iran-emrooz.net | Mon, 22.01.2007, 17:42
نبرد برای صلح و علیه دیکتاتوری جمهوری اسلامی
دکتر فرهنگ قاسمی
دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۵
دادهها
از هنگامی که اسرائیل عملاً در جنگ لبنان شکست خورد، در واقعیت دو قدرت در منطقه عرضاندام کردند؛ ایران و اسرائیل.
این واقعیت نه تنها بوسیله مفسرین سیاسی جهان گفته و تکرار شد، بلکه در کشورهای اسلامی و به ویژه در منطقه مورد توجه سران سیاسی قرار گرفت و آمریکا و اسرائیل خطر بزرگ جمهوری اسلامی را بطور روشنتر دیدند.
اعدام صدام حسین و تبلیغات هوشیارانه جمهوری اسلامی با پخش فیلم اعدام و شعارهایی دال بر طرفداری از جناح ایرانی رژیم حاکم بر عراق عامل دومی بود که قدرت جمهوری اسلامی را در تحولات منطقه نشان داد.
در هفتههای اخیر اسرائیل وزیر دفاع خود را مورد استیضاح قرار داد که مجبور به استعفاء شد؛ احمدینژاد همچون فاتح منطقه، نه تنها در مورد مسئله تسلیحات اتمی کوتاه نیامد، بلکه با سفر خود به آمریکای لاتین – اگرچه بسیار انتقادی بود و عاقبت سیاسی مثبتی برایش ایجاد نکرد – به یک مانور سیاسی بینالمللی دست زد که نتایج آن نه و هرگز در بین مردم آمریکای لاتین، بلکه در مردم کشورهای مسلمان و در منطقه خاورمیانه و در اذهان ملتهای مسلمانی که ضدآمریکائی هستند، مثبت تلقی شد.
عواقب ادامه چنین مانورهایی که در تقابل با شرایط نظامی و اقتصادی جهان و نافرمانی از نظم بینالمللی می باشد، برای آمریکا و همپیمانهایش قابل تحمل نیست.
در داخل جمهوری اسلامی اقدامات احمدینژاد، با توجه به مسائل درونی، به ویژه نامشخص بودن وضعیت هرم قدرت در ایران، نه تنها چندان مورد استقبال نبوده ، بلکه خطرناک نیز هستند. رفسنجانی که در حال جابجاکردن مهرههای خود در صحنه قدرت است، این فرصت طلائی را نمی تواند نادیده بگیرد.
برکناری احمدینژاد یکی از حوادثی است که باید در آیندهای نه چندان دور منتظرش بود. پنهان نیست که اروپا به شدت طرفدار این راه حل می باشد.
آمریکا نمی تواند شرائط کنونی ایران را در منطقه تحمل کند. دو راه در پیش دارد:
١- حمله نظامی به ایران.
٢- بوجودآوردن یک یا چند قدرت قوی ضد ایرانی در منطقه و حمایت و همکاری با آن برای آرامکردن جمهوری اسلامی.
امکان بازی در هر دو گزینه بالا وجود دارد. مقامات آمریکائی و طرفدارانش روی دو سناریو کار میکنند.
قطعنامههای نمایندگان پارلمان آمریکا شدیداً با حمله آمریکا به ایران مخالفت می کند؛ ولی در تاریخ این کشور ماجراجو، قطعنامههای مشابهی برای منع جنگ به تصویب رسیده است که مقامات اجرائی و نظامی و کسانیکه این عوامل را هدایت کرده و سمت میدهند بنابر منافع شخصی خودشان به آن توجه نکرده و برخلافش نیز اقدام کردهاند.
شرائط کنونی ایران، آرایش قوای نظامی، کشمکشهای داخلی مقامات مسئول در آمریکا، موضعگیریهای مقامات انگلستان، مسافرتها و تماسهای مقامات اروپائی با مقامات صاحبنفوذ هرم قدرت در ایران ، وخامت اوضاع سیاسی و نظامی را تصویر می کند.
