در روزهای اخیر بخشی به عنوان تهدید و بخشی هم به عنوان هشدار، پایان عمر جمهوری اسلامی را نوید میدهند. از زمانی که ستونها و پایههای جبهه مقاومت به لرزه افتادند تا زمانی که غزه با خاک یکسان شد، سوریه تبدیل به یک کشور و سیستم کاملا متفاوتی گردید و حزبالله هم رمقش کشیده شد و از همه بالاتر و مهم تر جامعه مدنی ایران گام به گام پلههای صعودی به سوی پیشرفت را پشت سر گذارد، در حقیقت ضعف و انزوای جمهوری اسلامی در منطقه بیش از گذشته، حتی برای خود رژیم هم، تبدیل به یک واقعیت غیر قابل انکار گردید.
از آنجا که رژیم حاکم در کشورمان مدتهاست مشغول اره کردن شاخه ایست که خود روی آن نشسته و به قول خاتمی پروسه “خود براندازی” به چرخش افتاده، تقریبا حتی بیش از آن که خودشان تصور کنند تمام گوشههای این پازل، هم در داخل و هم در خارج، در کنار هم قرار گرفتهاند. برای جمهوری اسلامی راه دیگری بهجز سقوط باقی نمانده. در حقیقت رژیم ایران تبدیل به نعشی شده که در حال دست و پازدن برای به تعویق انداختن نفسهای آخرین میباشد. کرکسهائی که مدتهاست بوی این نعش نیمهجان به مشامشان رسیده مشغول پرواز حول و حوش این جسد نیمه جان شدهاند.
نمایشها و ادعاهای “سقوط بهزودی” برای تصاحب باقی مانده این نعش نیمهجان از چپ و راست به گوش میرسد. عکس صحبت در گوشی با نتانیاهو و مژده ورود عنقریب بیبی و سرنگونی (سریع و بدون هزینه)!! رژیم، به عنوان یک ادعای غیرقابلانکار هم گفته و هم نوشته میشد. تنها اثری که از این ادعاها و گزافهگوئیها به جای ماند سخنان ضد و نقیض نتانیاهو بود که چندی پیش گفت سرنگونی رژیم ایران نزدیک است ولی چند روز بعد به مردم ایران پیام داد که بهترین فرصت برای سرنگونی رژیم وجود دارد و توصیه کرد که ایرانیان نباید این فرصت را از دست دهند. راستش من خر فهم نشدم که رژیم را از خارج ایران سرنگون میکنند یا این که مردم ایران نباید فرصت را از دست دهند و خود اقدام به سقوط رژیم بنمایند.
ترامپ هم این اواخر مدعی تغییر رژیم ایران گردید، ظاهرا توافقهائی هم بین نتانیاهو و ترامپ در این جهت صورت گرفته. ناگهان برای عقب نماندن از مسابقه سرنگونی رژیم حاکم بر ایران، سر و کله مجاهدین خلق از کلاه جادوگری راستگرایان آمریکا بیرون آمد با این نوید از سوی آقای تد کروز که سرنگونی رژیم ایران نزدیک است و سخنان یکی از سناتورها از همان حزب که مریم رجوی و مجاهدین را آلترناتیو رژیم ایران بعد از براندازی نامید و کتابی هم در دستش بود که مواضع اعلام شده از سوی مریم رجوی در آن نوشته شده و آنرا قانون اساسی ایران آینده نامید!!. فوری یاد حکایت آن شیر درمانده و پیری افتادم که حتی یک قورباغه هم به خودش اجازه میداد آن حیوان زوار در رفته را انگولک کند.
جمهوری اسلامی به مثابه بیمار در حال احتضاری میماند که دارد نفسهای آخرین را میزند. برای قوی نشان دادن خودش و ایجاد رعب و وحشت، به نماش تنها هنری پرداخته که در این شرایط سخت از او برمیآید یعنی اعدام جوانان و حتی زنان سرزمینمان.
