به مناسبت یادبود ۳۰ تیر پیامی دریافت کردم با آهنگی به نام “برای مصدق” با شعری از اخوان ثالث. این را من چندین بار شنیدهام منتها این بار چون به مناسبت ۳۰ تیر بود مرا با خود به سالهای طولانی گذشته برد با رویاها، امیدها و آرزوهای زیبائی که در آن دوران با شکوه داشتیم و همه بر باد رفت.
در ۳۰ تیر شاه مصدق را معزول نمود و قوامالسلطنه را به نخستوزیری گمارد. عزل مصدق باعث یک قیام واقعی در سراسر مملکت گردید. من در آن زمان در دبیرستان سعدی اصفهان محصل بودم و عضو حزب نیروی سوم در جبهه ملی. بنا به فراخوان جبهه ملی که مردم را برای اعتراض به عزل مصدق به اعتراضات خیابانی دعوت کرده بود با تعداد زیادی از دانشآموزان دیگر به خیابان ریختیم. قیامتی بود، دانش آموز، دانشجو، بازاری، کارگران و کسبه به خیابان آمده بودند. مرا هم همراه تعداد زیادی از تظاهرکنندگان دستگیر و به بازداشتگاه شهربانی بردند. رفتارشان با ما بسیار مودبانه و مهربانانه بود مثل این که فهمیده بودند قیام به نتیجه خواهد رسید. قیام به نتیجه رسید و بعد از دو یا سه روز مجددا مصدق به مقام صدارت رسید.
بعد از پیروزی قیام، با پدر و مادرم برای تماشای شعارهای دیواری به تهران رفتیم، در خیابانی منشعب از توپخانه، جوانی که در یکی از آن روزهای اعتراض تیر خورده و زخمی شده بود، با خون خود روی دیوار نوشته بود “از جان خود گذشتیم، با خون خود نوشتیم، یا مرگ یا مصدق”.
سالهای باشکوه و پرشوری بود. یادم هست غروبهای جمعه با عدهای از جوانان به خیابان چهارباغ میرفتیم و روزنامههای باختر امروز، نیروی سوم و خاک و خون را میفروختیم. گاهی هم با حملات کارگران حزب توده روبرو میشدیم و روزنامههایمان را پاره میکردند. به همین دلیل هم گاهی زمانی که غلامرضا تختی قهرمان کشتی به اصفهان میآمد پشت سر ما در خیابان حرکت میکرد و ما از حملات تودهایها مصون میماندیم.
در اینجا باید به ذکر یک حقیقت بپردازم. مصدق هیچوقت و هیچگاه بیحرمتی یا اسائه ادب نسبت به شاه انجام نمیداد و همیشه همراه با ادب و احترام با او صحبت میکرد. او وقتی به حضور شاه میرسید تا شاه اجازه نمیداد نمینشست. زمانی که مصدق بعد از پیروزی در دادگاه بینالمللی لاهه به ایران بازگشت جمعیت کثیری به استقبال او در دو طرف خیابان ایستادند و ابراز احساسات نمودند ولی مصدق اول به دربار به حضور شاه رسید و گزارش رای دادگاه را به اطلاعش رساند.
زمانی که مصدق را در دادگاه محاکمه میکردند حتی در آنجا هم اهانت یا بیاحترامی نسبت به شاه ننمود. یادم هست که مصدق در دادگاه گاهی هم با کنایه صحبت میکرد. روزی در ساعت استراحت کوتاهی که در دادگاه بود زنی که فکر کنم نامش ملکه اعتضادی و از هواداران سرسخت شاه و مخالف مصدق بود به مصدق نزدیک شد و گفت آقای مصدق خیلی ادعا داشتید ولی حالا چرا اینقدر میلرزید. مصدق گفت خانم خیالتان راحت باشد منار جنبان اصفهان سالهاست که میلرزد ولی هنوز پابرجاست.
مصدق نه هوادار سرنگونی بود نه براندازی. او فقط معتقد بود که پادشاه مشروطه باید طبق قوانین مشروطه سلطنت کند نه حکومت و این درباره جبهه ملی هم صدق میکرد. زمان انقلاب، بختیار و صدیقی هر دو با شاه درباره قبول مقام نخستوزیری صحبت کردند. بختیار قبول کرد ولی صدیقی قبول نکرد چون معتقد بود شاه نباید ایران را ترک کند ولی شاه تصمیم به ترک ایران گرفته بود. سنجابی با رفتن به پاریس و دستبوسی آقا تمام پرنسیپهای جبهه ملی را جلوی پای آخوند انقلابی ذبح کرد.
