چندی پیش نکاتی فهرستوار از سوی اصلاحطلبان منتشر شد که نشان دهنده تصمیمها، برنامهها و هدفهای اولیه دولت پزشکیان بود که یا قصد اجرای آن را دارند یا حتی بخشی از آنها در مرحله نزدیک به اجرا میباشند. در همان زمان نوشتم نظر به زمان کوتاهی که پزشکیان شروع به کار کرده چنین فهرستی، چشمگیر و اقلا به گمان من بیش از حد انتظارم بود. موارد این فهرست در زمره تغییرات کلان نبود ولی بخش قابلتوجهی از مطالبات و خواستههای بخش بزرگی از قشرهای مختلف جامعه بود.
مدتی نگذشت که به قول زیدآبادی “اطاقهای پنهان” و به قول من “تاریک خانههای وحشت” دست به کار شدند و شروع به تخریب برنامههای اعلام شده از سوی دولت پزشکیان نمودند.
بد نیست به عنوان نمونه به چند مورد که از سوی دولت پزشکیان به عنوان موارد در حال اجرا اعلام شد اشاره کنیم و همچنین به عکس العملی که از سوی دولت سایه نشان داده شد.
یکی از این موارد مربوط به کولبران میشد که هربار مورد آزار و اذیت و یا شلیک گلوله ماموران قرار میگرفتند، دولت پزشکیان اعلام کرد که مرز کولبری آزاد میشود و دیگر کسی حق کشتن کولبران را ندارد. ولی فقط چند روز بعد چند تن از کولبران هدف شلیک قرار گرفتند.
یکی از مقامات دولتی که نسبت به مهسا امینی بیحرمتی کرده بود از مقام خود برکنار شد. ولی همزمان عدهای در کردستان بازداشت شدند.
آشکارترین نمونه دهنکجی نسبت به تصمیمهای دولت پزشکیان گفتههای وزیر خارجه بود که اعلام داشت با هیچ کشوری جدال نخواهد داشت و هیچ تحریک یا تهدیدی نسبت به هیچ کشوری انجام نخواهد گرفت و هدف روابط حسنه با تمام کشورها خواهد بود. هنوز مرکب این گفتهها خشک نشده بود که چند کشور اروپایی اعلام نمودند رژیم ایران از خطاکاران و مجرمین در کشورهای اروپایی برای سوء قصد نسبت به مخالفین و خرابکاری نسبت به موئسسات اسرائیلی و یهودی استفاده میکند.
از همه خطرناکتر اظهارات مقامات اتحادیه اروپا درباره ارسال راکت از ایران به روسیه برای استفاده بر علیه اوکرائین بود و اظهارات احمقانه یکی از اصولگرایان که گفت “جنگ روسیه در اوکراین جنگ ما میباشد”. و از همه وخیمتر، سخنگوی اتحادیه اروپا اعلام نمود که چنانچه راکتهای ارسالی ایران به روسیه به خاک اوکرائین اصابت کرد، ایران باید پاسخ شدید از اتحادیه اروپا دریافت کند.
از سوی مقامات قضائی یک کمیته تحقیق درباره جانباختن یک جوان در اداره پلیس به شمال ایران اعزام شد. ولی همزمان چند قتل در چند اداره پلیس انجام گرفت، و مجددا چند بازداشت جدید و حتی احضار چند زن زندانی از فعالان مدنی و سیاسی انجام گرفت.
تعدادی از استادان اخراجی دوباره به خدمت دعوت شدند. ولی همزمان تعدادی از معلمان اخراج گردیدند.
شروع به برگرداندن تعدادی ار افغانها به کشورشان نمودند. ولی باز هم همزمان، علمالهدی در مشهد از ایرانیان خواست که افغانها را در خانههایشان مخفی کنند تا دولت نتواند آنها را اخراج کند.
