اصولگرایان و اصلاحطلبان حکومتی تمام ترفندها و شگردهای انتخاباتی را بکار گرفتند تا بتوانند دستکم شصت درصد از واجدان حق رای را به پای صندوقهای شعبات اخذ رای بکشانند.
اصولگرایان حتی اگر علنی هم اقرار نکنند در خفا و پشت پرده از وزن سیاسی خود آگاهند. میدانند که در بهترین حالت آرای ثابت آنها از هفت تا ده میلیون متغیر است گرچه درسالهای اخیر به علت بحران ناکارآمدی و اختلافات درون قبیلهای شان با ریزش سمپاتها و حامیان سنتی خود روبرو شدهاند. تلاش آنها برای موفقیت کاستن از آرای شرکت کنندگان بود. هرچه مشارکت کمتر احتمال موفقیت اصولگرایان بیشتر. البته ذکر این نکته هم ضروری است که گفتمان اصولگرایان کم و بیش برهمه مردم روشن است؛ غربستیزی، آمریکاستیزی، ضدیت با لیبرالیسم و سبکهای زندگی، آزادیستیزی و در نهایت اسلامگرایی رادیکال و سیاسی و ذوب در ولایت مطلقه فقیه.
اصلاحطلبان اما به دو دسته بزرگ تقسیم شدهاند. بخشی همان اصلاحطلبان حکومتی هستند که معتقدند باید در چارچوب همین ساختارها و قوانین موضوعه موجود کنشگری کنند. تابع ولایت فقیه هستند. قانون اساسی را با همه تعارضات اش قبول دارند. انتخابات ذیل نظارت استصوابی را قبول دارند. و عمدتاً مجموعهای از نیروهای تکنوکرات هستند که در سطوح بالای قدرت در پی سهمخواهی هستند. هدف اینها رسیدن به قدرت و تسخیر پستهای مدیریتی کلان است و اصولاً به آرمانهای اصلی و اولیه جنبش اصلاحات که از انقلاب مشروطه تا به اکنون تداوم داشته پشت پا زدهاند.
اما اصلاحطلبان تحولخواه که در انتخابات خود را در عدم مشارکت حداکثری نشان داد معتقدند که سرنوشت کشور فراتر از این بازیهای سیاسی است. اگر میخواهیم ایران به خوشبختی برسد لازمه اش تحولات بنیادین است. دموکراتیزاسیون کشور شرط ضروری گذار به توسعه همهجانبه است. تحولخواهان خواهان توسعه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه هستند. میدانند که در چارچوب این قانون اساسی که سیاستهای کلی و کلان کشور را رهبری تعیین میکند امکان توسعه روابط با غرب، توسعه و تثبیت ارزشهای لیبرالی، حقوق زنان و اصولاً توسعه اقتصادی محال است. رئیس جمهور درواقع مجری سیاستهای رهبری است و عامل اصلی همه این بدبختیها و فلاکتها و بحرانهای مالی و سیاسی نه در نهاد قوه مجریه بلکه درجای دیگری است.
آنها دوبار به خاتمی و دوبار هم به دولت اعتدال روحانی رای مثبت دادهاند اما هردو رئیس جمهور اذعان داشتهاند که نقش نخبگان سیاسی دراین ساختار متصلب راه به جایی نمیبرد. مادامی که رهبری پارادایم کلان خود را به سوی توسعه و دموکراتیزاسیون جامعه تغییر ندهد و چنین ارادهای در سطح نظام(دولت) شکل نگیرد از حکومت (قوه مجریه و مقننه و قوه قضاییه) که اوامر نظام را اجرا میکنند کاری ساخته نخواهد بود. تحولخواهان راه حل را مشخص کرده اند: تعیین رفراندوم، تغییر قانون اساسی، احیای قانون و جمهوریت، تفکیک کامل قوای سه گانه، و در نهایت گذار دموکراتیک خشونتپرهیز.
اگر این نظام خود را برآمده از اراده مردم میداند باید صدای اکثریت جامعه را بشنود و به آن تن دردهد. نادیده گرفتن اراده اکثریت جامعه، نظارت استصوابی، حذف نخبگان مستقل، برگزاری انتخابات غیرآزاد و غیرشفاف و غیر عادلانه، انحصارگرایی، فساد گسترده، رانت، غربستیزی، خصومت با غرب، مداخلات منطقهای پرهزینه، سیاست خارجی ایدئولوژیمحور، تبعیض ساختاری علیه اقلیتهای مذهبی و علیه زنان، مداخله در زندگی خصوصی مردم، تمرکزگرایی، نادیده گرفتن قانون و عدالت باعث تحمیل هزینههای سرسام آورشده است که اگر برچیده نشوند کل کشور راه هلاکت را خواهد پیمود.
