رشد و فراز گروه اسلامگرای حماس را باید در تحولاتی جستجو کرد که از جمله در پی اشغال افغانستان توسط شوروی و واکنش نظامی و مالی آمریکا، عربستان و پاکستان از راه آموزش مجاهدین کمونیست ستیز افغان علیه اشغالگران روسی و نیز انقلاب ۵۷ در ایران حاصل گردید که شعلههای بنیادگرایی اسلامی را از جمله در خاورمیانه برافروخت.
اشغال عراق در سال ۲۰۰۳، از سوی آمریکا، بهرغم خودداری شورای امنیت از تآیید آن، به سالها جنگ میان شیعه و سنی و سرانجام به ظهور القاعده، طالبان و داعش انجامید. این شرایط به جمهوری جهل و جنایت امکان داد که گروههای تروریستی و بنیادگرای شیعه را از راه پشتیبانی مالی و تسلیحاتی این کشور از جمله برای پیشبرد هدفهای سیاسی و ایدئولوژیک خامنهای و سپاه از راه سازماندهی “محور مقومت” مجهز سازد.
امروزه “محور مقاومت” و یا “ناتوی گروههای اسلامگرا” شامل گروه سنی حماس و جهاد اسلامی گردد که تشکیل حکومت اسلامی در مناطق اشغالی فلسطین و کشور اسرائیل و نیز اخراج آمریکا از منطقه خاورمیانه را در تارک برنامههای خود قرادادهاند. خامنهای از راه سپاه قدس آموزش، تسلیح و پشتیبانی سیاسی و مالی این محور را با صرف هزینه از سفره اکثریت مردم ایران به انجام رساند.
بی تردید دههها اشغالگری، زمین خواری و نقض حقوق فلسطینیان از سوی اسرائیل و پشتیبانی بی دریغ سیاسی، مالی و تسلیحاتی آمریکا از این کشور در تقویت گروههای اسلامگرای شیعه و سنی و گسترش نفوذ خامنهای و تنش افزایی سپاه در منطقه نقش مهمی ایفا کرده است.
گروه اسلامگرای سنی حماس که با ایدئولوژی اخوانالمسلمین و پشتیبانیهای سیاسی و مالی اسرائیل شکل گرفت توانست در سال ۲۰۰۶، اداره باریکه غزه را بدست گیرد و از یک سازمان سیاسی و نظامی فلسطینی به حاکم مطلق این منطقه تبدیل گردد.
اساسنامه این گروه در سال ۱۳۶۷ (۱۹۸۸) به تصویب رسید که در آن به جای اسرائیل از یهود نام برده و بارها تاکید کرد که ماموریتش مبارزه با پیروان یهودیت است. افزون برین چندین نقل قول از قرآن و احادیث از پیامبر اسلام علیه یهودیان در این اساسنامه دیده شد. اما در سال ۱۳۹۶، تغییرات جزیی در اساسنامه صورت گرفت و از جمله با حذف آیات و احادیث، در این مدرک تاکید گردید که با دین یهود و پیروانش مشکلی ندارد بلکه با اسرائیل به عنوان کشور اشغالگر مبارزه کند.
در اساسنامه تازه حماس همچون گذشته موجودیت اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد و مرزهای کشور فلسطین را همانی سنجد که پیش از تشکیل اسراییل در سال ۱۹۴۸ سرزمین فلسطین را شکل داد.
البته در اساسنامه تازه برخلاف گذشته، تشکیل کشور مستقل فلسطین در کرانه باختری رود اردن، نوار غزه و شرق اورشلیم ( مرزهای پیش از ۱۹۶۷) پذیرفته شده است که به معنی به رسمیت شناختن این موقعیت جغرافیایی و سیاسی نیست بلکه به عنوان مرحله گذار و برای دستیابی به سرزمین تاریخی فلسطینیان بدون اسرائیل به شمار آید.
از سال ۲۰۰۷ تاکنون میان حماس و اسراییل چندین برخورد نظامی روی داده است که شامل پرتاب موشکها به اسرائیل و واکنش سنگین نظامی این دولت و جلوگیری از ورود مایحتاج روزمره و سوخت به غزه شده است. بسیاری از دولتهای غربی حماس و دیگر گروههای افراطی و بنیادگرا را به فهرست گروههای تروریستی افزودهاند. اغلب کشورهای عربی نیز تا پیش از حمله اکتبر به اسرائئل این گروه را تروریستی سنجیدند.
