iran-emrooz.net | Thu, 11.01.2007, 5:50
سیاست و تدبیر؟
سید کمالالدین نبوی
پنجشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۵
حکام
در حالیکه مسائل عمده و اساسی مطرح در داخل و خارج از کشور میتوانند به حوادث ناگوار و بسیار تلخی برای ایران و ایرانیان منجر بشوند، «مسئولین» عالیرتبه کشور خود را با امور کاذب مشغول کردهاند.
در حالی که بالاترین مرجع بینالمللی قطعنامهای تحریمی را در مورد ایران به تصویب رسانده است، رئیس جمهوری اسلامی قطعنامه شورای امنیت را کاغذ پاره مینامد و خیال میکند با پاک کردن صورت مسئله، مشکل را حل کرده است. در همان حال و در حالی که تورم و گرانی لجام گسیخته، یورش آوردهاند، ایشان بدون توجه به مشکلات اساسی و عمده مردم و بدون توجه به تهدیداتی که میتوانند حتی کیان ملی را مورد هدف قرار دهند، همچنان سر در هوای سفرهای خارجی و داخلی خود دارد و به امور جزئی مانند بخاری مدارس و یا لوله کشی آب این یا آن محله میپردازد. رسیدگی به مشکلات و مصائب عمده، سرتاسری و ملی که گریبان ایران و ایرانیان را گرفته است جزو برنامه کاری دولت نیست.
رئیس جمهوری اسلامی در بند همه نوع مسئله، البته در حد حرف و شعار، است جز آن رشته از مسائلی که برای حل آنها قول داده و قسم خورده بود. از همان ابتدای روی کار آمدن دولت آقای احمدی نژاد روشن شد که تمام داستان برای کسب قدرت و تقسیم غنائم در میان خویشان و آشنایان و اقوام بوده است.
وضعیت مجلس بهتر از دولت نیست. مجلسیان هر کدام به دنبال حل مشکلات محله و شهر و یا ده خویشاند. آنها طرحهای دو فوریتی برای تنظیم ساعات باز و بسته شدن بانکها را دوباره و سه باره بررسی میکنند اما نسبت به امور اساسی یا رسیدگی به مصالح ملی و یا نظارت بر اعمال و سیاستهای عجیب و غریب دولت کمال بیتوجهی را اعمال میفرمایند. این همان مجلسی است که به یمن نظارت استصوابی شورای نگهبان و دخالتهای پشت پرده، به پیروزی «اصولگرایان» انجامید. همان اصولگرایانی که به گقته آقای مشکینی مورد تائید امام زمان نیز قرار دارند.
نمایندگان مجلس شورای اسلامی، همه اصولگرا، بجای پرداختن به امور ملی، وقت خود را یا صرف بدست آوردن امتیازات ویژه از قبیل سکه طلا، حقوق بالا و یا مسافرتهای خانوادگی به داخل و یا خارج کشور با بودجه وزارتخانهها و سازمانهای دولتی میکنند، و یا صرف اعمال فشار به وزرا و استانداران و یا این و آن مقام اجرائی برای اقدام در جهت لوله کشی آب و گاز و یا رساندن برق به فلان و بهمان حوزه و یا اسفالت این یا آن خیابان و یا تکمیل این یا آن بنا در شهرستان شان مینمایند.
نمایندگان مجلس به امور حوزه انتخابیه خویش میپردازند و مشکلاتی را که دامنگیر حوزه فراگیر ملی میباشد به دست فراموشی سپردهاند! به عبارت دیگر انها وظایف اصلی خویش را انجام نمیدهند.
در «بهترین» حالت! هم و غم نظارتی مجلس شورای اسلامی معطوف به مسئله پیش پا افتادهای چون حضور معاون رئیس جمهوری اسلامی در هنگام اجرای یک برنامه هنری و عدم ترک جلسه از طرف آن معاون محدود شده است. این قضیه پیش پا افتاده منجر به هرز رفتن انرژی مجلس قانونگذاری شده، و به کشمکش این با آن و آن با این نیز تبدیل شده است. پای قوه قضائیه و سخنگوی دولت و این و آن مقام عالیرتبه را نیز به پرونده کشانده است!
مشکلات اساسی کشور از قبیل گرانی، بیکاری، اعتیاد، رکود اقتصادی، ورشکستگی تولیدات داخلی، فساد اداری، رانت خواری، بیکفایتی بیش از پیش مدیران، آلودگی همه جانبه محیط زیست، سیاست خارجی تنش زا، تبدیل کشورهای همسایه دوست به بیتفاوت و بیتفاوتها به دشمن بالقوه و دشمنان بالقوه به دشمنان بالفعل و ... همه و همه یا انکار میشوند و یا بر دوش این یا آن، اعم از داخلی یا خارجی، گذاشته میشوند.
در حالی که «مسئولین» سیاسی و عالیرتبه کشور به رجز خوانیهای بیمقدار و تبلیغاتی ادامه میدهند، «عالیجناب»های رسانهای به سیاستگذاری میپردازند، مقامات عالیرتبه امنیتی درس دین و اخلاق میدهند و علمای دینی یا سر در لاک خود دارند و «تقوی» گزیدهاند یا آتش بیار جنگ شیعه و سنی شدهاند و یا به نظریه پردازی در امور فنی و تکنولوژی مشغولند! و البته این همه لابد آیات عدالتاند!
