ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 02.03.2025, 14:39
نظم نو جهانی و جمهوری وامانده اسلامی

داریوش مجلسی

اول خواستم بنویسم “نظم نوین” ولی جو کنونی حاکم بر جهان را شایسته کلمه زیبای “نوین” ندانستم به همین دلیل نوشتم “نو”. حالا نوین یا نو، یک قلدر و یک غداره‌کش در برابر چشمان از حدقه درآمده بینندگان از سراسر دنیا، با رئیس جمهور منتخب یک کشور جنگ‌زده، نوعی صحبت می‌کنند که مدیر دبستان ما در اصفهان، با تمام نافرمانی و شیطنتی که از من سر می‌زد هیچگاه مرا اینطور مورد مواخذه قرار نمی‌‌داد. این منظره حیرت‌انگیز، نمونه یک واقعیت غیرقابل انکاری می‌باشد که ما در حال حاضر با آن روبرو می‌باشیم.

در جلساتی که رهبران اروپایی در فرانسه و مکان‌های دیگر گردهم آمدند، همگی دارای وجه مشترکی بودند که نشان از درک، و ناچارا، قبولی نظمی بود که اکنون بر جهان ما حکمفرماست.  اگر زمانی اروپا را مادر آمریکا می‌نامیدند در این جو جدید، آمریکا را باید فرزند ناخلف اروپا بنامیم که اینطور به ارزش‌های برآمده از انقلاب فرانسه، که در آمریکا هم معتبر شمرده می‌شد، دهان کجی می‌کند. اینطور که در رسانه‌های اروپا خواندیم و شنیدیم، رفتاری که آمریکای ترامپ در برابر کانادا، مکزیک، پاناما، غزه و اخیرا اوکراین و حتی اروپا از خود نشان داد،  نمودار یک واقعیت انکارناپذیری می‌باشد که ناچار به قبول آن می‌باشیم حتی اگر خوشایندمان نباشد و ازآن بدتر، حتی اگر مورد نفرت‌مان باشد.

اروپا حتی در زمان پیش از جنگ جهانی دوم اینطور در فواصل بسیار کوتاه مدت، با هم جلسه، کنفرانس و نشست و گفتگو  نداشتند. نتایج تاکنون بدست آمده از این گفتگو‌ها، اگر بخواهیم خیلی خلاصه و مختصر بیان کنیم، قبول این واقعیت است که وجود قلدر‌ها در راس حکومت بزرگترین و مقتدرترین دموکراسی جهان را باید پذیرفت. معتقد بودند که اروپا باید متحدتر از همیشه، یک‌دا، از طریق تدبیر، اندیشه و سیاست قاطع و درست، بیش از هرچیز کوشش کند که دوست و هم پیمان گذشته تبدیل به دشمن نگردد.

اروپای زیبا و باستانی، به تنهائی قادر به قدرت نمایی  در برابر چین و روسیه نیست و این در حالیست که آمریکای کنونی بیشتر سر محبت با پوتین دارد تا با اروپای مزاحم. اروپا هیچگاه اینطور مجبور به بند بازی بر روی یک نخ ابریشمی نازک نبوده. نه می‌تواند پشت زلنسکی و اوکراین را خالی کند چون مطمئن است در صورت کوتاه آمدن در برابر پوتین، تجربه اوکراین در لهستان، ملداوی و...، نیز تکرار خواهد شد. مضافا به این که اتحاد ناتو، بدون امریکا مانند یک سرباز با تفنگ شکسته می‌ماند.

در این میان معادله‌ای که برای من مجهول مانده جایگاه ایران در میان امریکا و روسیه است. اگر امریکا، اینطور که به نظر می‌رسد، به روسیه نزدیک شود، سرنوشت معاهده ایران با روسیه به کجا می‌کشد؟ آیا ایران هم مانند روسیه به ترامپ نزدیک می‌شود و ترامپ به جای فشار، به نوازش جمهوری اسلامی خواهد پرداخت؟ یا روسیه بخاطر منافعش  کل معاهده با ایران را ندیده خواهد گرفت و ایران را به آمریکا خواهد فروخت تا ترامپ هرطور که خواست  با ایران رفتار کند.

