مقدمه: چرا مقامات مذهبی بطور کلی و برای مثال معممین حوزوی شیعه مذهب با پوشیدن عمامه، قبا و عبا بر متمایز بودن از “عوام” اصرار دارند. پوشیدن این جامه “مقدس” چه نقشی را در مناسبات میان دستگاه “روحانیت”، “علما” و “عوام” بازی میکند؟
لباس معممین حوزوی به عنوان یکی از جلوههای کنش نمادین اقتدار دینی، نفوذ و قدرت، نقش مهمی در افزایش سیطره این گروه در مناسبات و روابطه اجتماعی جوامع دینی ایفا میکند. این پدیده، از طریق مجموعهای از فرآیندها و مکانیسمهای اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی ایجاد میشود. البته لباس معممین حوزوی، به پدیدههای دیگری نظیر القاب حوزوی نظیر آیتالله، حجت الاسلام و همچنین رفتار، ژست معین، زبان خاص، و محیط معین فیزیکی نظیر مسجد و تکیه گره خورده است. بنابراین لباس جزئی از یک بسته و مجموعه ملزوماتی است خود را به نمایش میگذارد. لباس اما بارز ترین جنبه این بسته به شمار میآید.
تقدیس و تقدس لباس و انتساب آن به پیامبر اسلام یکی از مولفههای بخشیدن اعتبار به فردی است که آنرا میپوشد. لباس اما بارز ترین جلوه بصری این بسته به شمار میآید. تقدیس و تقدس لباس معممین حوزوی و انتساب آن به پیامبر اسلام یکی از مولفههای بخشیدن اعتبار به فردی است که آنرا میپوشد. استفاده از این لباس از سوی جامعه معممین حوزوی به عنوان یک نماد قدرت و نفوذ دینی در جامعه و به ویژه اقشار سنتی- مذهبی، تاثیر قابل توجهی بر خلق و تثبیت رابطه عمودی قدرت میان “معممین حوزوی” به مثابه یک گروه اجتماعی و سایر شهروندان به عنوان “عوام” دارد.
این لباس به عنوان یک نشانه از تشخص، تمایز و اعتبار مذهبی شناخته میشود که اعتبار، مشروعیت و نفوذ مذهبی را به فرد معمم به مثابه نماینده “روحانیت” اعطا میکند و نوعی رابطه هرمی بین او و افراد جامعه ایجاد میکند. نظریههایی که این فرایند پیدایش “تشخص”، “تمایز”، “اعتبار” و “نفوذ” را توضیح میدهند. هر چند در سالهای اخیر از این اعتبار در میان اقشار طبقه متوسط نوین ایران بخصوص در شهرهای بزرگ کاسته شده است.
کنش نمادین
پوشش لباس از سوی معممین حوزوی مرکب از عَمّامه، عَبا، قَبا یا لَبّاده بهعنوان نوعی کنش نمادین (Symbolic action) تلقی میشود. کنش نمادین به رفتار یا نشانههایی اطلاق میشود که از لباس به معنای شیئ فیزیکی کلمه فراتر رفته و کارکرد آن همچون یک گفتار انتقال پیامها یا مفاهیم اجتماعی، فرهنگی، یا سیاسی است. بنابراین، پوشیدن لباس یادشده بهعنوان کنشی نمادین، نقش اجتماعی، قدرت، مرجعیت گفتمان خاص مذهبی، و اقتدار سیاسی را به گروه معینی اختصاص میدهد. در همین راستا، نظریه قدرت نمادین (Symbolic Power) که به توضیح چگونگی اِعمال قدرت از طریق نمادها، نشانهها، و کنشهای نمادین موضوعیت مییابد. این مفهوم عمدتاً توسط پیر بوردیو (Pierre Bourdieu)، جامعهشناس و نظریهپرداز برجسته فرانسوی، صورت بندی شده و گسترش یافته است.
همچنین بکارگیری القاب حوزوی مانند آیتالله و حجتالاسلام - به مثابه نماد لفظی- بهطور مستقیم به مفهوم کنش نمادین (Symbolic Action) و نقش لباس معممین در اعمال قدرت نمادین (Symbolic Power) پیوند خورده است. این القاب، در کنار لباس خاص معممین، بهعنوان بخشی از فرآیند نمادین سازی و مشروعیتبخشی به سلطه و اقتدار این گروه عمل میکنند. استفاده از این مجموعه لباس و القاب به مثابه -یک بسته – شامل کنش نمادین، به معممین حوزوی این امکان را میدهد که بهصورت نمادین در مقامی فراتر از یک شهروند عادی قرار گرفته و از منزلت و قدرت بیشتری برخوردار شوند.
