فارین افرز
۳ فوریه ۲۰۲۵
دونالد ترامپ ریاستجمهوری خود را با جاهطلبیهای یک صلحطلب آغاز کرد. او این دیدگاه را در سخنرانی مراسم تحلیف خود تشریح کرد و اظهار داشت که دولت او «موفقیت خود را نهتنها با نبردهایی که پیروز میشویم، بلکه با جنگهایی که پایان میدهیم و، شاید از همه مهمتر، جنگهایی که هرگز واردشان نمیشویم، اندازهگیری خواهد کرد.» ساعاتی بعد، او از موفقیت توافق آتشبس برای آزادی گروگانها در غزه لذت برد و حتی خانوادههای گروگانهای اسرائیلی را به رژه تحلیف دعوت کرد. او اعلام کرد: «ما در مدتزمان کوتاهی تعداد زیادی را آزاد میکنیم.»
تردیدی نیست که ترامپ در تضمین این توافق آتشبس نقش داشت. اما برای آنکه بهعنوان یک صلحطلب که خاورمیانه را متحول کرده است شناخته شود، او هنوز کارهای بیشتری پیش رو دارد. مسائل اصلی که او با آنها روبهروست، غزه و ایران هستند. در غزه، اسرائیل و حماس دیدگاههای متفاوتی در مورد شروط لازم برای اجرای مرحله دوم توافق دارند، توافقی که میتواند به آزادی گروگانهای باقیمانده منجر شده و یک آتشبس دائمی ایجاد کند. از سوی دیگر، ایران در حال تسریع برنامه هستهای خود است — به گفته رافائل گروسی، رئیس آژانس بینالمللی انرژی اتمی، تهران «پای خود را روی پدال گاز گذاشته است.» بنابراین، ایران همچنان یک تهدید وجودی برای اسرائیل محسوب میشود. این دو موضوع احتمالاً محور گفتگوهای آینده ترامپ و بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در کاخ سفید خواهند بود.
ترامپ میتواند — و شاید مجبور باشد — هر یک از این مشکلات را بهطور جداگانه حل کند. هر دو بهنوبه خود بسیار جدی هستند و برنامه هستهای ایران یکی از بزرگترین تهدیدها برای امنیت جهانی به شمار میآید. درصورتیکه ایران به سلاح هستهای دست یابد، احتمالاً عربستان سعودی نیز به دنبال ساخت بمب خواهد رفت که این مسئله، خطری مضاعف برای یکی از ناآرامترین مناطق جهان ایجاد خواهد کرد. اما شاید آسانترین راه برای مقابله با غزه و ایران این باشد که به این دو مسئله بهطور همزمان پرداخته شود.
نتانیاهو نسبت به حرکت بهسوی یک آتشبس دائمی تردید دارد، تا حدی به این دلیل که بیم آن را دارد که چنین اقدامی باعث فروپاشی دولت او و برگزاری انتخابات زودهنگام شود. اما برای نخستوزیر اسرائیل، هیچ مسئلهای مهمتر از جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای نیست. این موضوع، محور اصلی دوران طولانی فعالیت سیاسی او بوده است. بهعنوان نمونه، سالها پیش نتانیاهو در سخنانی در کنست اعلام کرد که متوقف کردن برنامه هستهای ایران، دلیلی است که هر روز صبح از خواب بیدار میشود. هرچه ترامپ بیشتر نشان دهد که آماده همکاری با اسرائیل برای مقابله با ایران است، تصمیمگیری برای نتانیاهو در مورد غزه آسانتر خواهد شد.
این بدان معنا نیست که ترامپ مجبور است بهسرعت به گزینه نظامی متوسل شود. او نشان داده که مایل است با تهران به توافقی دست یابد و در کارزار انتخاباتی خود بارها وعده داد که کارزار «فشار حداکثری» را برای متوقف کردن برنامه هستهای ایران دنبال خواهد کرد. احتمالاً او تلاش خواهد کرد با استفاده از اهرمهای اقتصادی به یک توافق دست یابد. اما باید این موضوع را برای نتانیاهو و تهران روشن کند که اگر دیپلماسی شکست بخورد، از حملات اسرائیل به زیرساختهای هستهای ایران حمایت خواهد کرد. با موافقت ترامپ برای حمایت از حملات اسرائیل، احتمال موفقیت دیپلماسی ایالات متحده در قبال ایران افزایش مییابد، زیرا رهبران ایرانی متوجه پیامدهای سخت شکست خواهند شد.