بدتر از همه سرنوشت نامعلومی است که در انتظار کشور بدون صاحب ما، در بدترین و حساس‌ترین شرایط می‌باشد. پزشکیان که انتخابش بیشتر برای دلربائی از غرب و تجدید برجام بود حالا با حریفی روبرو شده که او را بدتر از زلنسکی روی صندلی می‌نشانند و با انگشت دست، به او حالی می‌کنند که بیش از اندازه دهانش حرف نزند. حالا اگر زلنسکی آنقدر شجاعت داشت و آنقدر به نیروی مردم داخل کشورش متکی بود که توانست دهان باز کند و جلسه را ترک کند و از حمایت جهانی هم برخوردار گشت، این آقای پزشکیان ما با دخیل بستن به نهج البلاغه و امام حسین و امام علی، به چیزی بیش از یک مضحکه که باعث خنده ترامپ ویارانش می‌شود تبدیل نخواهد شد.

بی‌قدرهائی که به نام حاکم بر ما حکومت می‌کنند و عاری از شعور و سواد سیاسی می‌باشند، به جای این که مانند قاره اروپاِ (که از هر لحاظ بسیار قدرتمندتر و  توامندتر از ایران می‌باشد) با سیاست و تدبیر راه چاره‌ای برای برون رفت از موقعیت دشواری که خودشان و مملکت را دچار آن کرده‌اند بیابند، اقدام به ‌هارت و پورت و قدرت‌نمایی کاذب می‌نمایند. یکی دو نفر از سران سپاه آن هم علنا در رسانه‌ها اعلام کردند که قادرند حتی خاک اسرائیل را به خیش بکشند!! سران رژیم و حتی جناب پزشکیان هم اعلام می‌کنند که با تمام قدرت دربرابر امریکا می‌ایستیم!!!

خواهی نخواهی به یاد روحانیون در زمان فتحعلی‌شاه افتادم که با این تصور کاذب که دارای قدرت می‌باشند جنگی را آغاز کردند که به معاهده ترکمانچای منجر شد و هفده شهر قفقاز را از دست دادیم. آخوند‌ها بدون اینکه خود بدانند مشغول اره کردن شاخه‌ای می‌باشند که خود روی آن نشسته‌اند. حالا من آه نخواهم کشید چنانچه از روی درخت به ته دره پرتاب شوند ولی حق ندارند با سرکوب، فساد و‌هارت و پورت‌های تو خالی، مملکتمان را هم با خود به ته دره اندازند.

چیزی که بیش از همه برای من رنج دهنده است بی‌تفاوتی اصلاح‌طلبان، صاحب نظران و فعالان مدنی، سندیکاها و اصناف داخل کشور است که در برابر این تغییر جو بین‌المللی و سرنوشت کشورمان بهت‌زده شده و سکوت کرده‌اند. خارج کشور هم مانند همیشه خارج از توجه و محاسبه من قرار دارد. می‌گویند ققنوس ایران روزی از زیر خاکستر بال به بیرون خواهد کشید. آنچه را که مسلم می‌دانم این ققنوس در خارج کشور چنان در زیر تپه‌ای از خاکستر قرار گرفته که احتمال پروازش به بالا بسیار ناچیز است.

این‌بار مایلم مجددا شاهزاده را مورد خطاب خودم قرار دهم. دستاوردهای پدر و پدر بزرگ ایشان در رشته‌های فرهنگی و مدنی و همچنین مدرنیزه کردن سرزمین‌مان را می‌توان اعجاب‌آور نامید. آیا شخصیت‌ها، بزرگان، دانشمندان و متفکران صاحب نامی که در دوران پهلوی‌ها حضور داشتند، مانند نفیسی، فروغی، قوام‌السلطنه و عالیخانی مشاوران خوبی برای پدر و پدربزرگتان بودند یا خیر؟ پس چرا اطراف خودتان خالی از متفکر، اندیشمند و صاحب نظر می‌باشد تا شما هم با خرد جمعی این اندشمندان، نظریات، راه حل‌ها و مسیرهای درست را به جامعه تزریق کنید و بخشی از یک راه حل باشید تا منادی سرنگونی و براندازی، آن هم با دخیل بستن به بیگانگان و گدائی حضور در جلساتشان.

