ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 20.11.2024, 8:23
اهمیت گفتمان از «تاج‌زاده تا شاهزاده»

آرش پژوهنده

چرا نظریه راهبردی “گفتمان ملی، از تاج‌زاده تا شاهزاده” مهم است؟

گفتگوی آقایان مهدی نصیری و دکتر زیباکلام یک بار دیگر بحث تقابل یا تعامل طیف‌های متنوع و گوناگون سیاسی از اصلاح‌طلب گرفته تا مشروطه خواه را پیش روی ما قرار داده است. عنوان “از تاج‌زاده تا شاهزاده” به قدری پرسش برانگیز است که عده‌ای را بی‌مهابا به طرد و رد هر گونه امکان تعامل و گفتگو میان دو طیف اصلاح‌طلب و برانداز وامی‌دارد و عده‌ای را بر می‌انگیزاند تا مطالعه و دقت بیشتری در محتوای این گفتمان داشته باشند.

در وهله اول این پرسش به ذهن متبادر می‌شود که چرا عنوان “از تاج‌زاده تا شاهزاده” انتخاب شده است. آیا این انتخاب صرفا از روی قافیه پردازی بوده؟ و یا محتوای در خور اعتنا و قابل توجهی در پس این عنوان لحاظ شده است. در این مورد باید گفت هر چند میان دو کلمه “تاجزاده” و “شاهزاده” تصادفا نوعی شباهت و قرابت لفظی وجود دارد اما در عین حال نوعی موضوعیت محتوایی نیز دیده می‌شود. آقایان تاج‌زاده و شاهزاده هر یک به تنهایی نماینده نوعی گفتمان راهبردی سیاسی هستند که عملا رقیب یکدیگر به حساب می‌آیند.

جناب تاج‌زاده آن چنان که خود بارها گفته است یک اصلاح‌طلب است. وجه مشترک تاج‌زاده با سایر اصلاح‌طلبان در این است که براندازی را نه ممکن می‌داند و نه مفید. او بارها تاکید کرده است که هر چند اعتراضات خیابانی را حق مردم می‌داند اما بر این عقیده است که اعتراضات خیابانی هزینه بسیار دارد و منفعت اندک. و چه بسا پیامدهای زیانبار دیگری همچون احتمال هرج مرج و سوریه‌ای شدن را نیز می‌تواند در بر داشته باشد. تاج‌زاده همچون بسیاری از اصلاح‌طلبان دیگر بر این عقیده است که شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی پیش رو خود به خود جمهوری اسلامی را در وضعیتی قرار خواهد داد که ناچار به پذیرش اصلاحات خواهد شد. البته در مدار فکری ایشان غیر از “انتظار برای اصلاح”، روشنگری، چانه‌زنی و گفتگو هم می‌تواند نقش مهمی در تغییر اوضاع سیاسی کشور داشته باشد. اما سوال اینجاست که “پس تفاوت تاج‌زاده با سایر اصلاح‌طلبان چیست؟”

تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ اصلاح‌طلبان به طور عمده هیچ سخنی از تغییر و اصلاح قانون اساسی بر زبان نمی‌‌آوردند. آنها بر این عقیده بودند که با همین قانون اساسی موجود می‌توان به تفاسیر دموکرات منشانه تری دست یافت که سویه‌های جمهوری خواهی آن قوی‌تر و فربه‌تر باشد. تاج‌زاده در میان اصلاح‌طلبان تقریبا اولین کسی بود که اعلام کرد خود قانون اساسی می‌بایست اصلاح شود. از این رو در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ نامزد شد و اعلام کرد که قصد دارد در صورت پیروزی در انتخابات از طرف مردم با شخص رهبر جمهوری اسلامی گفتگو کرده و ایشان را متقاعد نماید که زمان تغییر، اصلاح و بازنگری قانون اساسی فرا رسیده است. در واقع ایشان می‌کوشید که از طریق یک راهکار قانونی، تنها مرجع تصمیم گیرنده برای تغییر قانون اساسی یعنی شخص رهبری را متقاعد نماید که طرح “اصلاحات ساختاری” را بپذیرد. در واقع وی می‌کوشید انتخابات ریاست جمهوری را عملا به یک رفراندوم برای تغییر قانون اساسی مبدل کند. در هر حال هر چه بود جناب تاج‌زاده در انتخابات ریاست جمهوری رد صلاحیت و پس از چندی دستگیر و روانه زندان شد.

