(مهرزاد بروجردی، رئیس دانشکده علوم انسانی، علوم و آموزش در دانشگاه علم و فناوری میسوری است.)
چکیده مطلب
در بسیاری از کشورها، بهویژه کشورهایی با ساختارهای اقتدارگرا و پدرسالارانه، ساختارهای رسمی حکمرانی بر روابط اجتماعی غیررسمی استوار هستند که دسترسی به قدرت و نفوذ را تعیین میکنند. جمهوری اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. روابط خانوادگی، سوابق انقلابی و نسب روحانی از مهمترین معیارهای ورود به ساختارهای حکومتی ایران و بهرهمندی از امتیازات مرتبط با آن هستند.
از قضا، انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، برخلاف اهداف اعلامشدهاش، نتوانست انتصابهای خانوادگی و روابط مبتنی بر خویشاوندی را ریشهکن کند. بلکه چارچوب ایدئولوژیک نظام انقلابی، این روابط را نهتنها حفظ کرد، بلکه آنها را با توجیهات جدیدی که با ارزشهای حاکم همخوانی دارد، بازتعریف نمود.
برای دستیابی به رفاه اقتصادی بیشتر و تسریع در توسعه ملی ایران، ضروری است که توازن از انتصابات و رویههای حکمرانی مبتنی بر روابط خویشاوندی به سمت روشهایی تغییر یابد که بر شایستگی، توانمندی و پاسخگویی استوار باشند.
خاستگاه اجتماعی خویشاوندسالاری در ایران
در سال ۱۳۴۱، لئونارد بیندر، تحلیلگر تیزبین سیاست در خاورمیانه، در کتاب خود با عنوان ایران: توسعه سیاسی در جامعهای در حال تغییر اشاره کرد که «خویشاوندسالاری در ایران یک وظیفه خانوادگی سختگیرانه است.»[۱] اخیراً، آصف اشرف دولت قاجار را بهعنوان یک «دولت خانوادگی» توصیف کرده است[۲]؛ اصطلاحی که جولیا آدامز در کتاب دولت خانوادگی: خانوادههای حاکم و سرمایهداری بازرگانی در اروپا در دوران مدرن اولیه آن را بهعنوان یک ساختار سازمانی مبتنی بر «حاکمیت سیاسی پدرسالارانه و ترتیبات متعدد میان سران خانوادهها» تعریف میکند.
در دوران پهلوی، نفوذ چشمگیر «هزار فامیل» در امور ایران بهوضوح قابل مشاهده بود.[۳] اگرچه این خانوادهها پس از انقلاب قدرت خود را از دست دادند، تغییرات اجتماعی گسترده سال ۱۳۵۷ نتوانست بهطور بنیادین مشاهدات دقیق بیندر درباره خویشاوندسالاری را که همچنان در نظام اسلامی پس از انقلاب ادامه یافت، به چالش بکشد. چشمانداز سیاسی ایران پس از انقلاب همچنان بهشدت تحت تأثیر نهادهای غیررسمی و روابط خویشاوندی باقی مانده است.
تعریف خویشاوندسالاری و تأثیرات آن
خویشاوندسالاری به معنای اعطای مزایا، امتیازات یا مناصب به بستگان یا نزدیکان در حوزههای حرفهای یا سیاسی است. گسترش چشمگیر این پدیده نشان میدهد که اگرچه قدرت از طریق سازوکارهای رسمی اعمال میشود، منشأ آن اغلب در شبکههای غیررسمی قرار دارد و پویایی آن نیز از چنین شبکههایی نشأت میگیرد. بنابراین، تمرکز صرف بر نهادهای رسمی و بازیگران شناختهشده ممکن است به نادیده گرفتن ابعاد اساسی حکمرانی و مدیریت در ایران بینجامد. ازاینرو، بررسی و ردیابی شبکههای غیررسمی، بهویژه از طریق روابط خانوادگی و زناشویی، میتواند بینشهای ارزشمندی درباره نحوه شکلگیری دینامیک قدرت و حکمرانی ارائه دهد.