از سوی دیگر، برای نتانیاهو، داشتن یک رویکرد مورد توافق مشترک با ایالات متحده در قبال آنچه که او مهمترین — و حتی وجودیترین — تهدید برای اسرائیل میداند، به این معنا خواهد بود که اتخاذ تصمیم دشوار سیاسی برای اجرای کامل توافق گروگانها و پیشبرد آتشبس، برای او آسانتر خواهد شد. اگر این راهبرد موفقیتآمیز باشد، دولت ترامپ خواهد توانست جنگ را بهطور پایدار پایان دهد، فرصتهای جدیدی را برای روابط اسرائیل با کشورهای عربی فراهم کند و، از همه مهمتر، به تهدید ناشی از ایران که خطرناکترین دشمن ایالات متحده و اسرائیل در خاورمیانه محسوب میشود، رسیدگی کند.
چه کسی اول عقبنشینی میکند؟
چارچوب توافق آتشبس میان حماس و اسرائیل تغییر چندانی نسبت به نسخهای که دولت بایدن در مه ۲۰۲۴ مذاکره کرده بود نداشت. اما پافشاری ترامپ بر نهایی شدن این توافق پیش از مراسم تحلیف او بود که آن را به نتیجه رساند. نتانیاهو نمیخواست به استیو ویتکاف، فرستاده جدید ترامپ در امور خاورمیانه، پاسخ منفی بدهد، زیرا معتقد بود که این کار میتواند به روابطش با ترامپ آسیب بزند. در همین حال، مصر و قطر این توافق را فرصتی زودهنگام برای جلب نظر مساعد دولت جدید آمریکا میدیدند. آنها احتمالاً به حماس گفتند که امضای این توافق به نفع این گروه است، زیرا تحت دولت ترامپ هرگز به توافق بهتری دست نخواهند یافت. ترامپ نیز در ۲ دسامبر در شبکه اجتماعی تروث سوشال هشدار داده بود که اگر گروگانها تا روز تحلیف آزاد نشوند، «بهایی سنگین» در انتظار خواهد بود.
اما دستیابی به توافق یک چیز است، و اجرای آن چیز دیگری. این توافق سه مرحله دارد و حتی مرحله نخست، با وجود پیشرفت، دستخوش اختلافاتی شده است. به نظر میرسد حماس در حال آزمایش حدود این توافق است. این گروه در ارائه اسامی گروگانهایی که قصد آزادیشان را داشت تعلل کرد و در ابتدا آربل یهود، یکی از گروگانهای فهرست خود را آزاد نکرد. اسرائیل نیز در واکنش، مانع از بازگشت فلسطینیان به شمال غزه شد. اگرچه این مسائل حل شدند و توافق همچنان پابرجا مانده است، اما ممکن است حماس به دلیل امتناع اسرائیل از آزاد کردن برخی از سرشناسترین زندانیانش — از جمله مروان برغوثی و احمد سعدات — از ادامه روند توافق سر باز زند. بزرگترین پرسش این است که آیا امکان مذاکره برای اجرای مرحله دوم توافق وجود دارد یا نه. اگر حماس به این نتیجه برسد که اسرائیلیها جدی نیستند، و بالعکس، ممکن است مذاکرات به بنبست برسد. با توجه به اینکه قرار است مذاکرات مرحله دوم در ۳ فوریه آغاز شود، این اختلافات میتوانند تکمیل مرحله نخست را پیچیده کنند.
نتانیاهو به شرکای ائتلافی خود گفته است که تعهدی به پایان جنگ نداده، که تا حدی به دلیل تهدیدهای بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی، مبنی بر سرنگونی دولت در صورت اجرای مرحله دوم است. نتانیاهو همچنین بر تعهداتی که از ترامپ و جو بایدن، رئیسجمهور پیشین آمریکا، دریافت کرده تأکید دارد، مبنی بر اینکه اگر حماس جدی مذاکره نکند یا توافق را نقض کند، اسرائیل مجاز به ازسرگیری جنگ خواهد بود. مایک والتز، مشاور امنیت ملی ترامپ، این وعده را تأیید کرده و تضمین داده است که آمریکا از اسرائیل حمایت خواهد کرد.
