دوم مهر ۱۴۰۲ سخنگوی وزارت دفاع گفت؛ رسما اعلام میکنیم موشک اسرائیلزن در اختیار داریم. دو روز بعد پادگان محل نگهداری این موشکها مورد حمله قرار گرفت. شدت انفجارها خرم آباد را به لرزه درآورد. این پادگان در ۲۰ مهر ۸۹ هم مورد حمله قرار گرفته بود که منجر به کشته شدن ۳۰ الی ۴۰ نیروی نظامی شد. اما مهمترین حمله از این دست حمله به پایگاه موشکی ملارد در ۲۱ آبان ۹۰ بود که در آن حدود ۴۰ نظامی ایرانی از جمله سرتیپ طهرانی مقدم کشته شدند.
حملات پرشماری طی این سالها به مراکز تحقیقاتی، سیلوهای موشکی، فرماندهان و نیروهای متحد با بر جا گذاشتن خسارات جانی و مالی بسیار صورت گرفته است که مسئولیت تمام آنها را اسرائیل مستقیم و غیرمستقیم به عهده گرفته است. حملاتی که بدون پشتیبانی همهجانبه آمریکا ممکن نبود. واکنش آخوند فرمانده کل قوا در تمام موارد فقط تکرار یاوه نابودی اسرائیل بوده است، تنها کاری که از او علاوه بر صدور دستور قتل مردم ساخته است. جرأت درگیر شدن با بیگانگان حتی در حد و اندازه طالبان در او وجود ندارد. اوج شهامت او درگیری با دختران بیسلاح است. فرمانده وقتی یک ملا باشد نظامیان تحت امر جز کشیدن بار سنگین خفت و خواری ماموریت دیگری ندارند.
صبر نظامیان بعد از حمله دوم به پایگاه موشکی خرمآباد به سر آمد و در ادامه جنگهایی که چندین دهه است بین اسرائیل و فلسطین ادامه دارد عملیات ۷ اکتبر به تلافی انجام شد. عملیات غرورآفرینی نبود ولی از منظر نظامی اهدافی را برآورده ساخت. شبیه حمله اتمی آمریکا به هیروشیما که چون از نتیجه راضی بودند دو روز بعد آن را در ناکازاکی هم تکرار کردند. آمریکاییان برای تخلیه شهر از زنان و کودکان و سالمندان و بیماران اطلاعیه و اخطاریهای صادر نکردند. هدف حمله با بمب اتمی به شهرها مردم عادی بودند. هزاران غیرنظامی در یک لحظه خاکستر شدند. اخیرا با ساخت یک فیلم سینمایی بر درستی آن تصمیم تاکید و سعی کردند ذهنیت جامعه جهانی را برای انجام عملیاتی مشابه آماده نگه دارند. بعد از آن در نقاط بسیاری چنین رویهای را دنبال کردهاند اما مراقبند رسانهای نشود. یک عکس از کشتار در عراق و افغانستان از سوی آنان منتشر نشد و سربازانی که برای تفریح غیرنظامیان را هدف قرار میدادند بخشیده شدند. کشتار دائمی زنان و کودکان فلسطینی توسط اسرائیل طی سالیان طولانی که به بهانههای واهی سعی در توجیه آن دارند بیشتر تلاش برای فراری دادن مردم فلسطین از خانه و کاشانه است و امروز به اسم تلافی عملیات ۷ اکتبر همچنان ادامه دارد.
واقعیت این است که در وضعیت جنگی گونه پستاندار انسان خردمند بدون حجاب آدمیت و با اصل حیوانی خود در صحنه حضور دارد. در این شرایط هر التزامی به آدمیت یک نقطه ضعف است. تمام فیلسوفان بزرگ مانند کانت و مارکس بسیاری حرفهای پرمغز را گفته بودند و ادیبان رمانهای مهمی همچون جنگ و صلح و آرزوهای بزرگ را نوشته بودند و آهنگسازانی مانند باخ و بتهوون زیباترین موسیقیها را ساخته بودند و سالها بود که میکل آنژ و داوینچی شاهکارهای خود را خلق کرده بودند که مردمان متمدن اروپا طی دو جنگ جهان را به خاک و خون کشاندند.
در گذر تاریخ مزیت اقوام غیر متمدن در جنگ مقابل مردم متمدن داشتن نسبت بیشتر با ذات حیوانی بشر بوده است. نقطه برتری آتیلا در جنگ مقابل رومیان سلاح و مدیریت برتر نبود، نزدیکتر بودن به اصل حیوانی انسان موجب پیروزی او شد. با حذف رحم و مروت که خصلتی در مقام آدمیت، اکتسابی و مجازی است، درندگی که ویژگی ذاتی و پایدار جانور است آشکار میشود. در جنگ تمام قابلیتهای عقلی انسان در خدمت جانور وجود قرار میگیرد. انسانها، متمدن و غیرمتمدن مانند هزاران سال پیش همواره در موقعیت حیوانی مستقر هستند ولی این بار قدرت سلاحها چنان است که خشونت یا شجاعت نمیتواند بر فاصله تمدنی یا قدرت ابزارهای مدرن غلبه کند. تمدن که در واقع مناسبات مابین انسان و ابزار است با آدم بودن متفاوت است.
دستههای یکسان حیوانات، مانند دو گروه از شیرها بر سر قلمرو که محدوده شکارشان است و بقایشان به وسعت آن بستگی مستقیم دارد با یکدیگر میجنگند. گروه پیروز شانس بیشتری برای زنده ماندن دارد. آنان مرزهای قلمرو خود را علامت گذاری میکنند، بسیاری با ادرار. جانور پستاندار گونه انسان نیز از این امر مستثنی نیست. همواره بر سر تعیین مرز و قلمرو و تصاحب زمینهای کشاورزی، منابع آب، معادن، شکارگاه و هر آن چه جهت ادامه بقا ضروری است با یکدیگر در جنگ بودهاند. همه تلاشهای انسان برای نزدیک شدن به هر شکلی از قدرت، جسمی، مالی یا سیاسی، تکاپو برای وسعت بخشیدن به قلمرو و گسترده تر ساختن محدوده و امکان بقاست.
