بیش از اینکه پوتین یا ترامپ را خطری برای ایران بدانم آزادی عمل و اعمال قدرت، بدون کوچکترین کنترلی، از سوی پایداریها و تندروها را خطرناک برای آینده نزدیک کشورمان میدانم. من آقای پزشکیان را هرگز امیدی برای راهحلهای کلان نمیدیدم ولی این امید را داشتم که او در چارچوب اختیارات بسیار محدودی که داشت بتواند به عنوان یک جادهصافکن، آغازی باشد برای پیمودن مسیری به سوی تغییرات و پیشرفتهای آهسته و گام بهگام.
حتی اقدامات و برنامههائی را که در جهت محدود کردن گشتهای ارشاد، برگرداندن استادان اخراجی دانشگاه به کار سابقشان و بهخصوص تنشزدائی در روابط بینالمللی و بهبود وضع بسیار وخیم اقتصاد کشورمان اعلام و حتی آغاز هم نموده بود، به سر انجام که هیچ، ولی حتی قادر نشد اقلا چند گامی به جلو ببرد. من خود زمانی که برنامه اقدامات آماده به اجرایش را منتشر کرد، با شادی در پخش آن شرکت کردم.
همینطور که در اینجا ملاحظه میکنید من یک حداقل نازلی را برای اجرای برنامههای پزشکیان قائل بودم. چون در کشوری که در صد سال اخیر، هر دورهای را که بعد از یک انقلاب، کودتا و یا براندازی شروع کردیم باز با یک انقلاب یا کودتای دیگر مجددا سرنگون کردیم، مردم این کشور قادر نبودهاند دموکراسی و استمرار آن را تجربه کنند. ناچار ملت ما هیچگاه تغییر رژیمها را به صورت آرام و بدون هزینه شاهد نبوده. پس عجیب نیست اگر نتیجه و سر انجام انقلابها و کودتاهای مستمر، منجلابی به تمام معنی به نام جمهوری اسلامی باشد.
تمام تغییرها و عبور از دیکتاتوری به دموکراسی در جهان، اکثرا با همکاری و بعضا حتی با حمایت از سوی حاکمیت، موفق بوده. همانطور که سعید مدنی، زندانی در مازندران، در همین “ایران امروز” به درستی اشاره کرده ابتکار تغییر ساختار، از رژیم فرانکو، در اسپانیا، به سوی دموکراسی با پشتیبانی جانشین او، پادشاه جوان اسپانیا، موفق شد. با این توضیح که جامعه مدنی و سیاسی اپوزیسیون در آن کشور نیز از سازماندهی برای قبول مسئولیت برخوردار بود. من میتوانم به نمونههای دیگری هم از پرتغال و اروپای شرقی اشاره کنم که حاکمیت به نوعی در تغییر ساختار دخیل بوده.
نمونههائی را که در بالا نام بردم باعث شد زمانی که پزشکیان نوشت اقدامات او با صلاحدید رهبری انجام گرفته من شانس موفقیت او را بیشتر ارزیابی کنم. حالا از دو حال خارج نیست، یا رهبر برای تشویق پزشکیان به تلاش برای جلب حمایت غرب، وعده و وعیدهائی داده ولی از عهده تندروها و کنترل آنها بر نمیآید یا این که جناب رهبر دودوزه بازی کرده هم تندروها را راضی نگه میدارد و هم پزشکیان را امیدوار.
آقای محمد فاضلی در بحثی که با خانم وسمقی داشت در جواب ایرادهای خانم وسمقی گفت “تمام جوامعی که دچار تغییر و تحول شدهاند بعد از سالها، باز هم آثار و علائم زیادی از دوران قبل از تحول با خود دارند”. به افریقای جنوبی و چین اشاره کرد که سیاهان هنوز که هنوز است به رفاهی که سفیدها دارند دست نیافتهاند و چین هنوز به دموکراسی دست نیافته. منظورش این بود که تغییر و تحول کامل نیاز به زمان دارد که در این مورد من با او موافقم، ولی بعد از خانم وسمقی میپرسد آیا گشت ارشاد هیچ تغییری نسبت به گذشته نکرده؟
چه نمونه بدی را مثال زد. در همان زمانی که این را میگفت در اصفهان خانمهائی که روسریشان مطابق میل گشت ارشاد نبود پیامک دریافت کرده و مورد اخطار قرار گرفتند. در شهرهای بزرگ ماموران اتومبیلها را متوقف میکردند و به بانوان اخطار میدادند که مراقب پوشش و حجاب خودشان باشند. و یا پاره کردن لباس آهو دریایی و عکسالعمل شجاعانه او که منجر به بستری کردن!!! او در بیمارستان امراض روانی شد.