خویشاوندسالاری را میتوان بهعنوان مکانیزمی برای تضمین تداوم در رهبری و سیاستها در نظر گرفت، که با ایجاد فرصتهایی برای پرورش استعدادهای جدید توسط بستگان باتجربه و تسهیل انتقال قدرت، بهویژه در کشورهایی با بیثباتی سیاسی، عمل میکند. با این حال، این پدیده اغلب با معایب قابلتوجهی همراه است، از جمله افزایش ناکارآمدی سیاسی، تبعیض، سوءاستفاده مالی، و فساد سیاسی. اولویت دادن به وفاداری بهجای شایستگی، شایستهسالاری را تضعیف میکند، رفتارهای رانتی را ترویج میدهد و افراد بیرون از حلقه خودیها را دلسرد میسازد.
با توجه به این ویژگیها و پیامدهای خویشاوندسالاری، شایان ذکر است که مطالعه طولانیمدت نویسنده درباره ۲٬۷۴۸ نفر از صاحبمنصبان سیاسی جمهوری اسلامی، که روابط خانوادگی آنها را نیز شامل میشود، نشان میدهد که دینامیک سیاستهای پس از انقلاب در ایران بهطور قابلتوجهی تحت تأثیر سیاستهای غیررسمی قرار داشته است. این تأثیر، دستکم تا حدی، ناشی از روابط خویشاوندی و زناشویی میان صاحبان مناصب است.
شکلهای مختلف خویشاوندسالاری
ایدئولوژی حاکم بر نظام جمهوری اسلامی جامعه را به دو گروه “خودیها” و “غیرخودیها” تقسیم میکند—کسانی که نظام به آنها اعتماد دارد و کسانی که فاقد این اعتماد هستند. خودیها از اعتماد نظام برخوردارند و در مقایسه با غیرخودیها از امتیازات بیشتری بهرهمند میشوند. در نتیجه، مناصب کلیدی به افرادی واگذار میشود که وفاداری خود را به “نظام” اثبات کردهاند. این رویکرد زمینهای مناسب برای گسترش خویشاوندسالاری ایجاد میکند، هرچند که این پدیده با پوششی انقلابی ارائه میشود.
بررسی روابط خانوادگی میان نخبگان حاکم جمهوری اسلامی نکات قابلتوجهی را درباره “دایره خودیها” آشکار میکند. این روابط اغلب از سنتهایی مانند ازدواج با پسرعمو یا ازدواج میان خانوادههای سیاسی نشأت میگیرند. افزون بر این، و به شکلی منحصربهفرد در ایران، روابط خانوادگی معاصر گاه از ازدواج زندانیان سیاسی یا سربازان جنگی با خواهران، دخترعموها یا برادرزادههای همرزمان پیشین آنها در زندان یا میدان نبرد شکل گرفته است[۴].
در نهایت، فرزند روحانی بودن در یک نظام دینی میتواند بهعنوان یک امتیاز شغلی محسوب شود. بهعنوان نمونه، دادههای مربوط به ۱۶۷ وزیر نشان میدهد که ۲۲ درصد از آنها فرزندان شخصیتهای روحانی بودهاند.[۵] بهطور خلاصه، روابط خانوادگی، سوابق انقلابی و نسب روحانی، سه عامل کلیدی برای ورود به ساختار حکومتی ایران و بهرهمندی از امتیازات مرتبط با آن محسوب میشوند.
بر اساس بانک اطلاعاتی نویسنده، حداقل ۱۵ درصد (۴۰۰ نفر) از صاحب منصبان ارشد در جمهوری اسلامی دارای حداقل یک ارتباط خانوادگی با فرد دیگری در این گروه از نخبگان سیاسی (۲٬۷۴۸ نفر) هستند. این گروه شامل وزرا، رؤسای سه قوه، نمایندگان مجلس، اعضای شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، مجلس خبرگان و فرماندهان ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میشود. اگر دامنه این پژوهش شامل شخصیتهای سیاسی درجه دوم مانند سفرا، ائمه جمعه، استانداران، شهرداران یا نمایندگان ولی فقیه میشد، بدون شک میزان روابط خانوادگی حتی برجستهتر میبود.
در میان این ۴۰۰ نفر، تقریباً ۶۶۵ رابطه خانوادگی متمایز وجود دارد. روابط نسبی بیشترین سهم را دارند و ۵۸ درصد (۳۸۴ مورد) از تمام روابط خانوادگی را تشکیل میدهند. روابط خویشاوندی (از طریق ازدواج) ۳۷ درصد (۲۴۶ مورد) و روابط همسری کمتر از ۴ درصد (۲۳ مورد) هستند. روابط نسبی معمولاً شامل الگوهایی مانند «پدر-پسر»،[۶] «دو یا سه برادر»[۷] یا «دو یا چند پسرعمو» است. این روابط نسبی عمدتاً در مجلس شورای اسلامی متمرکز هستند و تعدادی نیز در مجلس خبرگان و شورای نگهبان دیده میشوند.[۸] این روابط را میتوان به دو دسته بیننسلی (پسرانی که جانشین پدرانشان میشوند)[۹] و دروننسلی (دو برادر یا پسرعمو که همزمان در یک نهاد سیاسی خدمت میکنند) تقسیم کرد[۱۰].
