ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 21.02.2025, 8:40
صنعت تولید “کاریزما” در حاکمیت ولایی

احمد علوی

مقدمه: برخی بر این باورند که “فرهمندی” یا “کاریزما” نوعی صفت شخصی است. مثلا برخی مدعی هستند که خمینی دارای نوعی ابهت و “فرهمندی” یا “کاریزما” شخصی بود که موجب می‌شد تا “ولایت” خود را اعمال کند. بر همین منوال برخی مدعی هستند که پهلوی نخست هم دارای نوعی “کاریزما” بود و بر همان اساس دیگران را مرعوب خود می‌نمود. نظریه‌ها و پژوهش‌های اکادمیک اما “فرهمندی” یا “کاریزما” را نوعی برساخته یا سازه اجتماعی تلقی می‌کند که در زمینه مناسبات خاص سیاسی، اجتماعی و فرهنگی “برساخته” می‌شود.

بنابراین فارغ از این زمینه معین سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اساسا موضوعیت ندارد. کما اینکه خمینی اگر به یک جامعه‌ای با فرهنگ و هنجارهای کاملا متفاوت‌ای مثلا جزیره‌ای در اقیانوس آرام مسافرت می‌کرد، اهالی آن جزیره از دیدن او با آن ریخت و قیافه شگفت‌زده می‌شدند اما و دچار‌ هاله “فرهمندی” یا “کاریزما”  نمی‌‌شدند و اثری از”کاریزما” یا “ولایت” هم در مناسبات اجتماعی آن جزیره ظاهر نمی‌‌شد.

نمونه دیگر، گاه مشاهده می‌شود رئیس یک فرقه سیاسی برای اعضایش دارای کاریزماست و اعضا در مقابل او کرنش می‌کنند؛ اما مورد نفرت اعضای دیگر گروه‌های سیاسی است. بنابراین “فرهمندی” یا “کاریزما” نوعی برساخته و سازه اجتماعی است که در زمینه مناسبات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی معین ظاهر و بارز می‌شود و خارج از آن بلاموضوع و بالامعناست. خمینی برای مقامات فرانسویان که او را در پاریس پذیرفتند کاریزمایی نداشت کما اینکه پهلوی اول نیز برای دولتمردان انگلیسی که او را به جزیره موریس تبعید کردند هم واجد آن نبود. اما همین دو نفر برای “سرسپردگان”، “شیفتگان” و “مقلد” و “رعیتی” که در زیر چمبره قدرت و منزلت این‌دو در فضای معین اجتماعی گرفتار بودند دارای “نفوذ معنوی” و “فرهمندی” یا “کاریزما” مذهبی یا سیاسی بودند. از این رو می‌توان ادعا کرد نوعی تقارن میان “قدرت” و “منزلت” و “فرهمندی” یا “کاریزما” وجود دارد.

“منزلت” و “فرهمندی” یا “کاریزما” در ذهنیت فردی که در اسارت زمینه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی معین است ساخته می‌شود و مستقل از ذهن و زبان وجود ندارد. در همین راستا، نظریه نئوکلاسیک کاریزما، ظریه نئوکلاسیک کاریزما (Neo-Classical Charisma Theory) که از سوی ادوارد شیلز (Edward Shils) و توماس مولنار (Thomas Molnar) صورت بندی شده است، برخلاف دیدگاه وبر(Max Weber) کاریزما را عمدتاً به ویژگی‌های فردی و اقتدار فرهمندانه رهبر نسبت می‌داد، بر یک رویکرد اجتماعی-ساختاری تأکید دارد. این نظریه بر این پایه بنا شده است که کاریزما عمدتا محصول نتیجه‌ی تعامل شخص رهبر با پیروان، بستر فرهنگی، و شرایط اجتماعی-تاریخی است.

تعریف‌های فرهمندی یا کاریزما

در رژیم ولایت فقیه، فرآیندهای تولید فرهمندی یا کاریزما به‌طور ویژه در صنعت خاص و ساختار قدرت و گفتمان ولایی حاکم صورت می‌گیرد. این فرایندها در جهت مشروعیت‌بخشی به رهبر ولایی و تقویت اقتدار مذهبی-سیاسی او استفاده می‌شود. البته برخی از گروه‌های سیاسی فرقه‌ای دیگر ایران نیز در سطح خودشان از همین راهکارها و مکانیسم‌ها برای تولید “فرهمندی” یا کاریزما سازی استفاده می‌کنند.

در یک تعریف کلی و مبتنی بر ادبیات آکادمیک، کاریزما را می‌توان به‌صورت زیر بیان کرد:

فرهمندی یا کاریزما یک سازه اجتماعی است که به ویژگی‌های برجسته یا استثنائی یک فرد نسبت داده می‌شود که از طریق روابط اجتماعی و تاثیرات آن فرد بر دیگران به‌وجود می‌آید. این ویژگی‌ها به‌طور معمول شامل توانایی برقراری ارتباط موثر، تحریک احساسات و انگیزه‌های درونی دیگران، و ایجاد هویت مشترک یا آرمان‌های جمعی است.

