قطع مکرر برق، ناترازی توزیع انرژی، تورم افسار گسیخته، سقوط ارزش پول، بحران زیست محیطی، بحران مسکن، بحران تولید خودرو، ناترازی صندوقهای بازنشستگی از جمله واقعیتهای غیرقابلانکاری است که شهروندان آن را به شکل شبانهروزی و مستقیما تجربه میکنند. کار ناکارآمدی حاکمیت به جایی رسیده که رئیس مجلس ولایی میگوید: بعد از ۴۵ سال نتوانستیم مسئله مسکن را در کشور حل کنیم.
به موازات واقعیتهایی که تجربه میشود، تبلیغات حکومتی در خصوص مشروعیت و تقدس حکومت نیز چیزی نیست که قابل انکار باشد. چه بطور رزمره و در مناسبتهای مختلف، عکسها و نمادهای رهبر حکومت و دیگر مقامات در ابعاد بزرگ در خیابانها به نمایش درمیآید و در رسانههای حکومتی نیز این تصاویر بارها تکرار میشود. مساجد، حسینهها، تکیهها، ادارات دولتی هم و صدا و سیمای حکومتی نیز در بازتکرار همین مناسبتها به شدت میکوشند. این امر بهگونهای است تا مخاطبان احساس کنند که رهبر و مقامات حکومتی بخشی ضروری از زندگی روزمره و هویت ملی آنها است. مراسم رسمی مانند سالگرد انقلاب، اشغال سفارت امریکا و راهپیماییها برای حمایت از حکومت به شکل گسترده و سازماندهیشده اجرا میشود و حضور نیروهای مسلح و گروههای مختلف در این مراسم با این هدف است که ضمن به نمایش گذاشتن اقتدار و سیطره حکومت بر جامعه و اوضاع را عادی نشان دهد. در عین حال اعتراضهای شهروندانی نظیر بازنشستگان، کارگران جایی در رسانههای حکومتی پیدا نمیکند.
ناترازیهای و بحرانهای اقتصادی نیز تورم، بیکاری، ناترازی سوخت هم نشان از این است که اوضاع عادی نیست. این پدیدههای ظاهرا متناقض را چگونه باید تفسیر کرد. پژوهشگر فرانسوی، گای دبور (۱۹۹۴-۱۹۳۱ Guy Debord) در جامعه نمایشی (The Society of the Spectacle) به تفصیل توضیح میدهد که چگونه “نمایش” به ابزاری برای کنترل و انحراف افکار عمومی تبدیل میشود. در نظامهای اقتدارگرا، این نمایشها در ابعاد مختلف، از تبلیغات رسانهای گرفته تا رویدادهای خیابانی، بهکار گرفته میشوند تا واقعیتی ساختگی و متناسب با منافع حاکمیت ایجاد کنند.
۱. ابعاد گفتمانی و نمادین
بنا به نظریه جامعه نمایشی (The Society of the Spectacle) نمایشهای رسانهای و خیابانی در سطوح گوناگون و مخاطبین متفاوت، از طریق تصاویر و نمادهایی که مدام تکرار میشوند، به تقویت گفتمان حکومت میپردازند. در نظام ولایی - اقتدارگرا، نمایشهای خیابانی (مانند راهپیماییهای حکومتی، مراسمهای بزرگداشت یا تجمعات فرمایشی) اغلب با شعارها و نمادهایی همراه است که به صورت مستقیم، مشروعیت و تقدس نظام و رهبران را القا میکنند. نظام مقدس، دفاع مقدس، ارواح مقدس دائما تکرار میشود تا کسی ذرهای به این مفاهیم پایه گفتمان ولایی شک نکند. رسانهها با تکرار تصاویر و نمادها، سعی دارند تا مخاطبان را به زیر سیطره گفتمان مسلط در آورند و حس یگانگی با نظام حاکم را در آنها ایجاد نمایند.
۲. کنترل و هدایت افکار عمومی
از منظر نظریه جامعه نمایشی (The Society of the Spectacle) در جامعه نمایشی، رسانهها به عنوان ابزار اصلی حاکمیت در کنترل افکار عمومی عمل میکنند. این رسانهها با برجستهسازی رویدادهای خاص و ایجاد روایتهای مطلوب حکومت، به مدیریت و جهتدهی به افکار عمومی میپردازند. در ایران، هر چند علیرغم تلاش حاکمیت در فیلتر کردن اینترنت هنوز رسانههای اجتماعی و کانالهای تلویزیونی برون مرزی فعال هستند اما بسیاری از مردم هنوز اطلاعات خود را از منابع محدودی دریافت میکنند که کم یا بیش تحت سیطره مستقیم یا غیرمستقیم حکومت هستند. مثلا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی، برنامههایی بهطور مداوم پخش میشوند که از رهبر و حاکمیت تمجید میکنند و سعی در مشروعیتبخشی به سیاستهای حکومت دارند. در این برنامهها، تمامی مشکلات اقتصادی و اجتماعی به عوامل خارجی یا گروههای داخلی منتقد نسبت داده میشود و نظام از هرگونه انتقادی مبرا معرفی میگردد.
