ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 09.12.2024, 11:25
ستایش گام پایانی بشار اسد

ایاز آسیم

بشار اسد، دانش‌‌آموختۀ رشتۀ پزشکی در کشور انگلستان، هنگامی که پدرش حافظ اسد در سال ۲۰۰۰ میلادی، درگذشت، به جای پدر به ریاست کشور سوریه رسید. بشار در آن زمان ۳۴ ساله بود و بر پایۀ قانون اساسی، کسی می‌‌توانست رئیس جمهور شود که دست کم چهل ساله باشد. ازآنجاکه حکومت در کشورهای دیکتاتوری، ارثی است، سران قدرت در سوریه، چندی کوشیدند و قانون اساسی را بازنگری کردند تا پسر حافظ اسد بتواند جانشین پدر شود.

بشار اسد با آنکه در دانشگاه‌‌های غربی دانش آموخته بود و با ساختارهای بهینۀ کشورداری در جهان نوین آشنا بود، بی‌‌آنکه بنگرد مردم‌‌سالاری، خواست مردم و گروه‌ها و نیازهای کشورش چیست، بر تخت بادآوردۀ قدرت نشست. ازآنجاکه جوان و کمی هم جهان‌‌‌دیده بود، نخست سخن از به‌‌سازی و نوسازی و آزادی به میان آورد و روزنۀ امید گشود. شاید با آنکه برگزیدۀ مردم نبود، به‌‌‌راستی در پی پیشرفت و آبادانی و آزادی بود، ولی او از سه سو گرفتار و نیازمند بود:

۱ـ واپس‌ماندگی‌های اقتصادی و فرهنگی که از فرهنگ سنتی و تنش‌های یکصد سال گذشته با امپراتوری عثمانی و سپس جنگ با اسرائیل برجای مانده بود.
۲ـ ساختاری که پدرش در چارچوب حزب بعث طی پنجاه سال در کشور برافراخته بود که کشور را به بلوک شرق به‌ویژه به روسیه نزدیک می‌کرد.
۳ـ باورهای دینی علوی که ساختار فرمانروایی‌‌اش را شیعی می‌‌نمود؛ ازاین‌‌رو، خود را به پشتیبانی و همراهی کشورهای شیعی نیازمند می‌دید.

برپایۀ این ویژگی‌‌ها او از سویی باید به نیازهای کشور و مردم خود پاسخ می‌گفت، از سویی برای ثبات سیاسی و دستیابی به سلاح، به پشتیبانی سیاسی یکی از قدرت‌های جهانی نیاز داشت؛ چنان‌‌که نیازمند پشتیبانی کشورهای هم‌مذهب نیز بود. در این زمان، روسیه که از دیرباز برای جلوگیری از نفوذ غرب، برای خود پایگاهی در سوریه برپا کرده بود، از خامی و جوانی دولت بشار اسد بهره برد و آموزه‌‌های چپ‌‌گرایانه را که از زمان حافظ اسد در ساختار فرمانروایی سوری درانداخته بود، حفظ کرد.

حکومت شیعی ایران نیز که از سه دهه پیش، به‌‌دلیل حمایت حافظ اسد از ایران طی جنگ هشت ساله‌‌اش با عراق، روابط خوبی با سوریه داشت و نفت را ارزان یا حتی رایگان به سوریه می‌‌داد؛ همچنین ازآنجاکه ایران یک ارتش‌‌‌گونۀ جداگانه‌‌ای به نام «حزب‌‌‌‌الله» در لبنان برپا کرده بود که به راه ارتباطی ساده و آسانی برای رفت‌‌وآمد به لبنان جستجو می‌‌کرد و افزون بر آن در پی سیاست اسرائیل‌‌ستیزی، به دنبال گسترش پایگاه‌‌هایش پیرامون اسرائیل بود، با سرمایه‌‌گذاری‌‌‌های انبوه نظامی و اقتصادی، سوریه را به بهانۀ علوی بودن فرمانروایش و نیز به‌‌دلیل همسایگی با اسرائیل، یکی از پایگاه‌‌های اصلی و باثبات خود قرار داد.