تا آنجا که اطلاع دارم هیچ یک از استادان اخراجی نیز سر کار سابق خودشان باز نگشتند حتی یکی دوتا هم اخراج شدند.
آقای پزشکیان در سیاست خارجی با بیشترین ناکامی روبرو شد. بهظن من جمهوری اسلامی غربیها را احمق تصور کرده. از یک سو پزشکیان در نیویورک منادی پیام صلح، همکاری و مراوده بود ولی از سوی دیگر در همان پیام از حماس و حزبالله حمایت میکند و پوتین هم پیام میدهد که روسیه و ایران پیمان امنیتی امضاء خواهند کرد. یعنی در حقیقت ایران با روسیه و کره شمالی هم پیمان میشود. خب نتیجه چنین بندبازیهای ناشیانه، حمایت اتحادیه اروپا از تجزیه سه جزیره از سرزمین مادر (یعنی ایران) میگردد، وطبیعی است که با ورود ترامپ به صحنه سیاست، برگشت غرب به برجام از محالات است، که دود چنین اشتباهات به چشم مردممان میرود که در اثر تحریمها در بدترین شرایط زندگیشان به سر میبرند.
ما در زمان شاه با تمام دنیا روابط دوستانه داشتیم، یادم هست اگر در اروپا برای تعطیلات به جنوب اروپا میرفتیم و دارای پاسپورت ایرانی بودیم فرش قرمز زیر پایمان پهن میکردند و حتی در زمان خاتمی و روحانی روابطمان با دنیا بد نبود ولی رهبر برخلاف نظر ظریف و روحانی با توافق با غرب موافقت نکرد و از همانجا سقوط اقتصادمان به پائین آغاز و هنوز هم ادامه دارد.
حالا که سرزمینمان در بدترین شرایط، از هر لحاظ، قرار دارد تعجب من از سکوت و غیبت اصلاحطلبان میباشد که با وجود حضور یک اصلاحطلب در راس امور (هر چند هم بیاختیار) او را تک و تنها گذاشته و اجازه میدهند که آدمخورهای تندرو او را ببلعند. نه بیانیهای، نه سخنی نه نوشتهای، اصلا مثل این که آنچه در این کشور اتفاق میافتد ربطی به آنها ندارد.
کشورمان در سرازیری یک سقوط قرار گرفته، خدا میداند کی به لب پرتگاه میرسیم. فاجعهای که در راه است فقط گریبانگیر رژیم نخواهد شد، بلکه جامعه مدنی ایران هم که در حال شکوفائی میباشد منهدم میشود.
آقای خاتمی در اوایل جنبش مهسا از جوانان، زنان و حتی مهسا یاد کرد، حتی پزشکیان هم از آنچه بر سر مهسا آمد اعتراض و انتقاد داشت (پیش از انتخابش). آقای ظریف و یارانش به نفوذ روسیه در ایران علنا اعتراض داشتند. حالا، هم از لحاظ داخل کشور و هم از لحاظ بینالمللی تمام مواردی که اصلاحطلبان به آن اعتراض داشتند به همان شدت گذشته، شاید هم بیشتر، در حال انجام است ولی صدائی از اتاق خواب اصلاحطلبان به گوش نمیرسد.
اعدامها را همه هفته به تعداد زیاد (نه فقط تبهکاران) باید شاهد باشیم. سختگیریها در تمام موارد دوباره شدت یافته ولی آقای پزشکیان و اصلاحطلبان متاسفانه پنبه در گوششان گذاشتهاند. گفتگوی پزشکیان و پوتین در مسکو بیشتر جنبه مغازله داشت تا گفتگوی سیاسی. زمانی که پوتین با لبخند بطور آهسته در گوش پزشکیان گفت “هیچ دو نفری مانند ما همنظر نیستند” آقای بزشکیان لبخند تائید زد. چند خبرنگار غربی این زمزمه درگوشی را شنیدند و منهم در تلویزیون هلند دیدم. حالا پزشکیان فکر میکند سیاستمداران غرب با دیدن و شنیدن چنین صحنههائی برای پیامهای صلح و تفاهم او پشیزی ارزش قائلند؟
مایک ایوانز مشاور ترامپ علنا اعلام نمود که ترامپ از او خواسته مقدمات یکسره کردن تکلیف ایران را با همکاری نتانیاهو جوری آماده و سازماندهی کند که به مجرد شروع وظیفه ریاست جمهوریش بتواند وارد مرحله عمل شود. رژیم باید از این حداقل شعور و آگاهی برخوردار باشد که نمیتوان در داخل بدون مهابا کشت و کشتار و غارت کند و در خارج، پیمان مودت با کثیفترین دولتها منعقد کند بدون این که تبعات خطرناکی برای سرزمین و مردممان را باعث شود.