هر چند جناب تاج‌زاده تا کنون هیچ توضیحی نداده است که آیا هنوز هم به همان مدل پیشنهادی “اصلاحات ساختاری” پایبند است یا خیر؟ اما چنین به نظر می‌رسد که نزد ایشان همچنان در بر همان پاشنه سابق می‌چرخد. همچنین بر ما معلوم نیست که آیا ایشان هنوز هم به پرهیز از حضور خیابانی مردم معترض باور دارد یا خیر. هر چند آقایان میرحسین موسوی و خاتمی کمی دیرهنگام و مدتی پس از انتخابات ۱۴۰۰ درباره ضرورت تغییر قانون اساسی اظهارنظرهایی کردند اما به نظر می‌رسد پرونده “اصلاحات ساختاری” همچنان روی زمین افتاده و هیچ کس مسئولیت پیگیری و تداوم آن را بر عهده نمی‌‌گیرد. با این حال پروژه “اصلاحات ساختاری” این قابلیت را دارد که بدون تاج‌زاده هم به راه خود ادامه دهد. راهی که دیگر مسیرش از صندوق انتخابات ریاست جمهوری نمی‌‌گذرد بلکه می‌تواند متکی بر روش‌های دیگری از جمله اعتراضات خیابانی باشد.

از طرف دیگر جناب شاهزاده و طرفداران ایشان بر این عقیده هستند که اساسا مدل اصلاحات از هر نوعی که باشد در غالب جمهوری اسلامی جواب نمی‌‌دهد و جز براندازی راه حل دیگری پیش روی ما نیست.

با این تفاسیر این سوال بوجود می‌آید که “با وجود چنین اختلافات عمیقی بین تاج‌زاده و شاهزاده طرح گفتگو چه معنا دارد و چه فوائدی می‌تواند داشته باشد؟”

جناب مهدی نصیری در تعریف نظریه راهبردی “گفتمان ملی، از تاج‌زاده تا شاهزاده” چنین توضیح داده‌اند که “منظور از این طرح فقط گفتگوی دو نفر آدم با نام‌های تاج‌زاده و شاهزاده نیست. بلکه منظور گفتگوی تمامی گروه‌ها و شخصیت‌های فعال سیاسی که به چهار اصل دموکراسی، سکولاریزم، حقوق بشر و تمامیت ارضی ایران باور دارند می‌باشد. البته از آنجایی که سه اصل دموکراسی، حقوق بشر و سکولاریزم ریشه مشترک داشته و لازم و ملزوم یکدیگر هستند نگارنده بر این عقیده است که چهار اصل نام برده توسط جناب نصیری به دو اصل دموکراسی و تمامیت ارضی ایران خلاصه شود. چرا که دموکراسی طبیعتا در دل خود حقوق بشر و سکولاریزم را هم دارد. البته جا دارد که در اینجا به مدل پیشنهادی دکتر عبدالکریم سروش مبنی بر رعایت حداقلی احکام شرعی در چارچوب احکام حکومتی که در واقع مدل بسیار رقیق شده‌ای از حکومت اسلامی است نیز اشاره گذرایی داشته باشیم.

علاوه بر این توضیحات لازم است یک اصل دیگر با عنوان “تعیین سرنوشت کشور بر اساس انتخابات مجلس موسسان قانون اساسی” را نیز به دو اصل فوق اضافه کنیم. بنابر این می‌توان گفت گفتمان ملی “از تاج‌زاده تا شاهزاده” عبارت است از گردهمایی و گفتمان سرنوشت ساز میان تمامی گروه‌ها و شخصیت‌های سیاسی که به سه اصل “دموکراسی، تمامیت ارضی ایران و تعیین مدل حکومت آینده بر اساس مجلس موسسان قانون اساسی” باور دارند.

