ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 04.10.2024, 13:31
چگونه ایران به یک کشور درحال جنگ تبدیل شد؟

سعید پیوندی

ایران در طول سال‌ها گام به گام به یک کشور در حال جنگ تبدیل شده است. تکرار چرخه تنش‌ها و درگیرهای برون‌مرزی، ترورها، بمباران‌ها و موشک‌پرانی‌ها، و کشته‌شدن و کشتن‌ها در عمل کشور ما را در وضعیت جنگی قرار داده است. شکل این جنگ شاید با جنگ‌های رایج ناهمسان باشد اما پی‌آمدهای شوم آن را می‌توان همه جا مشاهده کرد.

بودن در وضعیت جنگی به معنای درجا زدن، دود شدن منابع کشور، غلبه سیاست کوتاه مدت و به حاشیه رفتن صلح، آرامش، توسعه و رفاه است. فراتر از آن، کشور در حال جنگ و بحران‌زده جای خوبی برای ماندن نیروهای متخصص، نخبگان و سرمایه‌گذاری بلند مدت هم نیست و ناپایداری به شاخص اصلی سیاست و اقتصاد تبدیل می‌شود. کشور در حال جنگ با اضطراب مداوم زندگی می‌کند، از سوگواری به سوگواری دیگر، از انتقامی به انتقام دیگر می‌رود و در افق جامعه خبری از روشنایی، امید و فردای بهتر نیست. دغذغه اصلی مردم در کشور جنگ زده زیستن روزمره‌گی کمبودها، گرانی، جنگ روانی و بحران‌های بی‌پایان و آرزوی بدتر نشدن وضعیت در مقایسه با گذشته است.

چه کسانی و چگونه پای ایران را به این باتلاق هولناک منطقه نفرین شده خاورمیانه باز کردند؟ چرا کشورهای دیگری که گاه بسیار بیش از ایران با بحران‌های خاورمیانه ارتباط دارند پای خود را پس کشیده اند؟ آتش دشمنی با اسرائیل را ابتدا چه کسانی روشن کردند؟ چه کسی ماموریت مبارزه با امریکا در منطقه و نابودی اسرائیل را به ج ا داده است؟ چرا سپاه باید در بحرانی‌هایی دخالت کند که رابطه مستقیمی با امنیت و منافع ملی ما ندارند؟ اگر مسئله بر سر دفاع از حق و حمایت از قربانی است چرا جمهوری اسلامی عدل و انصاف را از جوانان و مردم خودش دریغ می‌دارد؟

روایت حکومتی و هواداران آن‌ها گناه اصلی را به گردن امریکا و اسرائیل می‌افکنند. این واقعیت که ادامه اشغال استعماری فلسطین و جنگ‌های ظالمانه و خونین در این سرزمین و نیز دخالت‌های ناروای امریکا مانند حمله نظامی به عراق و افغانستان نقش مهمی در تشدید بحران‌های چند سویه خاورمیانه ایفا کرده‌اند را کسی نمی‌تواند انکار کند. اما هیچ یک از این واقعیت‌های تلخ ماجراجویی‌های ایران در مناطق دور از مرزهای کشور را توجیه نمی‌کنند. بحث اصلی وجه اخلاقی و یا محکوم کردن یک سیاست و یا تجاوز و جنایت نیست. مسئله بر سر مشروعیت و عقلانی بودن دخالت مستقیم نظامی در بحرانی است که به مرزها و امنیت ملی ما مربوط نمی‌شود.

دخالت نظامی سپاه در منطقه به چهار دلیل پروژه ملی و در رابطه با منافع کوتاه یا بلند مدت ایران نبود و نیست.

نخست آن که هدف‌های آغازین و بعدی این سیاست سویه فرقه‌ای و مکتبی داشتند و اتفاقی هم نیست که اصلی‌ترین نیروهایی که در درون این پروژه ژئوپولیتکی گرد آمدند همسانی و همسویی ایدئولوژیک آشکاری با حاکمیت دینی و اسلام‌گرایان در قدرت در ایران دارند.