این فهرست میتواند باز هم ادامه پیدا کند. دولت پزشکیان را دچار یک بازی ” شل کن سفت کن” کردهاند. وزیر خارجه ایران پیام صلح و دوستی میدهد ولی اروپا و غرب ارسال راکت به روسیه و به خدمت گرفتن قدارهکشان کشورهایشان بوسیله رژیم ایران را شاهدند. نمیدانم اطلاعات غرب از شرایط درون کشورمان در آن حد هست که درک کنند رئیس جمهور در کشور ما اصلا و به کل دارای همان اقتدار و آتوریته یک رئیس جمهور در کشورهای غربی نمیباشد، تا هاج و واج نشوند که چرا از یک سو پیام صلح و نزدیکی دریافت میکنند و از سوی دیگر باید شاهد شلیک راکتهای ارسالی ایران، از خاک روسیه به اوکرائین باشند. کاش برای غرب قابل درک باشد که این رئیس جمهور از آن جنس نیست که چاقوکشان آن کشورها را بر علیه یهودیان، اسرائیل و منتقدان ایرانی در آن کشورها به خدمت گیرد.
این تقرببا طبیعی است، تا زمانی که به نام ایران اقداماتی در جهت مخالف منافع غرب و در حمایت از روسیه، حماس، حزبالله و حوثیها صورت میگیرد غرب نیازی به تجدید برجام و روابط دوستانه با ایران نمیبیند و فقر، بیکاری و کساد کار و اقتصاد ادامه خواهد داشت.
شکی نداشته باشید، هر تهدید و یا اعتراضی از سوی غرب با رقص و شادی ساکنان، به قول زید آبادی، “اطاقهای پنهان” در ایران همراه خواهد بود. اینها، همانطور که در گذشته هم نوشتم، بهسان باسیلهائی هستند که فقط قادر به ادامه حیاتشان در آبها و یا محیطهای آلوده و کثیف میباشند، آبهای زلال، محیطهای آرام با خصلت ناپاک اینان سازگار نیست.
اقلا برای من این معما هنوز حل نشده، دستهائی که آنقدر نیرومندند که هم در داخل، در ضدیت با پزشکیان، به کولبران تیراندازی میکنند، در کردستان بیگناهان را دستگیر میکنند، عالما و عامدا در بازداشتگاههای پلیس دستگیرشدگان را زجر و شکنجه وحتی به قتل میرسانند. و...، و در خارج هم به جنگ و ستیز و حمایت از تروریستها میپردازند، دارای این چنین اختیارات بیحد، بدون هیچگونه جوابگوئی و مسئولیتی در برابر هیچ مقامی، اینطور به قتل و اغتشاش میپردازند، آیا حتی مقام رهبری از پس اینها بر نمیآید؟ یعنی اینها حتی از اختیاراتی بیش از مقام رهبری دارا میباشند؟ یا شاید مقام رهبری، بر خلاف تصور و انتظار رئیس جمهور، دودوزه بازی میکند و دارای دو چهره کاملا متفاوت است که از یک سو به رئیس جمهور اطمینان میدهد در مواردی که قول داده از او حمایت میکند و از سوی دیگر به ساکنان اطاقهای پنهان، تاریک خانههای وحشت و خفاش خانهها چراغ سبز نشان میدهد که میتوانند به تخریب و جنایت ادامه دهند.
چاره چیست؟ آیا پزشکیان باید با مشت به روی میز رهبر بکوبد که برای بهبود اوضاع از اختیاری برخوردار نیست و با ادامه این وضع استعفا خواهد داد؟
به شما اطمینان میدهم که خفاشها و پایداریچیها دقیقا منتظر چنین سناریوئی میباشند تا قادر باشند پزشکیان را از آن چندر غاز اختیاری که دارد خلع سلاح کنند و با دست باز به غارت و سرکوب ادامه دهند.