به‌رغم تمام این تفاسیر شکاف میان آقایان تاج‌زاده و شاهزاده همچنان باقی است و شاید عده‌ای این سوال را مطرح کنند که اساسا طرح گفتگوی شاهزاده و تاج‌زاده چه ضرورتی دارد؟ از نظر اینجانب اصل و محتوای این طرح همان “گفتمان ملی” است. حالا چه با شاهزاده و تاج‌زاده و چه بدون شاهزاده و تاج‌زاده. اما تاکید بر نام این دو نفر خالی از حسن نیست. همانطور که گفته شد تاج‌زاده و شاهزاده از نظر راهبردهای سیاسی نماینده دو قطب رقیب در مقابل یکدیگر هستند. بنابر این در این گفتمان تلاش می‌شود تا در حد امکان گروه‌های سیاسی مختلف و متنوع و بعضا دور از هم که به سه اصل فوق باور دارند شرکت داده شوند.

دوما قرار نیست که آقایان نام برده تا ابد بر سر یک عقیده بمانند. این گفتگو‌ها در پی دست یابی به یک راه حل جامع با توافق حداکثری است. بنابر این هر یک از طرفین ممکن است پس از برگزاری گفتگو‌ها در عقاید و نظرات خود تجدید نظر بکنند.

سوما حداقل حسن چنین گفتمانی این است که همه گروه‌ها و شخصیت‌های سیاسی ضمن بیان عقاید و نظرات خود درباره راهکارهای پیشنهادی دیگران به نقایص و معایب راهکارهای پیشنهادی خود نیز پی می‌برند. مهمتر از آن این که توده‌های مردم و خصوصا اقشار فرهیخته و فعالان سیاسی درک بهتر و شفاف‌تری نسبت به وضعیت سپهر سیاسی کشور ایران به دست می‌آورند.

و در نهایت این که برپایی چنین گفتمانی می‌تواند بیش از پیش تجزیه‌طلبان را در انزوا قرار داده و از کانون توجه برخی اقشار جامعه دور سازد. یادمان باشد که گزینه “تمامیت ارضی ایران”، شعار مطلوب و آرمانی تمامی گروه‌های ایران دوست و میهن‌پرست است. بنابر این گفتمان تجزیه طلبی به طور طبیعی در دل چنین گفتمانی قرار نمی‌‌گیرند. دستیابی به راه حل‌های مشترک و نزدیک تر می‌تواند بازه زمانی و کیفیت انتقال قدرت از ساختار کنونی به ساختار جدید (چه در غالب اصلاح قانون اساسی و چه در غالب براندازی) را تسهیل کرده و فرصت را برای عناصر جدایی خواه و تجزیه طلب به حداقل برساند.

با توجه به قرار گرفتن کشور در وضعیت جنگی و احتمال بروز درگیری‌های گسترده و پر خسارت میان ایران و اسرائیل و همچنین روی کار آمدن ترامپ در آمریکا و همچنین احتمال قریب الوقوع اعمال سیاست تعدیل قیمت حامل‌های سوخت در دولت پزشکیان احتمال بروز مجدد اعتراضات گسترده خیابانی در شهرهای ایران را افزایش یافته است. در چنین شرایطی طبیعتا احتمال رخ دادن هر یک از دو گزینه سرنگونی یا عقب نشینی جمهوری اسلامی نیز تقویت می‌شود. از آنجایی که امروزه هیچ گونه امکانات نظر سنجی برای تعیین عده و عده طرفداران دو نظریه “اصلاحات ساختاری” و “براندازی” وجود ندارد بهتر است پیشاپیش هر دو گروه خود را برای احتمالات پیش رو آماده سازند.

