ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 19.10.2024, 18:22
داریوش، از «دوباره می‌سازمت وطن» تا «شاه و شیخ»

جمشید اسدی

یادداشت کوتاه من در مورد داریوش اقبالی بر روی رسانه‌های اجتماعی (Assadi3000) با واکنش‌های زیادی روبرو شد. انتظار این همه بازبرخورد نداشتم.

زبده آن یادداشت انتقادی بود بر این پایه که داریوش برای کنسرت بلیط فروخت، اما شعار سیاسی «نه شیخ، نه شاه» داد. به دیگر سخن، داریوش مردم را به گروگان گرفت و بحث سیاسی خود را به آن‌ها تحمیل کرد. در حالی که مردم برای شنیدن ترانه‌های او بلیط خریده‌ بودند، نه شیندن شعار «نه شاه، نه شیخ».

از آن گذشته، داریوش بر روی صحنه از حق و آزادی مردم گفت، اما به هیچ مردمی حق و آزادی آن نداد که نظر خود را در مورد شعار «نه شیخ، نه شاه» وی بگویند. البته باز هم یادآوری کنم که کنسرت جای شعار و بحث سیاسی نیست.

بازدیدکنندگان آن یادداشت بر روی رسانه‌های اجتماعی اشاره‌های بسیاری کردند که آن‌ها را می‌توان گرد سه پرسش گرد آورد. در زیر به همین می‌پردازم.

آیا هنرمند و آوازه‌خوان حق ندارد که عقیده سیاسی داشته باشد؟
چرا بی‌شک چنین حقی دارد. هنرمند همچون هر شهروندی دیگری حق شهروندی دارد و می‌تواند از آن استفاده کند. اما بهره‌مندی از حقوق اصولی دارد.

آیا داریوش دوست داشت که دندان‌پزشک‌اش در ضمن عمل برایش موعظه کند؟ منِ نگارنده این نوشته در دانشگاه درس می‌دهم و کنشگر سیاسی هم هستم. اما جای کنشگری و ابراز نظر سیاسی در سر کلاس درس استراتژی اقتصادی نیست. نه این که حق ابراز نظر سیاسی نداشته باشم. جای بهره‌مندی از آن در سر کلاس درس نیست. اگر واقعا در پی کار سیاسی هستم، پیش و پس از کلاس و آن هم در جایی که دیگران حق پاسخ گویی داشته باشند وقت و امکان خواهم داشت. چه کاری است در کلاس درس کار سیاسی کنم؟

اگر داریوش واقعا حرف سیاسی دارد بلندگو و صحنه کنسرت را کنار بگذارد و پشت میز بنشیند و بحث سیاسی کند. قدم داریوش برای بحث سیاسی بر روی چشم در برنامه من یا در هر برنامه دیگر. بگوید و بشنود. گفت‌وگو کند. داریوش با آوازه‌ای که دارد می‌تواند از هزار و یک امکان رسانه‌ای استفاده و بحث سیاسی کند. این گوی و این میدان.

یعنی اگر داریوش تمایل به بحث سیاسی دارد، باید این کار را در فضایی انجام دهد که دیگران هم حق پاسخ‌گویی داشته باشند. مردم را نمی‌‌توان به گروگان گرفت، یعنی ایشان را برای کنسرت دعوت کرد و سپس شعار سیاسی داد.

آیا همین شعار شاه و شیخ در کنسرت ترانه‌خوانی آزاردهنده است؟
نه تنها این شعار ویژه، بلکه هر شعار دیگری هم برای کنسرت نامناسب بود و هست. کنسرت هنری جای سردادن شعار نیست. چه برای شاه، چه برای شیخ، چه برای مجاهد، چه برای فدایی.

داریوش حق دارد که پادشاهی را دوست نداشته باشد. اما به باورم کار درستی نیست که بلیط کنسرت بفروشند و شعار سیاسی بدهد. بیرون از کنسرت تا می‌خواهد مرگ بر شاه و شیخ یا زنده باد بگوید. به من چه؟

جای مناسب برای شعار و بحث سیاسی جایی است که دیگران برای کار سیاسی آمده و امکان پاسخ‌گویی داشته باشند. در غیر این صورت، این کار همانند پروپاگاندای رژیم‌های توتالیتر و تمامیت‌خواه می‌شود. حضرت آقا یا رفیق کبیر بگوید و بقیه بشوند و هیچ نگویند و البته اگر کاری می‌کنند دست زدن و هورا کشیدن باشد.