در صورت وقوع چنین سناریوئی، لزومی نمیبینم که از خارج کشوریها بپرسم چاره چیست؟ جواب حاضر و آمادهشان را از حفظ میباشم: اتحاد تمام گروهها، احزاب و نیروها برای ایجاد یک نیروی قوی برای سرنگونی این رژیم و تغییر ساختار کامل چارچوب سیاسی ایران. توضیح هم نمیدهند که این نیرو، این احزاب!!که باید چنین اتحادی را باعث شوند کجا تشریف دارند که تا کنون قادر به چنین اتحادی، آن هم در خارج کشور!!، نبودهاند.
خیالتان را راحت کنم نه در خارج و نه در داخل کشور، ما حزب به معنای کامل کلمه نداریم. حزب به معنای کامل کلمه یعنی دارای سابقه تاریخی، دارای نیرو و پایه مردمی، دارای ساختار، تشکیلات و دموکراسی درون سازمانی و تماسهای بین المللی باشد. ما در ایران فقط دو حزب داریم که این تعریف در موردشان صدق میکند. حزب دموکرات کردستان ایران و حزب کومله که دارای قدمت، و دارای ساختار حزبی و دموکراسی درون سازمانی میباشند و از همه مهمتر، پا در خاک دارند و دارای نیرو و پایه مردمی در میان مردم کرد میباشند. خوشبختانه پیشرفت جامعه مدنی، بخصوص در میان زنان سرزمینمان، کمبود حزب و سازمانهای نیرومند سیاسی / مدنی را تا حدی جبران کرده.
من شخصا در شرایط کنونی که هیچ آلترناتیو و یا انسجام قوی در مقابل رژیم وجود ندارد، اصلاحطلبان و پزشکی را، نه بهترین ولی تنها راه حل میبینم. پزشکیان با محدودیتهای زیاد، روی یک بند ابریشمی باریک حرکت میکند که نیاز به یاری فعالین سیاسی در داخل و خارج کشور دارد تا قادر به حفظ توازن خود بر روی این بند باریک باشد. پزشکیان در بهترین حالت میتواند جاده و راه به سوی دروازه ورود به ایران بهتری را مسطح کند. این خانه از پای بست ویران است. برای رسیدن به آن دروازه نیاز به تدبیر، حوصله، زمان و سازماندهی داریم.
داریوش مجلسی، سپتامبر ۲۰۲۴
■ جناب مجلسی گرامی!
تناقضات و موش و گربه بازی خامنه ای با اصلاح طلبان ، پیش از انتخابات آنقدر عیان بود که می شد در خشت خام هم دید. اینکه شما حالا آنها را مورد توجه قرار می دهید، البته باعث شگفتی است .نگرش دوگانه ساز در این انتخابات هم تلاش کرد تا بار دیگر «لولو و هلو» درست کند، مردم را از انقلاب و هرج ومرج بترساند تا در زمین خامنه ای بازی کند.
به نظر بنده، حتما میان مسجد و میخانه راهی هست و آقای خاتمی مجبور نبودند تن به این بازی سراسر باخت بدهند و نقش پدرخوانده یک کاندیدای تحمیلی را برعهده بگیرند. چرا خامنهای نقشه بالا آوردن پزشکیان را کشید؟ حداقل روزنه گشایانی نظیر عبدی و زیدآبادی بر این نظر هستند که قهر مردم از صندوقها در دست شستن خامنهای از یکدست سازی تاثیر تعیین کننده داشت و وقتی خاتمی اعلام کرد چون میخواهد در کنار مردم بماند، رای نمیدهد، خامنهای متوجه شد که خطر واقعا به بیخ گوش او رسیده است.
اگر این تحلیل آقایان را بپذیریم که اعمال فشار و امتناع از همکاری، موثر بوده است، پس چرا نمی بایست آنرا ادامه داد تا شرایط برای یک توافق مرضی الطرفین فراهم شود و قبول مسولیت قوه مجریه، با زمینهسازیهای مناسب و داشتن اختیار همراه شود. مثلا پبش از هر نوع پاسخ مثبتی، حصر رفع شود، زندانیان آزاد شوند، مجلس فرمایشی منحل شود، نظارت استصوابی لغو شود. اف آی تی اف در مجمع تصویب شود. خامنهای ترک مخاصمه با آمریکا را اعلام و طرح اتمی کردن را کنار بگذارد، پاسداران به پادگانها برگردند و…. تبدیل یک چاقوی بیتیغه به هلو و لولو سازی از جلیلی، یک حقه بازی عوام فریبانه بود. اگر امثال جلیلی، به رهبر مراد میدادند، نیازی به این بازی نبود و ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ میتوانست بدون دردسر تکرار شود.