من به نیات خیر و مثبت پزشکیان اعتقاد دارم و او را از جنس دیگری میپندارم تا تندروهائی که کشورمان را به لب پرتگاه میبرند. منتها او با علم به این که جامعه مدنی در ایران رشد فوق العادهای در مقایسه با دوران خاتمی دارد نتوانست با اتکاء به این کشتزار مناسبی که برای کشت ایدههایش داشت حتی یک هزارم پیشرفتهای، بهخصوص، فرهنگی و اقتصادی زمان خاتمی را داشته باشد. جامعه مدنی سرزمینمان زندهتر و فعالتر از هر زمانی میباشد. اعتراضها اعتصابها و تظاهرات بازنشستگان، کارگران، پرستاران و حتی زندانیان سیاسی روز بهروز شکل وسیعتری بخود میگیرند. در این میان پزشکیان و اصلاحطلبان به جای اینکه حامی و پشتیبان این جنبشهای مسالمتآمیز باشند مثل این که دچار برق گرفتگی و بیتفاوتی شدهاند.
پزشکیان با آشنائی که به خصلت پلید تندروها دارد باید در توافق با رهبری ضمانتهای محکمی برای اجرای برنامههایش میگرفت و نه اینکه با یک توافق آبکی برای “وفاق” خودش را بیشتر درگیر یک “نفاق” کند که بازندهاش بیشتر از همه خودش خواهد بود.
دغدغه من بیش از همه ترس از این واقعیت است که چنانچه اصلاحطلبان (که دیگر در حقیقت اصلاحطلب نیستند بلکه آنها در حقیقت تغییرطلب یا تحولطلب میباشند) قادر نباشند باعث تغییر یا تحولی در سیاست و کردار و رفتار رژیم با مردم خودش و دنیای بیرون گردد، چون کارد به استخوان توده مردم رسیده دچار یک خشم خونین و خارج از کنترل شویم که عاقبتش در چارچوب افکار ما نمیگنجد. خوشبینی و انتظاری را که راستگرایان کشورمان از بیبی داشتند بیش از یک آرزو و رویا نبود. حالا دل خوش کردهاند به پیامی که ترامپ برای بیبی فرستاده و ظاهرا تصمیم جدی برای یک اقدام قاطع بر علیه ایران را دارند.
حدود دو سال است که اسرائیل تصمیم به حذف حماس از غزه و آزادی اسیر شدگان را دارد ولی باز شاهد حملات جدیدی برای سرکوب سران حماس میباشیم. با این حساب وقتی اسرائیل تمام غزه را با خاک یکسان کرده و باز هم بعد از دو سال هنوز سران حماس زنده و حتی فعال میباشند چطور میتوانند سرزمینی به وسعت ایران را از جمهوری اسلامی پاک کنند. برای اینکه هموطنان سلطنتطلبمان بیش از این شادی نکنند، تا آنجائی که باخبر شدیم هدف، بمباران و تخریب هدفهای نظامی ایران میباشد نه تغییر رژیم.
جناب پزشکیان، در صورت وقوع حوادث ناگواری که در انتظار سرزمینمان میباشد، مقصر اصلی فقط و فقط رژیم حاکم بر ایران است. ولی مطمئن باشید، بر خلاف نیتتان، نام شما به عنوان شریک جرم که سکوت کردید و فقط شاهد وقوع حادثه بودید، برده خواهد شد و اصلاحطلبان هم جوابگو خواهند بود که چرا ساکت، تماشاچی فاجعه بودند.