کاریزما معمولاً در قالب یک فرایند دوطرفه بین فرد و گروه‌های اجتماعی تعریف می‌شود و در شرایط خاص فرهنگی، سیاسی یا دینی به‌ویژه برجسته می‌شود. از منظر این دیدگاه‌ کاریزما به‌طور کامل به تعاملات اجتماعی، فرهنگ، و موقعیت‌های تاریخی بستگی دارد و به‌طور مستقل از این شرایط وجود ندارد. در این نگرش، کاریزما نه به‌عنوان یک ویژگی ذاتی در افراد، بلکه به‌عنوان یک فرآیند اجتماعی و فرهنگی در نظر گرفته می‌شود که از طریق کنش‌های جمعی، نگرش‌های عمومی، و نظرات جامعه به‌وجود می‌آید.

کارکرد کاریزما در مناسبات سیاسی می‌تواند به‌عنوان یک ابزار قدرتمند در ایجاد مشروعیت، اقتدار بسیج اجتماعی، جذب وفاداری، و حفظ استقرار و قدرت سیاسی مورد تحلیل قرار گیرد. کاریزما در سیاست می‌تواند به‌طور عمیقی در فرایندهای سیاسی و اجتماعی تاثیر بگذارد و نقش کلیدی در شکل‌دهی به نظام‌های سیاسی، جنبش‌های اجتماعی، و حتی برپایی یا فروپاشی رژیم‌ها ایفا کند.

تولید “فرهمندی” یا کاریزما در صنعت رژیم ولایی

۱. اسطوره‌سازی از رهبر (Mythologization of the Leader): در رژیم ولایی، خمینی به‌عنوان “امام” و “رهبر الهی” و “نایب امام زمان” و سپس “امام امت” معرفی شده است. او نه تنها به عنوان یک شخصیت تاریخی بلکه به‌عنوان نماد حقیقت دین معرفی شد. در همین راستا، رهبر رژیم ولایی، به‌ویژه ولی‌فقیه، در قالب فردی فراتر از انسان‌های عادی قرار می‌گیرد و به‌عنوان رابط میان خدا و مردم دیده می‌شود. این امر از طریق داستان‌ها، حکایت‌های مبالغه‌آمیز و روایت‌های افسانه‌ای از زندگی و قصه مبارزات تقویت می‌شود. حال آنکه فعالیت خمینی در نجف به صدور گاه گاه اعلامیه خلاصه می‌شد.

۲. تقدس‌بخشی (Sacralization): در این رژیم، ولی‌فقیه به‌عنوان “نایب امام زمان” و منبع اوامر و نواهی شرعی معرفی می‌شود. مقامات مذهبی و روحانی در این سیستم به تقدس‌ بخشیدن به مقام رهبری و تأکید بر ویژگی‌های معنوی ولی‌فقیه می‌پردازند. برای مثال، خامنه‌ای به‌عنوان “ولی‌فقیه” در حاکمیت ولایی به‌طور مداوم به‌عنوان مظهر “اسلام ناب”، رهبر مسلمین جهان و هدایت‌گر نه‌فقط در امور دینی بلکه به عنوان یک الگو برای جوانب زندگی سیاسی و اجتماعی تبلیغ می‌شود.

۳. ایجاد فاصله و دسترسی محدود (Creating Distance and Restricted Access): در حاکمیت ولایی، ولی‌فقیه دسترسی عمومی کمتری دارد و ارتباطات رسمی با مردم از طریق نمایندگان یا مقامات مختلف صورت می‌گیرد. این امر نوعی‌هاله تقدس و رازآلودگی پیرامون مقام ولی‌فقیه ایجاد می‌کند. همچنین محدودیت‌هایی در دیدارهای عمومی رهبر وجود دارد و او بیشتر در موقعیت‌های خاص و نظارت‌شده ظاهر می‌شود. او هیچ گاه در یک مصاحبه حضوری با رسانه‌ها ظاهر نمی‌‌شود و پاسخگوی گفتار و کردارش نیست حال آنکه در پس بسیاری از تصیم گیریهای خرد و کلان است.

۴. تصاویر بصری و نمادین (Symbolic and Visual Representation): در رژیم ولایت فقیه، تصاویر رهبر ولایی، اعم از خمینی و خامنه‌ای، در فضای عمومی و رسانه‌ها به‌طور گسترده منتشر می‌شود. این تصاویر به‌طور عمده رهبران را در موقعیت‌هایی قرار می‌دهد که آن‌ها را دارای اقتدار، توانمندی و ارتباط مستقیم با خداوند نشان می‌دهند. استفاده از نمادهای مذهبی مثل پرچم، عکس‌های رهبر، و آیات قرآن نیز از این فرآیند پشتیبانی می‌کند.