با ذهنیت قوم و قبیله جنگها بر سر منابع همواره در جریان بوده است و همچنان وجود خواهد داشت. فقط با ذهنیت شهری است که اختلافات به گفتگو و دیپلماسی ارجاع داده میشود. گرچه این بدان معنا نیست که آدمی در حین گفتگو از نمایش چنگ و دندان برای ترساندن طرف مقابل به عنوان بخشی از روند دیپلماسی کوتاهی میکند. در موقعیت قدرت، ذات حیوانی پستاندار گونه انسان بسیار مایل است بهانهای برای نمایش و یا حتی استفاده از چنگ و دندان به دست بیاورد. جانور بودن اصل انسان است و فراموشی و نقصان نمیپذیرد ولی آدم بودن امری مجازی، اکتسابی و ناپایدار است. پایداری بر آدمیت، مهار و کنترل دائمی جانور وجود بسیار سخت است.
جنگ در مقام آدمیت گفتگو و دیپلماسی و ابزار آن منطق و استدلال است.
هیچ کشوری سلاحهای جدید و موثر خود را با بوق و کرنا به نمایش نمیگذارد که در روز واقعه تمهیدات مقابله با آن پیشبینی شده باشد ولی تبلیغ قدرت نظامی ایران با تسلیحاتی در عمل فاقد کارایی و از رده خارج برای ایجاد کانون تنش و بحران در منطقه به ویژه برای ترساندن همسایگان و بالا بردن امکان وارد آوردن فشار بر آنها و خلق شرایطی که ایجاد پایگاههای نظامی در منطقه را ضروری نشان دهد خواست آمریکاست که در مقابل پشتیبانی از حکومت خامنهای انجام میشود.
پایگاههای نظامی آمریکا در عمل جز هزینه سازی برای مردم سراسر جهان بویژه بینوایان خاورمیانه و پشتیبانی عملیاتی از دشمنیهای بیدلیلی که عامدانه توسط رسانههای وابسته بر سر مسائل پوچ قومی، نژادی، زبانی، دینی و جنسیتی خلق میشود کاری انجام ندادهاند.
تخاصمات امروز مابین فلسطین و اسرائیل که از صدها سال پیشتر مردمان آنها در آن منطقه کنار هم در صلح و آرامش زندگی میکردند نیز بیشتر ساختگی و در راستای خواست سرمایهداری است که از طریق نمایندگانش در کنگره آمریکا به بهانه حمایت از اسرائیل بودجه دریافت میکند. با ۵۰ سال کار رسانهای امثال مردوک ذهنیت آمریکاییان از موضوع آزادی به سمت دین منحرف شده است. دینی تحریفشده که در ذات و کنه آن یهودیت به جای مسیحیت عبادت میشود. بدون هیچ دلیل دینی و قانونی دفاع از اسرائیل را در حد یک وظیفه ضروری اخلاقی و دینی بین مردم آمریکا جا انداختهاند. روزی که آمریکاییان متوجه شوند باورهای آنان عامدانه در جهت کسب سود تحریف و از دین و علائق آنان سوءاستفاده شده است مسببین را پاسخگو خواهند کرد. به واسطه نفوذ سرمایهداران یهودی و به نیت بهرهبرداری مالی از شرایطی که عامدانه پیرامون اسرائیل ایجاد کردهاند مقدرات و اولویتهای سیاست خارجی آمریکا را دفاع از اسرائیل تحت هر شرایطی تعیین کردهاند.
مخالفت آمریکا با همه قطعنامههای سازمان ملل که در محکومیت اسرائیل صادر شدهاند از یک سو و واگذاری مجانی مدرنترین سلاحها عملا مجبور ساختن اسرائیل به حرکت در مسیر جنگ است. پیام نه چندان پنهان این است که اگر خواهان ادامه حمایت سیاسی، مالی و نظامی آمریکا هستید علاوه بر عدم حرکت در مسیر صلح و آشتی باید از جنگ افزارها و امکانات نظامی هدیه شده استفاده کنید. ارسال سخاوتمندانه حجم عظیمی جنگافزار به خاطر علاقه به یهودیان نیست. با پشتیبانی و مقابله با اجرای قانون از نتانیاهو که در اسرائیل متهم به فساد مالی است برای قرار گرفتن در سمت نخستوزیری در جهت تحمیل سیاستهای جنگ طلبانه به اسرائیل حمایت میکنند.
خاورمیانه همراه با نقاط دیگری از جهان همواره باید در شرایط جنگی قرار داشته باشند تا ضرورت حضور نظامی در اقصی نقاط عالم و تولید و توسعه جنگافزارها توجیه و بوسیله آن بتوان مردم آمریکا را برای اختصاص بودجه ۹۰۰ میلیارد دلاری به امور نظامی قانع و اروپا، خاورمیانه و شرق دور را از خطر وجود ناامنی تحمیلی به دنیا هراسان و وادار به همراهی کرد. حتی یک کشور وجود ندارد که دخالت نظامی آمریکا به استقرار صلح و پیشبرد دموکراسی در آنجا منتهی شده باشد. مثال روشن و پیش چشم، عراق و افغانستان.
کسانی که موفق میشوند دولت اسرائیل را تضعیف کنند لطف یهوه شامل حالشان شده است که جزو خدمتگزاران قوم یهود قرار گرفتهاند. تلاش در جهت تضعیف دولت اسرائیل خدمت به یهود است. چنان که نابود ساختن دولت ملایان شیعه خدمت به شیعیان و کمک به حفظ باقیمانده حیثیت رو به زوال تشییع خواهد بود. هیچ حکومتی بیش از حکومت ملایان به شیعیان آسیب وارد نساخته، باعث رنج و عذاب و بیحرمتی به آنان و آسیب به دین و باورهایشان نشده و موجبات ذلت و خواری شان را فراهم نکرده است. انهدام دولت داعش بیش از هر چیز باعث نجات مسلمانان سنی عراق و سوریه از جنگ و مصیبت و خونریزی و جلوگیری از بدنام شدن هر چه بیشتر اسلام بود. گر چه اسلام در ذات خود با مدنیت ناسازگار است و از اینرو در محل تولد آن عربستان هم حکام خردمند به ناچار سعی در نادیده گرفتن و حذف آن از جامعه دارند. نابود شدن هر حکومت دینی بیش از هر چیز لطف خداوند در حق باورمندان به آن دین و کمک به حفظ آن دین است. توانایی و تلاش برای تضعیف دولت اسرائیل لطف یهوه در راستای خدمت به یهود است که با قدرتمند شدن چارهای جز ظلم به دیگران ندارند و از این بابت هر روز بیشتر در معرض قضاوت جهانی و خطر قرار میگیرند.