نگویید یا انقلاب یا آب نبات چوبی به اسم اصلاحات! ایستادگی اصلاح طلبان و ماندن در جبهه امتناع ، خامنه ای را مجبور می کرد تا میان تداوم روند فروپاشی و کنار آمدن با اصلاح طلبی واقعی به دومی تن بدهد. حالا اما، آقایان آش نخورده و دهن وسوخته باید شاهد بازی موش وگربه رهبر با کاندیدای تحمیلی- اختصاصی خود باشند.
نه در مسجد گذراندم که رند است
نه در میخانه کین خمار خام است
و به قول خود حضرات: خسرالدنیا ولاخره
با ارادت پورمندی
■ مجلسی عزیز،
۱- کنشگرانی که مخالف شرکت در انتخابات بودند به هیچ وجه آرزوی شکست پزشکیان را ندارند. آنها بر این باور بودند که پزشکیان و دولتش نمیتواند مبدأ تحولات مثبت در جمهوری اسلامی باشد.
۲- جنبش زن زندگی آزادی با وجود افولش، دستاوردهایی در عمق جامعه داشته که مستلزم تغییرات روبنایی و سیاسی نیز هست. حلقه قدرت با استفاده از دولت جدید سعی در تثبیت نرمال های جدید دارد. پشتیبانی یا فشار اخلاقی بر پزشکیان و دولتش برای امتیاز های بیشتر مردمی کاری پسندیده و ضروریست.
۳- درست کفتید که اپوزسیون نه انسجامی دارد نه حزبی نه اتحادی و چشمانداز خوبی نیز در افق نیست. اما به صرف این واقعیت تلخ پزشکیان به “راه حل” تبدیل نمیشود.
۴- هرگز فریب حلقه قدرت را نخورید که جهت رفع و رجوع مسائل روبنایی متوسل به دولت پزشکیان شده است . به لحاظ زیربنایی بند ناف حکومت خامنه ای به همان پایداریها و گروه های فشار وابسته است. بدون اتکا به محافل تو در توی امنیتی و گروههای فشار شیرازه جمهوری اسلامی به سرعت در هم میپیچد، این را خود خامنه ای و اطرافیانش بخوبی میدانند و باید اذعان کرد که درست فکر میکنند.
۵- پیدایش جبهه واحد اپوزسیون به معنی اقدام به انقلاب قهر آمیز و زیر و رو شدن نظم اجتماعی نیست. بر عکس وجود چنین جبهه ای میدان تاثیر گذاری سومی را پدید میاورد ، و در معادلات موجود کفه منافع مردمی و مردم سالاری را سنگین تر میکند. حتی پدیده ای نظیر دولت پزشکیان در صورت وجود یک جبهه معتبر دمکراتیک شانس بالاتری میداشت تا هم در سمت مردم قرار گیرد و هم مضمحل نشود.
۶- اینکه شما شانسی برای اتحاد اپوزسیون ترقی خواه قائل نیستید جای تاسف دارد. زیرا که شما صدای معتبری را در جنبش آزادیخواه نمایندگی میکنید، و براستی به تمام صداها نیاز است که ضرورت و امکان اتحاد را گوشزد کنند. بله، متاسفانه امروز در اپوزسیون خارج حرف زیاد است و عمل کم (یا هیچ)، به همین دلیل نیز سالهاست که که جمهوری اسلامی به صادرات اپوزسیون از داخل به خارج اقدام میکند. ما امیدواریم که مسیر وقایع چرخش مثبتی داشته باشد. بدون امید زندگی بی معنی میشود.