در روزهای اولیه کودتای ۲۸ مرداد جوانان، دانشآموزان و معلمین و دانشجویان و استادان دانشگاه به اضافه بازاریان با تظاهرات خیابانی سعی نمودند آب رفته را به جوی باز گردانند ولی توازن قوا وجود نداشت. تظاهر کنندگان با هجوم چاقوکشان، قدارهکشان و لاتهای مسلح به چوب و جماق روبرو میشدند. در حقیقت نیروی ملت با دستان خالی توانائی مقابله با چاقوکشان، دربار، ارتش، روحانیت، زمینداران بزرگ و آمریکا و انگلیس را نداشت، حزب توده هم به خیابان نیامد و ملت را تنها گذاردند. کودتای ۲۸ مرداد نه تنها آرزوها و امیدهای ما در دستیابی تدریجی به دموکراسی را به باد داد بلکه تحولات کشورمان دچار یک قوس نزولی گردید که تا زمان رئیسی ادامه داشت.
اکنون هم بر سر یک دو راه با چالشهای خطرناک قرار گرفتهایم که میتواند تعیینکننده سرنوشت آیندهمان باشد. با انتخاب پزشکیان امید ضعیفی به تخفیف تألماتمان و دستییابی به روابط سالم با دنیا بوجود آمده که مانند شعله ضعیفی در حال سوسو زدن است. تمامیتخواهان احساس خطر میکنند و شمشیر را از رو بستهاند و برخی تحولگرایان هم با عدم درک حساسیت وضع کنونی با اعلام خواستههای خود اصلاحاتی را از پزشکیان خواستار میشوند که چنانچه پزشکیان، به فرض محال، موفق به دستیابی به آن خواستهها هم میگردید به معنای پایان کامل جمهوری اسلامی میبود که در حقیقت آرزو و رویایی بیش نیست و تقریبا میتوان آن را از محالات شمرد.
از زمان انقلاب مشروطیت تاکنون تمام حرکتها به سوی تحول را در نیمه راه با یک انقلاب یا کودتا ناتمام گذاشتیم و مجددا روزی را از نو شروع کردیم. به این امید که این بار اجازه دهیم این شعله کمسو به خاموشی نگراید.
جولای ۲۰۲۴
***
«تسلی و سلام»
مهدی اخوان ثالث
آهنگساز: مجید درخشانی
خواننده: پوریا اخواص
تسلی و سلام عنوان شعری است که مهدی اخوان ثالث در سال ۱۳۳۵ خورشیدی برای محمد مصدق سرود. آهنگی که در این ویدیو شنیده می شود توسط استاد مجید درخشانی به خواست زردشت (پسر اخوان ثالث) برای این شعر ساخته شده و پوریا اخواص آن را میخواند. این تصنیف را میتوان همراه با مجموعهای از اشعار مهدی اخوان ثالث و آثار دیگری از مجید درخشانی در آلبوم چاووشی شنید.
■ آقای مجلسی عزیز.
بعید است برای مقاطع حساس تاریخ، تفسیری متفقالقول پیدا کرد، اما در نظر داشتن تفاسیر مختلف، بسیار مفید است. اول اینکه اگر کودتای ۲۸ مرداد موفق نمیشد، سرنوشت ایران به نظر شما، چطور جلو میرفت؟ دوم اینکه، شاه درست میگفت که در آن صورت ایران به «ایرانستان» تبدیل میشد؟
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان
■ یادآوری زنده یاد مصدق و تلاشهایش برای سر بلندی مردم ایران نشان دهنده دلسوزی و علاقه به میهن است. چه سرانجام تلخی که تاریخی دیگر را رقم زد. ولی همه اینها نشاندهنده این است که اکنون عزمی ملی برای برون رفت از این ورطه هولناک در پیش پای همه است: درمان کنیم درد و مشکل خود را به دست خویش کز میان ابر توهم هیچگاه باران بر این خشک مرغزار نیامد.
بایسته است تمام شاهدان آن دوره مشاهدات عینی و خاطرات خویش را به همان صورت و بدون جهت گیری سیاسی بنویسند تا آرشیوی تکمیلی باشد برای محققان این حوزه در حال و آینده.