دوم آن که سیاست دخالت منطقه‌ای هیچ‌گاه در سطح ملی و حتا در نهادهای رسمی غیر انتصابی (با همه محدودیت‌های انتخابات در ایران) به گونه آشکار مورد بحث و گفتگو قرار نگرفته است و هیچ‌کس نمی‌داند تصمیم‌گیرندگان اصلی این سیاست چه کسانی هستند و این راهبرد چه هزینه‌های انسانی، سیاسی  و یا اقتصادی داشته است و منابع آن از کجا تامین شده‌اند.

سوم این‌که سیاست دخالت منطقه‌ای با بررسی و سنجش عقلانی منابع و امکانات کشور و تاثیرات آن بر روی اقتصاد، جامعه و یا رابطه ایران با دنیا همراه نبوده است.

نکته آخر این است که سیاست دخالت منطقه‌ای که با ادعای تامین امنیت ملی توجیه می‌شود پای ما را به میدان خطرناکی کشانده است که بازیگر آن فقط خودمان نیستیم و ابعاد مسابقه تسلیحاتی، بحران و تنش می‌توانند بسیار فراتر از آن‌چه باشد که تصور می‌شد و می‌شود.

پی‌آمد این بلندپروازی ژئوپولیتکی ماجراجویانه و نا‌متناسب با توان و منابع کشور تحمل تلفات سنگین، ورشکستی اقتصادی، نارضایتی عمومی، انزوای بین المللی و کشاندن شدن بحران به داخل ایران و به خطر افتادن امنیت ملی است.

همه شواهد نشان می‌دهند شماری از کسانی که در سال 1367 ناچار شدند دست از ادامه جنگ با عراق بشویند و به آتش‌بس تن در دهند، هیچگاه وسوسه “جنگ، جنگ، تا پیروزی” برای “آزادی قدس” و “نابودی اسرائیل” را رها نکردند. در پس این راهبرد هم ایدئولوژی اسلام سیاسی و سودای رهبری “شیعیان” و “امت اسلامی” وجود داشت و هم منافع سیاسی و اقتصادی کاسبان جنگ و بحران. آن‌ها شاید حیات و آینده سیاسی خود را در پیوند با “صدور انقلاب”، وجود دشمن خارجی، بحران و تنش می‌بینند.

موفقیت در شکل دادن به نیروی نیابتی پرقدرتی چون “حزب‌الله” در لبنان با هدف بردن دیوار دفاعی ایران به کنار مرزهای اسرائیل زمینه‌ساز سیاست تهاجمی شد که پای سپاه پاسداران و شاخه برون مرزی آن را به بحران‌های بزرگ منطقه‌ای باز کرد. شرکت مستقیم در سرکوب بهار عربی در سوریه، بوجود آوردن گروه‌های گوناگون شبه نظامی مانند زینبیون، حشد الشعبی، فاطمیون ... بویژه در روند مبارزه با داعش سبب شد ایران به بازیگر ثابت تنش‌های منطقه‌ای تبدیل شود. شبکه گسترده نیروهای نظامی وابسته به سپاه پاسداران که از آن‌ها به عنوان “محور مقاومت” یا “مقاومت اسلامی” یاد می‌شود و شمار آن ها از ده‌ها هزار نفر فراتر می‌رود با پول و امکانات جمهوری اسلامی فعالیت می‌کنند.

گسترش نفوذ منطقه‌ای ایران بیش از هر چیز به معنای قدرت گرفتن روزافزون سپاه در داخل و خارج ایران و نظامی شدن سیاست و حضور چشمگیر سرداران در نهادهای رسمی حکومتی بود. سپاه بدون دخالت‌های نظامی برون‌مرزی نمی‌توانست در داخل کشور به نیروی بزرگ سیاسی-نظامی-اقتصادی و “حزب پادگانی” تبدیل شود. تامین هزینه‌های نظامی دخالت منطقه‌ای از راه‌های پنهانی و خارج از چرخه مالی شفاف زمینه‌ساز فساد شبکه‌ای فراگیر شد. در ایران کمتر فساد بزرگی وجود دارد که در آن پای “برادران قاچاقچی” در میان نباشد.

