ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 06.07.2024, 13:06
پیروز اصلی انتخابات ۱۴۰۳ کیست؟

سعید پیوندی

تبریک صمیمانه به همه کسانی که برای پیروزی آقای پزشکیان به میدان آمدند. انتخاب ایشان خبر خوبی برای کشور بحرانی ماست. مسعود پزشکیان اما تنها پیروز انتخابات نبود. نیروی اجتماعی که با آمدن به خیابان و یا با قهر با صندوق رای در سه سال گذشته فضای سیاسی را با خلاقیت و فهم مشترک هوشمندانه از پائین دگرگون کرد هم برنده بزرگ دیگر انتخابات است.

اگر این نیرو نوپدید و مطالبه‌گر، بویژه دختران و زنان شجاع، وجود نداشت شاید شورای نگهبان هم هیچگاه تن به تائید صلاحیت پزشکیان و روزنه‌گشایی نمی‌داد. اگر سرپیچی مدنی شجاعانه دختران در برابر حجاب اجباری نبود حکومت هم دچار این اندازه از ورشکستگی اخلاقی و نمادین نمی‌شد.

شبح و سایه سنگین این مهمان ناخوانده در همه دوران انتخابات حضوری سنگین داشت و ترس از پائین بودن مشارکت و مشروعیت‌زدایی سبب شد همه درباره آن‌ها حرف بزنند. بسیاری از آن ۱۰ میلیون دور اول و ۶ میلیون نفر جدیدی که در دور دوم به پای انتخابات آمدند هم رای مشروط دادند و بازی سیاسی و رابطه قدرت را دگرگون کردند.

آقای پزشکیان اکنون فقط در برابر نهادهای قدرت قرار ندارد، جامعه مطالبه‌گر هم به بازیگر صحنه سیاسی تبدیل شده است. هم این که ایشان پذیرفته است پاسخگو باشد و در صورت ناکامی در تغییر شرایط از کار کنار رود نشان از وجود روح جدیدی در جامعه ایران می‌کند.  مسئله دیگر بر سر “چانه زنی از بالا” نیست، امروز فشار از پائین هم در معادله قدرت باید به حساب آید. به این معنا انتخابات تمام نشده و بازی ادامه دارد...

همه شواهد نشان می‌دهند که بخش بزرگی از جوانان حاضر به مشارکت نشدند. نسل “زد” کماکان “ضد” باقی ماند. شمار بزرگی از “سلبریتی‌ها” دنیای هنری و ورزشی هم ترجیح دادند در کنار جوانان بایستند. همین روایت درباره بخشی از نخبگان و کنشگران مدنی مانند نرگس محمدی، نسرین ستوده، زهرا رهنورد، سپیده رشنو، بهاره هدایت، تاجزاده، موسوی، سعید مدنی، قدیانی، مصطفی مهرآئین، حاتم قادری صدق می کند.

این انتخاب بسیار معناداری بود. آینده ایران را نه پدران که نسل جوان این سرزمین رقم می‌زنند. چگونه بدون یک دیالوگ باز و درک این نسل می توان از “دولت ملی”، “آشتی ملی” و آینده سخن به میان آورد؟ چگونه می توان بدون  بازسازی  اعتماد عمومی مشکلات و بحران های بزرگ اقتصادی و اجتماعی را به چالش کشید؟

زمان آن است که نیروی سومی که خارج از بازی قدرت درون حکومتی به صورت “ضد قدرت” خود را به نهادهای قدرت تحمیل کرده است به یک ساختار پایدار و با هویت تبدیل شود. نیروی سوم در نهادهای رسمی نماینده ای ندارد و  چهره‌های اصلی آن باید بتوانند برای هویت بخشی سیاسی و تدارک یک نقشه راه هوشمندانه به میدان بیایند.

جا دارد در اینجا سر تعظیم در برابر جوانان و کسانی که جانشان و چشمانشان را در جنبش‌های اعتراضی از دست دادند، کتک خوردند و تحقیر شدند، از دانشگاه اخراج یا ستاره‌دار شدند، به زندان رفتند، ناعادلانه محاکمه و اعدام شدند، ولی با شجاعت مثال‌زدنی مقاومت کردند فرود آوریم. وظیفه اخلاقی ماست که در هیاهوی این  جشن یادی کنیم از قهرمانان جوان مهسا امینی، نیکا، سارینا، شادمهر، خدا نور، آیدا رستمی، محمد رضا روحی، مجید رضا رهنورد، محسن شکاری، محمد حسینی، محمد مهدی کرمی ...  و آرزو کنیم که دیگر هیچ جوانی، هیچ جوانی بخاطر اعتراض و مخالفت و حتا شورش به چنین سرنوشت دردناکی دچار نشود...

جوانان ممکن است اشتباه کنند، اما کسانی که آن‌ها را سرکوب می‌کنند بدون شک اشتباه بزرگتری را مرتکب می‌شوند.