بنابراین، ترکیب لباس و القاب معممین حوزوی بهطور بصری و شنیداری معممین حوزوی را در میان مخاطبین سنتی از دیگران متمایز میکنند و به او جایگاهی ویژه در مناسبات اجتماعی و دینی میبخشند. در واقعیت روزمره اجتماعی، القاب در کنار لباس، هویتی نمادین به فرد میدهند که او را بهعنوان نماینده نهاد مذهب و نقش او را به عنوان نقش برتر اجتماعی معرفی میکنند.
مفهوم قدرت نمادین
بوردیو مفهوم قدرت نمادین (Symbolic Power) را بهعنوان یکی از انواع قدرت معرفی نمود که از طریق اعمال نشانهها، نمادها، و کنشهای اجتماعی عمل میکند و با پذیرش غیرمستقیم توسط مردم، بر رفتارها و باورهای انها و در نتیجه مناسبات اجتماعی تأثیر میگذارد. بوردیو در آثار مختلف خود، بهویژه در کتابهای «تمایز» (Distinction) و «زبان و قدرت نمادین» (Language and Symbolic Power)، به بررسی چگونگی تأثیر قدرت نمادین (Symbolic Power) بر ساختارهای اجتماعی، بهویژه از طریق اعمال فرهنگی، پوشش، زبان، هنجارها و رسوم پرداخت.
قدرت نمادین در نظر بوردیو، نوعی قدرت است که بدون اعمال زور فیزیکی و از طریق پذیرش اجتماعی و طبیعیانگاری اعمال میشود. در نتیجه، افراد جامعه بهطور ناخودآگاه ساختارهای اجتماعی و نقشهای نمادین را میپذیرند و این ساختارها را بازتولید میکنند، در حالی که ممکن است متوجه سلطهای که از طریق این نمادها بر آنها اعمال میشود، نباشند. بوردیو معتقد است که نمادها از جمله لباسهای خاص، مانند لباس معممین حوزوی و کشیشان، بهعنوان ابزاری برای تحکیم سلسلهمراتب اجتماعی و توزیع قدرت عمل میکنند.
این نمادها همچنین به مثابه ابزاری برای توزیع اقتدار مذهبی و سیاسی در جامعه بکار گرفته شده و از طریق تکرار و بازتولید در فضای عمومی، به هنجاری پذیرفته شده درمیآیند. برای مثال لباس سفید یک پرستار در یک درمانگاه نقش او را در مناسبات اجتماعی تعریف نمود، و بر اساس همان تعریف نقش، اعتبار و مرجعیت او برای ارائه خدمات خاص در بازی نقشها رقم میزند. مراجعین به درمانگاه بر پایه همان نقش و اعتباری منتج از آن، پرستار را شایسته مراجعه و اعتماد تلقی میکنند. لباس معممین حوزوی هم با برجستهکردن نقش دینی و کارکرد و ارتباط روحانیون با نهادهای دینی، جایگاه آنها را در سلسلهمراتب اجتماعی تعریف میکنند.
به عبارت دیگر، لباس معممین حوزوی به عنوان نشانهای از نمایندگی نهاد دین، قدرت نمادین، به نفوذ و سیطره آنها بر مناسبات اجتماعی کمک میکند. چه مخاطبین آنها تصور میکنند، لباس معممین حوزوی با ارزشهای دینی و اخلاقی مرتبط است و به آنها این امکان را میدهد که به عنوان مراجع معتبر و قابل اعتماد در جامعه شناخته شوند. این اعتماد عمومی، پایه و اساس نفوذ و قدرت اجتماعی آنها را در میان مخاطبان سنتی-مذهبی آنها شکل میدهد.
کاربرد نظریه بوردیو در لباس و القاب معممین
لباس و القاب معممین حوزوی در ایران را میتوان با استفاده از نظریه بوردیو بهعنوان نمادی از قدرت نمادین (Symbolic Power) تجزیه و تحلیل کرد. پوشیدن این لباس نمایانگر موقعیت خاص مذهبی، اجتماعی و سیاسی است و با پوشش آنها، معممین در واقع سلطه نمادین خود را بر مناسبات اجتماعی بویژه در میان اقشار سنتی به نمایش میگذرانند.
