جمهوری اسلامی به اختلافات ترک و کرد در آذربایجان غربی دامن میزند
نتایج انتخابات پارلمانی ۲۰۲۴ در اورمیه بار دیگر شبح ترس از همسایه را در میان فعالین حرکت ملی آذربایجان به حرکت درآورده است اما خطر همسایه نباید خطر جمهوری اسلامی را که مسبب وضع موجود است کم رنگ کند. زیرا آشکار است که هر چه فاصله دولت با ملت در ایران بیشتر میشود جمهوری اسلامی ایران میکوشد به نفع خود فاصله ملت با ملت را زیاد بکند. در آذربایجان غربی اختلافات ترک و کرد سابقه تاریخی طولانی دارد و بارها هنگام تضعیف حکومت مرکزی منجر به جنگهای خونین بین کرد و ترک شده است. اکنون نیز جمهوری اسلامی ایران در حال دامن به اختلافات تاریخی ریشهدار است.
به نظر من برای ما ترکهای آذربایجان اشتباه استراتژیک خواهد بود اگر تقصیر همه مسائلی را که درانتخابات مجلس دوازدهم در ارومیه، سولدوز و ماکو پیش آمده است را به گردن کردها بیاندازیم و اختلافات کرد و ترک را تشدید کنیم و اگر چنین کنیم در واقع خواست جمهوری اسلامی را عملی کردهایم. مهندسی انتخابات در آذربایجان غربی توسط نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی انجام گرفته و همه انتقادها هم باید متوجه سیاستهای جمهوری اسلامی ایران باشد. در اینجا کردها از غفلت آذربایجانیها استفاده کردند و از این به بعد آذربایجانیها باید هشیاری خود را حفظ کنند و متشکل بشوند زیرا جامعه سیاسی و جامعه مدنی کرد متشکل است و آنان موفقیت خود را مدیون هماهنگی تشکلهای سیاسی و مدنی خود میباشند. آذربایجانیها هم اگر نمیخواهند همواره بازنده شوند باید متشکل بشوند و بهویژه جامعه مدنی را سازماندهی بکنند و با هم باشند زیرا هیچ درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمیشود.
میدانیم که بازی انتصاباتی جمهوری اسلامی انتخابات واقعی نیست بلکه کاریکاتور انتخابات است بنا براین کسانی که از فیلترهای متعدد عبور کرده و تائید صلاحیت شدهاند نماینده مردم نیستند که جدی گرفته شوند، اما نباید فراموش کرد آنچه که در اورمیه رخ داده یک بدعت بسیار بد برای آینده اورمیه است زیرا همین انتصابات را بعضی از گروههای کردی سند تاریخی خواهند کرد و ادعاهای جعلی درباره اورمیه مطرح خواهند کرد. رای دادن به کاندیداهای ترک هر چند که گاها به انتخاب آدمهای ناکارآمد نظیر نادر قاضیپور و سلمان ذاکر منجر میشد اما لااقل تشنج ایجاد نمیکرد و سابقه تاریخی برای ضد ترکها ایجاد نمیکرد. اکنون احزاب کرد مهندسی انتخابات در آذربایجان غربی را به نفع خود دانسته و به هدف خود رسیدهاند.
عربها مثلی دارند که میگویند در هر شرّی خیری نهفته است و حالا انتخاب شدن نمایندههای کرد در سه شهر ترک آذربایجان غربی میتواند تجربهای برای ترکهای آذربایجان باشد که هشیار باشند و بدانند که سیاست در مفهوم گسترده خود چیزی غیر از استفاده از فرصتها نیست و نباید هیچ فرصتی را در آینده از دست بدهند مخصوصا که دو سال دیگر انتخابات انجمنهای شهر و روستا انجام خواهد گرفت و ترکها اگر میتوانند قدرت خود را در انتخابات انجمن شهرهای آذربایجان غربی نشان بدهند.
اختلافات تاریخی ترکها با کردها ریشههای مذهبی و فرهنگی دارد. کردها سنی و شافعی مذهب هستند و در هر چهار کشوری که زندگی میکنند توسط پیروان مذاهب دیگر محاصره شدهاند. در ترکیه بوسیله حنفیها، در سوریه بوسیله حنفیها و علویها، در عراق بوسیله حنفیها و یزیدیها و در ایران بوسیله شیعهها در محاصره قرار دارند. بدین جهت کردها در گذشته همواره در جنگ مذهبی با همسایگان بودهاند. ساختار ایلی و عشایری کردها نیز عامل دیگر درگیری آنان با کشاورزان و شهرنشینان نزدیک به خود بوده است.