کانال شخصی سعید پیوندی https://t.me/paivandisaeed



نظر خوانندگان:


■ صدها بار و هزاران بار سپاس از این نوشتار واقع بینانه كه احساس مسئولیت و عشق به جوانان شجاع میهن از كلمه به كلمه آن سر بر می‌كشد. به امید هر چه پر بار تر شدن دیالوگ میان روشنفكران فرهیخته و دلسوزی كه دلشان برای ایران می‌تپد و به امید هر چه نیرومندتر شدن جبهه سوم، جبهه مبارزه مدنی و حقوق بشری.
زن، زندگی، آزادی. با احترام و ارادت به جناب آقای دكتر پیوندی
وحید بمانیان


■ آقای پیوندی عزیز، نسل «زد» همانطور که شما نوشته‌اید با شجاعت به میدان آمد و هزینه زیادی پرداخت. آینده هر کشور نیز در درجه اول جوانان آن می‌سازند. اما از نوشته شما، هرچند نه مستقیم، چنین برمی‌آید که گویا در تصمیم‌گیری‌‌های سیاسی یا انتخاب راهبردهای سیاسی نیز سهم نظر جوان‌ها باید بیشتر از میان‌سال‌ها یا مسن‌ترها باشد. کسانی که در سال ۵۷ انقلاب کردند نیز اکثرا جوان بودند اما تاریخ نشان داد که انتخاب خوبی نکردند، برعکس مسن‌‌های سیاسی آن زمان توصیه به رفرم و تحولات تدریجی می‌کردند، دنبال انقلاب نبودند و می‌خواستند شاه به قانون اساسی مشروطه پایبند باشد و سلطنت کند نه حکومت. هرچند صدای آنها در هیاهوی شور انقلابی اکثریت مردم و نیروهای سیاسی شنیده نشد، اما سال‌ها بعد نسل «زد» آن زمان به تدریج به این نتیجه رسید که حق با همان مسن‌ترها بود و نباید نسل زد و انقلابی آن زمان «ضد» همه چیزهایی که نشانی از رژیم شاه داشت می‌بود. پس به گمان من ضمن احترام به جوان‌‌ها و مبارزات و نقش‌شان در ساختن آینده کشور باید توجه داشت که مسن‌ترها بخاطر تجربه بیشتر گاه چیزهایی در خشت خام می‌بینند که جوان در آینه نمی‌بیند.
با احترام/ حمید فرخنده


■ رژیم شاه که قابلیت رفرم را داشت را با نظام غیر قابل اصلاحی مقایسه کردن و از آن به این نتیجه رسیدن که مسن ترهای امروزی در خشت خام چیزهایی می‌بینند حکایت از درکی نادرست از پویایی و تجربه و آگاهی جامعه امروز نسبت به آن زمان است و سپردن هر نوع تغییر به بالا و همچنین ترس از تحولی ساختاری. طرفداران اصلاح نظام تا به حال هر چه در چهار چوب بسته خشت خامشان دیدند نشان از خامی و نپختگی خشت خام اندیشه شان بود که حاصلش بیراهه رفتن شان و گمراه کردن مردم و تششتت در اپوزیسیون بود. اینها را الان جوانان شجاع ما در نظر دارند و به همین خاطر به لبیک شماها جواب مثبت ندادند و با قاتلین خویش بیعت نکردند. و عده‌ای از فرهیختگان دلسوز و امیدوار هم چک سفید امضاء نکردند و رای شان با شرط و شروط و نگرانی و ریش گرو گذاشتن بود که این گونه رای دادن هم از برکت خیزش جوانان بیداری است که برای دیدن احتیاجی به خشت و آینه محصور در قاب تنگ ایده های منجمد شده ندارند.
با درود به جوانان شجاع میهن‌مان سالاری