به بیان دیگر، در صورتی که حماس توافق را نقض کند، این امر به نتانیاهو اجازه خواهد داد که بدون قرار دادن دولت و آینده سیاسیاش در معرض خطر، از پذیرش تصمیم دشوار برای نجات گروگانهای باقیمانده و پایان دائمی جنگ اجتناب کند. و ممکن است حماس دقیقاً چنین کند. به هر حال، خلیل الحیه، مذاکرهکننده ارشد حماس، در روز اعلام آتشبس سخنرانیای تند و جنگطلبانه ایراد کرد و در آن، حملات ۷ اکتبر و کشتارهای گسترده آن را «مایه افتخار» دانست، تلویحاً نشان داد که چنین حملاتی باید تکرار شوند.
با این حال، گرچه نباید انتظار داشت که محاسبات منطقی حماس بر غریزه ایدئولوژیک آن غلبه کند، این احتمال وجود دارد که این گروه به این نتیجه برسد که به نفعش است که آتشبسی دائمی را بپذیرد — حتی اگر فقط برای کسب فرصتی طولانیتر برای تجدید قوا باشد. هیچ دولت اسرائیلی (و هیچ بازیگر بینالمللی) نمیتواند و نباید حکومت حماس را در غزه پس از جنگ بپذیرد. در واقع، برای جلوگیری از وقوع چنین سناریویی و پرهیز از ایجاد خلأ قدرت، دولت ترامپ باید با مصر، امارات متحده عربی و سایر کشورهای عربی همکاری کند تا یک دولت موقت جایگزین را تشکیل دهد. بازگشت تدریجی یک تشکیلات خودگردان فلسطینی اصلاحشده به غزه میتواند از این دولت موقت حمایت کند. با این حال، حماس ممکن است در نهایت بپذیرد که — حداقل در مقطع کنونی — کنار برود. این گروه ممکن است به نیازهای مردم غزه اهمیت چندانی ندهد، اما تحولات اخیر نشان داده است که تا حدی به برداشت عمومی از خود حساس است. پس از آنکه فلسطینیان بهطور محسوسی از ناتوانیشان در بازگشت به شمال غزه خشمگین شدند، حماس شروع به پایبندی بیشتر به توافق آتشبس کرد.
حماس همچنین میداند که اگر در این مقطع بر ادامه حاکمیت خود اصرار ورزد، درگیری با اسرائیل اجتنابناپذیر خواهد شد و احتمالاً ترامپ نیز از اسرائیل حمایت خواهد کرد. حتی ممکن است رهبران حماس از ایجاد یک مدیریت منطقهای و بینالمللی در غزه استقبال کنند — بهویژه اگر این امر با وعده واقعی کمک و بازسازی همراه باشد. (در هر حال، حماس ممکن است معتقد باشد که میتواند پس از جنگ، به طرقی خود را بازسازی کند.)
نتانیاهو نیز باید این واقعیت را بپذیرد که اگر اسرائیل توافق را نقض کند و حماس چنین نکند، ممکن است هزینه آن را بپردازد — نهتنها در میان افکار عمومی اسرائیل، که بهطور گسترده از توافق حمایت میکند، زیرا موجب آزادی گروگانهای باقیمانده میشود، بلکه نزد ترامپ نیز ممکن است متضرر شود. رئیسجمهور آمریکا قبلاً این توافق را یک پیروزی برای خود اعلام کرده است و نمیخواهد شکست آن به وجههاش بهعنوان یک صلحطلب لطمه بزند. ازسرگیری جنگ در غزه همچنین تقریباً غیرممکن خواهد ساخت که ترامپ بتواند توافق عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان را میانجیگری کند، زیرا سعودیها تا زمانی که اسرائیل در غزه باقی بماند، از حرکت بهسوی یک توافق صلح امتناع کردهاند.