مسیر زندگی رو به آینده است و امروزه بر مبنای اینترنت تمام مرزها در حال حذف شدن هستند. قوم و قبیله مفاهیمی قدیمی و پیشامدرن هستند. زندگی بر مبنای مناسبات دورهای بسیار دور از تکامل اجتماعی انسان در این عصر ممکن نیست. امکان بازگشت به شرایط زندگی بسته قبیلهای و قومی و پیشتر از آن غار و بالای درختان وجود ندارد. دیگر نمیشود رفت کنار عموزادهها با خیال آسوده بالای شاخهها نشست، آهسته موز خورد و از منظره لذت برد. ما توانایی بقا در شرایط طبیعی و بدون کمک ابزار را از دست دادهایم.
اگر همین امروز جنگهای جاری در خاورمیانه و اروپا به یک جنگ اتمی فراگیر منجر شود و تعداد اندکی جان بهدر ببرند، مجموع انسانهای باقیمانده با دانش امروز و بر مبنای مناسبات شهرنشینی ادامه خواهند داد، از قوم و قبیله شروع نمیکند.
افتخاری بزرگ و تحولی ارزشمند است که امروز شجاعان و دلاوران عرب همچون سلحشوران بسیاری دیگر از کشورها با ایرانیان همپیمان هستند و در یک صف و یک سنگر قرار دارند. از نشانههای عبور از ذهنیت قبیلهای و استقرار ذهنیت شهری است که لشکر متشکل از نیروهای متحدی باشد که در قالب قبیله به ناچار در مقابل یکدیگرند. در یک کلان شهر نیز اگر ذهنیت قبیلهای حاکم شود محله به محله با یکدیگر خواهند جنگید. نمونه بارز بیروت دهه ۸۰ است که اقوام و پیروان مذاهب مختلف سالها با یکدیگر در محیط شهری میجنگیدند تا اینکه حزبالله به این فاجعه پایان داد، البته باب طبع غرب نبود.
گر چه مایلند اینگونه احساس شود که دلیل پنهان تلاش برای تبدیل کشورها به اقوام و قبایل به نیت برتری و سروری بخشیدن به قوم اسرائیل بر سایر اقوام و قبایل است، ولی در واقع چنین نیست. اسرائیل در این میان یک ابزار و یهود یک بهانه بیشتر نیست. مهمترین دلیل برای ایجاد وضعیت قبیله در خاورمیانه و مخالفت با ایجاد وضعیت شهر توسط غرب بویژه آمریکا و انگلیس این است که مردمان در قالب قبیله به طور طبیعی و سنتی دشمن، رقیب و بر علیه هم خواهند بود، ولی در قالب شهر در صلح کنار یکدیگر زندگی خواهند کرد و نیازی به حضور مبصر کاسبکاری که حفظ این شرایط را برای تجارت خود مناسب بداند ندارند. نحوه تسلط کمپانی هند شرقی بر هند کماکان کارایی دارد.
در روزگار پادشاهی محمدرضا شاه پهلوی تمام مردمان خاورمیانه مانند ساکنین یک شهر صاحب آرامش و عزت بودند. در فقدان آن شاه بزرگ و قرار گرفتن ایران در دست قبیلهگرایان شیعی و همزمان قدرت یافتن قبیلهگرایی یهودی ناگهان تمام خاورمیانه در قالب قومها، قبایل، ادیان و مذاهب مختلف همچون دشمنان مقابل یکدیگر قرار گرفتند. اکنون سالهاست یک روز خوش ندیدهاند. دلیل مهم عدم حمایت از شاهزاده توسط آمریکا همین است؛ جلوگیری از ایجاد حالت شهر در خاورمیانه. عربستان یا کشورهای دیگر منطقه با وجود داشتن امکانات بسیار به دلیل بودن در وضعیت ذهنی قومی و قبیلهگی فاقد توانایی برقراری مساوات بین مردمان و ایجاد وضعیت شهر در منطقه هستند. ذهنیت قومی و قبیلهای خود را برتر و صاحب حق میبیند و از دیگران پذیرش این برتری را طلب میکند. سایرین را مطیع و تحت سلطه میخواهد. قوم و قبیله خود را خودی و دیگران را غیرخودی میبیند. ماهیتا نگاه از بالا به پایین به دیگران دارد و فاقد ظرفیت یکسان نگری به همه انسانها که اساس شهر است میباشد.
سالهاست که غرب با بمباران بیامان ذهنی مردم سراسر دنیا از طریق رسانهها با تاکید بر تفاوتهای طبیعی قومی، نژادی، زبانی و دینی سعی بسیار در جداسازی و تبدیل آنها به قبیلههای مجزا و علیه یکدیگر دارد. اتفاقی که در یوگسلاوی افتاد، در اسپانیا پیگیری شد و به نام انحرافی سیاستهای دستراستی در کل اروپا و جهان بویژه آمریکا حمایت میشود. وقتی ذهنیت قبیلهای اساس کنش سیاسی باشد و تفاوتها ملاک عمل قرار بگیرد جدا شدن تا بین دو نفر به عنوان زوج مشترک هم میتواند ادامه داشته باشد. دو انسان به واسطه نقاط اشتراکشان کنار هم زندگی میکنند، اگر ملاک نقاط افتراق باشد هرگز هیچ دو نفری نمیتوانند کنار هم زندگی کنند.