در حالی که نخبگان با روابط نسبی عمدتاً مرد (۹۵ درصد) هستند، تحلیل دینامیک زنان دارای مناصب نیز نتایج قابلتوجهی ارائه میدهد. دادهها نشان میدهد که حداقل ۲۲ درصد (۲۰ نفر) از ۹۳ زنی که از زمان انقلاب ۱۳۵۷ بهعنوان نماینده مجلس، وزیر یا معاون رئیسجمهور خدمت کردهاند، دختران، همسران یا برادرزادههای دیگر شخصیتهای برجسته سیاسی بودهاند.[۱۱] علاوه بر این، حداقل ۱۰ درصد دیگر از آنها دختران، همسران، خواهران یا مادران «شهدا» (عمدتاً شهیدان جنگ ایران و عراق) بودهاند[۱۲].
در بوروکراسی ایران، خویشاوندسالاری به اشکال گوناگونی بروز میکند. هنگامی که یک وزیر، استاندار یا شهردار جدید به قدرت میرسد، معمولاً گروهی از افراد - که اغلب شامل دوستان و بستگان هستند - را که با او همسو میباشند، به همراه خود به ادارات و سازمانها میآورد.[۱۳] این افراد معمولاً فاقد تخصص و دانش لازم هستند و تمرکز اصلی آنها بیشتر بر تأمین منافع شخصی و حامی خود معطوف است. مقامات متمایل به انتصاب بستگان، چنین انتصابات را با ادعای اینکه «وفاداری» و «اعتماد» آنها برای مدیریت صحیح وظایف و مسئولیتها ضروری است، توجیه میکنند.[۱۴] این روند بهوضوح در بسیاری از انتصابات در بالاترین سطوح کشور دیده میشود.
نمونههایی از خویشاوندسالاری
آیتالله شهابالدین اشراقی و احمد خمینی، به ترتیب داماد و پسر آیتالله خمینی، برای سالها بهعنوان رؤسای دفتر او خدمت کردند. در دوران رهبری آیتالله خامنهای، این سمت به محمدمهدی گلپایگانی، پدر داماد او، سپرده شد.
رئیسجمهور هاشمی رفسنجانی برادر، پسر و بعدها پسرعموی همسرش را بهعنوان سرپرست دفتر ریاستجمهوری منصوب کرد. رئیسجمهور خاتمی برادرش، علی خاتمی، را بهعنوان رئیس دفتر ریاستجمهوری منصوب کرد و محمدرضا تابش، خواهرزادهاش، بهعنوان معاون رئیس دفتر خدمت کرد. رئیس دفتر ریاستجمهوری در دوران محمود احمدینژاد، اسفندیار رحیممشایی، پدر عروس او بود.
رئیسجمهور هاشمی رفسنجانی پسرش را بهعنوان رئیس دفتر بازرسی ریاستجمهوری منصوب کرد، و احمدینژاد همان سمت را به برادرش واگذار کرد. برادر هاشمی رفسنجانی نیز به مدت چهار سال ریاست صدا و سیما را در دوران ریاستجمهوری او بر عهده داشت.
حسین فریدون دستیار ویژه برادرش، رئیسجمهور حسن روحانی، بود.
منوچهر متکی، وزیر امور خارجه، همسر خود را بهعنوان مدیرکل حقوق بشر و امور زنان وزارت خارجه منصوب کرد و همچنین بستگان متعددی را در دوران تصدی خود به سمتهای مختلف گماشت.
شهردار تهران، محمدباقر قالیباف، همسر خود را بهعنوان مشاور و رئیس امور زنان منصوب کرد.
خانواده مهدوی کنی دانشگاه امام صادق را به عنوان یک کسبوکار خانوادگی اداره میکند و مهمترین مناصب علمی و اداری آن توسط اعضای خانواده شامل آیتالله، همسر، پسر، دختر، دامادها، برادر و برادرزادهها اشغال شده است[۱۵].
