ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 28.08.2024, 9:17
اصلاح‌طلبی در ولایت مطلقه فقیه

منصور فرهنگ

مفهوم واژه اصلاح‌طلبی بر این فرض استوار است که نظام حاکم نقصان، ابهام یا کمبودهایی دارد که باید یا می‌تواند از طریق مسالمت و مصلحت اندیشی بهبود یابد. واژه اصلاح‌طلب فی‌نفسه هدف ارزشی خاصّی ندارد بلکه نيّت و خواست فرد یا گروهی که خود را اصلاح‌طلب می‌نامند بیانگر هدف ارزشی آن است. این واقعيّت در نوشته‌ها و مصاحبه‌های خامنه‌ای در باره اهمّيّت اصلاح‌طلبی در ولایت مطلقه فقیه به روشنی بیان شده است. او می‌گوید: «اصلاحات یعنی این که نقاط مثبت و منفی را فهرست کنیم و نقاط منفی را به نقاط مثبت تبدیل کنیم. اصلاحات جزء ذات هويّت انقلابی و دینی نظام ما است. اگر اصلاحات به صورت نو انجام نگیرد نظام فاسد خواهد شد و به بیراهه خواهد رفت. اصلاحات یک فریضه است. یک ملّت انقلابی هوشیار و شجاع به طور دائم نگاه می‌کند تا ببیند فسادهایی که از قبل در میان او مانده - بر اثر غفلت‌ها و سوء مدیريّتها و سوء تدبیرها و تجاوزها – کدام است تا آنها را اصلاح کند.»(۱)

خامنه‌ای اصلاح‌طلبی را گسترش اهداف و اولويّت‌های ولی فقیه می‌داند و انتقاد از بینش خود را گناه و منتقدین را سزاوار مجازات.  به بیان دیگر، قدرت کنترل او در نظام با هیچگونه محدوديّت یا خط قرمزی روبرو نیست. لذا بعد از درآمد نفت بنیادهای تحت کنترل خامنه‌ای مهمترین منبع ثروت در کشور شده است. این بنیادها مالیات نمی‌‌پردازند و حتّی مجلس و رئیس جمهور نیز از اطلاعات مربوط به روابط تجاری و اقتصادی آنان بی‌خبرند. برخی ناظرین بنیادهای تحت کنترل ولی فقیه را با Nomenklatura حزب کمونیست شوروی سابق مقایسه می‌کنند - بیشتر خاویار برای نومنکلاتورا نگهداری می‌شد.

تغییراتی که خامنه‌ای در تشکیلات اقتصادی، امنيّتی و نظامی جمهوری اسلامی داده «بیت ولی فقیه» را تبدیل به دیوانسالاری  وسیع و بی‌سابقه‌ای  کرده که ساختار دولت به حاشیه رانده شده و «بیت» هیچگونه مسئو ليّت پاسخگوئی به کس یا نهادی را ندارد. خامنه‌ای این کنترل فراگیر سیاست، اقتصاد و امنيّت نظام را اصلاح‌طلبی می‌نامد. خبرگزاری رویترز در سال ۱۳۹۲  گزارشی تحقیقی منتشر کرده که بنا به داده‌های آن خامنه‌ای نظارت بر سازمانی بنام «ستاد اجرایی فرمان حضرت امام» را برعهده دارد که میزان دارایی‌های آن «بالغ بر ۵۹ میلیارد دلار» تخمین زده می‌شود.(۲)

سازمانهای متنوّع تحت رهبری خامنه‌ای در لینک ذیل لیست شده‌اند:(۳)

تا آنجا که نگارنده مطلع است آیت‌اله خمینی از واژه اصلاح‌طلب استفاده نمی‌‌کرد ولی بعد از نه سال برخورداری از قدرت بلامنازع به این نتیجه رسید که قانون اساسی جمهوری اسلامی نیاز به اصلاح دارد. لذا دستور داد که قدرت مطلق ولی فقیه به عتوان اصلی به قانون اساسی جمهوری اسلامی اضافه شود و به جانشین خود امر کرد که برای بقای ولایت مطلقه فقیه حتّی از تخریب  مسجد هم امتناع نکند. این تصمیم خمینی که در سنّت تشيّع تقيّه نامیده می‌شود تائید اصل «هدف وسیله را توجیه می‌کند» است که رهبران مستبدّ،  چه مذهبی یا خدا ناباور، چه چپی یا راستگرا برای توجیه تصمیمات ضد اخلاق و معنويّت و منافع ملّی از آن استفاده می‌کنند.