با درود و احترام سالاری
■ قنبری عزیز،
باید اذعان کنم برخلاف نظر بسیاری از دوستان جبهه ملی، کودتای ۲۸ مرداد قدری زمینه داخلی هم داشت. یعنی در کودتا دخالتی نداشتند ولی بسیاری از مردم عادی از وقوع آن ناراضی هم نبودند. البته حملات و کار شکنیهای هماهنگ دربار، ارتش، روحانیت و تعدادی از نمایندگان مخالف مصدق در مجلس، مانند امیر اشرافی و بقائی، ضربه شان بسیار کاری بود. زیاد هم اشتباه نیست اگر ادعا کنم که نقش بسیار مخرب حزب توده در شکست مصدق بیتاثیر نبود. رئیس شهربانی زمان مصدق را ربودند شکنجه دادند و کشتند. تظاهرات عظیم حزب توده، آتش زدن خرمنهای کشاورزان برای ایجاد اغتشاش از سوی آن حزب، تخریب مجسمههای شاه و رضا شاه و ناتوانی دولت مصدق، نوعی ترس و وحشت و احساس نا امنی در مردم ایجاد کرده بود. البته حزب توده رسما ممنوع بود و تحت نام هواداران صلح فعالیت مینمودند ولی مردم همه میدانستند آنها حزب توده هستند. حزب توده بزرگترین ضربه را به حکومت ملی مصدق زد و روز کودتا زمانی که مردم در جلوگیری از کودتا به خیابان ریختند حزب توده غایب بود. در کوچه سید علی خان در اصفهان در باغ بزرگی شایع بود که حزب توده در آنجا پایههای دار برپا کرده بوداند. جو ترس و وحشت حاکم بود. ولی این مانع از آن نیست که بگویم تجربه تمرین دموکراسی برای همیشه با کودتای ۲۸ مرداد متوقف شد و هنوز هم ادامه دارد. در سالهای پیش از انقلاب شاه جلسات مطبوعاتی هفتگی میگذاشت و نوید تغییراتی را شاهد بودیم ولی شوربختانه مجددا با یک انقلاب خواستیم روزی را از نو شروع کنیم که تا این زمان موفق نشدهایم و مجددا ندای انقلاب، سرنگونی و بر اندازی به گوش میرسد.
براندازان و اصولگرایان با وجود تفاوتهای زیادی که بین آنها هست مشترکا در تخریب پزشکیان همراهند. در رابطه با “ایرانستان” این ادعای شاه زیاد هم بیپایه نبود. ولی مشاهده کنید که تمام “ایرانستان”های سابق تبدیل به کشور های مستقل و برخی هم حتی عضو اتحادیه اروپا گردیدهاند. البته استالین نوین دوباره رویای تشکیل “ایرانستان”های جدیدی را در سر می پروراند.
موفق باشید و به امید پیروزی نیکی بر اهریمن!!
مجلسی
■ قسمت دوم عرایضم خدمت جناب مجلسی برمیگردد به “امید ضعیفی به تخفیف تألماتمان و دستییابی به روابط سالم با دنیا”. فکر نمیکنید که اولین قدم گشایش سیاسی فضای داخل کشور و آزادی زندانیان سیاسی و رفع سانسور از رسانهها برای نور انداختن به تاریکیهایی که در آن رانت و فساد و.... به دور از چشم ملت و بین خودی های نظم رخ میدهد، میباشد؟ بارها رژیم به نحوی و در مقاطع بسیار بحرانی دست به این نوع “روابط سالم با دنیا” زد و از آن طرف هم جواب مثبت گرفت و نتیجه آن شد تقسم غنائم بین خودیها و تکمیل و پروار کردن دستگاه سرکوبش. و تا زمانی که این روابط پا برجا بود دنیا هم توجهی به آنچه در داخل ایران میگذشت نداشت. فکر نکنید که بنده این “محالات” را خدای ناکرده از آقای پزشکیان توقع دارم فقط خواستم عرض کنم که جنگ با مردم در داخل و تعامل در خارج راهحلی است که احتمالا رژیم برای عبور موقت از بحران “بحران جانشینی ولی فقیه هم یکی از آنهاست” در پیش خواهد گرفت و ارمغانی برای مردم ببار نمیآورد جز رنگین تر کردن سفره گرگها. البته بوکسور منتخب شما که ولی فقیه تایید صلاحیتش را از قبل توسط مجلس رزرو کرده و خیالش راحت است، فعلا مشغول مشت زدن به دهان تحریمیان و دشمنان است و اگر ساکت نشدند نوبت چماق که کار سازتر است میرسد.
با احترام سالاری