این بررسی نشان میدهد که خویشاوندسالاری یکی از مکانیزمهای اصلی شکلدهنده به سیاستها و حکمرانی در ایران است و به شدت در ساختارهای رسمی و غیررسمی کشور تأثیرگذار است.
خویشاوندسالاری انقلابی
خویشاوندسالاری انقلابی تا حدی با خویشاوندسالاری سنتی متفاوت است. خویشاوندسالاری سنتی معمولاً در سیاستهای خویشاوندی، ساختارهای قبیلهای، یا شبکههای حامیپروری که در خدمت قدرتمندان هستند، ریشه دارد. در مقابل، خویشاوندسالاری انقلابی بیشتر بر پایه پیوندهای خانوادگی با شهدا، اسرای جنگی سابق یا جانبازان شکل میگیرد. بهویژه، فداکاریهای پدران و برادران در دوران جنگ ایران و عراق شانس انتخاب فرزندان و دیگر بستگان آنها را افزایش داده و جایگاه «افراد برگزیده» را به آنها اعطا کرده است، که دسترسی به مناصب دولتی مهم را برای آنها تسهیل میکند. این ترجیحات خویشاوندسالارانه به حوزههای دیگری نیز گسترش یافته است، از جمله بهرهمندی از سهمیه برای ورود به دانشگاهها، دریافت بورسیههای دولتی برای تحصیل در خارج از کشور،[۱۶] و حتی برخورد قضایی ملایمتر برای جرایم ارتکابی[۱۷].
این رویه که فرزندان دارای «ژنهای خوب انقلابی» با تکیه بر نفوذ و قدرت والدین یا بستگان نزدیک خود به مزایای اقتصادی و سیاسی دست مییابند، چنان گسترش یافته که مردم برای توصیف آنها اصطلاح «آقازاده» را ابداع کردهاند. آقازادهها اغلب بهعنوان فرزندانی برخوردار شناخته میشوند که با کمترین تلاش و عمدتاً از طریق روابط خانوادگی و نزدیکی به محافل قدرت، به ثروت و نفوذ چشمگیری دست مییابند. این پدیده از مرزهای جناحهای سیاسی عبور کرده و شامل فرزندان پسر و دختر نیز میشود.[۱۸] آقازادهها که در خانوادههای سیاسی پرورش یافتهاند، معمولاً خود را مستحق تصدی مناصب عالی سیاسی یا اقتصادی میدانند و از امتیازاتی بهرهمند میشوند که اغلب بازتابی از مسیر شغلی والدینشان است. این احساس طمع و حقطلبی، که در تضاد آشکار با اصول شایستهسالاری است، بهویژه موجب نارضایتی گسترده و عمیق در میان مردم شده است.
جایگاه خویشاوندسالاری در سیستم سرمایهداری رانتی ایران
در حالی که برخی از فرزندان و بستگان صاحب منصبان از نام خانوادگی خود برای ورود به عرصه سیاست بهره میبرند،[۱۹] بسیاری دیگر که نگران فضای سیاسی ناپایدار و پرتلاطم ایران هستند، بخش تجاری را بهعنوان جایگزینی امنتر و کمتر شفاف برمیگزینند. در سیستم سرمایهداری رانتی ایران، انتصاب بستگان به سمتهای مدیریتی در بوروکراسی گسترده سازمانهای دولتی و شبهدولتی امری رایج است. این انتصابات بهویژه در نهادهایی مانند بانکها،[۲۰] شوراها، بنیادها، شرکتهای انرژی، اندیشکدهها و دانشگاهها بهوفور دیده میشود. تخصیص حقوقهای کلان و عناوینی مانند «مشاور» به بستگان و دوستان به یک رویه معمول و تثبیتشده تبدیل شده است.
