پس از موضعگیریهای سیاسی گاه متناقض در چند سال اخیر، بهویژه بعد از جنبش زن، زندگی، آزادی، سرانجام شاهزاده رضا پهلوی تردیدهای خود را کنار گذاشت و جایگاه و نقش خود را رهبری اپوزیسیون تعریف کرد. دلیل ایشان نیز چنانکه گفته «درخواست مردم» از او برای به عهدهگیری چنین نقشی بوده است.
اینکه سرانجام او خود را از دریای متلاطم نقشهای مختلف و ائتلافهای ناپایدار به ساحل امن رهبری اپوزیسیون رساند و در قامت سیاستمداری ظاهر شد که میداند چه میخواهد و چه جایگاهی برای خود تعریف میکند، البته یک گام به جلویِ شاهزاده رضا پهلوی بود.
این اعلام موضع، بهویژه پس از سکوت درقبال درخواست بسیاری از نویسندگان و روشنفکران از او و ملکه سابق ایران فرح پهلوی برای محکوم کردن توهین به سنگ قبر نویسنده فقید غلامحسین ساعدی، روشنکننده تصمیم او برای ایفای نقشی فعال در رهبری اپوزیسیون برانداز و سلطنتطلبان دستراستی است.
حتما شاهزاده رضا پهلوی بسیار بیشتر از آن ۴۰۰ هزار وکالتدهنده اینترنتی چند سال پیش، وکالت دهنده واقعی یا طرفدار دارد، اما خود را رهبر مبارزات مردم ایران خواندن هم از نظر کمی اشکال دارد و هم از نظر کیفی. شاهزاده رضا پهلوی و بخشی از هوادارانش که سودای بازگشت به قبل از ۵۷ با روشی کم و بیش شبیه همان انقلاب دارند باید توجه داشته باشند که رهبر آن انقلاب هرچند عملا رهبری خود را اعمال میکرد، اما تا زمان اعطای حکم نخستوزیری به مهندس مهدی بازرگان صراحتا خود را رهبر مردم اعلام نکرد.
خیز اخیر و صریح رضا پهلوی در پوشیدن ردای رهبری اپوزیسیون، مغایر نقش شاه مشروطه است که طبق تعریف قانون اساسی مشروطهی مورد استناد ایشان، میبایست شاه همه ایرانیان و به شمول شاه همه نیروهای سیاسی اپوزیسیون اعم از سلطنتطلب، مشروطهخواه و جمهوریخواهان باشد.
نقشی که یک سیاستمدار در دوران قبل از گذار برای خود تعریف میکند همانند راه و روشی که یک نیروی سیاسی برای گذار یا تغییر و تحول سیاسی در جامعه متبوع خود برمیگزیند، منعکس کننده چگونگی رفتار آن سیاستمدار و یا ماهیت نظام سیاسی در آینده است. همانطور که با خشونت و انقلاب نمیتوان به جامعهای بدون خشونت و بدور از تنشهای انقلابی رسید، همانطور که با روش غیردمکراتیک نمیتوان به دموکراسی دست یافت، منش و روش یک سیاستمدار یا پادشاه پس از بر تخت نشستن، نیز نمیتواند جدا از روش و منش او در دوران قبل از پیروزی در قبال هواداران افراطی یا معتدل خود و جدا از سلوک کنونی او با دیگر نیروهای سیاسی اپوزیسیون باشد. نمیتوان در دوره اپوزیسیون و بر قدرت بودن به نقش فراگیر و چتری پادشاه مشروطه قانع نبود، اما در فردای پیروزی به شاه مشروطه بودن قناعت کرد.
در تاریخ کم نیستند سیاستمدارانی است که قبل از رسیدن به قدرت وعدههای زیبای دموکراسیخواهانه، عدالتجویانه و آزادیخواهانه به مردم دادهاند، هنگامی که بر اسب قدرت سوار شدهاند اما طور دیگری رفتار کردهاند. گفتهها و وعدههای آیتالله خمینی در پاریس و آنچه بعدا در تهران انجام داد، قلمهای آزادی که وعده میداد و قلمهایی که بعدا شکست، نمونههایی در تجربه تاریخی نه چندان دور ایرانیان است.
حال در نظر بگیرید که کسانی از قبل از سوار شدن بر ماشین قدرت با زبان توهین، حذف و شعار «مرگ بر» با دیگران سخن بگویند. بعد از رسیدن به اهرمها و امکانات قدرت روشن است چه رفتاری با مخالفان سیاسی خود در پیش خواهند گرفت.
در شش ماه گذشته که صحنه سیاست منطقه شاهد تنش و حملات نظامی متقابل ایران و اسرائیل، شکست ایران در منطقه بود و صحنه جهانی در بیم و امید بازگشت دوباره دونالد ترامپ به قدرت بهسر میبرد، بسیاری از نیرویهای اپوزیسیون برانداز و سلطنتطلب بهویژه بخش افراطی آن، پیروزی ترامپ را معادل فشار سخت بر حکومت ایران و یا حتی حمله نظامی اسرائیل با حمایت امریکا به ایران و سرنگون کردن نظام جمهوری اسلامی ارزیابی میکردند.
همچنین بازدید شاهزاده رضا پهلوی از اسرائیل بعد از شروع جنگ غزه، پیامهای او بعد از پیام ویدئویی نتانیاهو به مردم ایران در تابستان گذشته که وعده پر کردن خلاء قدرت در صورت سرنگونی نظام میداد و پیام تبریک اخیر او به ترامپ و توصیه به او برای کنار نیامدن و پرهیز از معامله احتمالی با جمهوری اسلامی بر سر پرونده هستهای ایران، همه حاکی از امیدواری شاهزاده برای فشار بیشتر تحریمهای اقتصادی و افزایش انزوای سیاسی ایران با هدف ساقط کردن نظام است.
بدون شک کنار گذاشتن تعارفات و گذار شاهزاده رضا پهلوی از شاهِ مشروطه به شاهِ رهبر، با حملات اسرائیل به ایران، شکست ایران در سوریه و لبنان و نهایتا پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات امریکا ارتباط مستقیم دارد.
دونالد ترامپ اما از هماکنون با نشان دادن چراغ سبز معامله با ایران که با موافقت غیرمستقیم رهبر جمهوری اسلامی نیز همراه شده است و همچنین با قطع کمکهای مالی به مخالفان سرنگونیطلب که به فعالیتهای افشاگرانه و حقوقبشری علیه جمهوری اسلامی میپردازند، نشان داده است که پروژه اصلی او قبل از هرچیز پیشبرد برنامههای سیاسی خود بدون درگیر شدن در جنگها و هزینههای جانی و مالی آن برای مردم امریکاست.