تحولخواهان معتقدند اگر حکومت واقعاً خواهان اصلاحات است باید اجازه دهد احزاب سیاسی که ستون فقرات جامعه هستند شکل بگیرند. تلویزیون و رسانههای خصوصی برای اپوزسیون وجود داشته باشند و تکثر صداها درجامعه به رسمیت شناخته شود. عدم اعتمادشان به پزشکیان که درواقع یک اصلاحطلب حکومتی است و خود صراحتاً اعلام میکند در چارچوب سیاستها و منویات رهبری عمل خواهد کرد تقلیل دادن اصلاحطلبی به سهمخواهی مشتی تکنوکرات است و از این تلاشها و تکاپوهای هرزه آبی برای مردم ایران گرم نخواهد شد.
اصلاحطلبان تکنوکرات اگر میخواهند اعتماد مردم را احیا کنند و سرمایه اجتماعی را برانگیزند باید به جای پمپاژ ترس به طور ایجابی برنامههای اقتصادی و سیاسی خود را شفاف بر زبان بیاورند و نشان دهند که تا پای جان به پای آرمانهای دیرینه ملت ایران چون قانونگرایی، عدالتجویی، آزادی خواهند ایستاد. آنها باید اعلام کنند در صورت پیروزی تمام نهادهای معاف از مالیات که شصت درصد ثروت را در اختیار دارند تحت نظارت دقیق و بازرسی شفاف قرار خواهند داد. باید شفاف اعلام کنند که با همه کشورهای جهان وارد تعامل و گفتگوهای عزتمندانه خواهندشد. باید اعلام کنند که بلافاصله زمینه شکلگیری احزاب رسمی، آزادی نهادهای مدنی، آزادی رسانه و مطبوعات، و تقویت جامعه مدنی را فراهم خواهند ساخت. باید اعلام کنند که به کنوانسیونهای بینالمللی احترام خواهند گذاشت. زمینه عضویت در افایتیاف را فراهم خواهند کرد. و در حوزه سیاست خارجی تنها براساس منافع ملی عمل خواهند کرد و اجازه نخواهندداد کماکان میدان تعیین کننده باشد تا جناب ظریف بعد هشت سال دربرابر پرسش اینکه چقدر سیاست خارجی دردست شما بود جواب بدهد تقریباً هیچ!
این راه و این شما مردم ایران. نباید مرعوب ترس و فوبیاکراسی شد و سرنوشت خود را به دست چند تکنوکرات سهمخواه سپرد. نه جلیلی دیو سیاه است و نه پزشکیان فرشته ایران. هر دو برآمده از ساخت سیاسی ایران هستند و هر دو تابع و مطیع آقا بالاسر.
■ این پمپاژ ترس هم از طرف رهبر نظام اسلامی انجام میشود و هم از سوی اصلاح طلبان ملتزم به ولایت فقیه و هواداران رنگ و وارنگش: از نهضت آزادی “خندق دور نظام” بگیر تا عدهای از “روشنفکران دینی” و تکنوکراتها و چپهای مستضعفدوست با قطبنمایی بیتحرک. که در صورت اثر گذاری آن در جامعه نتایجش به کیسه حافظان وضع موجود می ریزد.
با تشکر از روشنگریتان و با احترام سالاری
■ آقای عباسی عزیز. در نیات خیرخواهانه شما شک ندارم و نیز از نوشتههای شما برمیآید که فرد متفکر و اندیشمندی هستید. لذا به ضربالمثل عربی «الغريق يتشبث بکل حشيش» اشاره میکنم: اگر میخواهیم که غريق، به هر شاخهای خشکیده چنگ نزند، باید برایش قایق نجات بفرستیم. در این چهل و اند سالی که از رژیم استبدادی ولایت فقیه میگذرد، کدام «قایق نجات» را ساختهایم؟! اینهمه ایرادات و انتقادات که اغلب به درستی مطرح میشوند، دامن تمام کنشگران سیاسی ایران را (حداقل در چهل سال اخیر) میگیرد. انسان فقط مسؤل آنچه میکند نیست، بلکه همچنین مسؤل آنچه ناکرده رها میکند.
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان
■ این چند جمله واکنشی و بدون استدلال و برای رفع تکلیف در مقابل مقالهای مستدل برای چیست؟ قایق نجاتی که سوراخ هست و قطبنما و پارویش هم نزد دیگریست به چه دردی میخورد؟ هنوز خیلی ها به آنچه کردهاند و باعث سر پا ماندن این رژیم شدند نپرداختند آنچه نخواهند کرد پیشکشششان.
با احترام سالاری