ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 21.02.2025, 11:38
ایران و چالش زبان مادری

سعید پیوندی

ابتکار یونسکو در سال ۱۹۹۹ برای نامگذاری ۲۱ فوریه (دوم اسفند) به عنوان روز زبان مادری نوعی فراخوان به واکنش در برابر روند به حاشیه رانده‌شدن زبان اقلیت‌ها و گویش‌های محلی است. خطر زوال و یا مرگ خاموش حدود نیمی از ۶۷۰۰ زبانی که توسط مردمان جهان استفاده می‌شود را تهدید می‌کند. با به حاشیه رانده‌شدن شمار بزرگی از زبان‌ها بخشی از تاریخ، هستی معنوی و نمادین، ادبیات و فرهنگ مردم هم ناپدید می‌شود. کشور ما ایران به خاطر وجود شمار فراوانی زبان و گویش‌ محلی از جمله مناطق آسیب‌پذیر جهان به شمار می‌رود.

زبان مادری به چه معناست؟

شاید پیش از هر چیز باید به این نکته اشاره کرد که معنای زبان مادری چیست؟ زبان مادری به اولین زبانی گفته می‌شود که کودک پس از تولد و در رابطه با محیط پیرامون خود می‌آموزد. کسانی هم که در خانواده‌های دوزبانه بدنیا می‌آیند و با هر دو زبان هم‌زمان آشنا می‌شوند دارای دو زبان مادری هستند. اهمیت این تعریف در جایگاهی است که فرد و هویت و وابستگی فرهنگی او در بحث زبان مادری دارند.

با آن‌که همگان بر سر تفکیک زبان‌ها و آن‌چه که لهجه و گویش بومی نامیده می‌شود همیشه هم‌داستان نیستند ولی واژه زبان مادری بیشتر مفهوم وسیع کلمه زبان را در بر می‌گیرد. مقایسه میان زبان ترکی و گویش گیلانی می‌تواند به درک بهتر این تفاوت کمک کند. اولی را می‌توان به عنوان زبان آموزشی، ادبی یا اداری در نظر گرفت در حالیکه یک گویش قابلیت جایگزین شدن یک زبان کامل را در فعالیت‌های آموزشی و یا نظام اداری ندارد. اما هم‌زمان یک گویش دارای توانایی و غنای فرهنگی و زبان شناسانه‌ای است که می‌تواند در کنار زبان‌های آموزشی مورد توجه قرار گیرد و جایی در برنامه‌های درسی، رسانه‌ها و فعالیت‌های فرهنگی پیدا کند.

زبان‌ها و گویش‌هایی که امروز می‌شناسیم در طول قرن‌ها همراه تمدن‌ها و همبودهای انسانی زندگی کرده‌اند و تا حدودی آئینه انسانشناسانه پیچیدگی‌ها و تحول تاریخ بشریت هستند. در دوران جدید شماری از کشورها راه تحمیل یک زبان رسمی به همگان و بی‌اعتنایی به زبان‌ اقلیت‌ها را برگزیدند.

بغرنجی موضوع زبان‌ها در دنیای امروز از جمله به ناپیوستگی‌های باز می‌گردد که میان مرزهای سیاسی و مرزهای فرهنگی و زبانی وجود دارد. هیج کشوری در دنیا نیست که در آن فقط به یک زبان صحبت شود و کمتر زبانی هم وجود دارد که در چهارچوب مرزهای یک کشور محدود بماند. این واقعیت‌ها موضوع زبان را پیچیده می‌کند و گاه به آن بعد سیاسی هم می‌دهد. زبان و فرهنگ به موضوع قدرت (فرد، گروه، نهادها) در سویه‌های نمادین و واقعی آن هم پیوند خورده است.