واقعا نمیدانم چه معجزه یا اقدامی قادر است از وقوع جنگ یا انقلاب و اغتشاش خودداری کند. با عواقبی که هر جنگ یا انقلاب به دنبال داشته نگران سرنوشت میهنم و مردم سرزمینم میباشم. وقتی به تصویرهای انقلاب ۵۷ نگاه میکنم مو به تنم راست میشود. تصویر محاکمه سپهبد جهانبانی فرمانده نیروی هوائی و حکم اعدام او، اعدام هویدا و دولتمردان رژیم پهلوی، بهخصوص اعدام زجرآور بانوی فرهیخته فرخرو پارسای که طناب دار پاره میشود و او را تیرباران میکنند. زن مسنی که خدمتکار خانواده پهلوی بود، دو گردنکلفت دو دستش را گرفته بودند و گردنکلفت سومی با مشت به صورتش میکوفت. یکی از ساختمانهای متعلق به خانواده پهلوی را آتش زده بودند، خدمتکار نگونبخت که از خانه به بیرون فرار کرد دوباره او را به درون آتش هول دادند. یا فرد نگونبختی را که به جرم همکاری با ساواک در یکی از پارکهای رشت حلقآویز کرده بودند و در حالی که نیمهجان بود یک سیگار روشن را داخل نافش کردند و هزاران نمونه وحشتناک دیگر. از تلفات و ضایعات جنگها در اروپا، خاورمیانه و هر کجای دیگر که حتی قابل تصور نیست.
اشتباهی که نتانیاهو در غزه مرکب میشود برای انتقامگیری از جنایات حماس در ۷ اکتبر، جنگی را شروع کرده که حتی در صورت پیروزی، نسلی که زنده میماند مملو از خشم نسبت به اسرائیل خواهد بود و چه بسا حماس دیگری متولد شود بسیار خشن تر، که فقط خواهان انتقام میباشد.
میترسم، میترسم که شاهد یک جنگ یا انقلابی باشم که منتج به مردم زجر دیده، و مملکتی گردد که بیشتر شبیه یک خرابه تا یک مملکت باشد. و مقصر فقط و فقط جمهوری اسلامی خواهد بود و مبنای فاجعه هم، انقلاب سال ۵۷.
فراموش نکنیم که هر جنگ و انقلابی، باعث بیداری خوی و غرایض پلید و جنایتکار میشود که فقط خون مییطلبد، خون.
آرزویم؟ نه جنگ و نه انقلاب. به امید شکوفائی هرچه بیشتر جامعه مدنی و تغییر آرام به سوی ایران آزاد و ابادمان.
داریوش مجلسی. نوامبر ۲۰۲۴.
■ درود برشما جناب مجلسی عزیز و دوست داشتنی
هشدارهای جنابعالی جدی، نگران کننده و قابل تامل است اما شخصا معتقدم: علیرغم شرایط نگران کننده ای که وجود دارد، اتفاق خاصی نخواهد افتاد و جامعه ایرانی با دکتر پزشکیان، گذار نسبتا آرامی را طی خواهد کرد
یکم: نظام در اوج ضعف است و ترس و وحشت از سرنگونی، سرتاپای رهبر و سرداران سپاه را فراگرفته است
دوم: فلیترینگ و اف ای تی اف، حداکثر تا پایان سال جاری حل خواهند شد، سختگیری های حجاب زنان، کمتر شده و کمتر خواهد شد
سوم:قریب به یقین ایران به اسرائیل حمله نخواهد کرد زیرا با آمدن ترامپ، وحشت خامنه ای وسپاه، بیشتر شده است
چهارم: استبداد دینی راهی جز تسلیم وعقب نشینی نخواهد داشت و به نظرم با ترامپ نیز مذاکره خواهند کرد، تحریم ها برداشته خواهد شد، رضایت مردم نیز از دکتر پزشکیان افزایش خواهد یافت
پنجم: علی خامنه ای مرگش فرا رسیده و قریب به یقین، فرزندش رهبر خواهد شد و شاهد بن سلمان دوم خواهیم بود! اصلاحات حداقلی شروع خواهد شد و به اصلاحات حداکثری، ختم خواهد شد و در یک تحلیل کلان معتقدم: بزودی یعنی حداکثر تا ۵ سال آینده، شاهد رنسانس ایرانی خواهیم بود...
ارادتمند و دوستدار شما: محمد علی فردین
■ مجلسی عزیز. دل نگرانی های شما به همه ایرانیان تعلق دارد. یک نتیجه گیری بسیار کلی و علمی از نیم قرن حاکمیت جنگطلب و ضدانسانی جمهوری اسلامی بیتردید خروجیهای فاجعهآمیز خواهد بود. مگر: الف. و ب. و ج. متحقق میشد که هیچکدام نشده یا بسیار ناقص است.