جایگاه درونی این افراد به خانوادههای انقلابی اجازه میدهد تا با حداقل نظارت عمومی از فرصتهای پرسود بهرهبرداری کنند. مزیت انتصاب دامادها یا عروسها در ناشناس بودن آنها نهفته است، زیرا تفاوت در نام خانوادگی معمولاً بلافاصله رابطه خویشاوندی را آشکار نمیکند، مگر اینکه توسط رسانهها یا افراد آگاه افشا شود. این امر به حفظ اعتبار مقام ارشد کمک میکند و مانع از لکهدار شدن شهرت او میشود. حتی در صورت افشای روابط خویشاوندی، مقام مسئول میتواند ادعا کند که انتصاب بر اساس شایستگی انجام شده است. برای فاصله گرفتن بیشتر از انتصاب بستگان سببی، بعضی از مقامات از دیگر صاحبان قدرت میخواهند که خویشاوندان آنها را منصوب کنند و معمولاً در ازای آن، وعده انجام خدمتی مشابه را میدهند.[۲۱] لذا میتوان گفت اگرچه قدرت بهطور رسمی از طریق سازوکارهای تعریفشده منتقل میشود، اما خاستگاه واقعی آن اغلب در شبکههای پیچیده روابط خانوادگی پنهان است. در نتیجه، خانوادههای انقلابی اسلامی توانستهاند داراییها، جایگاه و شبکههای گسترده سیاسیای را انباشت کنند که برای سالها میتواند بر سیاست ایران تأثیرگذار باشد. برکنار کردن این خانوادههای ریشهدار و «فرزندان قدرت» که از طول عمر سیاسی و نفوذ اقتصادی قابلتوجهی برخوردارند، چالشی دشوار و پیچیده خواهد بود[۲۲].
نسب روحانی
در ایران، سنت ازدواج میان خانوادههای روحانی از دیرباز به تقویت و تداوم خویشاوندسالاری در میان صاحب منصبان سیاسی و روحانی منجر شده است. همانطور که نویسنده در جای دیگری اشاره کرده است، بسیاری از افراد در موقعیتهای کلیدی از طریق ازدواج، بهعنوان داماد[۲۳] یا باجناق[۲۴] شخصیتهای تأثیرگذار، با این افراد ارتباط پیدا میکنند و شبکهای از پیوندهای خانوادگی ایجاد میکنند که به تثبیت قدرت و گسترش نفوذ آنها کمک میکند.
یک نمونه بارز، خانواده برجسته لاریجانی است که نمونهای از رویه ازدواج میان نخبگان روحانی را به نمایش میگذارد. علی لاریجانی، رئیس پیشین مجلس شورای اسلامی، داماد آیتالله مرتضی مطهری، رئیس سابق شورای انقلاب است. برادر او، صادق لاریجانی، رئیس پیشین قوه قضائیه و رئیس کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام، با خانواده آیتالله وحید خراسانی، یکی از مراجع برجسته تقلید شیعه، ازدواج کرده است. برادر دیگر، باقر لاریجانی، رئیس پیشین دانشگاه علوم پزشکی تهران، داماد آیتالله حسن حسنزاده آملی، فیلسوف برجسته اسلامی است. علاوه بر این، خواهر آنها با آیتالله مصطفی محقق داماد، رئیس پیشین سازمان بازرسی کل کشور، ازدواج کرده است.
این ارتباطات خانوادگی به انتصابات سیاسی نیز گسترش یافته است. برای مثال، آیتالله صادق لاریجانی در دوران ریاست بر قوه قضائیه، برادر دیگرش، محمدجواد لاریجانی، را بهعنوان معاون امور بینالملل و رئیس دفتر حقوق بشر منصوب کرد، که نشاندهنده نقش محوری روابط خانوادگی در پیشرفت شغلی است.
این الگو به خانواده لاریجانی محدود نمیشود. بهعنوان نمونه، خانواده آیتالله خمینی روابط زناشویی با حداقل هجده خانواده مختلف برقرار کرده است،[۲۵] درحالیکه خانواده آیتالله خامنهای نیز پیوندهای خویشاوندی با حداقل نه خانواده ایجاد کردهاند.[۲۶] این اتحادها نشان میدهد که ازدواج میان خانوادهها نهتنها بهعنوان ابزاری برای حفظ نفوذ عمل میکند، بلکه بهعنوان مکانیزمی برای نهادینهسازی خویشاوندسالاری در ساختارهای رسمی حکومتی بهکار گرفته میشود و بهطور مؤثری تداوم قدرت و امتیازات را در نسلهای مختلف تضمین میکند.
نتیجهگیری
خویشاوندسالاری یکی از ویژگیهای بارز نظامهای اقتدارگرا و پدرسالارانه است، جایی که حاکمان معمولاً سیاستهای مبتنی بر روابط خویشاوندی را ترجیح میدهند، زیرا این روابط را قابلاعتماد و پایدار میدانند. در شرایطی که مناصب دولتی بهعنوان فرصتی برای منفعترسانی به خانواده، طایفه یا گروه خویشاوندی تلقی میشود - اغلب به بهای منافع عمومی و گستردهتر اجتماعی - یک نظام شبهوراثتی بهراحتی شکل میگیرد.