نقاط فشار
نتانیاهو، البته، بیش از آنکه بخواهد ترامپ را راضی کند، به حفظ جایگاه خود بهعنوان نخستوزیر اهمیت میدهد. اما یک موضوع وجود دارد که ممکن است او را به خطر انداختن دولتش و حتی رویارویی با انتخابات ترغیب کند: ایران و برنامه هستهایاش. حتی بیش از عادیسازی روابط با عربستان سعودی — که اخیراً بر آن تمرکز داشته است — ممانعت از تهدید وجودی ایران علیه اسرائیل، موضوعی محوری برای نتانیاهو بوده است. نگرانیهای او درباره برنامه هستهای ایران به نخستین دوره نخستوزیریاش در اواخر دهه ۱۹۹۰ بازمیگردد و او بارها از این مسئله بهعنوان «موضوع وینستون چرچیل» خود یاد کرده است.
یک توافق با ترامپ که در آن ایالات متحده بهطور قاطع متعهد شود برنامه هستهای ایران را به عقب براند، برای نتانیاهو بسیار ارزشمند خواهد بود. ممکن است نتانیاهو برای پایان جنگ در غزه دولت خود را به خطر نیندازد، اما اگر احساس کند که با ترامپ به یک تفاهم راهبردی رسیده است که — به هر طریق ممکن — آمریکا کمک خواهد کرد تا ایران به سلاح هستهای دست نیابد، احتمالاً موضع خود را تغییر خواهد داد.
در عمل، ترامپ احتمالاً فشار اقتصادی بسیار بیشتری بر ایران اعمال خواهد کرد و در عین حال، از تهدید نیروی نظامی اسرائیل، با پشتیبانی واشنگتن، برای رساندن یک پیام روشن به تهران استفاده خواهد کرد: یک راهحل دیپلماتیک وجود دارد، اما ایران باید آن را بپذیرد تا از حملات نظامیای که زیرساختهای هستهای این کشور را — که طی ۳۰ سال گذشته ساخته شده — نابود خواهد کرد، جلوگیری کند. چنین پیامی، بیشک انگیزه تهران برای مذاکره را کاهش نخواهد داد. در واقع، مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران، و محمدجواد ظریف، معاون او، نشان دادهاند که پس از خودداری از تعامل مستقیم با دولت بایدن، آماده گفتوگو با دولت ترامپ هستند، که این امر نشان میدهد تهران تحت فشار قرار گرفته است.
ایران دلایل خوبی برای نگرانی دارد: جمهوری اسلامی در سال گذشته بهشدت تضعیف شده است. حزبالله، که بهعنوان جواهر تاج محور مقاومت شناخته میشود، توسط اسرائیل ضربه سنگینی خورده است. با سقوط رژیم اسد، مسیر زمینی ایران از طریق سوریه به لبنان تا حد زیادی از بین رفته — و همراه با آن، سرمایهگذاریهای کلان ایران در این کشور نیز نابود شده است. حملات ایران به اسرائیل در آوریل و اکتبر ۲۰۲۴ عمدتاً ناکام ماندند و پاسخ اسرائیل در اکتبر، دفاع هوایی و راهبردی ایران را نابود کرد و ۹۰ درصد از ظرفیت تولید موشکهای بالستیک این کشور را از بین برد. ایران، هم از نظر خارجی و هم داخلی، هرگز تا این حد آسیبپذیر نبوده است. کشور با کمبود شدید برق دستوپنجه نرم میکند و ارز ملیاش بهشدت ضعیف شده است. مرتضی افقه، اقتصاددان ایرانی، گفته است که «بدون رفع تحریمها، به نظر میرسد کشور قادر به مدیریت پایدار اقتصاد نیست.»
با این حال، ایران ممکن است همچنان آماده نباشد که برنامه هستهای خود را به میزانی که ترامپ یا نتانیاهو خواهان آن هستند، عقب براند یا زرادخانه موشکهای بالستیک خود را کاهش دهد. در نهایت، ترامپ در سال ۲۰۱۸ از توافق هستهای اولیه با ایران خارج شد، زیرا آن توافق تنها گزینه تسلیحاتی ایران را به تعویق میانداخت. اما ایران باید بداند که تهدید نیروی نظامی تنها یک بلوف اسرائیلی نیست. در گفتوگوهای اخیر ما با اعضای جامعه امنیتی اسرائیل، که پیشتر موافق حمله به تأسیسات هستهای ایران نبودند، متوجه شدیم که دیدگاههای آنها بهشدت تغییر کرده است. این تغییر تا حدی ناشی از شوک حملات ۷ اکتبر بود، اما همچنین به دلیل موفقیتهای نظامی اسرائیل در لبنان و ایران رخ داده است. حتی این باور در حال شکلگیری است که رژیم ایران شکننده است و از بین رفتن زیرساختهای هستهای پرهزینه آن میتواند به تغییر رژیم منجر شود.