از سویی روسیه با پشتیبانی نظامی و سیاسی ناچیز و ایران با پشتیبانی اقتصادی انبوهش از سوریه، و از سوی دیگر سران نظامی ـ سیاسی سنتی سوریه که جز قدرت و منافع شخصی خود هیچ اندیشه‌ای از مردم‌سالاری و پیشرفت در سر نداشتند، فرمان رهبر جوانش را در دست گرفتند و همۀ نویدهای اصلاح و آزادی آغازین بشار اسد به فراموشی سپرده شد. چنین بود هنگامی که در سال ۲۰۱۰ خیزش عربی از تونس، مصر، لیبی، بحرین و یمن آغاز شد، مردم و گروه‌‌های سیاسی سوری نیز برخاستند و خواهان بازنگری و دگرگونی ساختار سیاسی ـ اجتماعی و پیشرفت اقتصادی کشور خود شدند.

خیزش سوری‌‌ها به راستی گسترده بود و می‌رفت که بنیادهای فرمانروایی سنتی و ناکارآمد سوریه را دگرگون کند که ایران و روسیه، برای نگه داشتن پایگاه خود در این کشور نوپای استبدادزده، این رهبر جوان را نه تنها به نادیده گرفتن خواسته‌‌های مردمی که به سرکوب آنان برانگیختند. از سوی دیگر، کشورهای غربی و برخی از کشورهای عربی نیز با پشتیبانی از گروه‌‌های مخالف، جنگ داخلی بلندی را در این کشور دامن زدند که به ویرانی و آوارگی نیمی از جمعیت این کشور انجامید. آری، بشار اسد برجا ماند، ولی از کشور سوریه جز جنازه‌ای درحال جان کندن برجا نماند.

همچنان که گفته شد، بشار اسد که رشتۀ پزشکی خوانده و مدتی در جهان آزاد زیسته بود، با در دست گرفتن فرمانروایی سوریه، اگر به مردم سالاری نمی‌اندیشید، حتماً به توسعه و پیشرفت کشور و مردمش می‌‌اندیشید. اگر دست‌‌اندازی ایران و روسیه نبود شاید این رهبر جوان، در همان هنگامۀ خیزش مردمش تن به اصلاحاتی می‌‌داد، کشورش را درگیر جنگ ویرانگر داخلی نمی‌‌کرد و کشتی کشورش را به جایی می‌‌رساند. این سیاست روسیه و کارکرد حکومت ایران با کارگزاری سپاه پاسداران بود که از بشار اسد جوان، فرمانروایی خودکامه و خونخوار و ویرانگر ساخت.

خیزش دوم سوریه در روزهای پایانی نوامبر ۲۰۲۴ هنگامی آغاز شد، که روسیه به فرمانروایی ولادیمیر پوتین درگیر جنگ با اوکراین و ایران به فرمانروایی علی خامنه‌ای شکست خوارکننده‌ای از اسرائیل در جنگ غزه و لبنان خورده بود و افزون بر آن پایگاه‌‌هایش در سوریه به دست اسرائیل ویران شده بود. چنین بود که این دو فرمانروای جنگ‌‌افروز و خونخواره و سرکوبگر، دیگر یارای دخالت در سوریه را نداشتند و بشار اسد یا باید به جنگ داخلی دیگری تن می‌‌داد و همۀ هستی کشورش را برباد می داد و یا هوشمندانه میدان را برای مخالفانش باز می‌‌گذاشت که بار دیگر مردمش بیهوده کشته و آواره نشوند و کشورش بیش از این ویران نگردد.

از نگاه سیاسی، هرچند بشار اسد قدرت و فرمانروایی‌‌اش را از دست داد، ولی چشم‌‌پوشی از قدرت نامشروع و واگذاری آن با کمترین هزینه، ستودنی است؛ اگرچه هنوز روشن نیست آنان که قدرت را در سوریه در دست گرفته‌‌اند چه خواهند کرد و این کشور و این مردم را به کجا خواهند برد!

ایاز آسیم - دوشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۳ خورشیدی/ نهم دسامبر ۲۰۲۴ میلادی



نظر خوانندگان:


■ رژیم اسد در دوران بهار عربی مرد. از آن به بعد با تنفس مصنوعی ایران-روسیه به حضورش ادامه داد. این به مفهوم زجرکش کردن مردم سوریه در تمامی این مدت می‌باشد. بشار اسد اگر کوچکترین نگاهی به مردم و منافعشان داشت، نقش مترسک را در سالهای ۲۰۱۰ نمی‌پذیرفت و سوریه را ترک می‌کرد. همانطور که در انتهای مقاله گفته شد معلوم نیست چه سرنوشتی و چه اندازه درد و رنج بیشتر انتظار مردم سوریه را می‌کشد. آرزوی آزادی خواهان کمی آرامش و زندگی طبیعی برای مردم سوریه است.
روزتان خوش، پیروز