پیر بوردیو استدلال میکند که قدرت نمادین، نوعی قدرت است که از طریق تصورات، نمادها و زبان اعمال میشود و به گونهای عمل میکند که افراد آن را به مثابه یک هنجار بهطور ناخودآگاه میپذیرند. بنابراین پوشش لباس خاص معممین و بکارگیری القاب دینی بهطور نمادین به معممین جایگاهی فراتر از دیگران میدهد.
مکانیسم و کارکرد لباس معممین حوزوی
نقش لباس در ایجاد هویت یگانه گروهی و تمایز با سایر گروهها: پوشیدن لباس خاص، معممین حوزوی را از سایر افراد جامعه متمایز میکند و به آنها نوعی جایگاه اجتماعی اختصاصی و البته متفاوت میدهد. این نوع پوشش، بر اساس نظریههای هویت اجتماعی (Social Identity Theory)، موجب میشود که معممین حوزوی به عنوان یک گروه با هویت مشخص و با سلسلهمراتب اجتماعی خاص شناخته شوند و نقش خود را بهعنوان نمایندگان گفتمان معین اجتماعی تحکیم کنند. این فرایند البته دیالکتیکی، به همزمان معممین حوزوی را به عنوان یک صنف از سایر صنوف منفک و جدا میکند.
نمایش هویت گروهی: لباس معممین حوزوی نماد عضویت در یک گروه خاص دینی-اجتماعی است. این لباسها بهعنوان نمادی از هویت جمعی و همبستگی میان اعضای این گروه عمل میکنند. معممینی که این لباس را میپوشند، بهطور نمادین اعلام میکنند که بخشی از یک سلسلهمراتب دینی و اجتماعی خاص هستند و از حمایت و مشروعیت این نهاد برخوردارند.
تقویت وحدت درونی گروه معممین: این لباسها همچنین بهطور نمادین به تقویت وحدت و انسجام درونی میان معممین و پیروان آنها کمک میکنند. افراد روحانی با پوشیدن این لباس، به نوعی اتحاد در ارزشها و باورهای معین اشاره میکنند و این وحدت را بهصورت نمادین به نمایش میگذارند اما همزمان آنها در از دیگر گروههای اجتماعی جدا میکند.
تئوری مدیریت تأثیرگذاری (Impression Management)
افرادی که لباس متمایزی نظیر یونفرم خاص را میپوشند، میتوانند با استفاده از آن تصویر خاصی از خود به دیگران ارائه دهند و پیامی را با مخاطبینشان رد و بدل کنند. ارینگ گافمن (Erving Goffman) در نظریه مدیریت تأثیرگذاری اشاره میکند که افراد از راهکارهایی مانند پوشیدن لباس برای مدیریت نحوه دیدهشدن خود استفاده میکنند.
بر پایه این نظریه لباس معممین میتواند فرد را بهعنوان شخصی دارای اقتدار مذهبی است و به گروه معینی تعلق دارد، معرفی کند، که این خود به نوعی سیطره روانی و اجتماعی بر سایر شهروندان میانجامد. طبق نظریه مدیریت تأثیرگذاری، لباس معممین حوزوی به عنوان بخشی از نمایش اجتماعی عمل میکند و تعاملات بین آنها و دیگر افراد جامعه را تنظیم میکند. این لباسها به معممین حوزوی این امکان را میدهد تا نقشی ویژه و متمایز در تعاملات اجتماعی ایفا کنند و تأثیرگذاری بیشتری بر دیگران داشته باشند.
نقش در توزیع قدرت
تثبیت سلسلهمراتب اجتماعی: لباس معممین به عنوان نمادی از اقتدار مذهبی و سیاسی، سلسلهمراتب قدرت در جامعه را تثبیت میکند. کسانی که این لباس را به تن دارند، بهطور نمادین جایگاهی برتر و متفاوت از سایر طبقات اجتماعی پیدا میکنند. این امر به آنها اجازه میدهد تا به منابع قدرت حکومتی، مذهبی و قضایی دسترسی مستقیم داشته باشند.
نفوذ در نهادهای سیاسی: پوشیدن لباس معممین به معنای تعلق و پیوستن به دایره گروه خاص مذهبی و سیاسی است. این گروه به دلیل جایگاه نمادین خود، دسترسی به قدرت اجرایی و قانونگذاری داشته و میتوانند در تصمیمگیریهای کلان کشور شرکت کنند.