هنرمند خواننده نمی‌‌بایستی در کنسرت‌هایش شعار سیاسی دهد و به توان اولی ترانه‌های سیاسی بخواند؟
من آزادی‌خواه‌ام و این را حق هر شهروند و هنرمندی می‌دانم که تصمیم بگیرد که برای جریان شاهی یا جمهوری بخواند یا هنرمند فدایی و مجاهد باشد. اما اگر چنین کند دیگر هنرمند ملی نیست و حزبی و خطی است.

اما به باور من، در روزگار نابه‌سامانی که ایران گرفتار آن است، بهتر آن است که هنرمند، حتی اگر سیاسی یا اجتماعی می‌خواند، ملی باشد و برای همه ایران و همه ایرانی‌ها بخواند. نه برای جناح سیاسی ویژه‌ای در ایران.

ما سنت زیبایی از ترانه‌های ملی برای همه ایران و همه ایرانیان داریم، همچون مرغ سحر، ‌ای مرز پر‌گهر، بوی جوی مولیان، نام جاوید وطن، یار دبستانی، و بسیاری دیگر و نیز غزل جاودانه «دوباره می‌سازم‌ات وطن» سیمین بهبهانی که داریوش اقبالی آن را بسیار دلنشین و شورانگیز خواند.

آیا داریوش می‌داند که بسیاری از هواداران وی پادشاهی‌خواه هستند. وی دیگر برای ایشان نخواهد خواند؟

سخن پایانی
در واکنش به یادداشت نگارنده در مورد داریوش اقبالی، مخالفان و موافقان آن بسیار به هم تاختند.

کاش به گونه‌ای منطقی با یکدیگر گفت‌وگو می‌کردند. چه آهنگ یادداشت من پاسداری از همراهی ملی میان ایرانیان بود نه برانگیختن ستیز میان ایرانیان. به هر روی، من دیدگاهم را در آن یادداشت و یادداشت‌های در پی آن و فیلمی و در این نوشته آورده‌ام و نیازی به تکرار آن نمی‌‌بینم که ملال‌آور خواهد بود. بگذارید مخالفان یادداشت من از حق ابراز نظر خود استفاده کنند و آن چه را می‌خواهند به من و دیدگاه من بگویند. من دیگر پاسخی نمی‌‌دهم.

اما اجازه می‌خواهم که در پایان به دوستانی اشاره کنم که به گونه‌ای از یادداشت من در مورد داریوش پشتیبانی کردند. در میان این دوستان کسانی بودند که به کلامی زشت از داریوش یاد کردند و به بی‌مهری به دوره اعتیاد او اشاره و گفتن شعار «نه شاه، نه شیخ» را برآمده از همان دانسته‌اند. این کار درست نیست و بی‌مهری است. خواهش می‌کنم به چنین رویکرد نازیبا و غیر‌دوستانه‌ای روی نیاوریم. برای بازیافت همبستگی ملی بکوشیم.

داریوش هزینه دوره اعتیاد خود را پرداخته و حتی گویا به ترک اعتیاد بسیاری کمک کرده است. افزون بر این، داریوش اقبالی برای چندین نسل خوانده است و حقی به گردن موسیقی ایران دارد. پاسداری از هنر و فرهنگ جزیی از ایران‌دوستی است.

در پایانِ پایان بیاورم که داریوش از محبوب‌ترین خواننده‌های مورد علاقه من بوده و هست.

———————-
پی‌نوشت «ایران امروز»:
سخنان داریوش که واکنش تند طرفداران پادشاهی را در پی داشت:
«امیدوارم بعد از رفتن اینها اتفاقی برای مملکت هرج و مرج نشه، کشت و کشتار نشه، قانون حکم فرما باشه، توی اوون مملکت باید قانون اساسی رعایت بشه، قانون اساسی که کسی دست نبرده باشه توش، نه شیخ و نه شاه. دولت را مردم انتخاب می‌کنند، نخست‌وزیر را مردم انتخاب می‌کنند، ما وارد یک رنسانس می‌خواهیم بشیم، تحولی می‌خواهیم در کشورمون بوجود بیاد.»