خطر زوال زبان‌ها

زبان‌ها و گویش‌هایی که که نیاکان ما برجا گذاشته‌اند در طول قرن‌ها همراه تمدن‌ها و همبود‌های انسانی زندگی و سفر کرده‌اند، تحولات ژرفی را از سر گذرانده‌اند و تا حدودی آئینه انسانشناسانه پیچیدگی‌ها و تحول تاریخ بشریت هستند. از قرن نوزدهم به این سو روند صنعتی‌شدن و توسعه جامعه با بی توجهی به زبان‌های بومی و گاه ملی (کشورهای مستعمره سابق) همراه بوده است. در آن زمان تصور غالب این بود که تنوع زبانی مانع پیشرفت جامعه و بویژه اقلیت‌های فرهنگی، زبانی و قومی می‌شود. جایگاه جدید زبان نوشتاری و پیشرفت علوم و آموزش هم تنوع زبانی جامعه انسانی را با چالش جدی روبرو کرد چرا که بخش بزرگی از زبان‌های رایج دنیا فقط شفاهی بودند و یا سنت نوشتاری کمی داشتند.

در نیم قرن اخیر با شتاب گرفتن روندهای جهانی شدن و نفوذ روزافزون زبان‌های اصلی بین‌المللی خطر زوال و نابودی زبان‌های کوچکتر را افزایش داده است. برای پاسخ گفتن به نیازهای زمانه (فرهنگ، علم) زبان‌ها نیاز به روزشدن، به پویایی واژگانی، نوسازی و خلاقیت دارند. ما در دوران سلطه روزافزون زبان انگلیسی زندگی می‌کنیم و ۱۰ زبان اصلی دنیا بیش از ۹۵ درصد نشر مطالب علمی را در انحصار خود دارند.

زبان مادری در نظام آموزشی

یکی از بحث‌های اصلی پیرامون زبان مادری رابطه آن با نظام آموزشی است. نظام آموزشی به خاطر گسترگی پوشش آن و نقشی که در روندهای فرهنگ پذیری و یادگیری نسل جوان دارد به مهم‌ترین وسیله حفظ و نوسازی زبان‌ها تبدیل شده است و میثاق‌های حقوق کودکان حق یادگیری زبان مادری را به رسمیت می‌شناسند . شماری از کشورها سیاست چند زبانی را انتخاب کرده‌اند (سوئیس، اسپانیا، هند...) و زبان اقلیت‌های اصلی به نظام آموزش راه یافته‌اند. و در گروهی دیگر از کشورها با وجود تنوع زبانی آموزش با یک زبان ملی (فرانسه، ایران، ترکیه) انجام می‌شود.

پژوهش‌های دانشگاهی نشان می‌دهند که سیاست چند زبانی در آموزش اثرات مثبتی بر روی حفظ و گسترش فرهنگ‌های بومی و یا میراث فرهنگی یک کشور بر جا می‌گذارد و به ادغام مطلوب اقلیت‌ها در نظام آموزشی یاری می‌رساند. بی‌توجهی به زبان مادری می‌تواند مشکلات فردی، روانشناسانه و هویتی پرشماری در پی آورد. یادگیری زبان یا چند زبان نقش کلیدی را در پیشرفت فرد در جامعه ایفا می‌کند و تا حدودی زیادی بر سرنوشت او در بازار کار و سلسله مراتب اجتماعی تاثیر می‌گذارد. خو گرفتن با مدرسه و یادگیری سویه عاطفی مهمی دارد و آموزش به زبانی بیگانه برای کودک تاثیرات منفی بر رابطه با آموزش و زبان برجا می‌گذارد. هم‌زمان کشورهای چند زبانه باید مراقب باشند تا یادگیری زبان به تشدید اشکال جدید نابرابری اجتماعی در دستیابی به فرصت‌های برابر در میان اقلیت‌ها هم نینجامد.

توجه به زبان مادری ساکنان کشور و تنوع زبانی-فرهنگی می‌تواند اشکال گوناگونی به خود گیرد. در سال‌های اخیر می‌توان از شکل گیری نوعی هوشیاری جدید پیرامون اهمیت زبان‌های مادری یادکرد که نشانه اهمیت یافتن هویتی‌های محلی و قومی است. نگاهی به سیاست‌های زبانی در کشورهای گوناگون می توان دست کم به دو رویکرد اصلی اشاره کرد.