در ۴۵ سال گذشته پنج رئیس جمهور ولایت مطلقه فقیه، بنی‌صدر، رفسنجانی، خاتمی، روحانی و پزشکیان با تمایل اصلاح‌طلبی کسب مقام کردند.  بنی‌صدر یک مسلمان مصدقی بود، لذا اصلاح‌طلبی را تعهّد به ارزش‌های دمکراتیک و دفاع از منافع ملّی می‌دانست که تلویحاً قانون اساسی و قدرت بلا منازع ولی فقیه را زیر سوٌال می‌برد. سرنوشت سیاسی او نشان داد که ولی فقیه هرگونه پیشنهاد دمکراتیک و برابر دانستن شهروندان را دشمنی با نظام ولائی می‌دانست. رفسنجانی، خاتمی و روحانی هرگز از استبداد فراگیر خامنه‌ای در امور داخلی کشور یا قانون اساسی انتقاد رسانه‌ای نکردند و وزرای خارجه آنها به خبرنگاران خارجی می‌گفتند که در جمهوری اسلامی زندانی سیاسی وجود ندارد، هرگز کسی به دلیل عقیده یا نظريّه خود اعدام نشده و زنان ایران از آزادی و برابری با مردان  برخوردارند.

واقعيّت این است که سه رئیس جمهرر به‌اصطلاح اصلاح‌طلب، معرّف آن گروه از نخبگان ولائی بودند که تحریم‌های اقتصادی و انزوای بین‌المللی کشور را به ضرر سرمایه‌داران نوکیسه طبقه حاکمه ولائی و ادامه مشکلات معیشتی توده‌های مردم را برای ثبات و بقای نظام خطرناک می‌دانستند.  این سه نفر آموختند که نیاز  به دشمن همیشه در کمین و انگیزه‌های توسعه‌طلبی و امّت سازی در ماهيّت نظام ولائی است و تا زمانی که این نظام حاکم بر کشور است منافع ملّی ایران و رفاه و امنيّت جامعه نقشی در تعیین اولويّت‌های سیاسی و اقتصادی ولی فقیه نخواهد داشت. محمد مهدی میرباقری، عضو مجلس خبرگان  در اختتامیه «سلسله نشست‌های ملت ابراهیم» گفت: «پایه‌ریزی فرهنگی جدید بر مبنای اسلام، سختی و گرسنگی را به دنبال دارد و مردم ما این راه را خود انتخاب کرده‌اند، برخی می‌خواهند ایران را مانند ژاپن و آلمان کنند.»(آفتاب نیوز )     

نگرانی پزشکیان در باره فقر، بیکاری و تورّم فراگیر در ایران می‌تواند صادقانه و بیانگر خواست او به اجرای برنامه‌ای با هدف بهبود مشکلات معیشتی جامعه باشد. تا آنجا که موضع پزشکیان از حریم سخن انتزاعی فراتر نرود خامنه‌ای با او مخالفتی ندارد ولی وقتی برای حل مشکلات واقعی به سوُال چه باید کرد می‌رسند کارشناسان برخوردار از منطق و تجربه به ولی فقیه و رئیس جمهور نظام می‌گویند که برخورد سازنده با چالش‌های اقتصادی نیاز به لغو تحریمهای اقتصادی، پایان دادن به انزوای بین‌المللی کشور و مهار فساد ساختاری در تشکیلات و نهاد‌های تحت کنترل  ولی فقیه است. ۳۵ سال است که خامنه‌ای با این واقعيّت روبرو بوده و پاسخ او در عمل تائید کلمات قصار محمّد مهدی میرباقری است. در این رابطه، معلّم میرباقری و خامنه‌ای، خمینی بود که بر مبنای دانش فقهی خود  گفت «اقتصاد مال خر است» و یا «ما انقلاب نکردیم که قیمت خربزه ارزان شود.»

رفسنجانی، خاتمی و روحانی براین باور بودند که ادامه مشکلات معیشتی ثبات رژیم را تهدید می‌کند و پیش‌شرط برخورد سازنده با فقر، بیکاری و تورّم را  رفع تحریم‌های اقتصادی و بر قراری روابط تجاری با کشورهای اروپا و آمریکا می‌دانستند. این اصلاح‌طلبان مشکل قابل ذکری با اولويّتهای داخلی فاشیسم ولائی و سرکوب وحشیانه آزادیخواهان نداشتند. واقعيّتی که برای آنان قابل درک یا پذیرش به نطر نمی‌‌رسید این بود که فاشیسم ولائی نیاز  به دشمن همیشه در کمین دارد و لذا روابط عادی دیپلماتیک و اقتصاذی با جهان غرب با ماهيّت رژیم در تضاد است. رژیمی که فساد ساختاری را امری عادی می‌داند، مخالفت با حجاب اجباری و دفاع از حقوق بشر را توطئه امپریالیسم و صدها بیلیون دلار کمکهای نظامی و اقتصادی به تروریست‌های منطقه را رسالت امام زمانی خود می‌داند قادر به بحث و گفتگوی منطقی در باره منافع ملّی، فقر، بیکاری و تورّم نیست.