در گذشته فقط مخالف این رژیم حاکم بر سرزمینمان بودم ولی این روزها احساس انزجار نیز به آن مخالفتم اضافه شده. در سراسر دنیا به وضوح نشان میدهند که در سوریه صدها هزار (نه صدهزار بلکه صدها هزار) انسان کشته و به زیر خاک رفتهاند. سران و پایدارچیهای این رژیم بایستی در مقابل آینه بایستند و چهره کریه و دهشتناک خودشان را در آینه ببینند تا شاید (با تاکید زیاد روی شاید) قدری از زشتی جنایاتشان در سوریه احساس شرم و حیا کنند (البته به شرطی که بدانند شرم و حیا یعنی چه) چون بر طبق قوانین بینالمللی و در نزد افکار عمومی جهان، یک شریک جرم به معنای کامل کلمه و مستحق مجازات میباشند.
هر آنچه درباره رژیم نوشتیم به یک طرف، ولی آیا رهائی از این رژیم فقط از طریق حمله نتانیاهو به سرزمینمان یا به وسیله بازنشستگانی که در آلبانی منتظر دستور ارباب نشستهاند امکان دارد؟ قهرمانانی که در سرزمین ما، حتی به قیمت جانشان کمر به مبارزه مدنی بر علیه ارتجاع و عقبافتادگی بستهاند را به جرأت میتوان در خاورمیانه بینظیر دانست. به این امید که در فردای روز آزادی، یکی از پارکهای بزرگ کشورمان را اختصاص به تندیسهای قهرمانهایمان مانند ژینا، آهو، پرستو، نیکا و هزاران استوره دیگر دهیم.
این کشور بیصاحب نیست، صاحبان اصلی این کشور، یعنی مبارزان مدنی این سرزمین، هرگز اجازه نخواهند داد راستگرایان آمریکائی “استبداد مغلوب” را با “استبداد غالب” در خاک کشورمان معاوضه کنند. نتانیاهو نیازی نیست که برای سرنگونی رژیم، سرزمینمان را به خاک و خون بکشد زیرا آسمان غمزده این سرزمین، مملو از ستارههائی ست که هرکدام را که به زیر کشند باز هم ستاره جدیدی جایگزین او خواهد شد.
براندازی آنطور که در سوریه انجام گرفت در ایران قابل تکرار نیست. نیروهای مسلحی که در چند گوشه آن کشور موضع گرفته بودند، بعد از یک سازماندهی که مدت زمانی هم طول کشید، موفق شدند با یک حمله مسلحانه و هماهنگ، رژیم تضعیف شده اسد را فراری دهند. خوشبختانه مبارزان سوری، بر عکس انقلابیون ۵۷ ایران، بعد از پیروزی، نه تنها کشت و کشتاری انجام ندادند بلکه با مقامات رژیم قبلی به مذاکره و حتی همکاری پرداختند. چنین سازماندهی مسلحانهای، آنهم در درون ایران، در حال حاضر متصور نیست، مضافا به این که یک جامعه مدنی پیشرفته و وسیع، ولی سازمان داده نشده، همانند ایران در سوریه وجود ندارد.
نقطه ضعف تغییرطلبان ایران، یعنی اصلاحطلبان، فعالان مدنی و فرهنگی، طیفهای سیاسی میانهرو و اصناف کارمندی و کارگری، در این است که با وجود دارا بودن یک پتانسیل وسیع بالقوه، قادر نبودهاند انسجامی به وجود آورند که تبدیل به بالفعل گردند و جانشین یا آلترناتیوی برای حکومت تضعیف شده کنونی به وجود آورند.
جامعه مدنی ما، بدون سازماندهی و رهبری، قادر بوده در دو مورد به پیروزی دست یابد. تحریم انتخابات مجلس و مبارزه بر علیه حجاب اجباری.
نرگس محمدی در جلوی زندان زنجان شعار نه به اعدام را داد. اعتصابات هفتگی سه شنبهها بر علیه اعدام در حال وسعت در زندانهای کشورمان است. بیائید بعد از دو پیروزی در مورد انتخابات و حجاب اجباری، با تبعیت از شلیکی که نرگس در زنجان به هوا فرستاد، شعار نه به اعدام را تبدیل به یک نهضت وسیع مدنی/سیاسی جدید برای ادامه راه به سوی پیروزی بنمائیم. زمان به نفع ما میباشد.
داریوش مجلسی
دسامبر ۲۰۲۴