۳. بازسازی واقعیت از طریق نمایشهای خیابانی و رسانهای
بنا به نظریه جامعه نمایشی (The Society of the Spectacle) حکومت تلاش میکند تا واقعیت اجتماعی و سیاسی را به شیوهای نمایشی و مطابق میل خود بازسازی کند و از طریق رسانهها آن را به افکار عمومی تحمیل کند. این بازسازی، به گونهای است که واقعیت اصلی تحتالشعاع نمایشها قرار گرفته و نوعی “واقعیت ثانویه” یا “واقعیت مجازی” جایگزین تجربه مردم از واقعیت میشود. در این حالت، مردم بیشتر به دیدن نمایشها و شنیدن اخبار حکومتی خو میکنند و حقیقت را همان چیزی میپندارند که در این نمایشهای رسانهای به آنها عرضه میشود. برای مثال در ایران پوشش مکرر تجمعات حمایتی یا راهپیماییهای حکومتی در تلویزیون و رسانههای رسمی، با بزرگنمایی و تاکید بر حضور مردمی که از حاکمیت حمایت میکنند، واقعیتی را القا میکند که با اعتراضات گسترده و مشکلات واقعی روزمره اکثریت جامعه ایران همخوانی ندارد.
۴. فاصلهگیری مردم از واقعیت و ایجاد جامعه مصرفکننده تصاویر
یکی از مهمترین نکات نظریه جامعه نمایشی (The Society of the Spectacle) ، اشاره به “فاصلهگیری از واقعیت” است. در جامعه نمایشی، مردم از واقعیت فاصله گرفته و به مصرفکنندگان منفعل تصاویر و اطلاعات تبدیل میشوند. این انفعال به این دلیل رخ میدهد که نمایشها به مرور حس پرسش، کنشگری و مشارکت واقعی را در افراد سرکوب کرده و آنها را به پذیرش منفعلانه اطلاعات حکومتی سوق میدهد. به دلیل محدودیتهای رسانهای و سرکوب منابع خبری مستقل، بسیاری از مردم ناگزیر به تماشای رسانههای حکومتی و پذیرش آنچه گفته میشود هستند. این امر باعث میشود که آنها نتوانند واقعیت را به درستی تشخیص دهند و دچار نوعی بیتفاوتی یا انفعال سیاسی شوند.
۵. نمایش قدرت و برتری حاکمیت از طریق مراسم و رویدادهای عمومی
بنا به نظریه جامعه نمایشی، به منظور نشان دادن قدرت و برتری حکومت نمایشها به گونهای طراحی میشوند که مردم سرسپرده حکومت نشان میدهند. این نوع نمایشها با هدف القای حس اقتدار و شکستناپذیری حکومت، مردم را به تسلیم واداشته و مانع از تفکر انتقادی و یا اعتراض میشوند. این قدرتنمایی در مراسم حکومتی و رویدادهای خیابانی نظیر رژههای نظامی، راهپیماییهای رسمی و تجمعات حمایتی حکومتی تجلی مییابد.
۶. سرکوب مخالفان و کنترل بر هویت جمعی جعلی از طریق نمایشهای مداوم
در نظریه دبور، نمایشها ابزاری برای سرکوب مخالفان و تضعیف هویت جمعی مخالفان هستند. وقتی که نمایشهای حکومتی بطور مداوم تکرار میشوند و مخالفان فرصتی برای نمایش آراء و نظرات خود ندارند، جامعه به تدریج حس همبستگی و هویت جمعی خود را از دست میدهد و هر گونه اعتراض و مخالفت با نظام به شکلی نامشروع و خطرناک تلقی میشود. در ایران به ندرت اجازه داده میشود که صداهای مخالف از رسانههای رسمی شنیده شوند و هرگونه تجمع اعتراضی به سرعت سرکوب میشود. در مقابل، رسانهها مداوماً اعتراضات را به عنوان توطئههای خارجی معرفی میکنند، که این امر حس همبستگی اجتماعی و سیاسی را میان مخالفان کمرنگ میکند.
جمعبندی
نمایشهای خیابانی و رسانهای در نظامهای ولایی و رانتی مانند ایران، ابزاری قدرتمند در دست حکومت هستند تا از طریق سیطره و مسخ و هدایت افکار عمومی، مشروعیتسازی مصنوعی، ایجاد واقعیتی جعلی، و سرکوب مخالفتها به حاکمیت خود ادامه دهند. نظریه نظریه جامعه نمایشی به خوبی توضیح میدهد که چگونه این نمایشها میتوانند به تثبیت قدرت یک نظام اقتدارگرا کمک کرده و جامعه را به سوی انفعال و پذیرش منفعلانه وضع موجود سوق دهند.