مشروعیتبخشی به قدرت: لباس معممین، در جامعهای که بیشترین قدرت در اختیار ولی فقیه و نمایندگان آن است، به آنها این امکان میدهد که سیطره خود بر مناسبات اجتماعی خود را بهعنوان نمایندگان موسسات حوزوی تثبیت کنند. این لباسها بهطور نمادین به آنها توانایی میدهند که قدرت خود را از طریق گزارههای دینی توجیه و تحکیم کنند، و در نتیجه نهادهای و مناسبات سیاسی را به زیر سیطره خود دراورند.
نقش در توزیع منزلت اجتماعی
تمایز منزلتی از سایر طبقات: لباس معممین نوعی تمایز و تفاوت منزلتی بین معممین و سایر شهروندان ایجاد میکند. در جامعهای که نهادهای مذهبی و سیاسی و حتی اقتصادی ادغام شده است، پوشیدن این لباس به فرد منزلتی ویژه و ارجحیتی را در هنگام توزیع منابع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی میبخشد. پوشیدن لباس خاص بهطور نمادین نشاندهنده تعلق معممین به نهادی مذهبی و خاص است و بنابراین او را از دیگران متمایز میکند.
افزایش منزلت و اقتدار سیاسی: معممین به دلیل پوشیدن این لباسها بویژه در میان اقشار سنتی از منزلیت بیشتری نسبت به سایر شهروندان برخوردار میشوند. این منزلت اجتماعی به آنها امکان میدهد که در جامعه بهعنوان مقام مذهبی به سایرین امر و نهی نمایند.
تقویت همبستگی درونگروهی: لباس معممین به این اعضای این گروه این امکان را میدهد که بهطور نمادین همبستگی درونگروهی خود را به نمایش بگذارند. این امر به ایجاد شبکههای اجتماعی و سیاسی درون گروهی آنها کمک میکند که در نفوذ و سیطره آنها بر مناسبات اجتماعی آنها موثر خواهد بود.
نقش در توزیع ثروت
دسترسی به منابع اقتصادی: با توجه به تمرکز منابع اقتصادی در نزد حاکمیت رانتی معممین وابسته به حاکمیت، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم، در مقایسه با سایر اقشار جامعه دسترسی بیشتری به منابع اقتصادی دارند. بطور خاص بسیاری از معممین وابسته به حاکمیت، دارای مشاغلی هستند که مستقیم یا غیر مستقیم به نهادهای اقتصادی خاصی مانند بنیادها و پیوند خورده است.
نفوذ در نهادهای اقتصادی مذهبی: لباس معممین به آنها امکان دسترسی به منابع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی سازمانهایی اقتصادی مذهبی مانند اوقاف و بنیادها را میدهد. این سازمانها که تحت سیطره مقامات مذهبی قرار دارند، معمولاً منابع اقتصادی بزرگی را در اختیار دارند. معممین حوزوی، به دلیل نقش نمادین خود به این منابع دسترسی دارند و میتوانند در چگونگی توزیع آنها مشارکت کنند.
فرصتهای تجاری و مالی: معممین حوزوی بخصوص با وابستگی به حاکمیت، اغلب در بازارهای مالی و تجاری نفوذ پیدا میکنند. آنها ممکن است از طریق شبکههای اجتماعی و ارتباطاتی که با دیگر نهادهای قدرت و ثروت دارند، به فرصتهای اقتصادی بیشتری دسترسی پیدا کنند.
تمایز طبقاتی
دسترسی به منابع مالی و اقتصادی در حاکمیت رانتی-نفتی: معممینی حوزوی، بهویژه آنانی که در سطوح بالای سلسلهمراتب دینی و سیاسی قرار دارند، معمولاً به منابع مالی و اقتصادی خاصی دسترسی دارند. این تمایز طبقاتی به آنها امکان میدهد تا از منابع قدرت سیاسی، منزلت اجتماعی و رانتی و اقتصادی بهرهمند شوند که برای سایر شهروندان قابل دسترسی نیست.
امتیازات دولتی و اجتماعی: پوشیدن لباس موجب میشود که معممین حوزوی وابسته به حاکمیت، از امتیازات اجتماعی مانند حق داشتن سمتهای سیاسی، عضویت در نهادهای حکومتی اعم از غیر انتخابی یا انتخابی و دسترسی به مزایای ویژه دولتی برخوردار شوند.
