینمایاند و عملا نوعی یأس را تبلیغ میكند. بهترین ضامن رفع خطر جنگ، استقرار دموكراسی در ایران است. از سوی دیگر، رژیم حاكم بر ایران از بحران هستهای و سر و صدایمربوط به احتمال حمله آمریكا برای سرپوش گذاشتن به نقض حقوق بشر در ایران بهره میگیرد. سكوت جنبش ضد جنگ در مورد نقض حقوق بشر و فقدان دموكراسی در ایران تحت حكومت جمهوری اسلامی، عملا آن را به ابزاری در خدمت رژیم حاكم تبدیل میكند، و به رژیم اجازه میدهد تا از آن برای مقاومت در برابر غرب سود بجوید. به سادگی میتوان دید كه این نوع مبارزه خطر جنگ را افزایش میدهد و كاهش نمیدهد و تنها سود آن اثبات این پیشبینی خودراضی كن(٣) خواهد بود كه آمریكا «در هر صورت» به ایران حمله خواهد كرد.
1 - متن مقاله جان پیلجر و اظهار نظر نویسنده در باره آن را به زبان انگلیسی در این جا ببینید:
http://www.newstatesman.com/200702050030
2 - متن گزارش را به زبان انگلیسی در این جا ببینید:
http://image.guardian.co.uk/sys-files/Politics/documents/2007/02/05/831.pdf
3 – Self-fulfilling prophecy