رویکرد اول آموزش به زبان مادری است که بر اساس آن کودکان دروس مختلف را از هم ابتدا به زبان مادری خود یاد می‌گیرند، زبان ملی یا سراسری (یا زبان‌های اقلیت‌های دیگر) در کنار زبان مادری تدریس می‌شود و آموزش بتدریج دو زبانه و یا سه زبانه (زبان بین المللی) خواهد شد.

گرایش دوم آموزش زبان مادری است. این بدان معناست که زبان ملی یا سراسری زبان اصلی آموزش خواهد بود و دانش‌آموزان در کنار زبان رسمی اول زبان مادری خود را هم فرا می‌گیرند.

مهاجرت گسترده در سطح بین المللی و شکل‌گیری اقلیت‌های نوظهور در بسیاری از کشورهای دنیا هم بر پیچیدگی پدیده زبان مادری افزوده است بویژه آنکه که پراکندگی جغرافیایی اقلیت‌های مهاجر خطر انزوا و فراموشی تدریجی زبان مادری نسل دوم را هم افزایش داده است.

در ایران بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵ حدود ۲۸ تا ۳۰ درصد از جمعیت کشور در مناطقی زندگی می‌کنند که در آن‌ها اکثریت شهروندان به زبانی غیر از فارسی حرف می‌زنند.  بررسی‌های آماری نشان می‌دهند که میزان دسترسی و ماندگاری در آموزش در مناطق غیرفارس ایران بطور محسوسی کمتر از سایر مناطق است. برای مثال در سرشماری ۱۳۹۵ دسترسی به آموزش در بسیاری از استان‌های فارس زبان (تهران، اصفهان، سمنان، یزد) به طور متوسط ۱۵ تا ۲۰ درصد بیشتر از مناطقی که در آن‌ها زبان اقلیت‌ها رایج است و این شکاف در مراحل بالاتر آموزشی افزایش می‌یابد. هر چند این نابرابری‌ها فقط به دلیل دشواری‌های زبانی نیست و فقر و توسعه نیافتگی نیز از عوامل اثر گذار به شمار می‌روند اما تحمیل زبان اکثریت و سلطه فرهنگی در سویه نمادین و عینی اثرات منفی در توسعه آموزشی و رابطه با مدرسه و یادگیری بر جا می‌گذارد.

در ایران در حالی زبان اقلیت‌ها مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد که هم اکنون در مدارس تلاش فراوانی برای آموزش زبان عربی (زبان دینی و زبان قرآن و نه زبان اقلیت عرب) از همان سال اول دبستان به کار می‌رود. حدود یک سوم دانش‌آموزان ایران امکان یادگیری زبان مادری خود (با وجود اصل ۱۵ قانون اساسی) حتا در سطح ابتدایی و پایه‌ای را هم ندارند و گاه در مدرسه باید به زبانی که به کلی نمی‌شناسند خواندن و نوشتن را بیاموزند.

سیاست‌های زبانی ایران از ابتدای شکل‌گیری مدرسه جدید هیچ‌گاه توجه به زبان‌های اقلیت‌ها را در دستور کار خود قرار نداده است و زبان‌ اقلیت‌های بزرگ مانند ترک‌ها، کردها، عرب‌ها و بلوچ‌ها جایی در نظام آموزشی ایران ندارند.این سیاست مصداق اعمال خشونت نمادین علیه کودکانی است که نوعی تحقیر فرهنگی  را زندگی می‌کنند.

بسیاری از زبان‌ها و گویش‌های رایج در ایران با راه یافتن به نظام آموزشی و مدارس و دانشگاه‌ها می‌توانستند حیاتی دوباره پیدا کنند و زمینه‌ای برای بازسازی و مراقبت از این میراث فرهنگی مشترک چند هزار ساله ایران فراهم شود. این زبان‌ها و گویش‌ها فقط ابزار ساده ارتباط میان انسان‌ها نیستند، در دل هر یک از این زبان‌ها و گویش‌ها تاریخ، سنت‌ها و فرهنگ و زندگی یک منطقه و یک همبود انسانی نهفته است.