نظر خوانندگان:


■ با درود، آقای اسدی عزیز من یک سوال کوچک دارم. اگر داریوش در کنسرتش فقط از ملا و شیخ گفته بود واکنش شما همین بود که در رابطه با شیخ ‌شاه داشتید؟
بهمن


■ با سلام و احترام. این مطلب سراپا مغلطه و مخالف اصل بنیادی آزادی بیان است‌. اتفاقن باید موضع آقای داریوش اقبالی را ارج نهاد و به این شجاعت و جسارت که حتی ممکن است برایش بسیار هزینه داشته باشد ستود. هنرمندانی که فقط نگاه به قدرت و بیزنس دارند نمی‌توانند افراد مطمئنی برای یاری مردم ستمدیده و رنج کشیده باشند. مقایسه آقای داریوش هنرمند با یک دندانپزشک و شغل نگارنده که حتی حاضر نیست که سرکلاس درس بخاطر ترس از دست دادن موقعیت شغلی اظهار نظر نکند یک ریا کاری سیاسی و اخلاقی است. اما تاریح شیخ و شاه ما (این دو خواهر همزاد ستم و بهره کشی) که نوع سیاست‌ورزی آنها که همیشه مانع اصلی تجدد و مدرنیزه شدن جامعه ایرانی بوده‌اند این روزها بر کسی پوشیده نیست.
مرسی رودین


■ حرف ترانه «دوباره می‌سازمت وطن» این است که شیخ‌های جمهوری اسلامی وطن را ویران کردند در حقیقت این ترانه نه گفتن به شیخ‌هاست. با این حساب حرف آقای اسدی این ست که اگر داریوش در کنسرتش «نه شخ» گفته بود اشکالی نداشت. «نه شاه» گفتنش درست نبوده. چیز دیگری هم که با عرض معذرت می‌خواستم بگم اینست که لطفا بیاییم استاد بودن در دانشگاه را در جایی یادآوری کنیم که موضوع نوشته‌مان به آن رشته‌ای که درس می‌دهیم ربط داشته باشد.
بهجت باقری


■ طرفداران سلطنت و نظام پادشاهی (یا در واقع طرفداران خانواده پهلوی) به شدت ضدلیبرال و اقتدارگرا هستند. داریوش حتی اگر در یک محفل خصوصی هم نظر خود را در این باره می‌گفت، طرفداران پهلوی همین رفتار را می‌کردند. چرا وقتی داریوش ندای «دوباره می‌سازمت وطن» سر داد، کسی ایراد نگرفت که موسیقی و کنسرت جای شعار دادن و این‌حرفا نیست؟ پس مشکل حقوقی و فنی و این که کنسرت جای شعار دادن هست یا نه نیست. آقای اسدی آزادی‌خواه و طرفدار پادشاهی است و خوب بود از موضع یک آزادی‌خواه، طرفداران کف‌خیابانی پهلوی‌ها را قدری نصیحت می‌کرد.
مرادی


■ آقای اسدی گرامی، در همه جای دنیا رسم است که گاه که اتفاقات مهمی در سطح ملی یا جهانی در جریان است برخی از خوانندگان یا برندگان جوایز فستیوال‌ها بدون اعلام قبلی چند کلمه‌ای برای صلح یا مخالفت با جنگ و کشتار یا در حمایت از «بی‌صدایان» سخن می‌گویند. داریوش نیز کاری جز این و اعلام نظرش برای کشورش نکرده است. خاموش کردن آن هیاهوگران توهین‌کننده به داریوش یا حداقل مخالفت با فرهنگ فحاشی آنان به مخالفان و حتی گاه به منتقدانشان در درجه اول وظیفه رهبر فکری و سیاسی آنها شاهزاده رضا پهلوی است.
با احترام/ حمید فرخنده


■ دوستان گرامی. می‌دانیم و باور داریم که حق اظهارنظر و «آزادی عقیده» از اساسی‌ترین حقوق انسان است. بدیهی است که از جمله، شامل هنرمندان هم می‌شود. اما «سلیقه» من این است که اگر در مجلس بزرگی سخن بگویم، سعی می‌کنم از اظهارنظر پیرامون برخی عقاید مناقشه‌برانگیز پرهیز کنم. چرا که، اگر مخاطبینی مخالف باشند، امکان اظهار نظر ندارند.
با احترام. رضا قنبری. آلمان


■ جناب اسدی یک نکته ظریف اینجا نادیده گرفته شده است و آن اینکه داریوش گفت به امید روزی که کشور بر مبنای قانون اداره شود و قانون اساسی که نه شاه و نه شیخ در آن دخالت نکنند. کجای این حرف جانبداری سیاسی است؟
هادی رحمانی