تا قبل از آمدن ایده ناسیونالیسم و دولت-ملت به منطقه خاورمیانه در اوایل قرن بیستم، جنبشهای کردی عموما رنگ مذهبی داشته است که معروف ترین آنها شورش شیخ عبیداله نهری در قرن نوزدهم در زمان ناصرالدین شاه قاجار است ولی در جنگ اول جهانی قدرتهای بزرگ آنروزی شروع به استفاده از عشایر کرد به عنوان نیروی نیابتی خود کردند،. و ازآن به بعد است که جنبشهای کردی به مرحله ناسیونالیسم استقلالطلب گذر کردهاند.
جمهوری اسلامی از روز اول به قدرت رسیدن خود از تاکتیک استعماری «تفرقه بیانداز و حکومت کن» استفاده کرده این تاکتیک در مناطق غیرفارسنشین و در جاهائی که ترکیب اتنیکی مختلط داشته بیشتر از جاهای دیگر بهکار گرفته شده و آذربایجان غربی آئینه تمامنمای اجرای این سیاست ضدمردمی جمهوری اسلامی بوده است.
تئوکراسی حاکم بر ایران که به شوونیسم و مذهب شیعه متکی است از جانب ترکها و کردها احساس خطرمی کند و فرقه خمینی هم در آذربایجان طرفداران اندکی دارد. احساس خطر جمهوری اسلامی از ترکهای آذربایجان بیشتر از احساس خطر آن از کردهاست زیرا تعداد ترکها چندین برابر کردهاست و همچنین ترکهای آذربایجان در سراسر ایران نیز حضور دارند و چون شیعه هستند، حکومت شیعه نمیتواند آنان را در امور حکومتی شرکت ندهد. احساس خطر جمهوری اسلامی ایران از ترکها باعث میگردد که حکومت تلاش کند از کردها برای مهار ترکها در آذربایجان غربی استفاده کند تا حاکمیت خود را در منطقه حفظ نماید و همچنین میکوشد برای فاصله انداختن بین ترکهای آذربایجان با کشور ترکیه یک منطقه کردنشین حائل ایجاد کند. در اینجا جمهوری اسلامی از بعضی جریانات کردی از جمله پکاکا و شاخههای ایرانی آن به عنوان نیروی نیابتی علیه ترکها استفاده میکند. بدینجهت در آذربایجان غربی هر چه پایگاه اجتماعی جمهوری اسلامی تضعیف میگردد به همان اندازه تمایل کارگزاران رژیم برای تشدید اختلافات ترک و کرد افزایش مییابد تا مانع همزیستی آنها گردد. میدانیم که حکومت ایران منتخب مردم نیست و رفتارهایش مانند رفتار نیرویهای اشغالگر میباشد و هدف اصلی اش ایجاد تفرقه بین مردم و حفظ حاکمیت قشری آخوندها میباشد.
خشکاندن عمدی دریاچه اورمیه، جلو گیری از آموزش به زبان مادری، مهندسی انتخابات در آذربایجان غربی و حمایتهای آشکار از بعضی گروههای کرد همگی پروژههای فرامنطقهای هستند که توسط عوامل منطقهای اجرا میشوند. آذربایجانیها به عنوان یک ملت متمدن که تجربه هزار سال حکومت کردن دارند، شیوههای همزیستی مسالمتآمیز با همسایگان خود را خوب میدانند. ما مثل همه ملل متمدن باید ضمن خنثی کردن پروژههای فرامنطقهای، به احزاب کرد یاد آوری بکنیم که آنها نیز از اسلحه کشیدن و تهدید مسلحانه چنانکه سخنگوی حزب دموکرات کردستان ایران در سخنرانی خود انجام داده، دست بردارند وگرنه همزیستی در صلح و آرامش برای همه غیرممکن خواهد شد.