انقلاب ۱۳۵۷ ایران، هرچند بهطور رسمی به نظام سلطنتی پایان داد، اما نتوانست پدیده خویشاوندسالاری را ریشهکن کند. در مقابل، چارچوب ایدئولوژیک نظام انقلابی دینی این روابط خویشاوندسالارانه را با تطبیق و بازتعریف آنها ادامه داد و آنها را در قالب توجیهاتی جدید که با ارزشها و اصول رژیم همخوانی داشت، مشروعیت بخشید.
———————————-
[1] Leonard Binder, Iran: Political Development in a Changing Society (University of California Press, 1962), p. 159.
[2] Assef Ashraf, “A Familial State: Elite Families, Ministerial Offices, and the Formation of Qajar Iran,” International Journal of Middle East Studies 51 (2019), p. 43.
[۳] خانوادههایی همچون افشار، علم، امینی، اردلان، عضد، بختیاری، بیات، دولو، اسفندیاری، فرمانفرما، فیروز، قوام، هدایت، متیندفتری، پیرنیا، قرهگوزلو و زنگنه.
[۴] میتوان به روابط خانوادگی قوی در رهبری دو حزب سیاسی لیبرال و محافظهکار در ایران اشاره کرد. در حزب نهضت آزادی ایران، مهدی بازرگان، رهبر مؤسس، پدرزن محمدحسین بنیاسدی، رهبر کنونی این حزب بود. همچنین، خواهرزاده بازرگان با عزتالله سحابی، یکی از اعضای برجسته این سازمان، ازدواج کرده بود. علاوه بر این، محمد توسلی، شهردار پیشین تهران، با ابراهیم یزدی، که سالها رهبری این نهضت را بر عهده داشت، باجناق است. در حزب محافظهکار هیئتهای مؤتلفه، سعید امانی همدانی، پدر معنوی این گروه، پدرزن اسدالله بادامچیان، یکی از رهبران حزب و نماینده سابق مجلس، بود. پسر سعید، جواد، با دختر احمد قدیریان، معاون پیشین دادستان کل و یکی از مقامات ارشد زندان اوین، که از فعالان این حزب نیز بود، ازدواج کرد. برادر سعید، صادق، با خواهر اسدالله لاجوردی، زندانبان معروف زندان اوین و عضو این سازمان، ازدواج کرده بود. علاوه بر این، آیتالله رضا استادی مقدم، یکی دیگر از اعضای مؤتلفه، با حبیبالله شفیق، یکی از بنیانگذاران این سازمان، باجناق بود.
[۵] مهرزاد بروجردی، حقایقی درباره کابینهها و وزرا در جمهوری اسلامی ایران
[۶] محمدمهدی مفتح، فرزند آیتالله محمد مفتح که در دوران عضویت در شورای انقلاب ترور شد، تاکنون هشت دوره بهعنوان نماینده مجلس شورای اسلامی از دو حوزه انتخابیه مختلف در استان همدان فعالیت داشته است.
[۷] حداقل ۷۷ برادر بهعنوان نماینده در مجلس شورای اسلامی خدمت کردهاند. برای فهرستی از ۵۹ نفر از آنها میتوانید به این منبع مراجعه کنید. افرادی که در این فهرست ذکر نشدهاند عبارتند از: غلامرضا و عباس رحیمی حاجیآبادی، سید قدرتالله و سید ناصر حسینپور، سید حسن و سید عبدالهادی حسینی شاهرودی، سلیم و صمد مرعشی، انوشیروان و محمدعلی محسنی بندپی، حسن و بهمن محمدیاری، علی و محمدباقر نوبخت حقیقی، نورالدین و کمالالدین پیرموذن، و سید احسان و سید امیرحسین قاضیزاده هاشمی. علاوه بر این، خانوادههای استکی، ناطق نوری و طباطبایینژاد هرکدام سه برادر داشتهاند که بهعنوان نمایندگان مجلس حضور داشتهاند.