روزتان خوش، پیروز
■ آقای مجلسی گرامی، فرصت سوزی اصلاح طلبان قابل اندازه گیری نیست با اینکه بخشی از مردم باز هم رای شان را با وسواس و گره زده به خواسته های خود به داخل جعبه مارگیری انداختند حق دفاع از موکلین خود را مثل همیشه با هسته سخت حکومت تاخت میزنند. همین آقای عبدی را نگاه کنید همش مسئلهاش نترساندن نظام است و آنقدر آهسته قدم برمیدارد که اصلا به شاخ گربه نمیرسد. یا آقای زیدآبادی که روبروی یک شارلاتان مینشیند و دروغهای او را قورت میدهد. خوب مرد حسابی اگر نمیتوانی از منافع مردم دفاع کنی چرا وارد گود میشوی؟ آدم یاد مناظره کیانوری و شرکا با بهشتی و مصباح و سروش میافتد. اصلاح طلبان واقعی باید راهشان را از دخیل بستگان به نظام کاملا جدا کرده و آن را به نمایش گذاشته و در خدمت و بسیج جامعه مدنی قرار دهند. حد عقب نشینی رژیم را زور طرف مقابل تعیین میکند. همین اصلاح طلبانی که آقای مجلسی امیدش را به آنان بسته سابقه بهتری از اپوزیسیون مورد شماتت ایشان ندارند و با اینکه از پشتیبانی مردم برخوردار بودند ترجیح دادند با حاکمیت کنار آمده و خط قرمز هایش را رعایت کنند و خود یکی از علل نآمید کردن مردم و ایجاد تشتت در صفوف مخالفین بودهاند و در واقع کارنامهای بدتر از اپوزیسیون خارج دارند. بگذریم که عدهی از همین ها چه اسلامی و چه چپی هنوز در خارج از کشور برای رژیم با ژست های دمکراتیک خواسته یا ناخواسته لابیگری میکنند. پورمندی و پیروز عزیز حق مطلب را بدرستی ادا کردند.
با احترام سالاری
■ جناب مجلسی عزیز! تردیدی ندارم که دانش نظری و تجربیات و مشاهدات شما از دنیا و کشور عزیزمان در همین دوره ۴۵ سال بعد از انقلاب ۵۷ اجازه قضاوت صحیحی در مورد ماهیت و نحوه عمل این رژیم برای حفظ قدرت خود را به شما میدهد. با اینحال شاید برخی مواقع آرزوهای شما، برای بهتر شدن اوضاع، هر چند اندک و بهبود نسبی وضعیت هموطنانمان اعم از استاد و دانشجو و کارگر و کارمند و فعالان زن و غیره (که آرزوهای من هم است) خوش بینی شما را بر واقع بینی حاکم میکند و تصور می کنید اینبار احتمالا اصلاح طلبان و یا اکنون دکتر پزشکیان موفق شوند کارهایی بکنند و مناسبات قدرت را در کشور به نفع مردم تغییر دهند و اصلاحاتی صورت گیرد. و ناراحت هستید که چرا اپوزسیون داخل و خارج همصدا با افراطیونی می شوند که مخالف این اصلاحات هستند بر علیه پزشکیان صحبت و عمل کرده و مایل به شکست او هستند. اما این تصور درست نیست و اینرا قبل از انتخابات نمایشی اخیر و بعد از آن صاحبنظران زیادی متذکر شدند.