■ این تنها داریوش نیست که در کنسرتهایش موضع سیاسی می‌گیرد، بقیه خوانندگان هم از اینگونه فرصتها استفاده و اظهار نظر سیاسی می‌کنند از جمله خانم گوگوش. سال گذشته در استکهلم با اصرار همسرم در کنسرت خداحافظی خانم گوگوش شرکت کردیم و ایشان هر آهنگی که میخواندند، گوشزد می‌کردند که این ترانه را برای آن خدابیامرز (شاه) در فلان قصر روزی خواندند، یا ترانه دیگری که برای شهبانو و یا ولیعهد در قشم خواندند و ……..
برای من که به مرز هفتاد سالگی می‌رسم تجربه باتون ‌پاسبان با چماق حزب‌الله را دارم اینگونه اظهار نظرهای سیاسی بسیار آزار دهنده بود چرا که من و همسرم برای شنیدن آهنگ‌های خاطره انگیز خانم گوگوش در این کنسرت شرکت کردیم نه برای شنیدن عقاید سیاسی وی. امید است نوشته اقای اسدی تلنگری باشد برای بقیه خوانندگان عزیز که مردم فقط برای شنیدن آهنگ و موزیک در کنسرتها شرکت می‌کنند.
فرهاد


■ آقای جمشید اسدی، واقعا دست مریزاد به این مقاله‌ی سراسر یکی به نعل یکی به میخ. چرا نیاز دارید اسمان و ریسمان را به هم ببافید تا طرفداری خود را از یک دیکتاتوری به خاک افتاده پنهان کنید. اینکه این دیکتاتوری به خاک افتاده با یک دیکتاتوری دیگر جایگزین شده است این مجوز را به شما می دهد که علم آن به خاک افتاده را برافرازید!!؟
هنرمندی که به سرنوشت کشورش بی‌تفاوت باشد، هنرمند متعهد نیست، یک آدمی است که استعداد هنریش را در اختیار مردم قرار می‌دهد و در مقالش پول می‌گیرد. داریوش برای همین شعار هم که شده نامش در تاریخ ایران به عنوان یک هنرمند متعهد می‌ماند نه به خاطر ترانه‌هایی از نوع دوباره می سازمت وطن که منافع مادی هم در آنها مستتر است. اینکه در مقابل یک جریانی که با تمام توان، ریاکاری رییسش و فحاشی پیروانش که مشتی بیگانه از فرهنگ مردم ایران هستند را افشا کنی و از آن فاصله بگیری، از اظهار نظر سیاسی خیلی بالاتر است چرا که این جریان تمام دشمنان دموکراسی برای ایران را پشت سر دارد تا بتوانند تمام آثار انقلاب مردم ایران که آگاهی است را از بین ببرند.
درست مثل آثار ملی شدن نفت که با کنسرسیومی که شاه با انگلیس و امریکا تشکیل داد، از بین رفت. یک مشت ژنرال پیر خواب کودتای ۲۸ مرداد دیگری را می بینند و بر این باورند که مسئله مردم ایران با برداشتن حجاب و باز کردن عرق فروشی ها حل می شود. مسئله مردم ایران فقط با یک جنبش بزرگ که همان اندازه به حقوق زنان اهمیت می‌دهد که به حقوق کارگران و معلمان و کسانی که کار می کنند، اهمیت بدهد، دولت پاسخگوی زندگی مردم باشد چرا که اموال مردم را در اختیار دارد. تحصیل اجباری و رایگان باشد، همه از یک حداقل برای زندگی برخوردار باشند. فساد در فعالیت‌های اقتصادی به دادگاه‌های مستقل سپرده شود. آری ایران باید از لاشه ای که کفتارها از نوع شیخ و شاه بر آن چشم دوخته‌اند فاصله بگیرد و مردم این فاصله را ایجاد خواهند کرد، شک نکنید آقای اسدی.
ایرانی


■ سپاسگزار دوستان ایران امروز برای «پی نوشت» در زیر این مقاله.
واقعا در این روزها از جار و جنجالی که با دو کلمه « شاه »و «شیخ» راه افتاده بود . ولی منقدانی که من خواندم نگفتند داریوش واقعا چه گفته بود؟ در این مقاله هم همین طور بود.
چه خوب که دوستان ایران امروز با «پی» نوشت خوانندگان را یاری می‌کنند. مهم نیست که ما موافق یا مخالف حرفهای داریوش باشیم ولی باید در مورد حرفهای او داوری کنیم نه در مورد یکی دو کلمه برای مصادره به مطلوب.
با احترام کامران امیدوارپور