[۸] سید حسن طاهری خرمآبادی و پسرش سید مجتبی در سالهای ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۲ بهطور همزمان در مجلس خبرگان رهبری عضویت داشتند. به همین شکل، عبدالنبی نمازی و پسرش حسن از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۴ در مجلس خبرگان رهبری بهطور همزمان فعالیت میکردند. همچنین، برادران احمد و محمدرضا علیزاده در سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۰ بهطور همزمان در شورای نگهبان مشغول به کار بودند.
[۹] بهعنوان مثال، پسران سید عباس ابوترابیفرد، سید محمود علوی، سید علیرضا عبادی، محمدحسین افتخاری، سید یونس عرفانی، عزتالله دامادی و محمدحسین صادقی راه پدران خود را دنبال کرده و بهعنوان نمایندگان مجلس شورای اسلامی انتخاب شدهاند.
[۱۰] بهعنوان مثال، برادران زیر بهطور همزمان در دورههای مشخصی از مجلس شورای اسلامی حضور داشته اند: محسن و محمد مجتهد شبستری (دوره اول)، غلامرضا و عباس رحیمی حاجیآبادی (دوره دوم)، قاسم و احمد رمضانپور نرگسی (دوره پنجم). در مجلس هفتم، قدرتالله علیخانی و پسرش محمد علیخانی هر دو بهعنوان نماینده مجلس حضور داشتند. علاوه بر این، سیده فاطمه ذوالقدر و پدرش سید مصطفی ذوالقدر بهعنوان تنها تیم پدر و دختری، بهطور همزمان در مجلس دهم نماینده بودند.
[۱۱] تقسیمبندی دقیق این زنان سیاستمدار به شرح زیر است: ۵۳ درصد آنها دختر سیاستمداران بودند، ۲۶ درصد همسر آنها بودند، و ۲۱ درصد خواهر، عروس، خواهرزاده یا مادرشوهر سیاستمداران بودند.
[۱۲] به عنوان نمونه نمایندگان مجلس شورای اسلامی مهناز بهمنی، معصومه پاشاییبهرام، ناهید تاجالدین، هاجر چنارانی، زهرا ساعی، سمیه محمودی و عاتقه صادقی پدران خود را از دست دادهاند؛ پروین صالحینژاد و اکرم موسویمنش همسران خود را از دست دادهاند؛ حلیمه علی برادر خود را از دست داده است؛ و فاطمه همایونمقدم فرزند و داماد خود را از دست داده است.
[۱۳] در اینجا سه نمونه آشکار از خویشاوندسالاری ارائه شده است: عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور پیشین (۱۳۹۲ تا ۱۴۰۰)، پسرش را به کارگروه اقتصاد مقاومتی وزارت کشور منصوب کرد، برای دامادش یک موقعیت مدیریتی در وزارتخانه فراهم نمود و داماد خواهرش را به ریاست مرکز مدیریت عملکرد، بازرسی و امور حقوقی گماشت. علاوه بر این، او شوهر خواهرش را نیز بهعنوان مشاور وزارتخانه منصوب کرد. عبدالعلی علیعسگری، رئیس سابق صدا و سیما، شوهرخواهر خود را بهعنوان معاون رادیو در سازمان صدا و سیما منصوب کرد. رحیم قربانی، فرمانده سابق سپاه و جانباز جنگ، که از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸ استاندار آذربایجان غربی بود، در دوران تصدی خود همسر، شوهرخواهر، چهار خواهرزاده و دو پسرعمو را در سمتهای مختلف در ادارات دولتی منصوب کرد.
[۱۴] علاوه بر این، خویشاوندسالاری در ایران اغلب به شکل ترجیحهای قومی یا محلی («محلهای») دیده میشود؛ یعنی استخدام افرادی از منطقه، گروه قومی، طایفه یا محل سکونت خود.
[۱۵] در مهر ۱۳۹۷، هنگامی که پس از ۳۶ سال ریاست دانشگاه امام صادق به فردی خارج از خانواده مهدویکنی واگذار شد، این تغییر بهعنوان یک «تحول ژنتیکی» در این نهاد توصیف شد.
[۱۶] سید محمدصالح هاشمی گلپایگانی، دبیر سابق ستاد امر به معروف و نهی از منکر، ادعا کرده است که بین ۳,۰۰۰ تا ۴,۰۰۰ نفر از فرزندان مقامات دولتی در خارج از کشور زندگی میکنند.