تعجب نکنیم اگر این‌بار ققنوس‌مان در ردا و شکل زیباکلام‌ها، رنانی‌ها، نرگس محمدی‌ها، موسوی‌ها و تاجزاده‌ها در صحنه ظاهر شوند. امیدوارم، چون صحنه به شکل خطرناکی خالیست.

داریوش مجلسی، مارچ ۲۰۲۵



نظر خوانندگان:


■ آقای مجلسی، ایران هیچ شانسی برای مذاکره و نزدیکی با ترامپ ندارد چرا که وابستگی او با اسراییل چنان است که ایران ضد اسراییل را نخواهد پذیرفت مگر اینکه ایران سیاست خودرا در قبال جبهه مقاومت که برای نابودی اسراییل است تغییر دهد و روسیه هم برای تشکر از امریکا برای تحقیر اوکراین به اجبار به ایران توصیه نزدیکی به ترامپ را خواهد داد که با توجه به موضع ایران بلایی بدتر از زلنسکی بر سر پزشکیان خواهد آورد. بنابراین ایران بانزوای بیشتر این بار هم اقتصادی و هم امنیتی فرو خواهد رفت یا باید مانند خاقان مغفور عهد نامه ترکمانچای را امضا کند و یا با بحران‌های تشدید یافته با خشم مردم متلاشی خواهد شد که هم مخاطرات فراوان و هم خطر دخالت کشورهای دیگر و زمینه تجزیه‌طلبی و تبدیل ایران به ایرانستان را خواهد داشت و این هم مکافات حاکمیتی است که فرصت های مناسب برای گفتگو را از دست داده و سرانجام دودش به چشم ملت خواهد رفت.
بهرنگ


■ یک نمونه در وصف شرایط “نوین” جهانی: هفته پیش در ایالت اونتاریو کانادا محافظه‌کاران به راحتی برنده انتخابات ایالتی شدند، و شعار اصلی آنها “نه به ترامپ” بود. ایستادگی و حمایت از کانادا در مقابل فشارهای دولت ترامپ چشمگیر است و جالب آنجاست که بسیاری از این حمایت‌ها سرچشمه از داخل آمریکا دارند. امیدوارم که گروه‌های سیاسی ایرانی بویژه آنان که به دلیل عدم شناخت کافی نظر مثبت به ترامپ داشتند مصلحت و منافع دراز مدت ایران را در نظر گیرند و در سمت نادرست تاریخ ناایستند. البته معادلات ایران و خاور میانه بسیار پیچیده است و روسیه هنوز مقاصد نهایی و قطعی خود را بروز نداده است.
در هر صورت جای رهبری واحد و همه‌گیر اپوزیسیون بسیار خالی است. اگر چه با آقای مجلسی در امید داشتن به رهبران میدانی در ایران همراهم، اما گسترده‌تر بودن این رهبری و امتداد آن به اپوزسیون خارج که صدای فعال بین‌المللی باشد نیز بسیار ضروری است. امیدم اینجاست که آقای رضا پهلوی حمایت صریح و قاطع از مبارزان داخل بویژه نرگس محمدی، تاج‌زاده و میر حسین موسوی کنند و جدا از خط مشی‌های استراتژیک به تشکیل جبهه آزادیبخش کنونی جان ببخشند.
با احترام، پیروز.


■ دعواها و شلوغی‌هایی که احتمالا زیاد در اتاق‌های دربسته و بدور از چشم رساناها اتفاق افتاده بود، اکنون اصحاب رسانه و مردم دنیا شاهد آن بودند. آنهم در اتاق مشهور کاخ سفید که روزگاری جرج واشنگتن، توماس جفرسون و آبراهام لینکلن در آرامشِ آن به تفکر فرو می‌رفتند. رئیس‌جمهوری ریز‌نقش و ساده‌پوش اما مقاوم را دو نفر دوره کرده بودند، او را در اتاق بیضی‌شکل، دایره‌‌وار زیر مشت و لگدِ کلمات گرفته بودند. آن مرد ریزنقش هرگاه فرصت نفس‌کشیدنی می‌یافت پاسخ‌هایی کوتاه اما کوبنده می‌داد. مهمان هنوز خستگی راه بدر نکرده مورد حمله میزبان و دستیارش قرار‌گرفته بود. دیروز در آن «ضیافت باشکوه» دیکتاتور با تلخی از مهمان اصلی خود و هیئت همراهش پذیرایی کرد. اما برافتادن پرده از چهره مزورانه politically correct «نزاکت سیاسی» شاید تنها شیرینی سرو شده در آن نمایش تلخ بود.
حمید فرخنده