هنر معامله
با این حال، مقامات اسرائیلی که طرفدار حمله به برنامه هستهای ایران هستند، اذعان دارند که این حمله نباید بهتنهایی توسط اسرائیل انجام شود. در عوض، آنها خواهان حمایت مادی و دیپلماتیک ایالات متحده هستند، اگرچه ترجیح میدهند که واشنگتن مستقیماً در حمله شرکت نکند. این خواسته اسرائیلیها قطعاً میتواند در گفتوگوهای ترامپ با نتانیاهو درباره آینده توافق آتشبس و همچنین توافق عادیسازی روابط با عربستان سعودی مطرح شود.
ممکن است ترامپ، با توجه به آرمانهایش برای برقراری صلح، در اعلام حمایت از اسرائیل در یک جنگ مردد باشد. اما با توجه به حمایت او از کارزار «فشار حداکثری» علیه ایران، احتمالاً ارزش ترکیب فشار اقتصادی با تهدید نظامی معتبر از سوی اسرائیل را بهعنوان بهترین راه برای دستیابی به یک توافق مذاکرهشده درک خواهد کرد. از سوی دیگر، نتانیاهو موافقت خواهد کرد که تا زمانی که واشنگتن ارزیابی کند آیا تهران واقعاً آماده کنار گذاشتن گزینه تسلیحات هستهای خود هست یا خیر، از اقدام نظامی خودداری کند. برای حفظ اعتبار تهدید اسرائیل و حفظ اهرم فشار در مذاکرات با ایران، ایالات متحده باید تواناییهای لازم برای نابود کردن تأسیسات غنیسازی فردو را — که تنها سایتی است که اسرائیل با تسلیحات کنونی خود قادر به تخریب آن نیست — در اختیار اسرائیل بگذارد. البته واشنگتن باید از قبل تعهد محکم اسرائیل را دریافت کند که تا زمانی که تلاشهای دیپلماتیک ترامپ همچنان شانس موفقیت دارند، حملهای انجام ندهد. اما اگر دیپلماسی شکست بخورد و اسرائیل حمله کند، نیروهای آمریکایی باید نقش حمایتی ایفا کنند و بار دیگر در دفاع از اسرائیل در برابر حملات موشکی ایران کمک کنند، حتی اگر در عملیاتهای تهاجمی در داخل ایران مشارکت نداشته باشند.
انقضای مکانیسم «بازگشت خودکار تحریمها» — یکی از مفاد توافق هستهای ۲۰۱۵ که به ایالات متحده اجازه میداد تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران را بازگرداند — در اکتبر ۲۰۲۵ میتواند یک ضربالاجل برای مذاکرات آمریکا و ایران ایجاد کند. چنین ضربالاجلی به واشنگتن اهرم فشار بیشتری خواهد داد و مانع از آن خواهد شد که ایران صرفاً وقتکشی کرده و در این میان اورانیوم بیشتری ذخیره کند یا بخشی از آن را به سایتهای مخفی منتقل نماید.
اکنون ترامپ در موقعیتی مناسب قرار دارد تا به جنگ غزه پایان دهد، گروگانها را بازگرداند و جاهطلبیهای هستهای ایران را مهار کند. او حتی ممکن است بتواند روابط اسرائیل و عربستان سعودی را عادیسازی کند و مسیری برای تشکیل کشور فلسطین ایجاد کند — مشروط بر اینکه فلسطینیها مجموعهای از معیارهای ملموس را برآورده سازند. او ممکن است بتواند همه این کارها را بدون شلیک حتی یک گلوله انجام دهد. اگر واقعاً در موضع خود بهعنوان صلحجو جدی باشد، باید این رویکرد را به نتانیاهو پیشنهاد دهد. تلاشهای او ممکن است در نهایت شکست بخورد، اما احتمال موفقیت امروز بیشتر از هر زمان دیگری در گذشته است. نادر است که منافع در سیاست خارجی تا این حد با هم همسو شوند، و بنابراین ترامپ فرصتی دارد تا کاری را انجام دهد که اسلافش فقط میتوانستند در مورد آن رؤیاپردازی کنند.