■ جناب فرخنده عزیز سپاس از مطالعه مطلب من و نقد آن. من در هیچ جا ننوشتم که نسل جوان باید در قدرت سهیم شوند. مسئله بر سر به رسمیت شناختن و احترام به هویت‌هاست. درباره نوشته شما چند نکته مهم را باید یادآوری کنم اول اینکه نسل زد پدیده جدید است و به سبک زندگی، مناسبات شبکه‌ای و رابطه جدید با خویش، با دیگری و با دنیا برمی‌گردد و جوانان دهه‌های پیش هم با همین عنوان مطرح نمی‌شوند. نسل ما از بسیاری جهات قابل مقایسه با نسل کنونی نیست. نسل‌ها فرزند زمانه خویش‌اند و در بسیاری از کشورها (نسل دهه ۶۰) شورش نسل جوان علیه نسل‌های گذشته به تاریخ شتاب بخشیده است.
دو اینکه سن فضلیت خاصی را بخودی خود بوجود نمی‌آورد. آقای جنتی با بیش از ۹۰ سال سن آیا واقعا بسیار بیشتر از یک جوان سی ساله می‌فهمد؟ آیا نخست‌وزیر سی و چند ساله فرانسه از نظر مدیریتی بسیار خام‌تر از آقای خامنه‌ای است؟ تجربه زمانی به دانش و مهارت تبدیل می‌شود که تبدیل به موضوع تحلیل و فاصله‌گیری انتفادی شود. تکرار و بازتولید تجربه‌ای که بازخوانی و بازاندیشی نمی‌شود و در معرض نقد قرار نمی‌گیرد دانش چندانی هم بوجود نمی‌آورد. اگر وقت کردید سری به نظریه معروف کلب (Kolb) بزنید و ببینید هر تجربه‌ای بخودی خود امر مثبت نیست. من کتابی به فرانسه مورد تجربه، دانش و یادگیری نزد بزرگسالان دارم و اگر فرانسه می‌خوانید می‌توانم برایتان مشخصات آن را بفرستم.
سوم اینکه مسئله بحران اجتماعی بزرگ در ایران شکاف نسلی و موضوع فقدان نمایندگی است. بخش مهمی از جامعه و بخصوص زنان و جوانان نماینده‌ای در دستگاه‌های رسمی ندارند. این موضوع آسیب شناسانه است و دلیل نوعی گسست قطعی میان حکومت و این گروه‌ها چهارم اینکه حکومت ایران پیرسالار و پدربزرگ سالار است و گروه بزرگی از مسئولان قادر به درک جوانان و سبک زندگی انها نیستند برای اینکه شاید هیچوقت جوانی، عشق، لذت، شادی، رقص، مستی را تجربه نکرده‌اند، آنها فردیت جدید نسل جوان را درک نمی‌کنند و نماینده فرهنگ سوگوار و مرگ زده هستند. این گسست هم فرهنگی است و هم و نسلی پنجم اینکه اشکال گوناگون تبعیض‌های دینی، جنسیتی، قومی نسل جوان را عاصی و بی‌اعتماد به حکومت کرده است و موج مهاجرت به خارج از کشور نشان می دهد که ایران برای بخش بزرگی از جوانان دیگر جای زندگی نیست شاید فیلم برادران لیلا بخشی از این واقعیت را بخوبی نشان دهد. در این فیلم رابطه لیلا و پدرش درست عکس آن چیزی است که شما می‌گوئید لیلا چیزی را در خشت خام می‌دید که پدر خودخواهش در آئینه نمی‌دید ...
با احترام و مهر، پیوندی


■ آقای دکتر پیوندی عزیز. خواهش می‌کنم مشخصات کتابی را که به فرانسه در مورد تجربه، دانش و یادگیری نزد بزرگسالان توصیه می‌کنید، بنویسید. به احتمال قوی اینجا به آلمانی یا انگلیسی پیدا می‌شود. بی‌اختیار یاد کتاب‌های «آموزش بزرگسالان» و «آموزش در جریان پیشرفت» اثر پائولو فریره افتادم.
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان


■ آقای پیوندی عزیز، ممنون از پاسخ و توضیحات شما. من نگفتم که جوانان باید در قدرت سهیم باشند، البته خیلی هم خوب و لازم است که جوانان شایسته ما مسئولیت‌ها و پست‌های مختلف در دولت را بدست بگیرند، بویژه به این دلیل که در کشور ما همیشه مسن‌ها در مصدر امور بوده‌اند.
نکته دیگر اینکه منظور من مقایسه نسل جوان کشور بویژه نسل «زد» با آقای خامنه‌ای و جنتی و امثال ایشان نبود که پرواضح است قیاس مع‌الفارق است. نیروهای پزیسیون و طیفی که مانند روحانیون سنتی و یا اصولگرایان سالخورده فکر می‌کنند که بخشی از جوان‌هایشان متحجر یا متعصب هستند تا چه رسد به سال‌خوردگانشان. نمونه‌های این متحجرین مانند رائفی پور یا خانمی که مسئول در ستاد جلیلی بود و گناه تجاوز را به گردن قربانی بخاطر لباس می‌انداخت را همه دیدیم.
منظور من نقش جوانان در بین نیروهای اپوزیسیون بود، کسانی که برای نحوه مقابله یا تعامل با حاکمیت و نیروهای انحصارطلب و سرکوبگر در قدرت نقشه و طرح می‌هند یا تاکتیک و استراتژی تعیین می‌کنند. مثال انقلاب ۵۷ هم درباره ترکیب و نقش اپوزیسیون آن زمان بود. درهرحال نسل‌های مسن امروز نیز هرچند نه به در حد و اندازه اندازه جوانان، با شبکه‌های مجازی و نحوه استفاده از آنها ناآشنا نیستند. لطفا مشخصات کتابی که نام بردید را بنویسید.
با تشکر و احترام/ حمید فرخنده


■ دوستان گرامی جناب قنبری و فرخنده گرامی:
دو منبع اول انگلیسی هستند منبع آخر کتابی است که من و یکی از همکاران نوشتیم در سال ۲۰۰۰ به زبان فرانسه درباره اینکه چگونه یادگیری تجربی (فعالیت حرفه ای، اجتماعی، شخصی و یا خانوادگی) می تواند مورد سنجش قرار گیرد.

Kolb, David A. (1984). Experiential Learning: Experience As The Source Of Learning And Development. NJ, Prentice Hall: Englewood Cliffs Schon, Donald A. (1984).
The Reflective Practitioner: How Professionals Think In. Cambridge: Basic Books
Farzad M. & Paivandi S. (2000). Reconnaissance et validation des acquis en formation. Paris : Anthropos

با احترام و مهر، س. پیوندی