در کردستان عراق عملا حکمرانی در دست دو قبیله است. اگر آزادی عمل وجود داشت، بر مبنای قبیله همانها هم به راحتی به قبایل کوچکتری تجزیه میشدند. این وضعیت در تمام جهان وجود دارد. در هر روستایی در هر نقطه دنیا چند خانواری که ممکن است از یک قوم ولی از طایفههایی جدا باشند در صورت بروز اختلاف بر سر یک قطعه زمین و پافشاری بر نقاط تفاوت طایفهای به سادگی وارد جنگ و خونریزی میشوند. نزاعها بر سر ارث پدری بین برادران و خواهران کم نیست. مشابه حکومت ملایان، خودی و غیرخودی اساس کار ذهنیت قبیله در همه دورانها بوده است. نمونههای بارز و ابتدایی، قبایل ساکن در آمازون و آفریقا هستند که در شرایط پیش از کشف فلزات زندگی میکنند. هر انسان خارج از چارچوب قبیله برای آنان غیرخودی و دشمن است.
شهرنشینی امروز، قوم و قبیله دیروز، ادامه زندگی انسان به شکل گله است که در بسیاری از جانوران شبیه میمونها، گوریلها، فیلها، شیرها،…دیده میشود. قبیله وضعیتی دفاعی و ناچار برای ادامه بقا در آن شرایط بوده است. ارتقاء ذهنیت از قبیله به شهر یک جهش در تکامل اجتماعی پستاندار انسان و باز از سر ناچاری و در مسیر بقا بوده است. موضوع بقا و فرار از مرگ دلیل تلاش و تکاپوی هر روزه و همیشگی انسان و سایر جانداران است. تلاشی نافرجام که نوع انسان از شکست در آن از پیش آگاهی دارد.
فرو رفتن در این دریا یقین است - ولیکن چون برآیم بیم این است
ذهنیت شهر با ایجاد اهداف مشترک نیروهای متفرق اجتماعی را متحد میسازد.
تلاشهای نیروهای نظامی ایرانی و متحدان برای برقراری صلح در منطقه که ناچار به ایجاد شرایط شهری منتهی میشود توسط غرب با استفاده از ذهنیت و ماهیت عقب مانده قبیلهگی ملایان شعیه به توسعهطلبی ایرانیان ترجمه میشود. در شبکههای وابسته به غرب، در اخبار به زبانهای گوناگون، هرگز نامی از جمهوری اسلامی نمیبرند، جهت ایجاد کینه و دشمنی همواره تاکید بر نام ایران به طور منفرد است.
قبیلهگرایی شیعی از صفویه تا انتهای قاجار و پیش از آن سلطه اسلام سنی که باز خاستگاهی قبیلهای داشت ریشه عمیقی در جامعه ایرانی دوانده بود. در این بین نادر که مخالف این وضعیت بود و از دید یک فرمانده نظامی آن را مایه ضعف ایران میدانست با دسیسه ملایان شیعه به قتل رسید و امکان اصلاح سیستم را نیافت.
کار بزرگ پادشاهی پهلوی بود که با بهکارگیری ابزار مدرن که ضرورت برقراری مناسبات مدرن را ناگزیر ساخت توانست ذهنیت شهری کمرنگ و کم جان شده را مجددا در ایرانیان فعال سازد.
امروز اتحاد نیروهای سایر قبایل با شیعیان ایرانی جهت برقراری صلح و آرامش در خاورمیانه که ناچار از مسیر تغییر وضعیت قبیله به شهر عبور میکند هم راستا با تحولات اجتماعی ایران است که در آن سنگ خارای قدیمی ذهنیت شهری به ضرورت زندگی و بقا ناچار به کنار زدن ذهنیت قبیلهگرایی شیعی شده است.
سرداران ایرانی و عراقی سلیمانی و ابومهدی در حادثه سیل اردیبهشت ۹۸ با خلاقیت و حسن نیت برای نزدیکتر ساختن هر چه بیشتر دو ملت به هم از نیروهای شبهنظامی عراقی برای کمک به سیلزدگان در خوزستان و ایلام استفاده کردند. این نیروها با نصب پرچمهای عراق و ایران بر خودروها حرکت میکردند و هنگام کار کنار نیروهای ایرانی شعار میدادند «ایران و العراق لایمکن الفراق». این نشانههای اتحاد و نزدیکی دو ملت به ویژه در زمینههای نظامی بر خلاف سیاستهای غرب و اسرائیل است.
شبکههای خبری وابسته فارسی زبان که در اصل مسئول زمینهسازی ذهنی برای اعمال سیاستهای سرمایهگذاران هستند وارد میدان شدند. با ایجاد ذهنیت منفی در ایرانیان سعی در مقابله با این راهبرد و راهبردهای مشابه در تسهیلاتی که برای تردد زائران و توریستها ایجاد شده بود کردند. زوار و اهالی دو طرف را گروههایی عیاش که پی هرزهگی یا دارای مقاصد سوء نسبت به دیگری هستند معرفی کردند. تلاش بسیاری برای ایجاد بدبینی و دشمنی بین مردمان دو سوی مرز کردند. انگار در واشنگتن، لندن، پاریس و جاهای دیگر دنیا روسپی وجود ندارد یا برای انسانی که به این شیوه کسب درآمد میکند فرق دارد طرف مقابل اهل کجاست؟
در مسیر ایجاد تفرقه مابین مردمان خاورمیانه به هر بهانه قومی، نژادی، زبانی، دینی تلاش میکنند. فرقی ندارد بین کدام قوم و کدام قبیله و کدام دین. مهم فعال نگه داشتن گسلهای اختلاف و ایجاد تنش و درگیری است که همواره بر آتش آن میدمند. و به هیچ وجه کمترین نگرانی بابت کشته شدن انسانها و نابود شدن زندگیها و درد و رنج مردمان ندارند.