در سال ۲۰۲۲ در تبریز در جریان تظاهرات زن، زندگی آزادی شعار داده شد: یاشاسین آذربایجان، بژی کوردستان. همچنین مقدار قابلتوجهی دارو و کمکهای اولیه در تبریز توسط فعالین حرکت ملی آذربایجان جمعآوری شد و برای کسانی که در درگیری با نیروهای جمهوری اسلامی زخمی شده بودند به مهاباد ارسال گردید. همین دو حرکت کافی بود تا رژیم احساس خطر بکند و به نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی هشدار دهد که امکان دارد ترکها و کردها علیه رژیم جمهوری اسلامی با هم متحد شوند به همین جهت بار دیگربه صورت گسترده به حمایت از بعضی جریانات کردی علیه ترکها در آذربایجان غربی پرداختند یعنی سیاست حمایت از اقلیت در برابر اکثریت را علنا در پیش گرفتند.
سیاست «تفرقه بیانداز و حکومت کن» جمهوری اسلامی در انتخابات مجلس دوازدهم شورای اسلامی به اوج خود رسید. شورای نگهبان برای سه کرسی اورمیه صلاحیت ۱۳۲ نفر را تائید کرده بود که چند نفر از آنها کرد و بقیه عموما ترک بودند یعنی برای هر کرسی مجلس ۴۴ نفر میبایست رقابت بکنند، آنهم آدمهائی که حتی با ضوابط جمهوری اسلامی نیز هیچ یک نه از نظر سیاسی و نه از نظر اجتماعی صلاحیت نماینده شدن را نداشتند. غلامحسین عماری، فرماندار اورمیه انتخابات را طوری مهندسی کرده بود که ترک و کرد با هم رقابت بکنند و با آمدن به پای صندوقهای رای، تحریم انتخابات توسط مخالفان رژیم را خنثی نمایند. او در جریان انتخابات از حمایت همهجانبه استاندار کرد آذربایجان غربی و نیز سران عشایر کرد، کارتل قاچاق و ماموستاها بر خوردار بود و توانست خاطرات منفی گذشته را زنده کند و نقشه حکومت برای تشدید اختلافات ترک و کرد را عملی سازد.
اسمعیل سیمیتقو که در پایان جنگ اول جهانی در اورمیه و سلماس کشتار کرده و تاریخ اورمیه هرگز جنایات او را فراموش نخواهد کرد اکنون دوباره به عنوان قهرمان ملی کردها تبلیغ میشود زیرا آرمان سیمیتقو، نوه اسمعیل سیمیتقو مهمترین مهره بازی جمهوری اسلامی در آذربایجان غربی شده است. آرمان سیمیتقو در سال ۲۰۲۱ رئیس ستاد تبلیغات ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی در اورمیه بود و بعد از آنکه ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور شد، آرمان سیمیتقو را به عنوان سرپرست اقوام و عشایر در آذربایجان غربی تعیین کرد و در جریان انتخابات مجلس دوازدهم فرماندار اورمیه توانست عشایر کرد را توسط او به پای صندوقهای رای گیری بیاورد و برای اورمیه نمایندگان کرد انتخاب کند.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم برای تامین هزینههای مهندسی انتخابات در اورمیه از امکانات مالی یک کارتل بزرگ مواد مخدر استفاده کرد. در آستانه انتخابات شایع شد که ناجی شریفی زیندشتی برای کشاندن کردها از شهرهای دیگر به اورمیه، پولپاشی میکند. ناجی شریفی زیندشتی که قبلا پدر و برادرش هنگام قاچاق در درگیری مسلحانه با ماموران مرزبانی کشته شدهاند، اکنون همکار نزدیک سپاه پاسداران(به قول محمود احمدینژاد، برادران قاچاقچی) است و پروندههای مختلف او نشان میدهند که وی ۲۰درصد قاچاق مواد مخدر ایران و ۳۵درصد توزیع مواد مخدر در تهران را کنترل میکند. زیندشتی در سال ۲۰۰۷ به اتهام دست داشتن در قاچاق دستگیر و به اعدام محکوم شده بود اما ظاهرا توانست با کمکهای غیبی از زندان فرار بکند و به ترکیه برود.
زیندشتی در استانبول با یک زن ترکیهای ازدواج کرد و با تشکیل یک باند مسلح به قاچاق مواد مخدر در رابطه با سپاه پاسداران ادامه داد و در آدمربائی و قتل مخالفان جمهوری اسلامی از جمله مسعود مولوی در ترکیه نیز شرکت نمود که منجر به دستگیری او و ۱۳ نفر از اعضای باند او در ترکیه گردید. اما با مذاکرات پشتپرده بین ایران و ترکیه وی آزاد شد و به ایران بازگشت. وی از سال ۲۰۱۸ در اورمیه مستقر شده، پاساژی به نام مادر خود ساخته و انجمن خیریهای درست کرده است و بنیاد امداد خمینی هم از او کتبا تقدیر کرده است اما به گفته اهالی محل، کار اصلی او همچنان انتقال مواد مخدر از ایران به ترکیه و اروپاست.