ویرانی تمدنها
در پنجاه سال اخیر همپیمانان قدرتهای اقتصادی حاکم بر جهان، گاهی با بهانههای ایدئولوژیک و برای برقراری عدالت و خدمت به تودههای مردم و زمانی، به ویژه در این ٣٥ سال گذشته به مستمسک صدور دموکراسی و استقرار آن با بهرهگیری از قوای نظامی و انواع و اقسام وحشیگریهای " تمدن نما " تمدنها را کاملاً از بین بردند. در اینجا من بیاد ویتنام، لبنان و بیروت زیبایش، بیاد بغداد و ... هستم. من در اینجا حکومت دکتر مصدق را در ایران، پاتریس لومومبا را در کنگو، آلنده را در شیلی بیاد می آورم که با دخالت نظامی ابرقدرتها از رشد طبیعی اجتماعی آنها جلوگیری شد و با برقراری دیکتاتوری متعلق به سرمایهداری جهانی هویت فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آنها یا بکلی از بین رفت و یا اینکه چنان ضربه خورد که ترمیم آن جبرانناپذیر گشت.
تا قبل از حمله نظامی آمریکا به عراق، باور بدان سخت بود؛ ولی دیدیم که چنین حملهای صورت گرفت، توجیه شده و کماکان توجیه میشود. دیدیم که ملاحظات کاپیتالیستی و قدرتطلبانه از بدترین شیوهها برای برکناری صدام حسین استفاده کرده و با این عمل منطقه را به آتش کشیدند.
در سالهای آتی نیز خواهیم دید که به مرحمت قدرت نظامی آمریکا و از زیر پرچم این کشور " صلحطلب " بجای صدام دیکتاتور، صدامی شهید و قربانی تحویل تودههای فقیر سُنّی منطقه داده خواهد شد؛ صدامی که مستحق برکناری، محاکمه در دادگاههای علنی بینالمللی بود، در دادگاهی فرمایشی، بدون حضور مقامات بینالمللی صالحه “محاکمه” و در شرائطی غیرقابل قبول از نظر افکار عمومی و مردم جهان پیشرفته، به دار آویخته شد.
با حمله نظامی آمریکا بخشی از تمدن منطقه، شهرهای بغداد و بصره و ... که بگونهای بمثابه گذرگاه تاریخی و فرهنگی منطقه محسوب میشدند، با خاک یکسان شده و جهانیان هر روز شاهد کشت و کشتار انسانهای بیگناه چه با بمبگذاریها و چه در جوخههای اعدام هستند.
جنگ و شرائط جنگی، در تمام تاریخ بشریت ضد تمدن و ضد پیشرفت اجتماعی بوده است. جنگ همواره میلیونها بیگناه را به نیستی و نابودی کشانیده و همراه خود نابودی بسیاری از سرمایههای ملی و مردمی را بهمراه داشته است.
جنگ در ایران و وظیفه ما
حمله مستقیم یا غیرمستقیم به ایران بعید به نظر میرسد، ولی در این چندساله اخیر دیدیم که بسیاری از حوادث که نباید اتفاق می افتاد، روی داد. تصور بمباران مداوم شهرهای تهران، اصفهان، شیراز، مشهد و تبریز ... و تخریب آنها و نابودی آثار هنری و باستانی کشورمان، کشتار مردم، ایجاد جنگ داخلی و غیره، هرگز نمی تواند به روند دموکراسی در ایران کمک کند؛ برعکس اگر شرائط آرامش و صلح در جامعه برقرار شود آنگاه میتوان گامهائی به سوی رشد دموکراسی برداشت.
امروز اپوزیسیون ایران در مقابل دو مسئله مهم قرار دارد:
١- ادامه حاکمیت جمهوری اسلامی که تمام آزادیهای فردی و اجتماعی را بطور روزمره زیرپا گذاشته و میگذارد، حقوق بشر را رعایت نمی کند، آشوبزا و جنگافروز است.
