آقای پزشکیان در مصاحبهها و خطابههای خود بحرانی که در جامعه در رابطه با پوشش اجباری زنان، سبک زندگی و یا مهاجرات جوانان وجود دارد را پیآمد آموزش بد و ناکارا قلمداد میکند. او در مصاحبه تلویزیونی ۱۲ آذر ۱۴۰۳ در مورد لایحه حجاب میگوید “روش حل مسئلۀ حجاب باید از مدرسه شروع شود... ما اینها را که دستمان بوده نتوانستهایم آموزش دهیم”.
او چند روز پیشتر هم در گردهمایی سراسری مسئولین بسیج دانشجویی و طلاب بسیجی گفته بود که “آموزشی باید در دانشگاهها و در مدارس به دانشجوها داده بشود که اگر این دانشجو را حتی بزنی حاضر نباشد مملکت و آب و خاک خودش را ول بکند و بگوید من به خارج خواهم رفت بلکه بگوید من خواهم ماند و این مملکت را درست خواهم کرد”(ایرنا، ۲ آذر ۱۴۰۳).
از زمان انتخابات ریاست جمهوری این چندمین بار است که آقای پزشکیان مشکل کنونی حکومت با زنان و جوانان را به روش یا آموزش بد فرو میکاهد. معنای این حرف رئیس جمهور در برخورد با یک پدیده اجتماعی فراگیر و بحرانآفرین چیست؟ آیا او هم مانند کسانی که گشت ارشاد را به خیابانها فرستادند و یا “لایحه حجاب” را سرهم کردند برداشتن حجاب و خواست آزادی پوشش را نوعی “ناهنجاری”، “انحراف اخلاقی” و یا “جرم” میداند؟ آیا او با حجاب اجباری مخالف است؟
میتوان پذیرفت که آقای پزشکیان این حرفها را از سر مهربانی و خیرخواهی و برای همدردی با نسل جوان به زبان میآورد. شاید هم او به جای واکاوی ریشههای اصلی این شکاف فرهنگی و بحران سیاسی ترجیح میدهد مسئول (پدر) مهربانی باشد که کاربرد روشهای آمرانهای برای نظارت و کنترل اجتماعی یا خشونت روزمره نهادهای رسمی را زیانبخش میداند (نتیجه این مخالفت برای جامعه مثبت است). به همین دلیل است که او حرفی درباره آزادی پوشش و سبک زندگی نمیزند و نقد خود را متوجه سویه کارکردی و اجرایی لایحه حجاب میکند.
آقای رئیس جمهور، برای درک بهتر شکاف روزافزون فرهنگی میان نسل جوان و حکومت باید به سراغ کارهای میدانی در جامعهشناسی بر روی جوانان و رابطه آنها با دین و دینداری و دنیای کنونی رفت. نظام آموزشی ایران با پدیده فربهگی و تورم آسیب شناسانه (اوردوز) تربیت دینی روبروست.
از کلاس اول دبستان تا سال آخر دبیرستان، بطور متوسط حدود یک چهارم زمان آموزشی به مسائل دینی اختصاص دارد و موضوع حجاب و پوشیدگی بدن در همه سطوح در میان دانشآموزان ترویج و تبلیغ میشود.
برای محجبه کردن کامل همه دختران در ۹ سالگی “مراسم تکلیف” برپا میشود و از سال هفتم دبیرستان هم در کنار کلاس دینی، قرآن و تعلیمات اجتماعی، درسی به نام سبک زندگی اسلامی وظیفه توجیه حجاب به عنوان فضیلت دینی برتر و یا تقویت هویت دینی و درونیسازی “حیات طیبه” را به عهده دارد.
اگر با این حجم سنگین از آموزش مکتبی باز هم بخش بزرگی از نسل جدید سر سازگاری با حجاب اجباری و سبک زندگی اسلامی ندارد، مشکل شاید چیزی فراتر از انتقال ساده یک نظام ارزشی و رفتاری خاص به نسل جوان است. مشکل فقط روشها، آموزش بد و ناکارا و یا کاربست نابجای خشونت علیه شهروندان زن و مرد در جامعه نیست.
- مشکل بنیادی از سال ۱۳۵۸ به این سو درک و نوع نگاه جمهوری اسلامی به جامعه و انسان امروزی، نادیده انگاشتن أصول بنیادی جامعه مدرن مانند برابری و آزادی شهروندی، کرامت انسانی و یا وجود رابطه یکسویه آسیبشناسانه حکومت دینی با شهروندان است؛
- مشکل اصلی حکومتی است که نمیخواهد رابطه متکثر جامعه با دین، دینداری و یا بیدینی را به رسمیت بشناسد. انتخاب دین، سبک دینداری و رابطه با أصول دینی و معنویت اموری شخصیاند و حکومت حق دخالت در این حوزه را ندارد و در نتیجه نمیتواند اصل دینی مانند حجاب را که مربوط به یک خوانش از یک دین خاص میشود را به نام قانون به همه شهروندان یک کشورتحمیل کند؛
- مشکل اصلی نظام آموزشی است که یک دین حکومتی و مجموعهای از مناسک دینی تهی شده از معنویت را به صورت آمرانه و بدون حق انتخاب به نسل جوان تحمیل میکند؛
- مشکل اصلی حکومتی است که نمیخواهد شکست آشکار یکسان و خالصسازی فرهنگی در نظام آموزشی و در جامعه را در ۴ دهه گذشته ببیند و بپذیرد؛
- مشکل اصلی حکومتی است که تحمیل یک خوانش از دین کشور را به امپراطوری ممنوعیتها و تبعیضهای سیستمی رنگارنگ (جنسیتی، دینی، اتنیکی، جنسی...) تبدیل کرده است؛
- مشکل اصلی قانونگذاری درباره حجاب در مجلسی است که در آن نمایندگان همه گروههای جامعه حضور ندارند چرا که نهاد انتصابی به نام شورای نگهبان حق انتخابشدن و انتخابکردن آزادانه را از شهروندان گرفته است؛
- مشکل اصلی حکومتی است که به شهروندانش اجازه مخالفت با یک قانون ظالمانه را نمیدهد و برآن است تا برای فرونشاندن نافرمانی مدنی زنان همه امکانات اداری، امنیتی و نظامی کشور را به میدان آورد؛
- مشکل اصلی قوه فضائیه است که به جای دفاع از عدالت و حقوق مردم به نهادی خودسر و ظالم برای دفاع از حکومت و سیاستهای آن، سرکوب مخالفان و تحمیل ممنوعیتها در حوزه حجاب تبدیل شده است؛
- مشکل از بحران مشروعیت و فروپاشی اعتماد عمومی است که نظام دینی بخاطر مجموعه سیاستهای ویرانگر، ناکارایی و پاسخگو نبودن درگیر آن است؛
- مشکل اصلی کسانی هستند که به صورت ریاکارانه دین حکومتی را ابزار اقتدار سیاسی و سلطه بر جامعه کردهاند؛
- مشکل اصلی حکومت دینی است که به جای معنویت و جامعه اخلاقی ادعایی به ریاکاری مذهبی و فساد فراگیر میدان داده است؛
- مشکل اصلی فلسفه حکومتی ناسازگار با زمانه و سبک و سیاق حکمرانی ناکارایی است که سرزمین کهن ما را به چنان ورطه سقوطی کشانده که فرار از کشور به اولین آرزوی بخش مهمی از جوانان آن تبدیل شده است...
کانال شخصی سعید پیوندی https://t.me/paivandisaeed