آموزش زبان اقلیت‌ها گام مهمی در راه به رسمیت شناختن هویت و افزایش حس تعلق ملی همه کسانی است که در چارچوب مرزهای ملی ایران با یکدیگر زندگی می‌کنند. به رسمیت‌شناختن زبان و فرهنگ اقلیت‌های اتنیکی ساکن ایران با اصل برابری شهروندی و دمکراسی پیوند خورده است.

کانال شخصی سعید پیوندی
https://t.me/paivandisaeed



نظر خوانندگان:


■ دکتر پیوندی عزیز
از نوشته‌ات درباره‌ی اهمیت آموزش به زبان مادری و ابتکار یونسکو در نام‌گذاری روز جهانی زبان مادری سپاسگزارم. توجه تو به دو رویکرد اصلی در بحث آموزش (۱. تدریس دروس به زبان مادری در کنار زبان‌های دیگر و ۲. آموزش رسمی با زبان ملی و آموزش زبان مادری به‌عنوان درسی مکمل) روشن می‌کند که این دغدغه نه‌تنها در ایران که در بسیاری کشورها هم مطرح است. اما در نهایت، نوشتارت گویی هنوز در فاصله‌ای بین این دو رویکرد سرگردان مانده و تأکیدش بیشتر بر طرح مسئله و بررسی پژوهش‌های دانشگاهی است تا یک موضع جدی و اجرایی.
۱. از مشروطه تا امروز: حقوقی که بر کاغذ ماند در دوران مشروطه، برای نخستین‌بار حقوق مردم به‌صورت رسمی به رسمیت شناخته شد؛ اما در عمل، آنچه تحت عنوان حقوق زبانی مطرح بود، به فارسی محدود شد و تنوع زبانی در حد شعار باقی ماند. نباید فراموش کنیم که وقتی صحبت از «ملیت‌ها» و گروه‌های متنوع ایرانی می‌کنیم، زبان فقط یکی از ابعاد هویتی آنان است. عوامل دیگری مثل تاریخ مشترک، باورهای دینی، آداب‌ورسوم محلی و تجربه‌ی سیاسی اجتماعی هم در شکل‌گیری هویت این ملیت‌ها نقش کلیدی دارند. با وجود این، تحمیل زبان فارسی به‌عنوان تنها زبان رسمی، عملاً گستره‌ی عظیم فرهنگی و هویتی ایران را در حاشیه نگه داشته است.
۲. دو رویکرد پیشنهادی و چالش اجرای آن‌ها در نوشته‌ات به دو رویکرد برای آموزش در نظام چندزبانه اشاره کرده‌ای:
آموزش به زبان مادری: کودکان دروس خود را از ابتدا به زبان مادری فرامی‌گیرند و در کنار آن، زبان ملی یا سایر زبان‌ها را هم یاد می‌گیرند.
آموزش زبان مادری: زبان رسمی یا ملی، زبان اصلی تدریس است و زبان مادری در کنار آن به دانش‌آموزان آموزش داده می‌شود. این دو الگو در کشورهای مختلف نتایج متنوعی داشته‌اند؛ اما در ایران – با توجه به سوابق تاریخی و نیز نابرابری‌های ریشه‌دار منطقه‌ای – هنوز اراده یا ساختار مشخصی برای اجرایی‌کردن هیچ‌یک شکل نگرفته است. بنابراین، تنها توصیف و پیشنهاد این رویکردها، کافی نیست و باید به راهکارهای عینی‌تر پرداخت؛ راهکارهایی که بتواند در میدان واقعی آموزش ایران نتیجه‌بخش باشد.