بودجه دولت حماس ایدئولوژی زده و نظامی محور بوده و حدود ۲ میلیاد دلار برآورد شود که از جمله از سوی کشورهای قطر، جمهوری خامنهای، ترکیه و از راه مالیات بر ورود کالاهای قاچاق از مصر تامین گردد. براساس منابع فلسطینی و اسرائیلی بین ۱۰۰ تا ۳۵۰ میلیون دلار از بودجه کشور برای مصارف نظامی هزینه گردد که شامل هزاران شبه نظامی مجهر به موشک، پهباد و تونلهای گسترده نظامی است. این در حالی است که برپایه گزارش سازمان ملل در پیش از هفتم اکتبر، ۸۰٪ مردم غزه در تهیدستی بسر بردند و نرخ بی کاری در این باریکه به ۴۷٪ رسید.[۱] برپایه ارزیابی یونیسف ۲۵٪ زنان غزه در زمان زایمان با خطر مرگ روبرو شدند.[۲]
ظاهرا آمادگی نظامی حماس برای حمله هفتم اکتبر از راه فریب، غافلگیری و ناکامی اطلاعاتی سازمانهای امنیتی اسرائیل در کشف این توطئه، حد اقل دو سال زمان برد. این برنامه ریزی دقیق و قتل و جنایتهای مرتکب شده علیه صدها غیر نظامی اسرائیلی از جمله تجاوز به دختران که به باور چند کارشناس سازمان ملل تواند به عنوان جنایت علیه بشریت سنجیده شود[۳] و شمار بالای گروگانها شامل بسیاری از کودکان خرد سال، با شگفتی و همدردی جهانی با مردم اسرائیل همراه گردید. در برابر خامنهای با پشتیبانی از این جنایت به شانه جنگ جویان حماس و جهاد اسلامی بوسه زد !
اسماعیل هنیه، یورش و رفتار جنایت کارانه حماس را به نمایندگی از سوی مردم غزه و امت مسلمان و به تلافی حمله به مسجد لاقصی، رنج فلسطینیان ناشی از کارکرد نیروهای امنیتی و حملات شهرک نشینان علیه ساکنان کرانه غربی توجیه نمود[۴]
در برابر به باور اسحاق هرزوگ رئیس جمهور اسرائیل، تمام مردم غزه در این حمله مسئولیت مشترک داشته و اسرائیل برای حفظ منافعش علیه غزه و مردم آن وارد عمل خواهد شد.[۵]
دولت راست گرای افراطی اسرائیل که به سبب مخالفت گسترده مردم این کشور علیه ” اصلاحات قضایی”اش تضعیف و در اثر رویداد هفت اکتبر قدرت نظامی بلامنازع کشورش با چالش جدی روبرو شده بود، بلافاصله به حماس اعلان جنگ داد و با مشت آهنین از زمین و هوا به غزه یورش برد که در نهایت سبب انزوای جهانی اسرائیل و باخت سیاسی دولتش در برابر گروههای بنیاد گرای فعال در غزه گردید.
افزون برین ورود خوراک، آب و برق و سوخت را از مرزهای اسرائیل به باریکه غزه ممنوع ساخت اما ورود اقلام برشمرده از مصر را مجاز شمرد.
در اثر بمبارانهای سهمگین اسرائیل جمعیت بسیاری از شمال غزه بناچار ابتدا به مرکز و سپس به جنوب رانده شدند و شمار کشتهها بویژه زنان و کودگان به سرعت روبه افزایش گذاشت. سازمانهای بنیادگرای حماس و جهاد اسلامی نیز با پنهان شدن در مراکز درمانی و یا تونلهای نظامی در زیر ساختمانهای دولتی زمینه را برای کشته شدن بیشتر بی گناهان در جنگ فراهم ساخته و سازند.
اگر در ابتدا افکار عمومی جهانیان و دولتهای بسیاری از رویکرد اسرائیل پشتیبانی کرده و حق دفاع از خود را برای این کشور جایز شمردند اما با گذشت حدود شش ماه از آغاز جنگ، دهها هزار نفر کشته و مرگ بسیاری از کودکان در اثر گرسنگی، افکار عمومی جهانیان و موضع بسیاری از کشورهای مدافع اسرائیل از جمله متحد سرسخت آن آمریکا تغییر یافت، بتدریج جنایت گروههای بنیادگرا در هفت اکتبر به فراموشی سپرده شد و فشار بر دولت راست گرای اسرائیل برای توقف جنگ و اجازه ورود کمکهای بشر دوستانه به باریکه، بطور روز افزون افزایش یافته است. خانوادههای گروگانها و بسیاری از مردم اسرائیل نیز دولت این کشور را برای آزادی اسرا بهر قیمتی تحت فشار قرار دهند.
در این میان وزارت بهداشت حماس که تعداد کشتههای جنگ را روزانه اعلان کند با یکجا کردن فرصت طلبانه کشتههای اعضای حماس با مرگ بی گناهان در عمل از منظر روانی حمدلی افکار عمومی را با سازمانهای بنیادگرای فعال در غزه جلب نماید. این سازمان با وجود ورود ناچیز مواد غذایی به باریکه غزه در اثر ادامه جنگ و آغاز هرج و مرج در سایه فعال شدن گروههای تبهکار، با اعلان درخواستهایی که پذیرش آنها از سوی دولت راست گرای افرطی اسرائیل برای برقراری آتش بس ناممکن است به بحران کمبود مواد غذایی و ادامه دردو رنج غیر نظامیان در غزه دامن زند.