کشته شدن نیروهای نظامی ایرانی در داخل کشور با کشته شدن آنان در خارج از کشور به وسیله بیگانگان متفاوت است. آنان در خارج از مرزهای ایران در پی اتحاد با نیروهای سایر قبایل، ناخودآگاه برای تجلی مفهوم شهر و استقرار صلح میجنگند و ابزار خیر هستند اما در ایران بر اساس ذهنیت قبیلهگی ملایی برای سرکوب جنبش آزادیخواهی که خواه ناخواه به شهر و قانون میرسد به مانع تعالی و ابزار شر تبدیل شدهاند و مقابله با آنان یک ضرورت است.
به سادگی به نیروهای متحد ایران عنوان تروریسم زده میشود در حالیکه هیچ مرجع و دادگاه بینالمللی چنین حکمی صادر نکرده است. سعی میکنند از طریق تکرار هر روزه عنوان تروریسم در رسانههای وابسته این اتهام را در ذهن مردمان به صورت جرمی ثابت شده تثبیت کنند و قتل آنان را قانونی و موجه جلوه دهند. در صورتی که آنان بر خلاف نیروهای آمریکا که به زور در عراق و سوریه حاضر هستند با موافقت و دعوت دولتهای آن کشورها مستقر هستند و در جهت صلح تلاش میکنند.
آمریکا و شرکاء در جنگ داخلی سوریه به نیروهایی که متحد آنان بودند عنوان ارتش آزادیبخش داده بودند و به سایرین عنوان تروریست. از طالبان تا زمانی که در خدمت اهداف آنان بودند و با شوروی میجنگیدند همه جانبه حمایت میکردند و با عنوان جهادیون از آنان یاد میکردند یعنی گروهی از مردان خدا که جنگی مقدس را بر علیه کافران پیش میبرند. زمانی که بر علیه شان شدند لحظهای در چسباندن عنوان تروریست به آنان درنگ نکردند. یک سال در دوحه با آنان بصورت رسمی در مورد واگذاری افغانستان با وجود استقرار دولت اشرف غنی در کابل بدون هیچ شرمی گفتگو کردند و در نهایت کشور را با کلی سلاح به آنها واگذار کردند. امروز هر کس را که با طالبان وارد گفتگو شود به حمایت از تروریسم متهم میکنند.
زدن برچسب تروریست به نیروهای ایرانی و متحدان برای موجه نشان دادن ترور و قتل آنها برخلاف آنچه که به نظر میرسد دلخواه ملایان است. خامنهای کمترین واکنش عملی نسبت به کشتار نظامیان ایرانی توسط آمریکا و اسرائیل از خود بروز نمیدهد. فرماندهان نظامی که شایستگی و قابلیتهای خود را در زمینههای فرماندهی و مدیریت با نمایش دلاوری و شجاعت در میدان ثابت کردهاند با فرماندهانی که با داغ کردن پیشانی و چاپلوسی ملایان درجههای خود را گرفتهاند متفاوتند. فرماندهان شایسته، کابوس ملایان فرومایه هستند که هیچ قابلیت و توانمندی جز اعمال جنایت و دروغ ندارند و مانند سردار سلیمانی در معرض حذف بوسیله آمریکا در جهت حمایت از ملایان قرار دارند.
حکومت عقبمانده دینی ملایان در مواردی ثمرات مثبتی داشته که هرگز جزو اهداف آنان نبوده است. توسعه عملیات نظامی به خارج از مرزهای ایران که زمینه تاحدودی اجباری آن را آمریکا با ایجاد خلاء قدرت پیرامون ایران فراهم ساخت یک مورد مهم است. مورد دیگر تاسیس و توسعه دانشگاه آزاد بود که به خواست خامنهای و با اقدام رفسنجانی به نیت بیقدر ساختن مدرک تحصیلی و بیاعتبار نمودن افراد متخصص مدعی پستهای مدیریتی برپا شد که بر خلاف میل و خواسته آنها به نشر و توسعه دانش و ارتقاء آگاهی عمومی و بالا رفتن سطح توقعات مردم انجامید. نمیدانستند در سرزمینی که بنا بر معتقدات پیش از اسلام، خداوندِ مالکِ جان و خرد، نه بهشت و دوزخ و آسمانها و زمین، نهایتِ برتری است که تنها با اندیشهورزی میتوان به مرز غیر قابل عبور آن رسید، تلاش در مسیر کسب دانش عین عبادت محسوب میشود و ایجاد فضای آموزشی مدرن به هر نیت بلای جان سیستمی میشود که در جزمیت شریعت دین و سنت اسلامی که تبیین کننده مناسبات بین انسان و محیط در هزاران سال پیش بوده است گرفتار شده و امکان حرکت در اندیشه را ندارد.
اما مهمترین مورد از محصولات ناخواسته حکومت اسلامی، سکولارسازی جامعه ایران بود. همزمان با ارتقاء دانش افراد، اینترنت امکان ارتباط آنان با یکدیگر و تبدیل کل جامعه به یک فضای آموزشی را فراهم ساخت. تجزیه و تحلیل رفتار حکومت و غور در بنیادهای دینی و انطباق با گذشته، حال و آینده موجب تغییری ماهوی در باورهای مردم شد که امکان نداشت در وضعیتی غیر از حکومت اسلامی در جامعه دینی ایران رخ دهد. زیرا امکان ارزیابی آموزهای دینی در عمل و میزان کاربردی بودن آنها در گسترهای فراتر از شخص و در سطح جامعه وجود نداشت. خمینی پیش از انقلاب گفته بود اوقاف را به ما بدهید مملکت را درست میکنیم. سرانجام با شکست عظیم دین در عرصه عمل عقل در جای دین که اساس زندگی مردم و بنیاد حکومت بود قرار گرفت.
مثال محصول مثبت و ناخواسته سیستم فاقد شعور ملایان در یک سیستم طبیعی فاقد شعور، شیر تولیدی توسط یک گاو است که نتیجه تفکرات، برنامهریزی، هدفگذاری و اتخاذ استراتژی مناسب در علف خوردن برای رسیدن به شیر نبوده است. گاو شیر را به نیت خدمت به بشریت تولید نمیکند، گوشت و پوست و استخوانش هم ناخواسته مفید است.