دستورالعمل واقعی رژیم همان حفظ نظام (که آنرا شخص ولی فقیه معنی میکنند) به هر طریقی است و انتظار تغییر رفتار رژیم بدون تغییر موازنه قدرت سیاسی بر خلاف روشن بینی است. میدانیم تنها چیزی که رهبران سیاسی در رژیم های دیکتاتوری و ایدئولوژیک را حاضر به دادن امتیاز به مخالفان میکند موازنه قوای سیاسی است. نصحیت و تحلیل های خیر خواهانه و ترساندن آنها از عواقب سیاستها و استبدادی که به خرج میدهند و غیره در اینها اثر نمیگذار چون خود را عقل کل و رفتار و سیاستها و حرکات خود منبعث از ایدئولوژی خود میدانند که معیار درستی و نادرستی است. حال دور این رهبران مفلوک (از نظر فکری) و متوهم را گروه های رانتی مافیایی مرکب از روحانیون حکومتی و آقازاده های سوداگر، بوروکراتهای فاسد و آدم کشان سابقا بسیجی و سپاهی گرفته و دائما آنها را نائب امام زمان و رهبر مسلمانان جهان بخوانند معلوم است چه می شود. تبدیل به یک سیستم فاسد سیاسی خشک و انعطاف ناپذیر میشود که هر گونه جنایتی را هم برای حفظ نظام موجه میداند که همینطور هم شده.
حال در این ساختار سیاسی آیا تغییر رفتار خامنه ای ناشی از چیست؟ خامنه ای متوجه شد که با افتضاحی که با تشکیل مجلس بقول خود انقلابی (که اکثرا از نیرو های امنیتی و سپاهی بی سواد و با مدارک تحصیلی قلابی و ذوب در ولایت فقیه و ناکارآمد دست چین شده اند) و بعد روی کار آوردن رئیسی (شش کلاس سواد و دولت ناکارمد او) برای تکمیل پروژه خالص سازی ببار آورد نه تنها مشروعیت نظام را به کلی از دست داده بطوریکه حتی خاتمی هم از شرکت در انتخابات اجتناب میکند، بلکه ممکن است ناکارایی ناشی از خالص سازی دولت که (دولت شخص خامنه ای محسوب می شد) اوضاع اقتصادی را بکلی در هم ریخته کار را به اعتراضات بزرگ مردم و سقوط رژیم بکشاند. بنابراین برای حفظ نظام (یعنی خودش) ناگزیر از متوقف کردن (شاید هم موقتی) پروژه خالص سازی شده و برنامه ای برای روی کار آوردن دولتی که اصلاح طلبان حکومتی و کاملا وفادار به او آنرا رهبری کنند (پزشکیان و عارف) فعلا خطر عاجل را برطرف کند. ماموریت این دولت را هم با صراحت و یادآوری مکرر اصلاحات اقتصادی (یعنی همان جراحیهایی که آقای دکتر پزشکیان خاطر نشان کرده است) تعیین کرده و مسلما اجازه اصلاحات در روابط خارجی و مسایل سیاسی و اجتماعی نخواهد داد. در حالیکه اصلاح طلبان برای توجیه مشارکت خود در نمایش انتخابات گفتند که رهبری متقاعد شده که پروژه خالص سازی نظام با شکست مواج شده و ما بایدبرای اصلاحات واقعی از بالا با رهبری همکاری کنیم. در حالیکه اگر اینطور بود شخصیتهای قویتر سیاسی (نسبت به پزشکیان) را رد صلاحیت نمیکردند.
از ابتدا هم معلوم بود که آقای دکتر پزشکیان که نه دارای شخصیتی کاریزماتیک و محبوبتی فراگیر بوده و نه حزب وفادار و طرفداران متعصبی دارد که از او حمایت کنند قادر نخواهد بود آرزوهای خود مانند اصلاح و عادی سازی روابط بین المللی کشور و ا اصلاحات اجتماعی و سیاسی داخلی را از طریق چانه زنی با خامنه ای و هسته سخت قدرت حل کند. بنابراین دو راه خواهد داشت یا بعد از مدتی استعفا دهد که بعید است. یا یک تدارکاتچی سر بزیر شده و همانطور که قول داده بود تلاش کند سیاستها و منویات رهبری را اجرا کند. هر وقت هم اعتراضی شد بگوید از اول هم گفته است که ذوب در ولایت بوده و برنامه و سیاست خاصی ندارد و برنامه های رهبری را اجرا میکند و برای همین هم خواستار تشکیل دولت وفاق ملی شده است.