٢- احتمال حمله نظامی به ایران و ایجاد جنگ یا شرائط جنگی که میتواند نه تنها سرکوب نیروهای دموکراسیخواه را بیش از پیش افزایش دهد و کشور را برای چندین دهه به عقب بازگرداند، بلکه خرابیهای بیکران به بار آورده مردم ایران و نسلهای آینده را در وضعیت غیرقابل جبرانی قرار دهد.
امروز وظیفه همه ماست، صرفنظر از اندیشه و نظریات سیاسی، صرفنظر از اختلافات سنتی که در بین ما وجود داشته و دارد، در دو جبهه، نیروها و عملیات مثبت خود را بکار اندازیم. کمتر بگوئیم و کمتر چانه بزنیم و بیشتر در صحنه حاضر بوده و با شجاعت و شدتعمل و هوشیاری وارد عمل شویم.
جبهه اول: با بهرهگیری و استفاده از شرائط ویژهای که امروزه در اذهان عمومی جهان در راستای احتمال وقوع جنگ بوجود آمده و با توجه به امکاناتی که این شرائط میتواند برای ما فراهم آورده در جبهه مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی و افشاء بیش از پیش آن اقدام نمائیم.
این کار نیاز به تفاهمهای وسیع ضد دیکتاتوری در میان اپوزیسیون دارد. پس سران اپوزیسیون اگر دست در دست هم نمی گذارند باید در کنار هم قرار گیرند.
در سایه چنین تفاهمی ملی ما باید قادر باشیم در پایتختهای جهان و در شهرهای بزرگ اروپا و آمریکا بر اساس دو اصل روشن زیر تظاهرات وسیع و پی در پی راه اندازیم:
١- رژیم جمهوری اسلامی آزادیهای فردی و اجتماعی و تمام اصول حقوق بشر را زیر پا گذاشته و آنها را رعایت نمی کند.
٢- اپوزیسیون و مردم ایران مدافع صلح هستند و هرگونه کوشش برای جنگافروزی و ایجاد شرائط جنگی را در ایران عملی غیرانسانی دانسته و آنرا از سوی هرکس، با هر عذر و بهانهای که باشد محکوم و شدیداً طرد میکنند.
جبهه دوم: به عنوان اپوزیسیون در خارج کشور و با هماهنگی – در حد امکان – با نیروهای اپوزیسیون داخل کشور و بنام مردم زیر ستم ایران:
١- به مقامات بینالمللی، احزاب و سندیکاها و جوامع حرفهای و غیرحرفهای، سازمانهای حقوق بشری، مدافعان صلح و آزادی و دوستداران بشریت مراجعه نموده و همکاری و همگامی آنها را برای دفاع از صلح در ایران جلب نمائیم. از آنها مصّراً بخواهیم که بیان این مساعدت و اقدام مشترک را با ارسال نامههای مختلف اعم از مستقیم و الکترونیکی، فردی و یا گروهی و با انتشار مقالات، ایراد مصاحبهها، برگزاری کنفرانسهای مطبوعاتی، تحریر نامههای دستجمعی و امضاء طومارها و شرکت در تظاهرات خیابانی، عینیت و واقعیت بخشند.
٢- از آزادیخواهان جهان، نمایندگان پارلمانهای کشورها به ویژه اروپا و آمریکا مصراً بخواهیم تا علناً در مقابل ایجاد جنگ مقاومت کرده و با آن به شدت مخالفت کنند.
- روشنفکران، استادان دانشگاهها، دانشجویان، جوانان کشورهای جهان را علیه جنگ بسیج کنیم و مسئله صلح در ایران و افشاء سیاستهای ضد حقوق بشری و غیرانسانی حکومت جمهوری اسلامی را مسئله روز کنیم.
* Combat pour la paix et contre le régime dictatorial de la République Islamique en Iran
21/01/2007
Par: Farhang GHASSEMI