در مواجهه با آینده نامعلوم و طوفانی، بزرگترین فقدان عدم وجود تشکیلات سیاسی است که همه یا اکثر آزادیخواهان آنرا مجرا و سخنگوی خود بدانند. تشکیلاتی که هم در جنبش مردم ایران وزنی داشته باشد و هم از شناخت و اعتبار بین الملی برخوردار باشد. وجود چنین تشکیلاتی میتوانست در تمامی معادلات تاثیرگذار باشد، چه داخلی و چه بین المللی. حتی در رفتار اصلاح طلبان و دولت پزشکیان میتوانست اثر بسیار مثبت داشته باشد. اینکه “تا به امروز نشده، پس امیدی به آینده نیست” یا “دیگر دیر شده” و یا “زمینه برای چنین همگرایی وجود ندارد” هیچکدام بهانه خوبی نیست. ایران نیاز به آزادیخواهانی دارد که بصورت سیاسی-حرفهای قدم به میدان بگذارند، این میدان نیاز به از خود گذشتگی دارد، در ابعاد وسیع.
با آرزوی سلامتی ، پیروز.
■ مهمترین وعده انتخاباتی پزشکیان رفع تحریم ها، برقراری رابطه با شرق و غرب عالم و جمع کردن بساط بخور بخور کاسبان تحریم بود، بقیه وعده ها از نظر من مشتقات همان وعده اصلی هستند. شکست و یا پیروزی دولت پزشکیان به عملی شدن وعده اصلی انتخاباتی دولت ایشان بستگی دارد ، در صورت ناکامی دولت در رفع تحریمها آقای پزشکیان هم مانند رئیس جمهور های سابق به تدارکاتچی همان کاسبان تحریم تبدیل خواهد شد. شکست دولت پزشکیان به معنی تقویت جایگاه کاسبان تحریم در حاکمیت، وخیمتر شدن شرایط اقتصادی و در نتیجه امنیتی شدن بیشتر فضای کشور خواهد بود و در چنین شرایطی رفع فیلترینگ و بازگشت اساتید اخراجی محلی از اعراب نخواهد داشت. بیهوده نیست که خبر دیدار ایلان ماسک و سفیر ایران در سازمان ملل آب به لانه مورچگان و کاسبان تحریم انداخته است، آنها به خوبی میدانند که در صورت رفع تحریمها منابع مالی آنها مسدود شده و قدرت آنها در حاکمیت تحلیل خواهد رفت.
کمال حسینی
■ عزیزان فردین، پیروز و حسینی. در رابطه با پیش بینی آقای فردین، جانا سخن از زبان ما میگوئی. ولی دوست عزیز امکان واقعی شدن پیش بینی بسیار مثبت شما وجود دارد ولی فراموش نکنید تندروهای خطرناکی در تاریک خانههای وحشت وجود دارند که دارای امکانات و قوت زیادی هم میباشند که در راه عملی شدن پیش بینی شما چالشهای زیادی ایجاد میکنند. اگر چنین شود آرزوی قلبی من هم هست ولی متاسفانه قدری خوش بینانه است.
آنچه که آقای پیروز به درستی یک نقص و کمبود واقعی مینامند دلیل اصلی عدم موفقیت تا کنون بوده. این مهم باید اول در داخل کشور صورت گیرد و خارج کشور سازمان داده شده از آن حمایت کند ولی همانطور که شما خودتان بهتر از من شاهد هستید کوچکترین نشانی از وقوع چنین حرکت مثبتی به چشم نمیخورد. کاملا با آقای حسینی موافقم که رفع تحریمها و برقراری رابطه با شرق و غرب میتواند بزرگترین دستاورد پزشکیان باشد. ولی آیا شما در حال حاضر چنین امکانی را مشاهده میکنید؟
با سپاس از توجه هر سه دوست، داریوش مجلسی
■ جناب مجلسی با درود. اگر خاطرتان باشد شما در جریان انتخابات ریاست جمهوری از رای دادن به پزشکیان حمایت میکردید و دوستانی هم میگفتند پزشکیان در برابر هسته سخت قدرت کارهای نخواهد بود که بتواند اصلاحاتی انجام دهد و شرکت در انتخابات بازی خوردن از رژیم است. حالا در این نوشته جنابعالی از ضعف و ناتوانی پزشکیان انتقاد کرده و اظهار ناامیدی میکنید که بتواند اصلاحاتی انجام دهد. اما نکتهای که به آن توجه نمیکنید تغییرات عمدهای است که در شرایط سیاسی ایران و منطقه از زمان انتخابات به این سو پیش آمده است. چند نکته قابل توجه است.