۵. زبان خاص و ستایش‌برانگیز (Loaded Language and Honorific Titles): در چارچوب رژیم ولایی، از عناوین و زبان خاصی برای تقدیس رهبر استفاده می‌شود. رهبر ولایی به‌عنوان «رهبر معظم انقلاب»، «نایب امام زمان»، یا «امام امت» معرفی می‌شود که هر یک از این عناوین به نوعی بر تقدس و عظمت مقام رهبری تأکید دارند. این زبان به‌طور خاص در رسانه‌های دولتی و سخنرانی‌های رسمی به‌کار می‌رود تا تصویر قدرت و صلاحیت مذهبی رهبر ولایی را تقویت کند.

۶. نمایش قدرت و موفقیت‌های ساختگی (Performance of Power): در چارچوب رژیم ولایی، بسیاری از موفقیت‌های سیاسی، نظامی و اقتصادی به‌نام ولی‌فقیه ثبت می‌شود. به‌طور مثال، در زمان جنگ ایران و عراق، مقام رهبری خود را به‌عنوان هدایتگر اصلی پیروزی‌ها معرفی کرد و هرگونه دستاورد اقتصادی یا سیاسی نیز به اسم رهبری انقلاب ثبت می‌شد. این نمایش‌های قدرت به‌ویژه در راهپیمایی‌ها، جشن‌های ملی و مناسبت‌های ویژه انجام می‌شود.

۷. مشارکت رانتی یا اجباری و نیمه اجباری در مناسک جمعی (Forced Participation in Rituals): در حاکمیت ولایی، مشارکت در مناسک مذهبی مانند نماز جمعه، راهپیمایی‌های بزرگ، و جشن‌های ملی-مذهبی برای تقویت وابستگی به رهبر و ایدئولوژی حاکم اجباری است. این مشارکت‌ها به‌ویژه در مناسبت‌های مذهبی مانند عاشورا و پیروزی انقلاب، به‌عنوان یک عنصر اصلی در ترویج کاریزما و ایجاد حس تعلق به نظام مذهبی و سیاسی دیده می‌شود. این مشارکت در مناسک جمعی با پرداخت انواع رانت از قبیل رانت تحصیلی، شغلی و توزیع غذا و سایر خدمات و غیره صورت می‌گیرد.

۸. تقویت روانی و احساسی (Emotional and Psychological Manipulation): در ایران، از فن آوری و تکنیک‌هایی مانند استفاده از موسیقی‌های حماسی، سخنرانی‌های پرشور و شعارهای جمعی برای تقویت وابستگی عاطفی به مقام رهبری و گفتمان ولایی استفاده می‌شود. این احساسات به‌ویژه در مراسم‌هایی مانند مراسم عزاداری عاشورا یا جشن‌های انقلاب تقویت می‌شود.

۹. نظام کیفر و پاداش در حاکمیت ولایی(Punishment system): پاداش‌دهی برای تقویت کاریزما: در حاکمیت ولایی، افرادی که به نظام وفادارند، به مناصب کلیدی اقتصادی، نظامی یا مذهبی دست پیدا می‌کنند. برای مثال، برخی از وفاداران به ولی‌فقیه در سازمان‌ها و مؤسسات دولتی به مناصب بالایی منصوب می‌شوند.

۱۰. کیفر برای سرکوب و تقویت کاریزمای منفی: کسانی که با رژیم مخالفت می‌کنند، از امتیازات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی محروم می‌شوند و حتی ممکن است مورد مجازات‌های فیزیکی یا روانی قرار گیرند. نمونه‌ای از این اقدامات در مورد مخالفان سیاسی یا فعالان اجتماعی مشاهده می‌شود که به زندان می‌افتند یا مورد آزار قرار می‌گیرند.

۱۱. نظام پاداش معنوی و آخرت‌گرایانه: در نظام ولایی، رهبر به‌عنوان واسطه‌ای برای نجات اخروی و رستگاری معرفی می‌شود. بسیاری از اعضای جامعه به این باور رسیده‌اند که اطاعت از ولی‌فقیه برای دستیابی به بهشت یا مقام معنوی ضروری است.

۱۲. نظام کنترل و نظارت اجتماعی: در حاکمیت ولایی، نظارت بر رفتار و گفتار مردم به‌ویژه در جوامع مذهبی و سیاسی بسیار جدی است. سازمان‌هایی نظیر وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران برای سرکوب مخالفان و نظارت بر فعالیت‌های اجتماعی و دینی مردم به‌کار گرفته می‌شوند.

جمع‌بندی: در حاکمیت ولایی و رژیم‌های مشابه و یا حتی گروهبندی‌های سیاسی ایران در سطح خرد، فرآیندهای تولید کاریزما و فرهمندی در چارچوب ساختار سیاسی و مذهبی به‌طور سیستماتیک به‌کار گرفته می‌شود. این فرآیندها با هدف مشروعیت‌بخشی به رهبری ولایی و تقویت ارتباط عاطفی-ایدئولوژیک با مخاطبانش طراحی شده‌اند. فرایند تولید و صنعت کاریزما و فرهمندی مشابه بسیاری از رژیم‌های توتالیتر و فرقه‌های گوناگون است که در آن‌ها رهبران به‌عنوان نمادهای “حقیقت مطلق و قدرت” معرفی می‌شوند.