۳. هویت ملیت‌ها فراتر از زبان یکی از نقاط قوت نوشته‌ات اشاره به این است که نباید تصور کنیم هویت یک ملیت تنها با زبان تعریف می‌شود. زبان مهم است، اما در کنار آن، تاریخ مشترک، فرهنگ، باورهای اجتماعی و دینی، هنر بومی و بسیاری عوامل دیگر را هم باید دید. این نگاه چندوجهی لازمه‌ی آن است که در بحث آموزش – اعم از برنامه‌ریزی درسی و تربیت معلمان متخصص – تنها به موضوع “زبان” محدود نمانیم و بتوانیم مسائل گسترده‌تری مثل محتوای درسی، احترام به رسوم محلی، و سازوکارهای رفع تبعیض منطقه‌ای را هم لحاظ کنیم.
۴. چرا در ایران، موضوع زبان همچنان جدی است؟
تجربه‌ی تحمیل تک‌زبانه: از آغاز شکل‌گیری مدرسه‌ی نوین در ایران، زبان فارسی به‌عنوان تنها زبان رسمی آموزش، به دیگر زبان‌ها و گویش‌ها اجازه نداده تا در چارچوب نظام آموزشی رشد کنند.
حاشیه‌نشینی ملیت‌ها: این رویکرد باعث شکل‌گیری حس تبعیض در میان کودکانی شده که از همان بدو ورود به مدرسه باید به زبانی درس بخوانند که برایشان ناآشناست.
تأثیر بر همبستگی ملی: برخلاف تصور عده‌ای که تنوع زبانی را مخل وحدت ملی می‌دانند، بسیاری از تجربه‌های جهانی نشان داده‌اند که به رسمیت شناختن تنوع زبانی و فرهنگی، همگرایی و احساس تعلق ملی را تقویت می‌کند.
۵. از گفتار نظری تا عمل مشخص نوشته‌ات، اگرچه پژوهش‌های گوناگون و تجربه‌ی چند کشور را مرور می‌کند، اما هنوز نشانی از تدوین راهبرد یا ارائه‌ی برنامه‌ی مشخصی نمی‌بینیم. حقیقت آن است که مردم مناطق دوزبانه یا چندزبانه در ایران، بیش از پژوهش‌های علمی، خواهان اقدام عملی‌اند:
تأمین مالی و تربیت معلمانی که بتوانند به زبان مادری تدریس کنند؛ تولید محتوای درسی چندزبانه؛ پیش‌بینی قوانین و دستورالعمل‌های اجرایی برای آموزش دوزبانه؛ مهم‌تر از همه، رفع هر نوع منع قانونی یا سیاسی که مانع اجرای این طرح‌ها شود.
۶. نتیجه: گامی فراتر از انتخاب الگو حق زبان – چه به‌عنوان زبان اصلی آموزش، چه به‌عنوان درس مکمل – باید بخشی از تحقق حقوق شهروندی گسترده‌تر باشد. ملیت‌های مختلف ایران مطالبات متعددی دارند که زبان فقط یکی از آن‌هاست. آنچه از دوران مشروطه تا کنون نیمه‌تمام مانده، به رسمیت شناختن چندوجهی هویت و مشارکت واقعی مردم در تعیین سرنوشت فرهنگی خود است. برای عبور از وضع فعلی، کافی نیست بین دو الگوی «تدریس به زبان مادری» و «تدریس زبان مادری» یکی را برگزینیم؛ بلکه نیازمند عزم جدی و دستورکار اجرایی هستیم تا این رویکرد – در هر شکلی که مردم هر منطقه برمی‌گزینند – تضمین شود و جایگاه واقعی خود را در قانون و مدرسه پیدا کند.
در نهایت، قدردان تلاشت هستم که بحث زبان مادری و حفظ میراث فرهنگی متنوع ایران را در کانون توجه قرار داده‌ای. با این حال، پیشنهاد می‌کنم موضع خود را صریح‌تر کنی تا فراتر از ارائه‌ی چند مدل نظری،‌ به یک مطالبه‌ی عملی برای بهبود وضعیت آموزشی و هویتی همه‌ی ملیت‌ها و گروه‌های فرهنگی ایران تبدیل شود.
iranlifeandliberty