در آن زمان به درستی پیشبینی میشد پزشکیان بیش از یک رئیس جمهور پوششی نخواهد بود. زیرا روشن بود که تائید صلاحیت پزشکیان و بر سر کار آمدن او در واقع فریبکاری خامنهای برای خریدن زمان و افزایش مشروعیت خود بود. زیرا با روی کار آوردن مفتضحانه رئیسی شش کلاسه و عملکرد فاجعهبار دولت سیزدهم که با اصرار در خالصسازی ضعیفترین و فاسدترین دستگاه اجرایی را بر کشور حاکم کرده بود تمام شکستها و ناکامیها و فلاکتی که کشور با آن مواجه شده بود به پای خامنهای نوشته میشد مردم به درستی او را مسئول تمام گرفتاریها و بدبختیهای خود میدانستند و دولت رئیسی را اصولا یک دولت بازیچه رهبری میدانستند. برای همین هم در جنبش انقلابی زن زندگی آزادی تمام شعارها بر علیه خامنهای بود. بنابراین خامنهای با روی کار آوردن پزشکیان آنهم با پشتیبانی خاتمی و اصلاحطلبان فرصتی به دست میآورد که مسئولیت تورم و بیکاری و فلاکتهای اقتصادی-اجتماعی را به پای پزشکیان و دولت اصلاح طلبان نوشته و جراحیهای ناگزیر اقتصادی (افزایش قیمت بنزین و انرژی که با وضع فاجعه بار خاموشیهای برق اجتنابناپذیر است) را به گردن او انداخته و باردیگر خود را مخالف گرانیها و کاستیهای اقتصادی اجتماعی جا زده و در عین حال از پشت پرده مانع بهبود روابط خارجی و اصلاحات اجتماعی سیاسی و اقتصادی در داخل شود تا سر فرصت پروژه حاکمیت اسلامی خود را احتمالا با جانشینی پسرش پیش ببرد.
البته حسابهای خامنهای درست از آب در نیامد زیرا جنگ غزه و لبنان بر خلاف محاسبات اولیه او و رهبران محور به اصطلاح مقاومت با برتری اطلاعاتی اسرائیل و نفود آن در دستگاههای امنیتی رژیم، به حذف رهبری حزبالله و حماس و بسیاری از فرماندهان سپاه قدس توسط اسرائیل انجامید و ثابت شد که نیروهای موشکی سپاه که خامنهای با تکیه به آن تهدید به ویرانی حیفا و تل آویو میکرد قدرت تخریبی چندانی ندارد. بنابراین میلیاردها دلاری را که خامنهای از ملت ایران دزدیده در اجرای سیاستهای ماجراجویانه خود و ایجاد به اصطلاح محور مقاومت خرج کرده بود هدر رفت و بیدفاعی ایران در مقابل نیروی هوایی اسرائیل بارزتر شد. بدتر از همه آنکه ترامپ دوباره به قدرت بازگشت و کسی که خامنهای فکر میکرد در زبالهدانی تاریخ افتاده و او و رئیس جمهور سابق و فرماندهان بیعقل و درایت سپاه در هر فرصتی از توهین و تهدید به ترور به او خودداری نمیکردند حالا در راس بزرگترین قدرت نظامی اقتصادی اطلاعاتی جهان قرار میگیرد. طبعا خامنهای و به تبع او سران رژیم که از یک سو در مقابل اسرائیل تقریبا خلع سلاح شده و در مقابل مردم مفتضح و بیآبرو شدهاند (که فریاد نابود کردن اسرائیلشان دنیا را پر کرده بود حالا دنبال سوراخ موش هستند تا مثل هنیه و حسن نصراله کشته نشوند) و از طرفی با بازگشت ترامپ به قدرت و نقشه احتمالی او برای تغییر رژیم در ایران مواجه هستند احساس خطر و نا امنی میکنند. بنابراین در موقعیت کنونی اصولا موجودیت رژیم در معرض خطر است و مساله موفقیت پزشکیان در انجام وعدههایی که در انتخابات به مردم داده بود اصولا هم برای خود او و اصلاحطلبان حکومتی و هم برای خامنهای و اصولگرایان در درجه دوم اهمیت قرار دارد. برای همین است که در هر مناسبتی خود را طرفدار آتشبس و صلح در منطقه نشان داده (به اظهارات عراقچی و لاریجانی توجه شود) و از طرفی سعی میکنند با مذاکرات غیر علنی ترامپ را از فکر تغییر رژیم منصرف کنند.