توسعه عملیات نظامی به خارج از مرزهای ایران و اتحاد نیروهایی از سایر سرزمینها با ارتش ایران نتیجه عقلانیت و برنامهریزی ملایان نبوده است. ساختار حکومت اسلامی به صورت ماهوی بر اساس بیشعوری و جنایت است و برای بقا نیازی به برنامهریزی ندارد. همانگونه که همگان شاهد هستند در عمل این اوهام یک ملای خونخوار است که مقدرات مملکت را پیش میبرد و آن را به خاک سیاه نشانده است، نه برنامهریزی.
برنامهریزی، عقل را که در حالت جانوری ابزار بقاست با ترکیب تجربه و دانش به شعور در حالت انسانی و ابزار تعالی تبدیل میکند. در این حکومت شریعت یا همان قوانین قبایل حجاز در ۱۴۰۰ سال پیش اساس سیستم است که عقل امکان انطباق آن با شرایط زمان و خلق سیستمی شعورمند را ندارد. ملا از این نقیصه آگاه است و با اعمال جنایت بر سلطه بیشعوری بر امور یعنی قطع مناسبات مابین عقل و زمان تاکید میورزد. نقش مخرب شریعت یا قوانین منسوخ قدیمی در عملکرد حکومت آشکار است و عقل بر جدایی دین از حکومت بعنوان یک ضرورت حیاتی برای اصلاح کارکرد سیستم و شعورمند ساختن آن تاکید میکند. برای ادامه حکومت بر مبنای شریعت چارهای جز انکار عقل به ضرب کشتار و جنایت و همزمان ستایش بیشعوری به اشکال مختلف که زیستن آگاهانه در وضعیت حیوانی است وجود ندارد.
خامنهای سازمان برنامه را در زمان احمدینژاد حذف کرد. تضعیف دانشگاه و تحقیر خردورزان و انکار مسلمات علمی همزمان با ترویج مداحی و خرافات و مزخرفاتی به نام طب اسلامی، در حالی که ملایان خود برای رسیدگیهای پزشکی به دیار کفر پناه میبرند، تاکید بر علوم انسانی اسلامی و تقابل با هنر همه دست و پا زدنهای حکومت برای سلطه بیشعوری است.
غرب حضور نظامیان ایرانی در خارج از مرزها را در حد ایجاد هیاهوهای خبری و ترساندن جهانیان میخواهد نه بیشتر ولی امروز حضور و کنترل نیروی نظامی ایران به تمامی دست ملایان نیست. نه دیگر بازگرداندن آنان به کشور به سادگی میسر است و نه با وجود مخالفت خامنهای، بعد از پاسخگویی به حملات اسرائیل دیگر امکان به قتل رساندن آنان با همکاری آمریکا و اسرائیل مانند گذشته ممکن است.
همراه بودن با متحدینی محکم و استوار در هر دورهای ارزشمند است. هزینههای صورت گرفته برای یافتن و منسجم ساختن هم پیمانانی وفادار در مقایسه با هزینههای پوچ صورت گرفته مانند سیستم تبلیغات اسلامی در کشور طی سالیان طولانی که در آینه اعمال حکومت جز به بی دینی مردم منتهی نشد ثمربخش بوده است. هزینههای ایران برای امور نظامی نه تنها از بسیاری کشورهای همسایه کمتر است بلکه نسبت به اختلاسهای میلیاردی صورت گرفته طی سالهای متمادی در کشور هم بسیار اندک است. هزینههای نظامی بخشی ضروری از سرمایهگذاریهای غیرقابل اجتناب برای هر کشوری هستند. بخش عمده و اصلی درآمد کشور به خارج از ایران جهت سرمایهگذاریهای شخصی منتقل میشود شبیه بودجههایی کلانی که طی سالهای متمادی به نام احیای دریاچه ارومیه گرفتند و صرف ساخت و ساز در آنتالیا و استانبول شد و مسئولینی که این بودجهها را حیف و میل میکردند با ترکی حرف زدن در جلسات رسمی دولتی و تاکید بر آموزش به زبان مادری افکار و انرژی مردم را به سمت تفرقه و دشمنی دلخواه سیستم قبیلهای ملایان هدایت میکردند. بخش عمدهای از درآمد نفت ایران طی سالها نزد خانواده خامنهای و در بانکهای انگلستان در چرخش است. حمایت بیبیسی بیدلیل نیست.
خبرگزاریهای خارجی در مورد هزینههای نظامی صورت گرفته در خارج از ایران چنان داد سخن میدهند انگار مابقی کشورها در این خصوص هزینه نمیکنند. هدف این جنجالها البته قرار دادن مردمان کشورها مقابل یکدیگر است، نه دلسوزی برای آنها. غرب نگران مصرف بهینه پول مردم ایران نیست. نگران عراق نیست. مگر غرب بویژه آمریکا و انگلیس بعد از دو جنگ عراق را تجزیه نکردند؟ چرا هرگز طی ۲۰ سال حضور نظامیان ناتو در افغانستان هیچ رسانهای از ضایع شدن پول مردم آمریکا و اروپا در افغانستان و اشغال ناحق آنجا ابراز نگرانی نکرد؟ امروز با کدام مجوز در سوریه حضور دارند؟
خساراتی که آمریکا بابت اعمال تحریمهای بی شمار طی سالیان به ایرانیان وارد کرده است چه میزان است؟ تحریمهایی که کمر مردم و جامعه مدنی را شکست و به دوام و بقای حکومت ملایان کمک شایانی کرد. از نظر آنان خسارتهای تحریم به جاست و جای حرف و گلایه ندارد ولی هر هزینهای برای توسعه نظامی خسارت به ایرانیان و تهدید جهانیان است؟ ساخت F- 35 موجه است و جاهطلبی نیست ولی ساخت پهپادهای ابتدایی خطری بزرگ برای صلح جهانی است و جاهطلبی محسوب میشود.