■ مسئله زبانهای مادری غیرفارسی در ایران، مهمترین مسئله سیاسی شده است که متأسفانه هنوز حول آن یک اجماع ملی فراحزبی شکل نگرفته است. مسئله عبارت از دو بخش مهم است:
۱. جنبه سیاسی مسئله. پذیرش امکان تحصیل دو زبانه با هدف تقویت تدریجی نقش زبان مادری، قائل شدن حقوق برابر به همه زبانهای موجود و پیش گرفتن سیاست لیبرال زبانی برای دادن نقش مناسب ظرفیت زبانهای دیگر و ظرفیت‌های موجود در کشور از هر نظر. (کادر علمی، بودجه، ..)
۲. جنبه کارشناسی و اجرایی اصلاحات زبانی در نظام تحصیلی، استفاده از موفق‌ترین تجربیات موجود در جهان و برقراری سیستم کنترل کیفت تحصیلی در نظام تحصیلی برای مناطق برخوردار از امکان تحصیل دوزبانه.
علی رضا اردبیلی


■ با تشکر از أقای سعید پیوندی گرامی بخاطر پرداختن به موضوع مهم أموزش به زبان مادری و أموزش زبان مادری. بنظر من خوب است که به تاریخچه ۲۱ فوریه اشاره کوتاهی شود و گرامی بداریم یاد دانشجویانی که در تظاهرات روز ۲۱ فوریه سال ۱۹۵۲ در دانشگاه داکا، بخاطر درخواست برسمیت شناختن زبان بنگالی به عنوان یکی از زبان‌های رسمی پاکستان، کشته شدند.
صفاری


■ با درود بە آقای سعید پیوندی عزیز و دستخوشی از ایشان کە بە این مسئلەی مهم ، کە بدرستی میتوان گفت یکی از مشکلات اساسی جوامع موزائیکی، مخصوصأ ایران است، بعث جالبی را آغاز کردەاند کە میتواند برای دورنمای آیندە راەکارهای معینی را عرضە کند. نکتەای کە هنوز بە روشنی در این بحث مطرح نشدە، رابطەی بین برسمیت نشناختن زبانهای مادری با سیستم سیاسی حاکمانی کە در جهت از بین بردن این زبانها ، منکر وجود تنوع ملی و فرهنگی بودە و هستند. سیاست این قبیل سیستمها کە جملگی بر پایەهای دیکتاتوری و فاشیستیی سکۆلار و یا دینی حاکم شدەاند بر پایە نفی این تنوع کە مد نظر نویسندە نیز هست پایەریزی شدەاست. در ایران ، ترکیە ، الجزایر و... بسیاری دیگر از این حاکمیتها اساس سیاست این دولتها بر پایە تحمیل دولت/ ملت بە ملیتهای غیر حاکم بنا گشتە است. اساس این سیاست نفی حقوق ملی ملیتهای مختلف و حقوق اقلیتهای ساکن این کشورهاست کە نام مناسب آن حاکمیت شووینیستی بە نام ملیت غالب است. درحالیکە بیشتر این سیستمها برای حقوق انسانی و حیاتی ملت حاکم هم ارزشی قایل نیستند کە جمهوری اسلامی نمونەی مشخص این قبیل حاکمیتهاست. در کشورهای موزائیکی مانند ایران، بدون وجود سیستمی دمکراتیک و برسمیت شناختن اصل چند ملیتی بودن و رعایت کامل حقوق حقەی همەی ملیتها و اقلیتهای متنوع ، نمیتوان انتظار داشت بە زبانهای مادری اهمیت دادە شود. امید است در ابتدا اپۆزیسیون ایران بە آن حد آگاهی دست یابد کە توهم ملت بزرگ ایران و زبان رسمی واحد فارسی را از ذهنیت خود پاک کردە و این حقیقت مسلم را کە مردم ایران را ملیتها و اسقلیتهای ملی مختلفی تشکیل دادەاند پذیرا شود و راە را برای وحدت همەی نیروهای مخالف این رژیم ضد انسانی هموار کند.
حسن ماورانی