حال که شرایط (داخلی و خارجی) نسبت به زمان انتخابات تغییر کرده اگر پزشکیان سیاستمداری توانمند، آینده نگر، زیرک، تا حدودی نیز جاه طلب بود میتوانست از موقعیت استفاده کرده و در شرایطی که خامنهای و اصولگرایان در بن بست خود ساخته گرفتار و منفعل شدهاند با یک سری اصلاحات داخلی (مانند رفع فیلترینگ، آزادی زندانیان سیاسی، منحل کردن گشت ارشاد و عدم امضای قانون حجاب اجباری، حذف بودجههای مربوط به مراکز مذهبی و تبلیغات اسلامی و غیره) و نیز متوقف کردن ارسال اسلحه به روسیه به صراحت اعلام میکرد که حاضر به مذاکره با دولت آمریکا (کنونی و آینده) بر سر مسایل هستهای، روابط فی مابین و بر قراری صلح در خاورمیانه است. و در صورت مخالفت خامنهای و هسته سخت قدرت میتوانست مسائل را با مردم در میان گذاشته و استعفاء کرده و از کار کناره گیری کند.
متاسفانه با شناختی که از پزشکیان داریم سیاستمداری در آن حد و اندازه نیست و حزب و تشکل سیاسی محکمی نیز پشت سر او قرار ندارد (اصلاحطلبانی که به او در مبارزات انتخاباتی کمک کردهاند صراحتا خواهان پست و مقام هستند و از اینکه به آنها توجه نشده گلایه مندند) و نیز در جامعه پایگاه بزرگ مردمی ندارد که از آن مانند اهرمی بر علیه مخالفان خود استفاده کند. به همین دلیل آینده کشور در هالهای از ابهام و نا اطمینانی قرار گرفته و افسردگی و سر در کمی بر جامعه حاکم شده که نمونهای از ظهور و بروز آن را را با خودکشی تاسفآور مرحوم کیانوش سنجری شاهد بودیم.
بنابراین اگر جناب مجلسی با اصلاحطلبان داخل کشور نزدیک به رئیس جمهور در تماس هستند بهتر است به گوش آقای دکتر پزشکیان این مطلب را برسانند که یک فرصتی برای ایشان ایجاد شده و ایشان میتواند از ترس و انفعال خامنهای و باندهای مافیایی که خود را اصولگرا و پایدارچی غیره مینامند استفاده کرده و شجاعت به خرج داده و اصلاحات داخلی و عادی سازی روابط خارجی را اعلام و در صورت مخالفت رهبری از کار کناره گیری کرده نام نیکی از خود در تاریخ ایران باقی بگذارند. در غیر اینصورت با این ترتیبی که پیش میرود و با تحریمهای فلج کننده ترامپ و ترورهای برنامهریزی شده نتانیاهو دلار صد هرار تومانی و تورم وحشتناک و فروپاشی اقتصادی و احتمالا هرج و مرج و آشوبهای اجتماعی دور از ذهن نیست و لعن و نفرین آن برای ایشان میماند که انصاف نیست. زیرا همه میدانیم که او نقش زیادی در این وضعیت نداشته و بانیان اصلی این وضعیت خامنهای و اطرافیان او بودهاند. اما پزشکیان نیز اکنون مسولیت دارد و باید با درک موقعیت خطیر کنونی هرچه زودتر روشن کند که چه میخواهد بکند آیا به دنبال جریان کشیده میشود یا میتواند یک جریان اجتماعی سیاسی ایجاد کرده جلو تخریب بیش از این را بگیرد؟
خسرو
■ آقای مجلسی عزیز از نگاه من ایران در آستانه تحولی بزرگ قرار دارد از یکسو بحرانهای اقتصادی و خدماتی همانند ناترازیهای مختلف که یقه حکومت را گرفته و در ابتدای شروع فصل سرما با کمبود برق وگاز اقتصاد بیمار را به حد فروپاشی رسانده و همه ساختار تولید و خدمات فرسوده شده و بدون تکنولوزی و سرمایه خارج امکان مداوا نداشته که حاکمان علیرغم درشتگوییها با وحشت مشاهده گر این سقوطاند و از طرف دیگر تلاشی اهرمهای قدرت آنها در غزه و لبنان آسیب فراوان دیده و استراتژی آنها را که عبارت از گردنکشی و امتیازخواهی از جهان خارج بوده بیاثر کرده و سر آخر روی کار آمدن ترامپ ضربه نهایی را به اعتماد به نفس آنان وارد کرده همه و همه ضرورت تغیر سیاست را که پس از روی کار اوردن پزشکیان شروع شده بود ولی با حمله اسراییل به هنیه و شروع عملیات هفت اکتبر حماس بسایه رفته دوباره احیا خواهد کرد و احتمالا با مرگ رهبر کنونی و جایگزینی فرزند او شروع یک بن سلمانیسم انجام خواهد شد تا ضمن نزدیکی با غرب امکان نرمال شدن این کشور بحران زده فراهم شودو مسلما دنیای خارج رهبر آیندهای را که ریشه در قدرت موجود داشته به شاهزادهای که هزاران اما برای کسب قدرت او وجود دارد ترجیح خواهد داد.