به گروگان گرفتن سیاست خارجی کشور و نقش مرکزی نظامیان در ساخت و پرداخت سیاست منطقه‌ای پی‌آمد دیگر دخالت‌های منطقه‌ای بود. هم‌زمان دخالت مستقیم نظامی و یا استفاده از نیروهای نیابتی سبب شدند که ایران به عنوان یک کشور سرکش در منطقه و جهان جلوه‌گر شود. حکومت و سپاه پاسداران هیچ‌گاه بطور شفاف با افکار عمومی ایران درباره گستره، چرایی و چند و چون، هزینه‌ها و پی‌آمدهای این دخالت‌ها سخن نگفتند و این موضوع را به خط قرمز سیاست در عرصه عمومی تبدیل کردند. اتفاقی هم نیست اگر اصلاح‌طلبان حکومتی هم این عرصه را حیات خلوت “بیت رهبری” و سپاه می‌دانند و برای ماندن در کنار “نظام” آن را آشکارا به چالش نمی‌کشند. هم‌زمان جامعه ایران راه خود را به تدریج از حکومت جدا کرد. اگر در دورانی سپاه توانست با روایت “مدافعان حرم” و مبارزه با داعش در خارج از مرزهای کشور بخشی از جامعه را درباره مشروعیت دخالت نظامی برون‌مرزی قانع کند اکنون سال‌هاست که افکار عمومی غیر حکومتی به اشکال گوناگون مخالف خود با این راهبرد پرهزینه آشکار کرده است.

بحث اصلی اکنون گمانه‌زنی درباره کنش و یا واکنش ایران، اسرائیل و یا این یا آن نیروی نیابتی و کشور در پی این یا آن درگیری و رویداد نیست. باید از چرخه روزمره‌گی جنگ، گسترش تسلیحاتی، تنش، ویرانی و کشتار بیرون آمد. امروز زمان پاسخ‌گویی و بررسی بیلان دخالت‌های منطقه‌ای ایران و صورت‌حساب هزینه‌های هنگفت سیاسی اقتصادی و انسانی مستقیم و غیر مستقیم راهبردی است که در طول دهه‌ها در پستوهای تاریک حکومتی و بدور از نگاه جامعه و عرصه عمومی شکل گرفته‌اند.

جامعه، کشنگران و نیروهای مدنی دمکرات و صلح‌دوست باید این پرونده قطور را بروی میز حکومت قرار دهند. ما بیش از هر زمان به یک گفتگوی باز و شفاف درباره این سیاست خانمان‌سوز نیاز داریم. همه ما باید به این پرسش اساسی هم بیندیشم که راه‌حل نجات ایران از این باتلاق ترسناک کدام است؟ سرنوشت رابطه ایران با نیروهای نیابتی چه باید باشد و آیا ادامه حیات سپاه قدس به سود امنیت و منافع ملی ایران است‌؟ چرا ما باید بازیگر بحران‌های منطقه‌ای باشیم، خواهان نابودی اسرائیل شویم و با این کشور به جنگ بپردازیم؟ راهبرد مناسب و عقلانی برای حفظ امنیت و منافع ملی ایران در منطقه بحران‌زده خاور میانه چه می‌تواند باشد؟ چرا ما نباید  به بازیگر اصلی صلح در منطقه تبدیل شویم؟

همین پرسش‌ها را می‌توان درباره سیاست پرهزینه غنی‌سازی اورانیوم هم به میان کشید. پرونده دخالت‌های نظامی منطقه‌ای به اشکال گوناگون با پرونده غنی‌سازی اورانیوم و مذاکره با غرب پیوند خورده است.

کانال شخصی سعید پیوندی:
https://t.me/paivandisaeed