مخالفین
در این میان، گروههای مخالف حکومت، بیشمار، متشتت و ناتوان اما پر مدعا، از دستگاه حکومتی که البته با توجه به امکاناتش ناتوان تر و پر مدعاتر است، حساب و بیلان میخواهند اما خود نه حسابی پس میدهند و نه بیلانی ارائه! پس از قریب سی سال «مبارزات سیاسی»، نه کار ارزشمند نظری چندانی عرضه کردهاند و نه سامان و سازمانی به خود دادهاند. اغلب قریب به اتفاق گروههای مخالف نه تنها در میان ایرانیان خارج از کشور قادر به حداقل ساماندهی و سازماندهی نبوده و نیستند، بلکه حتی کوچکترین اثر گذاری را بر روی افکار عمومی کشورهای میزبان نیز نداشته و ندارند. علیرغم این بیخاصیتی، انتظار نیز دارند که از طرف قدرت به بازی گرفته شوند، غافل از آنکه قدرت، هر قدرتی، متاثر از نیروست و نه از باد! اپوزیسیون ایرانی یا این اصل بدیهی سیاست را نمیداند و یا میداند ولی خود را به آن راه زده است چون آسانترین راه است! البته هزینه سنگین این «راه آسان» را نیز با اضمحلال خویش خواهد پرداخت.
قدرت دولتی، هر قدرت و هر دولتی، در برابر حرف خالی و منم منم و رجز خوانیهای پوچ عقب نشینی نمیکند! چاره اپوزیسیون ایرانی در بالابردن سطح ادعاهایش نیست. چارهاش در تبدیل شدن به یک نیروی جدی است. نیرو به معنای قدرت و نه فقط سازمان! اپوزیسیون ایرانی به یک نیروی جدی تبدیل نخواهد شد مگر آنکه حداقل با یکی از سه مولفه زیر پیوندی جدی برقرار نماید: مردم کشور، ایرانیان خارج از کشور، افکار عمومی کشورهای میزبان! پیوند زدن با یک یا دو و یا هر سه مولفههای فوق نیز مقدماتی دارد. مهمترین مقدمه عبارت از شناختن آن مولفه است.
تبدیل شدن به یک نیروی جدی نیازمند تطابق ادعاها با امکانات نیز می باشد. دوره طرح ادعاهای واهی و رجز خوانیهای بیمقدار در درون اپوزیسیون نیز باید پشت سر گذاشته شود. چه بسا تجدید نظر در برخی از «اصول» خدشه ناپذیر لازم باشد. این همه به جسارت نیازمند است.
تبدیل شدن به نیروی جدی نیازمند التزام عملی به اصول مورد قبول نیز میباشد. یک نیروی سیاسی جدی نمیتواند در جهت نظرات مورد قبولش هیچ اقدام عملی ننماید. به عبارت دیگر دوره طرح صرف و تئوریک اصول و استراتژی و تاکتیک را باید پشت سر گذاشت. جدی بودن یک گروه سیاسی در گرو اقدام است و نه ابراز. گفتن کافی نیست باید کرد. ملاک باید اقدام باشد، ولو اقدام جزئی! میزان باید نیم کردار باشد و نه دوصد گفته!
و آتش در خانه
در این روزگار پر تلاطم چه کسانی مسئول نجات این سفینهاند؟ ایران را چگونه از گزند دشمنان در امان نگه داشت؟
نجات ایران مستلزم یک اقدام ملی است! ملت را باید وارد صحنه نمود! اگر صاحبان اصلی کشور نسبت به خطر موجود بیتفاوت بمانند، فاتحه ایران را باید خواند. حل مشکلات عدیدهای که کشور را فراگرفته است و متاسفانه تشدید نیز خواهند شد نیازمند اقدامات چند جانبه و استفاده از تمامی کلیدها جهت گشودن قفلهائی است که طی سالیان اخیر درهای بیشماری را بسته و کدورتهای زیادی را دامن زده است.
عامل اصلی وضعیت موجود، نظام حاکم بر کشور است. بنابراین نجات کشور، در وهله اول، مستلزم تغییرات اساسی و بنیادین در سیاستهای دستگاه حاکمه است. اما دستگاه حاکم بر کشور، به تنهائی نه فقط قادر به حل مشکلاتی که خود بوجود آورده است نخواهد بود بلکه جهبسا گره را کورتر کرده و مصیبت های موجود، اعم از داخلی و خارجی، را حادتر نیز بنماید. به عبارت دیگر امید به بیرون رفتن از بحران ملی و بین المللی کنونی نیازمند یک عزم همگانی و بکار گیری تمام امکانات و توانائی های ملی، میهنی و دینی است.
طبیعتا تغییرات بنیادین در سیاستهای حکومتی شرایط را برای «آشتی ملی» هموار خواهد نمود. گروهها و شخصیتهای برجسته ملی و میهنی و دینی که به ناحق قربانی دستگاه حاکمه شدهاند، با حفظ اعتقادات خویش، عطف به عمق خطری که کیان ملی را تهدید مینماید، نسبت به گذشته موقتا اغماض کرده و با استفاده از نفوذ معنوی خویش به بسیج ملی در جهت حل معضلات داخلی و خارجی خواهند پرداخت. در این راستا نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور نیز در جهت تلطیف افکار عمومی کشورهای میزبان اقدام خواهند نمود. تردیدی نداشته باشیم که در شرایط ملی و بینالمللی کنونی هرگونه اقدام نسنجیده بخصوص از طرف «خوش خیالان» حکومتی ممکن است به قیمت بسیار گزافی برای کشور تمام شود. حل معضلات بزرگ نیازمند اقدام انسانهای بزرگ است، بزرگانی که در شرایط بحرانی قادر به گذشت و عفو اند تا کیان ملی از تجاوز مضاعف در امان بماند. حواسمان جمع باشد، اخلاف سید محمد مجاهد قراردادهای گلستان و ترکمان چای دیگری بر کشور تحمیل ننمایند. هشدار که همه ما مسئول خواهیم بود!