بهرنگ
■ تماما با گفتههای خسرو گرامی همسو و موافقم. بویژه در مورد تغییراتی که از زمان انتخابات رخ داده. اضافه میکنم که یک اثر این تغییرات غلبه جو جنگی و بالتبع به حاشیه رفتن جنبش مردمی ست که مطلوب رژیم است. اشتباهی که برخی از افراد و حتی برخی از بدنه رژیم میکند، تصور صدمه پذیرتر بودن رژیم توسط نیروهای خارجی بیش از جنبش تحول خواه داخلی است. در واقع دولت پزشکیان بیشتر میدانهایی که شاید میتوانست از آنها در جهت اصلاح طلبی استفاده کند را از دست داد. براستی که نقش مترسک داشتن این دولت عریان شده و نیازی به اثبات ندارد. پیشنهاد خسرو عزیز بهترین گزینه برای آنهاست و تاثیر مثبتی نیز در آینده جنبش دارد.
روزتان خوش، پیروز.
■ از قرار معلوم حکومت اسلامی همه را به مرگ گرفته تا به تب راضی شوند نا امیدی از پزشکیان و تایید ضمنی بن سلمانی شدن وضعیت رقتباری است که نگاه از جامعه بر تافته و خجلت زده به گدایی تغییر از طبقات فوقانی قدرت رو آورده است. وضعیت این نگاه بسان مردمی است که خواهان تغییر وضع موجود و حکومت اند ولی در عین حال نگران عدم پرداخت حقوق ماهیانهشان توسط همان حکومت هستند.
ولی بن سلمانیها نگفتهاند که چه اطلاعاتی و تحلیلی آنان را به اینجا رسانده که در بیت رهبری بن سلمانی را پرورش دادهاند. ۴۵ سال قتل و غارت و جنایت بیت رهبری و دستگاه سرکوبش و حساب رسی از این جانیان هم لابد با آمدن بن سلمان شیعه-ایرانی باید به کناری نهاده شود. دست مریزاد به کسانی که در دل شان چنین چیزی نهفته است و بر لبشان واژههای مهآلود. گذار از این حکومت یعنی انقلاب، برای حفظ نظام خود خامنهای قادر به تغییرات و اصلاح هست و احتیاجی به محلل ندارد. علت آوردن و بردن دستگاهی با نام قوه مجریه باید دیگر برای همه روشن شده باشد.
با درود سالاری
■ آقایان خسرو، بهرنگ، پیروز و سالاری گرامی.
برداشت من از کامنتهای شما عزیزان و عزیزانی که پیش از شما کامنت گذاشتند تغییر لحن و جهت نوشتههایتان بود. با وجود اختلاف نظر و حتی مخالف، شاهد یک مخرج مشترک (بجز آقای سالاری) در نتیجهگیریها بودم. اینبار همه، با دید مختلف، انتظار نوعی گرایش به تغییر را در سطح رهبری معتقدند، آقای فردین با دید مثبت و با تکیه به رشد جامعه مدنی و تحول خواه و دیگران با تکیه به درماندگی رژیم، بخصوص از لحاظ اقتصادی، و فشارهای جدی از خارج، امید به تغییر و تحولاتی در تغییر رفتار رژیم، بخصوص بعد از ظهور مجتبی در صحنه سیاسی، دارند.
من هم با شما همنظرم ولی با قدری وسواس. چالشهای زیادی در راه تغییر وجود دارد که میتواند تغییر را با مشگلات جدی روبرو کند، مانند کارشکنی و مخالفت تاریکخانههای وحشت که قادرند برای حفظ منافع غیر قانونی خودشان یک قیصریه را به آتش بکشند. سکوت عجیب اصلاحطلبان نیز میتواند در شکست حرکت به سوی تغییر نقش بازی کند. همانطور که اقای پیروز هم اشاره کرد عدم وجود یک آلتر ناتیو میتواند یک چالش بزرگ باشد. به هر حال چارهای نیست بجز اینکه همه مان امیدوار باشیم. در ضمن آقایان پیروز و خسرو پیشنهاد دادند که پیامها به اطلاع اصلاحطلبان هم برسد. سعی خودم را خواهم کرد.
با ارادت و احترام، داریوش مجلسی