هیچ هدفی بدون هزینه حاصل نمیشود. یافتن و منسجم ساختن و همراه نمودن متحدینی که تا پای جان نسبت به تعهد خود وفادار بمانند هزینه دارد. دیگرانی بدون داشتن هیچ نیت خیری در این معرکه چند برابر ایران هزینه کردند ولی به جایی نرسیدند.
برخی از نیروهای متحد در گذشته مقابل ایران بودهاند. اما کدام کشور قدیمی است که با تمام همسایگان خود نجنگیده باشد. جنگها وضعیتهایی غیرعادی در روال زندگی محسوب میشوند. مهم شرایط عادی زندگی است که در صلح میگذرد. گرچه هیچ تضمینی برای پایداری ابدی صلح مابین دو کشور و اتحاد همیشگی میان دو متحد وجود ندارد. شبیه مناسبات بین دو زوج که روزی نبوده است، حالا ممکن شده است و در آینده باز احتمال جدایی غیرممکن نیست.
بیبیسی و سایر خبرگزاریهای مشابه هرگز در مورد میزان پولهای انتقال یافته به غرب توسط ملایان و وابستگانشان گزارشی منتشر نمیکند ولی برای ایجاد دشمنی بین ایرانیان و اعراب و سایر همسایگان روزی نیست که در مورد هزینههای نظامی صورت گرفته، تهدیدات بالقوه و دخالت ایران در امور داخلی کشورهای دیگر گزارشی نداشته باشند. غیرممکن است در اخبار به همه زبانهایی که برنامه دارند مستقیم یا غیرمستقیم به این موضوع اشاره نکنند. انگار انگلستان یا آمریکا هرگز در هند، ویتنام یا سرزمینهای دیگر نبودهاند و اکنون هم در عرصه بینالملل فقط تماشاگرند. نه هزینه نظامی دارند و نه دخالت در مناطقی مانند عراق و سوریه.
ذات حضور نظامی ایران فراتر از مرزها که شرایط خصمانه قبیلهای خاورمیانه را به سمت شرایط صلحآمیز شهری سوق میدهد متفاوت از دلایل کاسبکارانه غربیان برای حضور است و باب طبع ایشان نیست. مایل نیستند فرصتهای کسب سود حاصل از کینه، بدبینی، تخاصم و جنگ مابین قبایل را از دست بدهند. بخش پنهان این مبالغ بسیار بیش از میزانی است که در ظاهر به نظر میرسد. در حدی است که بر سیاست خارجی آمریکا تاثیر اساسی دارد.
شاه بزرگ، سلطان سلیمان سعی داشت با رسمیت بخشیدن به زبان فارسی به عنوان زبان رسمی امپراتوری عثمانی با استفاده از فرهنگ شهری مستتر در آن تمام اقوام، قبایل و ادیان گستره عظیم امپراتوری را در صلح و آشتی و اتحاد کنار یکدیگر نگه دارد که متاسفانه با شورش تجزیهطلبانه ملایان شیعه صفوی موفق نشد. فاجعه حکومت طالبان شیعه صفوی به اندازه تهاجم اولیه اسلام باعث خسارت به مردمان خاورمیانه شد. خسارتی که تا امروز ادامه دارد. ملایان صفوی ایران را از ایرانشهر تجزیه و منزوی کردند، وگرنه شاه ایرانشهر سلطان سلیمان بود و پایتخت آن استانبول. بعد از صفویه چندین شورش اصلاحی در قالب مذاهب جدیدی مانند بابیه و ازلیه برای مقابله با بلای حکومت ملایان شیعه که در ظاهر شکل پادشاهی قاجار داشت صورت گرفت که موفق نبود.
در روزگار سلاطین غز، خوارزم و سلجوق شاهان ایرانشهر ترک بودند ولی این درک و فهم و درایت را داشتند که بدانند مفاهیم مستتر در زبان فارسی عامل وحدت بخش قبایل کثیری است که در آن محدوده وسیع در قالب شهر کنار هم زندگی میکنند. از این رو همه آن شاهان از ادبیات فارسی بویژه شعر برای حفظ و تقویت ذهنیت شهری بین قبایل حمایت میکردند. شهر (جایگاه راستی) مفهومی برآمده از آیین میترا بود که مضامین و مصادیق آن در اشعار شاعران پنهان شده است. ملایان شیعه با خلق یک جزیره شیعه در دریای تسنن و اولویت بخشیدن به مذهب به ضرب کشتار آسیبی جدی به ارکان فرهنگی و اتحاد مردمان خاورمیانه وارد کردند. آنان با احیا ذهنیت قبیلهای در قالب تشییع باعث تضعیف شدید ذهنیت شهر در سراسر خاورمیانه شدند. این فرآیند با تقویت شریعت ساکن قبیلهگرا در مقابل تضعیف عقل پویای شهری بر شکست و تجزیه امپراتوری عثمانی توسط اروپا بسیار موثر بود.
جانور پستاندار گونه انسان از زمان کوروش کبیر ضرورت زیست در قالب شهر را به قانون تبدیل کرد که یک ارتقا و تکامل در زندگی اجتماعی او بود. امروز جانور در جغرافیای آمریکا در حال گسترش مرزهای دانش و تکنولوژی است که زمینه ساز تکامل اجتماعی و تغییرات گسترده در زندگی و نحوه زیست گونه انسان در آینده خواهد بود. این تحولات تا پایان داستان انسان پابرجا خواهد بود.
آیا میتوان حدس زد گونه انسان در صد هزار سال آینده در چه وضعیت زیستی قرار دارد؟
خامنهای برای بقای حکومت خود نیازمند اطاعت از خواست آمریکا در پیگیری سیاست دشمنی با آمریکاست. میداند با حرکت بر اساس منافع ملی ایران در راستای صلح و آشتی با غرب حمایت و پشتیبانی آمریکا را از دست خواهد داد. پس از امضای برجام دستور داد بر موشکی گزافه نابودی اسرائیل را نوشتند و شلیک کردند که نهایتا در راستای خواست نتانیاهو به نابودی برجام و به زیان منافع ایران منتهی شد. گرچه برجام تعهدات یک کشور شکست خورده در جنگ بود ولی در آن شرایط ضعف و استیصال عدم پذیرش آن به وضعیتی مصیبت بارتر منجر میشد. ایران بدون درگیر شدن در جنگ با رهبریِ آخوندی فاقد کمترین صلاحیت و درایت مجبور به پذیرش و امضای قرارداد تسلیم در جنگ شد. ترکمانچای حداقل از پی جنگ بود. حملات به کشتیها در دریای سرخ نیز در همان راستا و برای انحراف توجه جامعه بینالملل از جنایات اسرائیل در غزه و ایجاد نگرانی برای تجارت جهانی است.