[۱۷] بهعنوان مثال، شیخ علی تهرانی، شوهر خواهر آیتالله خامنهای، که به عراق پناهنده شده و بیش از یک دهه به فعالیتهای مخالف علیه نظام مشغول بود، در سال ۱۳۷۴ به ایران بازگشت و به ۲۰ سال حبس محکوم شد. با این حال، او در نهایت در سال ۱۳۸۴ آزاد شد.
[۱۸] برخی از نمونههای آقازاده شامل فرزندان افرادی مانند محمدرضا عارف، غلامعلی حدادعادل، اکبر هاشمیرفسنجانی، صفدر حسینی، سید علی خامنهای، ابوالقاسم خزعلی، احمد جنتی، مرتضی مطهری، محمدباقر قالیباف و عباس واعظ طبسی هستند.
[۱۹] بهعنوان مثال، بسیاری از افرادی که به سمتهای سفیری در سازمان ملل متحد یا کشورهایی نظیر بلغارستان، کرواسی، آلمان شرقی، فنلاند، فرانسه، کویت، ژاپن، مالزی، روسیه و عربستان سعودی منصوب شدهاند، از بستگان نزدیک شخصیتهای برجسته سیاسی محسوب میشوند.
[۲۰] مهدی جهانگیری، برادر اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهور پیشین، بنیانگذار بانک کارآفرین بود. فرزند حسین همدانی، یکی از مقامات ارشد سپاه پاسداران، رئیس هیئت مدیره بانک کشاورزی بود. محمدمهدی احمدی، داماد محسن رضایی فرمانده پیشین سپاه پاسداران، مدیرعامل بانک شهر است.
[۲۱] نمونههای زیر را در نظر بگیرید: در سال ۱۳۹۷، کامبیز مهدیزاده، داماد رئیسجمهور حسن روحانی، توسط وزیر صنعت، معدن و تجارت بهعنوان معاون وزیر و رئیس سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی منصوب شد. پس از انتقاداتی که به این انتصاب وارد شد، داماد رئیسجمهور بهعنوان عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات و آیندهپژوهی توسعه در سازمان برنامه و بودجه منصوب شد. علیاشرف ریاحی، داماد محمدرضا نعمتزاده، وزیر پیشین صنعت، معدن و تجارت، به عضویت هیئت مدیره شرکت «مدیریت و اجرای مهر نیک» درآمد، شرکتی که خود نعمتزاده رئیس هیئت مدیره آن بود. دختر نعمتزاده (زینب) و دامادش هر دو در یک پرونده بزرگ فساد مالی مورد اتهام قرار گرفتند. حسن میر خلیلی، داماد حجتالاسلام سید احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران، در دولت حسن روحانی بهعنوان رئیس دفتر سازمان برنامه و بودجه منصوب شد. وحید خاوئی، داماد اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده پیشین نیروی انتظامی، بهعنوان مدیرعامل بنیاد علوی خدمت کرده است. داماد سردار سید یحیی رحیم صفوی، فرمانده پیشین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بهعنوان معاون بررسی و ارزیابی در شورای عالی انقلاب فرهنگی فعالیت داشته است.
[۲۲] برخی از خانوادههای سیاسی پرنفوذ جمهوری اسلامی شامل خانوادههای عباسپور-تهرانیفرد، ابوترابیفرد، دستغیب، هاشمیرفسنجانی، کلانتری، خامنهای، خاموشی، خاتمی، خمینی، لاریجانی، مطهری، ناطقنوری و صدوقی هستند.
[۲۳] نویسنده فهرستی از ۱۰۰ داماد منتشر کرده است. با این حال، این فهرست به هیچ وجه جامع نیست و شامل تمامی دامادهای مرتبط با جمهوری اسلامی نمیشود.
[۲۴] مهرزاد بروجردی، باجناقهای سیاستمدار در جمهوری اسلامی
[۲۵] این خانوادهها عبارتند از: اعرابی، بروجردی، اشراقی، حائری یزدی، هاشمی رفسنجانی، خامنهای، خاتمی، میر محمدی، محقق داماد، موسوی بجنوردی، [محسن] رضایی، [کاظم] روحانی، صدر، ثقفی، شهرستانی، سیستانی، طباطبایی سلطانی، و طاهری اصفهانی.
[۲۶] این خانوادهها شامل حدادعادل، خاموشی، خرازی، خوشوقت، لولاچیان، مهدویکنی، محمدی گلپایگانی، مرادخانی و شافعی هستند.