■ واقعیت اینست که «نه شاه و نه شیخ» شعار مجاهدین است. در این شعار نه تنها هواداران پادشاهی نفی شده بلکه سیستم پادشاهی هم نفی شده. چون خیلی از مخالفان رضا پهلوی او را به سیستم پادشاهی مربوط می کنند، کلا بطور غیر مستقیم هواداران او هم نفی شده. اگر مجاهدین و چپ‌های افراطی که هم با دخالت خارجی مخالفند، هم با پادشاهی خواهان سر جنگ دارند و هم رژیم را می‌خواهند بزیر بکشند، جایگزین و توانش را دارند بفرمایند. داریوش هم حالا پرچم خود را آشکار کرده و باید دید گذر زمان و سمت‌گیری مردم ایران به چه سویی است.
با احترام، یک تماشاچی



■ چرا داریوش در ۴۴ سال گذشته تا به امروز در تظاهرات سیاسی خیابانی ایرانیان در آمریکا یا اروپا که تقریبا همه هنرمندان شرکت کرده اند شرکت نکرده تا شعار بدهد. و آیا او نمی دانست بیشتر شرکت کنندگان در کنسرت هایش پادشاهی خواهند و حتما ناراحت می شوند و واکنش نشان خواهند داد.
سیاوش


■ دکتر اسدی گرامی داریوش شعار سیاسی نداده. گفته امیدوار است که «در قانون اساسی آینده» کسی دست نبرد (نفوذ نکند) و ‌مردم تصمیم‌گیر باشند. حال مثال دو‌جریان قالب ۱۰۰ سال اخیر را برده آنهم برای مثال. آیا براستی میخواهیم افراد و‌ جریان‌ها در این قانون دست ببرند یا اینکه تبلور اراده ملی باشد؟ پیام او با پیام نه شاه و‌ نه شیخ فرق دارد. یک فرد می‌توان پادشاهی خواه هم‌باشد اما دموکرات و مخالف پارتی بازی و نفوذ غیردموکراتیک باشد حتی برای برقراری نظام مورد علاقه خود، چون‌ برای او اراده ملت و دموکراسی مهم‌تر است.
اعتباری


■ خیلی ها معتقد هستند که هنرمندان و نویسندگان اصلاً نباید وارد تشکیلات‌های سیاسی شوند، چون خلاقیت‌های خود را محدود می‌کنند. من با این نظر موافق هستم، اما این بدین معنی نیست که انها نباید در عرصه سیاسی نظر بدهند. در طول تاریخ چند صد سال اخیر خیلی از هنرمندان و نویسندگان به خاطر همین اظهار نظرهای سیاسی و یا ارائه هنری که سیاستی را نمایندگی می‌کند معروف، مشهور و یا زندانی و حتی جان خود را فدا کرده‌اند. من فکر می‌کنم که ایراد در انها نیست، بلکه ایراد در جامعه ماست که به شدت قطبی شده است و نقطه نظرات سیاسی مخالفین تحمل نمی‌شود. یک هنرمند می‌تواند طرفدار سلطنت باشد و از آن دفاع کند و هنرمند دیگری مخالف نظام سلطنتی باشد. این حق اوست. در بدترین حالت آن فرد بخشی از طرفداران خود را از دست می‌دهد. خب، این انتخاب اوست که حاضر است که چنین ریسکی انجام دهد و هزینه آن را پرداخت خواهد کرد؛ همچنانکه خیلی از هنرمندان، نویسندگان و ورزشکاران در داخل کشور به خاطر اظهار نظرهای سیاسی حتی موقعیت شغلی خود را به خطر انداخته‌اند. اجازه بدهیم که هر کس هر طور فکر می‌کند بیان کند. البته برای کسانی که از هنرمند، نویسنده و یا ورزشکاری طرفداری می‌کند گاهی اظهار نظر خاصی قابل قبول نیست و نتیجه آن محبوبیت در میان بخشی و از دست دادن محبوبت در میان بخش دیگری است. در دنیای آزاد و دموکراتیک این مسائل راحتتر تحمل می‌شود، اما در جوامع بسته و یا در حال گذار این مسائل تبدیل به معضل می‌شود.
جورآباد