قومگرایی یهود سالهاست بهانه تحمیل جنگهایی خونین و خسارات بسیار به بشر بوده است. اگر دیپلماسی جواب ندهد و در نهایت خرد جمعی انسان آنان را مانعی در مسیر زندگی و آینده ارزیابی کند خود را در معرض خطر بزرگی قرار دادهاند.
با تبدیل وضعیت از قبیله به شهر، منطقه در آشتی و آرامش قرار خواهد گرفت. این توانایی و ظرفیت فقط در شاه ایران وجود دارد. شاه، اشه یا شه به معنای راستی است. پادشاه به معنای نگهبان راستی است. با امپراتور غربی به معنای امر کننده که با امیر در عربی یکی است تفاوت ماهوی دارد. امپراتور و امیر و سلطان مفاهیمی برآمده از قدرت هستند ولی شاه (راستی) مفهومی برآمده از دین (میترا) است.
امروز بنیاسرائیل توان برکت بخشیدن به خاورمیانه را دارد. کلید نجات خاورمیانه از چاه خونین قومگرایی نزد فرزندان یعقوب است و این کلید جز با آب مقدس ایمان از آلودگی قومگرایی تطهیر نمیشود. برای شکست باطل ملایان به پیروزی حق (راستی) شاه ایران کمک کنید تا امکان برقراری صلح و آشتی با تحقق یافتن کلام مقدس خداوند و ایجاد وضعیت شهر در خاورمیانه میسر گردد، پیش از این که چاه قومگرایی را که در آن گرفتار شدهاید چنان زیر پای خود حفر و عمیق کنید که دیگر امکان نجات میسر نباشد.
۶- و گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و پرواری با هم، و طفل کوچک آنها را خواهد چراند.
۷- و گاو با خرس خواهد چرید و بچههای آنها با هم خواهند خوابید و شیر مثل گاو کاه خواهد خورد.
۸- و طفل شیرخواره بر سوراخ مار بازی خواهد کرد و طفل از شیر باز داشته شده دست خود را بر خانه افعی خواهد گذاشت.
۹- و در تمامی کوه مقدس من ضرر و فسادی نخواهند کرد زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود مثل آبهایی که دریا را میپوشاند.
(اشعیا -۱۱)
ابراز مراتب همدردی با مردم فلسطین و اسرائیل به ویژه عرض تسلیت به مادران داغدار در اسرائیل و فلسطین.
■ با سلام. در این مقاله افشین افشار در حداقل ۱۵ جا واژه “شاه” را به نیکی یاد کرده است. در این کار او “پادشاهی” را به مفهوم ناروشن “ایرانشهر” پیوند زده و هر که را که “شاه” بوده تمجید و تبلیغ میکند. او از سلیمان و کورش گرفته تا محمدرضا پهلوی را سرچشمه خرد و آفریننده آرامش و عزت میداند. افشین افشار حتی آشتی و آرامش منطقه خاورمیانه را فقط در “توانایی و ظرفیت” شاه ایران میداند، و “عدم حمایت از شاهزاده توسط آمریکا” را ناشی از نقش بیبدیل او در نجات منطقه میداند.
اگر اینطور است که افشین افشار میگوید، ما لابد میتوانیم این تواناییهایی را که او برای “شاه” برمیشمارد در آخرین “پادشاه ایران” ببینیم. اما شوربختانه چنین نیست. من و امثال من که زمان محمدرضا پهلوی را به یاد میآوریم چنین درایت و خرد و هوشیاری را در آخرین “پادشاه ایران” نمیبینیم. آن چه که ما به یاد داریم آن است که او بدیهیترین اصول دموکراسی، برابری انسانها را، پذیرا نبود.
لینک بخشی از مصاحبه باربارا والترز با شاه (و فرح) را در اینجا مینویسم تا اگر کسی مواضع شاه در مورد زنان را به یاد نمیآورد، با نگاه به این لینک ۲ دقیقهای عمق عقبماندگی شاه را ببیند. بهر جهت من و بسیاری دیگران مانند من، نه شاه و شاهنشاهی را میخواهیم و نه اسلام و روحانیت را.
https://www.youtube.com/watch?v=sVuG-mMKclc
با احترام – حسین جرجانی
■ با سلام، موفقیت و خیر و نام و اعمال حاکمان را با حاصل و نتیجه کارشان میسنجند نه ذهن خیالی یا وابسته! اعلیحضرت دو هزار و پانصد سال شاهنشاهی را دو دستی از سالها پیش کادو پیچی کرد و به انگلترین، بیمصرفترین و ابلهترین قشر اجتماع بقول خود شاه مشتی الاغسوار که اقتصاد را مال گاو و خر میدانستند واگذار کرد و فرار کرد از کشور و اگر این ناجمهوری ننگ و لعنت این همه جنایت و غارت نکرده بود کسی جرات میکرد از شاه اسمی ببرد!؟؟ خوبی و سلامت یک سیستم یا نظام را از برخوردش با مخالفین و منتقدین میسنجند. ببینیم این پدر و پسر با مخالفین خود چه کردند؟ وقتی شاه از خمینی گجستک رهبر ساخت میخواستی ملتش که سی و پنج سال برای یک کتاب ساده شعر به زندان میافتادند او را بشناسند؟ با کدام دانش و درک و سواد در کدام سطح از شهروندی و مدنیت .. توسعه اقتصادی هم حاصل فروش نفت و منابع کشور بود که پایدار نبود..
با احترام تقی آهی