معضل رفسنجانی، خاتمی و روحانی این بود که می‌بایست بین «تدارکچی» ولی فقیه  بودن  و دفاع از منافع ملّی یکی را انتخاب کنند و در عمل نشان دادند که برای توجیه تدارکچی بودن نماینده امام زمان کمبود آیه، سوره و روایت ندارند. تفاوت رئیس جمهور مسعود پزشکیان با سه تدارکچی پیشین  این است که او برای توجیه مواضع خود قصّه‌های  نهج البلاغه را  به آیه، سوره و روایت اضافه کرده است.

هیچ حزب یا رژیمی ماهيّت ذاتی غیرقابل تغیر ندارد ولی عملکرد ولایت فقیه در ۴۵ سال گذشته امید اینکه ولی فقیه بلامنازع  اصلاحات مدنی و دمکراتیک را بپذیرد روٌیائیست که تعبیر واقع‌بینانه ندارد.  هم‌میهنانی هستند که بدون آلودگی در نظام جهل و فساد یا انگیزه اقتصادی تغییرات مدنی در وطن را از طریق اصلاحات گام به گام آرزو می‌کنند. این بینش قابل احترام است ولی مشکل اینجاست که صاحبان قدرت در ولایت فقیه برابری انسانها،  تعهّد به حقوق بشر و آزادی کثرت اندیشه و تحلیل را گناه کبیره می‌دانند و برای سرکوب شهروندان معتقد به این ارزشها بر بر يّت پیشه کرده‌اند.

پژوهشگران سیاسی و مورّخین بر این باورند که فروپاشی نظام امام زمانی اجتناب‌ناپذیر است ولی زمان و چگونگی آن قابل پیش‌بینی نیست. چالش جمهوریخواهان معتقد به دمکراسی و حقوق بشر، خصوصاً زنان و مردان جوانی که در جهنّم ولایت فقیه مبارزه می‌کنند، این است که با پایه‌ریزی یک نهاد ائتلافی فراایدولوژیک و فرا جناحی خود را برای روز فروپاشی نظام جهل و فساد آماده کنند. وظیفه میهنی و اخلاقی آزادیخواهان مقیم خارج کشور حمایت سیاسی، ارزشی و مادّی از مبارزین داخل کشور است. 

———————
۱. اصلاحات سیاسی از دیدگاه مقام معظم رهبری
https://noo.rs/Otcus
۲. خواننده گانی که علاقمند به آشنا ئی با نهادهای «بیت خامنه ای» هستند به مقاله ذیل رجوع کنند.
https://factnameh.com/fa/reports/2020-10-07-khamenei-economic-figures
۳. سازمان‌های زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی ایران
https://shorturl.at/dmOoQ



نظر خوانندگان:


■ آقای فرهنگ عزیز، مطالب جالبی مطرح کردید، مثلأ در بخشی از یک جمله خود نوشته‌اید که «هیچ حزب یا رژیمی ماهيّت ذاتی غیرقابل تغییر ندارد». کاملأ صحیح می‌فرمایید و همه می‌دانیم که دیالکتیک هگل مبتنی بر بررسی تغییر دائمی پدیده‌ها بود. در ادامه جمله خود ذکر کرده‌اید که، تجربه نشان داده است که تغییرات در رژیم ولایت فقیه «روٌیائیست که تعبیر واقع‌بینانه ندارد». چون حتمأ دوستانی هستند که به این مسائل تئوریک می‌پردازند، وارد این مبحث نمی‌شوم.
آنچه برای من اهمیت دارد و فکر می‌کنم باید برای هر شهروندی اهمیت درجه اول داشته باشد، ایفای حقوق فردی و اجتماعی خودش است. من گرچه در آلمان زندگی می‌کنم، اما در درجه اول برای حقوق فردی و اجتماعی خودم به عنوان یک ایرانی، مبارزه می‌کنم. بعد می‌رسم به حقوق دیگران. شاید شما با نظر من موافق باشید، اما جمله شما ناظر است بر یک اشتباه بزرگ مبارزین ایرانی: «وظیفه میهنی و اخلاقی آزادیخواهان مقیم خارج کشور حمایت سیاسی، ارزشی و مادّی از مبارزین داخل کشور است».
شاید نظر من (اولویت دفاع از حقوق خود) خودخواهانه به نظر برسد، اما روش بهتری است برای رسیدن به حقوق مدنی جمعی و اجتماعی. من نظر واتسلاف هاول «نترسیدن و زندگی در دایره‌ی حقیقت» را اینطور می‌فهمم، (کتاب قدرت بی‌قدرتان).
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان