آیا مایلید بدانید که در جنگ اسرائیل و حماس کدام طرف پیروز خواهد شد؟ و یا برقراری صلحی پایدار در خاورمیانه به تشکیل حکومت مستقل فلسطینی بستگی دارد؟ ...
برای ارزیابی چنین روندهای پیچیدهای از آشنایی با دستاوردهای علوم اجتماعی ناگزیریم. در این نوشتار با اشاره به تنها دو نکتۀ ساده خواهم کوشید تصویری از اسرائیل و «قوم برگزیده» نشان دهم تا شاید ورای تبلیغات رسانهای نسبت به آیندۀ خاورمیانه نگاهی روشنتر بیابیم.
نکتۀ نخست همانا به مقایسۀ اجمالی بین جامعه و نظام سیاسی اسرائیل با کشورهای همسایهای برمیگردد که با این کشور نوبنیاد دشمنی ورزیدهاند و کم و بیش هنوز میورزند. یکی از موارد بارز این مقایسه آن است که از همان روز نخست تأسیس کشور اسرائیل و تجاوز بیدرنگ همۀ کشورهای عرب همسایه به «کشوری» که هنوز ارتش منسجمی نداشت، تا به امروز که اسرائیل هشت جنگ بزرگ را پیروزمندانه پشت سر گذاشته است با پدیدهای نوین و شگرف در تاریخ روبروییم؛ شگرف از این نظر که چگونه چند دههزار یهودی آواره و جان بدر برده از اردوگاههای مرگ هیتلری توانستند در طول فقط نیم قرن کشوری را پدید آوردند که از هر جنبۀ قابلتصور یکی از پیشرفتهترین کشورهای دنیا به شمار میرود!
شاید جالب نظر باشد که بدانیم اسرائیلیان در نخستین جنگ برای واپس راندن تجاوز همسایگان با استفاده از جنگافزارهایی پیروز شدند که چکسلواکی به دستور استالین در اختیار آنان قرار داد؛ زیرا در آن زمان اکثریت یهودیان اروپایی تمایلات چپگرایانه داشتند و استالین بر این تصور بود که بتواند اسرائیل را در آینده به پایگاهی برای بلوک شرق در خاورمیانه بدل کند. اما دیری نپایید که اسرائیلیان جلب پشتیبانی غرب را گزینۀ بهتری برای تحقق منافع ملی خود تشخیص دادند و با این چرخش به دشمنی کمونیستها با خود در سراسر دنیا دامن زدند!
دربارۀ رمز موفقیت اسرائیل بسیار سخن گفتهاند، اما اگر نمیتوان به افسانۀ «برگزیدگی قوم یهود» باور داشت، باید کاربرد خرد جمعی و تکیه بر ویژگیهای نظام دمکراسی را به عنوان دو عامل اصلی برای پیشرفت اسرائیل در نظر گرفت.
از این نظر آشنایی با امتیازات دمکراسی در اسرائیل برای ما ایرانیان در راه تحقق آیندهای دمکراتیک نیز آموزنده خواهد بود. این ویژگی تعیین کننده که بیشتر به شکلی مخدوش به تصویر کشیده میشود، اسرائیل را به نمونۀ درخشان پیشرفتگی نظام دمکراسی و برتری آن بر همۀ نظامات خودکامه تبدیل میکند. دشمنان دمکراسی ویژگی اصلی آن را به صندوق رأی کاهش میدهند تا بتوانند با برگزاری انتخابات نمایشی برای حکومت خود «مشروعیت» دست و پا کنند؛ اما شاخص تعیین کنندۀ دمکراسی رعایت حقوق خدشهناپذیر شهروندی است و اگر این ویژگی تحقق یافته باشد حتی در نبود دیگر «الزامات دمکراسی» ما کماکان شاهد نظامی دمکراتیک هستیم.
نمونه آنکه، آیا میدانستید که نه تنها اسرائیل، بلکه انگلستان نیز به عنوان نخستین دمکراسی دوران نوین، هیچیک «قانون اساسی» ندارند، در حالی که همۀ نظامهای توتالیتر، از نوع هیتلری و استالینی گرفته تا چینی و اسلامی همگی، فراتر از قانون اساسی از “مشروعیت انتخاباتی و قانونی” بالایی برخوردار بودند؟
در این راستا، از جمله دستاوردهای بزرگ اسرائیل را باید پرورش شهروندان به موازین دمکراسی دانست، که نه تنها در میان یهودیان گرد آمده از کشورهای آسیایی و آفریقایی، بلکه در میان پیروان دیگر ادیان گسترش یافته و بر بنیان جدایی دین از دولت نهادینه گشته است.
کوتاه سخن آنکه، هرچند هیچ جامعه و حکومتی از نارسایی و اشتباه برکنار نیست و نمیتواند باشد، تفاوت بارز دمکراسی با رژیمهای ایدئولوژیک در همین است که چون دمکراسی بر ارادۀ آزاد و پشتیبانی قاطع شهروندان استوار است، همانند لکوموتیوی توانمند تمامی موانع پیش رو را از سر راه خود برمیدارد، در حالی که در کشورهای غیر دمکراتیک، از آنجا که حداکثر بخشی از جامعه پشتیبان حکومت هستند، همبستگی ملی و انرژی لازم برای غلبه بر نارساییها فراهم نمیآید و تدابیر پیشرفتخواهانه ظاهری و ناپایداراند.
بنابراین دمکراسی تنها یکی از نظامهای ممکن در میان دیگر پروژههای سیاسی نیست، بلکه تنها نظام واقعاً پایدار بر بنیان انساندوستی است. و درست بدین سبب که از پشتیبانی چالشگرانه و فعال اکثریت جامعه برخوردار است (حتی اگر تنها سی درصد مردمان پای صندوق رأی بروند) شکستناپذیر میباشد. چنانکه امروزه در کنار هفت میلیون شهروند یهودی، دو میلیون شهروندان عرب و نیم میلیون وابستگان به دیگر گروههای قومی، در همبستگی با هم از همۀ حقوق شهروندی برخوردارند و به همۀ وظایف مدنی خود رفتار میکنند.
چنین همبستگی شهروندی نیز در دیگر کشورهای دمکراتیک باعث میشود، که تا کنون هیچ حکومت دمکراتیکی سرنگون نشده و هیچ کشور دمکراتیکی با شکست نظامی نابود نگشته و اگر در مواردی هم (مانند کشورهای اروپایی تحت اشغال فاشیسم) برای مدتی به تصرف خارجی درآمده، اما از میان نرفته است.
حال از پی این نگاه گذرا به برخی ویژگیهای دمکراسی میتوان به پرسش آغازین بازگشت و در پاسخ به یقین ادعا کرد که اسرائیل نه تنها نابود نخواهد شد بلکه در پیامد هر حملۀ تروریستی یا نظامی، قویتر میگردد و نیز کشورهای پیرامون این سرزمین و به طور مشخص کشورهای عربی به موازات پیشرفت اجتماعی و اقتصادی، خود را ناگزیر از نزدیکی هر چه بیشتر به اسرائیل به عنوان موتور پیشرفت در منطقه خواهند دید.
به عبارت دیگر، کشوری که از ابتدای پیدایش همواره با دشمنی و حملات نظامی، تروریستی، اقتصادی و دیپلماتیک روبرو بوده، امروزه روز به جایی رسیده است که همسایگانش ناچار از همزیستی با آن هستند، زیرا چنانکه در ماههای گذشته «جنگ غزّه» نشان داد، هرگونه رفتار خشونتآمیز با این کشور پیامدهای پرخسرانی به همراه خواهد داشت.
اما در سوی دیگر، فلسطینیها زیر چیرگی سازمانهای خودکامۀ «ساف» و «حماس» نه تنها از درک و پیگیری منافع خود بازماندهاند، بلکه در آینده نیز هرچه بیشتر در منجلاب تفرقه، فساد و ترور فروخواهند رفت. از این چشمانداز، کشورهای منطقه در ورای برخوردها و قربانیهای بسیار ناگزیر به پذیرش و گسترش «پیمان ابراهیم» و دست زدن به تغییرات سیاسی و اجتماعی خواهند بود.
با اینهمه میزان تکاپوی جامعۀ اسرائیل در تاریخ ۷۵ سالۀ خود چندان از هر کشور دمکراتیک دیگری بیشتر بوده است که شناخت آن فصلی نوین در علوم اجتماعی و تئوری سیاسی میگشاید.
مثلاً این پدیدۀ شگفتانگیز که جامعۀ اسرائیل با وجود حملات تروریستی بیامان و مشکلات امنیتی جانکاه، در مقایسۀ جهانی (بنا به World Happiness Report) چهارمین جامعۀ خوشبخت دنیا به شمار میرود! ناظران و آگاهان علت این پدیدۀ شگرف را از دو منظر بررسی و تفسیر میکنند: یکی همبستگی ملی بینظیری که ریشه در «تجربۀ تلخ» هولوکاست و کشتار میلیونها یهودی بیگناه و بیدفاع دارد، که باعث شد تا اسرائیلیان بدین خودآگاهی مشترک دست یابند که «دیگر هیچگاه اجازه نخواهیم داد، چنین سرنوشتی تکرار شود!»
از سویی دیگر این مهم ریشه در هویت یهودی دارد که هرچند بیش از نود درصد آنان یهودیت را نه دین اعتقادی، بلکه به عنوان هویت و سرنوشت تاریخی مشترک درک میکنند، در عین حال به ویژگیهای اجتماعی و پرورشی مشترکی نیز پایبند هستند. البته این ویژگیهای پرورشی که موجب پیدایش رشکانگیزترین همبستگی اجتماعی و ملی در دنیا شده است هنوز به درستی شناخته نشدهاند.
در اینجا و تنها برای آنکه نمونهای ملموس به دست داده باشم به نقش پرورشی مراسم «شبات / شنبه» یا «سَبَت» در زندگی اجتماعی یهودیان اشاره میکنم. بنا بر این مراسم آیینی، خانوادههای یهودی هر شب شنبه گرد هم میآیند و با خوراک و نوشاک هفته را به پایان میبرند. نکتۀ مهم آنکه، هر یک از آنان در این گردهمایی دربارۀ آنچه در طول هفته کرده است با دیگران به گفت و شنید مینشیند و رفتار خویش را در بوتۀ نقد مهرآمیز خانواده قرار میدهد و بدین تدبیر هم پیوندهای خانوادگی و گروهی استوار میگردد و هم فرد به خودآگاهی و رشد شخصیت دست مییابد.
■ درود و بامدادی نیک جناب غیبی سپاس از نوشته خوبتان.
خاورمیانه بدون اسرائیل به یک بیابان خشک و سمی ریکاوری شبیه خواهد بود. هر چند این باور قوم بر گزیده، باوری ناعلمی، پوچ و نژادگرایی است و من با آن سخت مخالف. اما پیرو سخنان شما؛
۱. اگر همین امروز کشور فلسطین برپا شود و حماس و ساف دولت آن باشند، و از فلسطینیان شهروند اسرائیل و یا فراتر از آن از آوارگان فلسطینی در کشورهای غربی پرسش شود که آیا میخواهند در کشور فلسطین زندگی کنند؟! به باور من بیش از ۹۰ درصد پاسخ نه نخواهند داد. حقوق انسانی و شهروندی که عربها در اسرائیل دارند در هیچ کشور عربی ندارند، با همه کمبودها که اینجا و آنجا هم دیده شود. این که چرا اسرائیل اینهمه پیشرفت همهجانبه کرده، یک دلیل نیست که مجموعا از شرطهای، مانند نیاز به ماندگاری و بقا یک ملت از همه جا رانده شده
۲. احترام و باور به دانش و آموزش و دیسیپلین آکادمیک
۳. گرد هم آمدن گروهی از بهترین دانشمندان و خبرگان دانش و تکنولوژی در سرزمین کشور اسرائیل
۴. کمک های کشورهای دموکراتیک مانند آمریکا و اروپایی پس از زاده شدن اسرائیل
۵. محاصره سرخپوستی کشورهای دیکتاتوری همسایه که همه عرب و مسلمان هستند و بیشترین آنان دشمن اسرائیل.
با اینهمه من هم خواستار زاده شدن یک کشور فلسطینی در کنار اسرائیل هستم و بدین وسیله آخرین ابزار ارتجاع سرخ و سیاه خاورمیانه هم از دستشان در آید. از ژاپن در شرق دور تا مراکش در کرانه اقیانوس آتلانتیک تنها دو و یا ۳ دموکراسی بر پا هستند؛ ژاپن، اسرائیل، هندوستان.
روز بر شما خوش باد / کاوه
■ آقای غیبی عزیز. معرفی کوتاه و بسیار مفیدی بود از اسراییل، که البته من عنوان مقاله را با توجه به محتوای مقاله، نپسندیدم. در انتهای مقاله به موضوعی اشاره کردید که بسیار مهم است: «گفت و شنید هفتگی خانوادگی و قرار دادن رفتار خویش را در بوتۀ نقد مهرآمیز خانواده! این روش گفت و شنید، نه تنها مزایای یک «انتقاد و انتقاد از خود» را دارد، بلکه باعث روشن و ترانسپارنت بودن زندگی انسان است، که از این راه، هم برای فرد و هم برای جامعه مزایای بسیار دارد.»
کاملأ حق با شماست که دشمنان دمکراسی نیز «مشروعیت» حکومت خود را از طریق صندوق رأی دست و پا میکنند. در این رابطه کتاب بسیار مفیدی هست از رابرت ای. گودین که تحت عنوان «دمکراسی سنجیده» به فارسی ترجمه شده است. خواندن آن را اکیدأ توصیه میکنم. سؤالی که دارم این است که اگر در مورد خاصی، نظر اکثریت مردم اسراییل خلاف تعلیمات صریح دین یهودی بود، رای مردم معیار قانونگذاری قرار میگیرد یا نص کتاب مقدس؟
موفق باشید. رضا قنبری ـ آلمان
■ آقای کاوه عزیز. خوب نوشتید، اما چه کار به «سرخپوستها» دارید؟!... محاصره سرخپوستی کشورهای دیکتاتوری همسایه... امروزه برای دوری از تفکرات نژادپرستانه، از کلماتی شبیه «ساکنان اولیه» یا بومی (native) استفاده میشود. (که البته برای ادای نظر خودتان در مورد حمله کشورهای همسایه، کاملأ اضافی و بیارتباط بود).
ارادتمند. رضا قنبری ـ آلمان
■ جناب قنبری درود بر شما
نظر من تنها به شکل جنگ های سرخپوستان، فرست نیشن، میپردازد، یعنی انسانهایی که با تیر کمان و دشنه با هیاهو و البته دلاوری بی نظیر به جنگ تفنگ آتشین و مسلما و از آن مهمتر دانش و دیسیپلین جنگ مدرن میرفتند، با پایانی غمانگیز و شکست پشت شکست. من هیچگاه نه ضد سرخپوست و یا سفید پوست نبودهام و نخواهم بود ضد عرب هم نیستم و نخواهم بود، چند کشور و ملت عربی اینروزها خیلی هم از ما ایرانیان پر مدعا روزگار بهتری دارند. اما تاریخ و شکل و سرانجام جنگهای عربها و این آخرینش، جمهوری اخوندی با کشور قدرتمند و پیشرفته اسرائیل همانند همان جنگهای نیتیو و اروپاییان است. منظور دیگری ندارم.
روز خوش کاوه
■ با درود و تشکر از زحمات آموزنده شما من هم از عنوان مقاله کمی جا خوردم که با خواندن محتویات عنوان شده مثل همبشه لذت بردم نکتهای که برای من قابل توجه است به هیچوجه با نژاد سرخ و سفید همسايگان ربطی ندارد فقط مسئله اسلامگرایی کشورهای دور و نزدیک اسرائیل است که با بر چیده شدن نظامهای اسلامی و برخورد عادلانهتر کشورهای دموکراتيک غربی امیدواریم که بوقوع بپيوندند. حال این که از نیم قرن تحت السلطه توتالیتر ایدئولوژیک به دموکراسی چگونه راه دشواری خواهد بود شاید بهتر باشه که منتظر مقاله بعدی شما بمانم....
باتشکر از زحمات شما: شهرزاد
■ با سپاس و همدلی کامل نسبت به نوشته غیبی عزیز. این مبحث از گستردگی زیادی برخوردار است که در کتاب یا کتابها میگنجد. لذا هر یادداشت میتواند گوشهای کوچک را بگشاید. ویژگیهای برجسته دمکراسی اسرائیل را گفتید، کاوه نیز آنها را بخوبی خلاصه کرد. البته دمکراسی و مدنیت اسرائیل زیبا و نمونه است ولی سخت بتوان آنرا سر مشق دیگر کشورها دانست. همانطور که اشاره کردید جمع شدن انسانهایی اغلب فرهیخته، همگی سختکوش، و انواع نخبههای علمی و تکنیکی از سراسر اروپا و دنیا فرایندی ست که یک بار تکرار شد و همسانی با هیچ کشور دیگری ندارد.
و اما تیتر مقاله غیبی - که اشاره دارد به طیف متنوعی از افراد که قضاوت یا پیش قضاوت “تبهکار” گونه در مورد اسرائیل دارند. اگر چه شخصا با قضاوتهای منفی و نفیگرایانه در مورد اسرائیل مخالفم ولی انصاف حکم میکند منتقدهای اندیشهورز که سعی هم میکنند از یهودیستیزی فاصله بگیرند را متفاوت بدانیم و ببینیم از مغرضان(اسلامیون افراطی)، گمراه شدگان (برخی از دانشجویان معترض آمریکایی)، و یهودی ستیزان (از هر نوع). عزیزانی که منتقد اسرائیل به پیروی از عقل سلیم خود هستند دمکراسی یا سیاست داخلی اسرائیل را هدف نمیگیرند بلکه به عملکرد آنها در خارج از مرزهای خود و در ارتباط با فلسطینیان مینگرند.
کوتاه سخن - توصیه من به روشنفکران منتقد اسرائیل این است که:
الف- زمان و مکان و محتوای نقد خود را مخلوط و آغشته و هماهنگ با ضربان نفرتگرایی بر علیه اسرائیل نکنند.
ب- مناقشات فکری و راهبردی داخل اسرائیل بویژه داخل کنست را از نزدیک دنبال کنید. بسیاری از سوالات و دلمشغولیهای ما همانها هستند که نمایندگان و قانونگذاران اسرائیل درگیر آنند و به دنبال جواب، پس از آنها گرزی نسازیم که بر پیکر کل اسرائیل بکوبیم.
اشاره قنبری عزیز به ساکنان قدیمی امریکا که با رنگ پوست معرفی میشوند آموزنده است. خاطر نشان میکند که تنها اندیشه نیست که باید پاک گردد، بلکه باید چشم و کلام را نیز شست. شستن از اشارههای تبعیضآلود قومگرایانه، نژادی، زنستیزانه، جنسیتگرایانه، تبعیض سنی، فیزیکی، فرهنگی، زبان .....
روزتان خوش، پیروز
■ درود بر آقای غیبی
سپاس از نوشتار جالبتان و من کاملا با مقاله و دید شما همفکر هستم و تایید میکنم. به اعتقاد من اسراییل در ان منطقه تاریک تنها چراغ سوزان است که حتی به اطرافیانش هم میتواند روشنایی ببخشد اگر دیگران چادر سیاه خود را از سر برداند.
سپاس دوباره و پاینده باشید / فرشید از آلمان