می ماند ریشخندهایی که نثار کسانی میشود که فریب خورده و مردم را دعوت به شرکت در انتخابات کردند و باعث شدند طرفداران خامنه ای اندکی خیالشان راحت شود که مردم مدتی هم منتظر عملکرد دولت جدید خواهند بود و فعلا بعید است اعتراضات بزرگی صورت بگیرد. چون بنظر میرسد همه چیز بعد از ۴۵ سال برای اکثریت مردم عادی هم روشن شده چطور عده ای تحصیلکرده و فعال سیاسی فریب مترسکی مثل جلیلی را خورده و برای روی کار آمدن یک اصلاح طلب- اصولگرای ذوب در ولایت تبلیغ و فعالیت کرده و میکنند!؟
یکی از نخست وزیران اسبق بریتانیا جمله معروفی گفته بود که: “ما در این شرایط به خونسردی (سر های خنک) و روشن بینی (ذهن های روشن) نیازمندیم” (Cool heads and clear minds are needed) که بعدها ضرب المثل شد. از تحلیلگران سیاسی هم انتظار میرود که با خونسردی مسائل را تحلیل کنند و اجازه ندهید احساسات بر استلال غلبه کند و در نوشته های خود ماهیت رژیم و موازنه قوای سیاسی را در نظر نگیرید. حال اگر کسانی برای راحتی وجدان و یا توجیه عملکرد خود در تبلیغ برای شرکت در انتخابات نمایشی مایلند عملی نشدن وعده و عیدهای دولت وفاق ملی را به کارشکنی افراطیون اصولگرا و پایدارچی ها و همصدایی اپوزسیون با آنها کاهش دهند که دیگر حرفی باقی نمی ماند.
خسرو
■ عزیزان خسرو، سالاری، پیروز و پورمندی.
مطالب متین و منطقیتان را خواندم. منتها من به شرایطی که در حال حاضر در آن بسر میبریم توجه دارم. یعنی عدم کوچکترین نشانهای از حتی یک شبه آلتر ناتیو. تنها امیدواری من رشد و تبلور جامعه مدنی و نهضت زنان سرزمینمان است که فکر کنم با وجود پزشکیانها (با علم به تمام وابستگی شان) بیش از جلیلیها امکان فضای باز بیشتری برای رشد و تبلور دارند.
محض اطلاعتان اطلاعیهای از آقای ...... از نزدیکان شاهزاده رضا پهلوی دریافت کردم که نوشته بود مشغول تشکیل دولت در تبعید هستیم دنبال یک شخصیت میگردیم برای سمت نخست وزیری که مورد تائید اعلیحضرت باشد!!
عزیزان به هر کجا که روی (در خارج کشور) آسمان همین رنگ است. عدهای به عنوان پادشاهیخواه و عدهای هم به عنوان جمهوریخواه. حالا درک میکنید که چرا نقد را به نسیه ترجیح میدهم. با مهر فراوان به هر چهار نفرتان.
در خاتمه بیانصافی است اگر از نقش “ایران امروز” یادی نکنیم. در میان تمام سایتها و نشریات فارسی زبان خارج کشور، در هیچ کدام مانند ایران امروز نقدها و اظهارنظرها اینطور مودبانه، دوستانه و محتوائی نوشته نمیشود.
با آرزوی موفقیت برای همهتان.
داریوش مجلسی
■ آقای مجلسی عزیز. به نکته آخری که مطرح کردید برمیگردم. من هم نقش “ایران امروز” را بسیار مهم و ارزشمند میدانم و به سهم خودم از هیئت تحریریه آن تشکر میکنم. در این سایت، نقدها و اظهارنظرها دوستانه و بامحتوا نوشته میشوند و تبادل نظرات خیلی سریع صورت میگیرد. انسان از طریق مقایسه عقاید، هم بیشتر میآموزد و هم نارسایی عقاید خودش را با دقت بیشتری درک میکند.
ارادتمند. رضا قنبری