حماس برای اجرای آتش بس و آزادی بیش از ۱۰۰ گروگان، ابتدا خواهان خروج نیروهای اسرائیلی از غزه، پایان جنگ، بازگشت آوارگان به شمال و تضمین حکومت دوباره این سازمان بر مردم غزه است ! به عبارت دیگر حماس خواهان آنست که زمان را به شرائط پیش از هفت اکتبر بدون پاسخگویی به جنایتهایش بازگرداند.
حماس و جهاد اسلامی از واکنش نا متناسب جنگی اسرائیل بهره گیری ابزاری کرده اند؛ حمله ایدئولوژیک هفتم اکتبر در حالی صورت گرفت که در سال ۲۰۲۳ اکثریت مردم غزه با پایان بخشیدن به آتش بس با اسرائیل مخالف بوده به جای مقاومت مسلحانه از پیکار با تهیدستی پشتیبانی کردند. با اینحال حماس برخلاف این خواست به اسرائیل حمله کرد. به باور خلدون برگوتی (Khaldoun Bargoouti) پژوهشگر ساکن کرانه غربی، بمبارانهای بی وقفه اسرائیل، درماندگی اهالی غزه از راهبردهای گروههای بنیادگرا در هفتم اکتبر را حد اقل در کوتاه مدت کاهش داده و خشم مردم را علیه رویکرد اسراییل در جنگ برانگیخته است[۶]. این گروهها در سایه جنایتهای اسرائیل پنهان شده اند!
بنیادگرایی اسلامی در منطقه به سرکردگی خامنهای و سپاه قدس، و دولت راست گرای افراطی نتان یاهو شامل برخی از احزاب فاشیستی که همزیستی با فلسطینان را بر نمیتابند، و نیز پشتیبانیهای سیاسی و نظامی آمریکا از اسرائیل، عامل بدبختی، آوارگی و مرگ و میر مردم غزه و آشوب و بی ثباتی در بسیاری از مناطق خاورمیانه است. باید امید داشت جامعه جهانی از خواب غفلت بیدار و تمهیدات لازم را برای تشکیل دولت فلسطین در کنار دولت اسراییل و کاهش دشمنیها فراهم سازد.
فروردین ۱۴۰۳
mrowghani.com
————————————————
[1] - Dan De Luce and Lisa Cavazuti, Gaza is plagued by poverty, but Hamas has no shortage of cash. Where does it come from?, NBC NEWS.
[2] - Health and Nutrition, State of Palestine, Unicef
[3] - Oct. 7 assaults, Including Sexual Violence, Could Be Crimes Against Humanity, 2 U.N. Experts Say, The New York Times.
[4] - How Hamas’s carefully planned Israel attack devolved into a chaotic rampage, The Washington Post, Oct. 16, 2023
[5] - همان
[6] - Hamas was unpopular in Gaza before it attacked Israel- surveys showed Gazans cared more about fighting poverty than armed resistance, THE CONVERSATION, Updated on Oct. 30, 2023
■ جناب روغنی عزیز.
عنوان مقاله را خوب انتخاب کردهاید و دو عکس بسیار تکاندهنده نیز هشدار بزرگی است برای هر فرد انساندوستی. اما اگر از ابراز احساسات صرف (که ویژگی غریزی هر انسان است) فراتر برویم و بخواهیم با ابزار عقل، راهحلی پیدا کنیم، مشکلات و نظرات زیاد و مختلف میشوند. در مجموع با نظرات شما موافقم، ضمن اینکه در یک مورد مهم، میتوان طور دیگری تفسیر کرد. نوشتهاید: «اشغال عراق در سال ۲۰۰۳، از سوی آمریکا، بهرغم خودداری شورای امنیت از تآیید آن، به سالها جنگ میان شیعه و سنی و سرانجام به ظهور القاعده، طالبان و داعش انجامید». اما میتوان ظهور امثال القاعده را به خلأ ناشی از حذف صدام حسین نسبت داد، با این نتیجهگیری مهم، که امنیت منطقه ما را دیکتاتورها بهتر تامین میکنند. بسیار جای تأمل است!
رضا قنبری ـ آلمان
■ آقای قنبری با سپاس از توجه شما نسبت به نوشته من. البته به نکته جالبی اشاره کرده اید اما بیان آن حقیقت لزوما به معنی نتیجه گیری شما نیست؟! شوربختانه حذف صدام به جنگ داخلی و شکوفایی بنیادگرایی اسلامی در عراق و منطقه انجامید. این رویداد نشان داد که دمکراسی صادر کردنی نیست و برای رسیدن به آزادی و دمکراسی نیاز به جامعه مدنی ریشه دار و احزاب پرقدرت است که دیکتارتورها دشمن اینگونه نهادها هستند. در عین حال دخالت مستقیم خارجی نیز کارساز نیست و حداقل در عراق و افغانستان با هرج و مرج داخلی و بازگشت دیکتاتوری روبرو شد. اما ایستادگی زنان ایرانی در برابر حجاب اجباری با وجود سرکوبهای رنگارنگ رژیم نشان داد که دیکتاتورها به تدریج در برابر نافرمانی مدنی گسترده ناچار به عقب نشینیاند.
با سپاس م- روغنی