■ @ آقای بهرنگ، به هرحال، سناریویی که پیش رو داریم، شوربختانه تاریک است.
@ جناب پیروز، در رابطه با جمله آخرتان. جانا سخن از زبان ما میگویی.
با اجترام. مجلسی


■ آقای مجلسی با سلام و احترام
من و چند دیگر خوانندگان نوشته‌های شما در این سایت یکی دو بار از شما تقاضا کردیم که اشاره بی‌مناسبت به روش و منش شاهزاده رضا پهلوی شایسته یک تحلیل‌گر سیاسی جدی چون شما نیست و اگر چنانچه نقدی بر گفتار و کردار ایشان دارید بایسته است که بطور مستقل به آن بپدازید، اما ظاهرا مقابله با احساسات ضد پادشاهی خواهی دشوار است. اگر چنین است پس حداقل انتقاد خود را مستدل کنید. دلیل و سند شما مبنی بر اینکه ایشان “به بیگانگان دخیل بسته‌اند و گدایی حضور در جلسات آنها را دارند” چست؟ اگر دلیل و سندی دارید چرا عرضه نمی کنید؟ چرا شما حق دارید اصلاح‌طلب باشید و مخالف براندازی، اما رضا پهلوی حق ندارد برانداز باشد؟ از طرفی چرا انرژی خود را صرف کسی می‌کنید که به بیگانگان دخیل بسته؟ او را به همان بیگانگان واگذارید و با همفکران ملی خود که آینده را از آن آنها می‌دانید همکاری و هم افزاییی کنید.
با احترام آرش


■ آرش عزیز، من اصلا و به کل دارای احساسات ضد پادشاهی نیستم، در مکتب بختیار یاد گرفتم که به محتوای رژیم‌ها بنگرم نه شکل آن، در همین مقاله هم آنجا که از رضا شاه و محمد رضا شاه نام برده‌ام بیشتر جنبه تجلیل دارد تا حتا انتقاد، چه رسد به ضدیت. ایراد من به ایشان بی‌ربط به محتوای مقاله‌ام نیست. اگر مستقل مقاله‌ای بر علیه ایشان بنویسم (همانطور که شما پیشنهاد کرده‌اید) آنوقت است که علنا بر علیه ایشان نوشته‌ام. وقتی ایشان به برگزار کنندگان نشست مونیخ اعتراض می‌کند که چرا دعوت خود را پس گرفته‌اند و هواداران ایشان به انصراف پارلمان هلند از دعوت ایشان اعتراض می‌کنند، این یک نوع گدائی است تا اعتراض. دعوت باید به ابتکار و تمایل دعوت کننده انجام گیرد و نه بخاطر فشار هواداران و تقاضای ایشان.
شما و عزیزان دیگر تصور می‌کنید که من به برانداز بودن ایشان اعتراض دارم. این مربوط به خود شخص می‌گردد. پس لطفا به انتقاد من از ایشان توجه بیشتری بنمائید. انتشار عکس با نتانیاهو همراه با انتشار مژده!! سرنگونی رژیم بدون کوچکترین هزینه‌ای!! را در بهترین حالت می‌توان “اعتقاد به تغییر رژیم از طریق حمله یک کشور بیگانه دانست”. انتقاد من بیشتر اظهار تاسف از موقعیت ایشان است که به جای حمایت از تغییر طلبان داخل کشور صرف بشارت سرنگونی عنقریب!! میگردد. همین اظهار تاسف را ” چند سطر بالاتر آقای پیروز هم ذکر کرده. من هم معتقدم اگر فعالیت ایشان ادامه و پشتیبانی از مبارزات مسالمت‌آمیز و مدنی داخل کشور می‌بود، عزیزان ما در داخل هم دارای صدای تاثیر گذار در خارج کشور می‌بودند، بسیار تاثیر گذار تر از شلوغی های خیابانی هواداران ایشان گاهی هم با حضور خود ایشان.
با عرض احترام و ارادت. مجلسی