تمایز بین قشر حوزوی از سایر شهروندان
جدایی از سایر شهروندان: لباس معممین، بهویژه در فضاهای عمومی، معممین را به عنوان گروه مذهبی وابسته به یک گفتمان معین از سایر شهروندان متمایز میکند. این تمایز بهگونهای است که معممین بهصورت واضح از جامعهای که در آن زندگی میکنند، فاصله میگیرند و نوعی شکاف در میان آنها و عموم مردم ایجاد میشود.
جایگاه ویژه در مراسمهای مذهبی: لباس معممین به معممین این امکان را میدهد تا در مراسم مذهبی جایگاه ویژهای به خود اختصاص دهند و از طریق این لباس، سیطره خود را بر عامه تحمیل کنند.
تمایز بین سنت و مدرنیته
نشانهای از تداوم سنت: لباس معممین حوزوی بهعنوان نمادی از گرایش به سنتها و آموزههای کهن شناخته میشود. این لباس نشاندهندهای از پایبندی به ارزشهای سنتی و ضدیت با مدرنیته است که تمایز میان گروه معممین و گروههایی که گرایش به مدرنیته و تغییرات اجتماعی دارند، برجسته میکند.
نقش نمادین در مقابله با مدرنیته: این لباس بهطور نمادین بهعنوان ابزاری برای بسیج گروه معین معممین برای مقابله با پیامدهای فرایند مدرنیته و تغییرات فرهنگی در جامعه عمل کند و تمایز بین محافظهکاری مذهبی و موج نوگرایی را در جامعه ایران به نمایش میگذارد.
نتیجهگیری
در جامعه ایران و بویژه اقشار سنتی، پوشیدن لباس خاص و بکارگیری القاب خاص، از سوی معممین حوزوی نقش کلیدی در نمایش و تثبیت قدرت، اقتدار مذهبی، سیطره اجتماعی و اعمال اقتدار این گروه را دارد. پوشیدن این لباسها بهطور نمادین هویت، مشروعیت، و ارتباط نزدیک با نظام سیاسی-مذهبی را بازنمایی میکنند و از طریق نمادها، ساختارهای اجتماعی و سیاسی را تقویت میکنند.
لباس معممین حوزوی در ترکیب با القاب مربوطه، بهعنوان کنشی نمادین بصری و شنیدای، در توزیع ناعادلانه قدرت، منزلت و ثروت در جامعه نقش کلیدی دارد. از طریق مشروعیتبخشی به قدرت دینی و سیاسی، این لباس به معممین حوزوی دسترسی به منابع سیاسی، اقتصادی و منزلتی بیشتری میدهد و به تثبیت نظام اجتماعی و سلسلهمراتب قدرت کمک میکند.
همین قدرت غیر شفاف و غیر پاسخگو، زمینه ساز فساد مدیریتی- اقتصادی در ایران است. نظریه کنش نمادین نشان میدهد که این نمادها و کنشهای ظاهراً خنثی، در مناسبات خاص سنتی اجتماعی ابزارهای قدرتمندی برای اعمال و بازتولید سلطه یک گروه خاص در جامعه هستند.
■ در ادامهی مطلب آقای علوی، خوب است اضافه کنم که دین و فقه در کل و فقه شیعه در اخص بر مبنای تبعیض بنا شده است. تبعیض بین ادیان و مذاهب، زن و مرد، مؤمن و کافر و بسیاری تبعیضهای دیگر. بر اساس همین دیدگاه، قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز مملو از انواع تبعیضها است. این دیدگاه تبعیضآمیز نه تنها با تأسیس دادگاه ویژه روحانیت بین روحانیون و سایر شهروندان تمایز فاحشی را به نمایش میگذارد، بلکه با مجازاتی تحت عنوان خلع لباس به امتیازات غیر قانونی و غیر اخلاقی ویژهی قائل شده برای روحانیون اعتراف میکند. این تفکر نهادینهی تبعیض گریبان خود روحانیت شیعه را نیز گرفته است در جایی که داشتن عمامهی سیاه نشان برتری بر عمامه سفید میشود. پس منطقی است که بگوییم، جمهوری اسلامی اصلاح ناپذیر است.
با احترام، بهرام اقبال