همانگونه که در اعتراضات زن، زندگی و آزادی شاهد بودیم به‌رغم حضور پرشور و فداکارانه بسیاری از مردم در عرصه خیابان بسیاری دیگر از مردم (که به قشر خاکستری موسوم هستند) حاضر به همراهی و همدلی با هم وطنان معترض خود نشدند. این عدم همدلی الزاما ناشی از ترس و بزدلی نیست بلکه می‌تواند حاکی از دغدغه‌ها و نگرانی‌های جدی میهن پرستانه و ترس از بروز هرج و مرج و فروپاشی اجتماعی و سرزمینی باشد.

بنابر این پیگیری دو هدف براندازی و اصلاحات ساختاری در غالب اعتراضات خیابانی به طور همزمان نه تنها امکان‌پذیر است بلکه می‌تواند انگیزه بیشتری برای حضور قشر خاکستری در کناز معترضان خیابانی ایجاد کند. در نهایت این خود مردم هستند که می‌توانند تشخیص بدهد کدام هدف را دنبال بکنند. این خود مردم هستند که می‌توانند تشخیص بدهند اعتراضاتشان را تا مرحله به ثمر نشاندن “اصلاحات ساختاری” پیش ببرند یا تا مرحله “براندازی”.



نظر خوانندگان:


■ آقای پژوهنده عزیز. این ضرورت کاملأ دیده می‌شود که همانطور که نوشته‌اید، در حد امکان، گروه‌های سیاسی مختلف و متنوع شروع به تبادل نظر و گفتگو بکنند. گسترش «فرهنگ مذاکره و گفتگو» در عین حال انگیزه و دلگرمی بیشتری برای حضور قشر خاکستری در بحث‌ها و جزئیات مسائل اجتماعی فراهم می‌کند. اساس و پایه این فرهنگ، عبارت از این است که هر گروهی «موجودیت» گروه‌های فکری دیگر را به رسمیت بشناسد و از فرهنگ «تک‌صدایی» فاصله بگیرد.
با احترام. رضا قنبری. آلمان


■ این تعریف و تقسیم بندی از جبهه مردمی و مخالف جمهوری اسلامی ضرورتا درست نیست، یا دست کم تمامی حقیقت نیست. این تعبیر کلی که گویا همه باید از آن تبعیت کنند “برانداز یا اصلاح‌طلب” است. در حالی که می‌توان تقسیم‌بندی‌های موجه‌تری نیز قائل شد. برای مثال عقایدی که معتقد به “تغییر از بالا” هستند، در مقابل نظراتی که “حضور و کنش مردمی” را رمز رسیدن به ابتدای جاده دمکراسی می‌دانند. گروه اول می‌توانند از درون اصلاح‌طلبان باشند که تغییر نظر سران رژیم را روزنه آزادی مردم ایران می‌دانند و یا افرادی که سرنگونی بوسیله جنگ و بدست امریکا و اسرائیل را راه سعادت مردم میدانند. در طرف دیگر نیروهایی که خود را ملزم به احترام برای عقاید گوناگون می‌کنند و معتقدند که جبهه (تشکیلات) اپوزوسیون باید “اعتراضات مردمی” را بصورت مقاومت منفی و تشکل‌های صنفی سازماندهی کند.
آنها که “اعتراضات مردمی” را مساوی شورش و اغتشاش می‌دانند به مورد سوریه (و شاید لیبی) تکیه می‌کنند. باید گفت که چنین خطری دور از واقعیت نیست. اما با دست بدامان رژیم شدن چیزی از احتمال این خطر کم نمی‌شود. تنها اتحاد اپوزسیون که به صدای مردم تبدیل شود میتواند مانع از فروپاشی اجتماعی گردد.
سپاس از پژوهنده و قنبری گرامی برای تاکید بر ” تبادل نظر و گفتگو و گسترش «فرهنگ مذاکره و گفتگو» ” که سازنده و سودمند است.
با آرزوی سلامتی, پیروز.