به علت فروپاشی اقتصاد ایران و وجود فقر عریان در جامعه، خرید و فروش رای در انتخابات مجلس دوازدهم امری عادی شده بود و پول کارتل ناجی زیندشتی در مهندسی انتخابات کارساز شد. گفته میشود هر رای در انتخابات مجلس بین صد هزار تومان تا یک میلیون تومان (بین ۲ الی ۲۰ دلار) خرید و فروش میشد. سرمایهداران کرد پولدار هستند و در آذربایجان غربی کاروانهای کولبری تشکیل میدهند و از این طریق نسبت به ترکها ثروتمندتر شدهاند.
اخیرا یک فایل صوتی از سخنرانی جواد ظریف وزیر خارجه سابق ایران که در یک محفل دوستانه سخنرانی میکند به بیرون درز کرده بود. در آن فایل صوتی جواد ظریف وزیرخارجه دولت حسن روحانی میگوید: در انتخابات مجلس دوازدهم، سردار محمدعلی جعفری فرمانده سابق سپاه پاسداران و حسین طائب رئیس سابق سازمان اطلاعات سپاه پاسداران که هر دو از معتمدین علی خامنهای هستند، همهکاره انتخابات بودند.
این دو نفر که ظاهرا از مسئولیت کنار گذاشته شدهاند، در پشت پرده از تصمیمگیرندگان اصلی هسته سخت قدرت در ایران میباشند و مهندسی انتخابات زیر نظر آنان انجام گرفته است.
اظهارات جواد ظریف مدرک درون حکومتی معتبر از مهندسی انتخابات در ایران است مخصوصا که جواد ظریف اصالت فایل صوتی را بعدا تائید کرد. آذربایجان غربی نیز به دلیل موقعیت سوقالجیشی مهم خود همواره مورد توجه نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بوده است و مهندسی انتخابات در آنجا برای همگان آشکار بود.
مجلس یازدهم برای اولینبار در ایران تصویب کرده بود که برای رای دادن مهر زدن بر شناسنامه لازم نیست و هر کس میتواند با ارائه شماره کد ملی خود رای بدهد و این موضوع دست ماموران رایگیری را برای پرکردن صندوقهای رای با نوشتن کدهای ملی مردم روی ورقه رای بدون اطلاع صاحبان آن کدها باز گذاشت. همه ادارات دولتی شماره کد ملی افراد را دارند و دسترسی ماموران اطلاعاتی به کد ملی مردم مشکل نبود لذا بعضی از مردم وقتی برای رای دادن حاضر شدند به آنها گفته شده که کد ملی شما در ماشین ثبت شده و شما رای دادهاید در صورتی که این افراد به کس دیگر برای رای دادن وکالت نداده بودند.
بعد از برنده شدن کاندیداهای کرد در شهرهای ارومیه، نقده (سولدوز) و ماکو، ماموران جمهوری اسلامی کردها را آزاد گذاشتند تا زن و مرد به صورت مخنتلط و بدون حجاب در خیابانها رقص و پایکوبی کنند و با این رفتارشان به ترکها بگویند که شما غافل بودید و ما بازی را بردیم. رقصیدن و آواز خواندن آزادانه حق طبیعی همه مردم است و جمهوری اسلامی بناحق مانع شادی مردم میگردد اما رقص و آواز مهندسی شده جای بحث دارد.
جمعیت اورمیه طبق سرشماری سال ۱۳۹۵ برابر است با ۷۳۶ هزار و ۲۲۴ نفر و جمعیت استان آذربایجان غربی نیز ۳ میلیون و ۲۶۵ هزار نفر میباشد. سه نفری که در اورمیه از صندوق رای بیرون آورده شدهاند عبارتند از حاکم ممکان کرد با کسب ۱۱۹ هزار رای، شهین جهانگیری کرد با کسب ۱۱۷ هزاررای و سلمان ذاکر آخوند شیعه ترک با کسب ۱۱۵ هزاررای و چون حد نساب انتخاب شدن بدست آوردن ۲۰درصد آراء واجدین شرایط بوده لذا هر سه نفر در دور اول انتخاب شدهاند. کردها در شهرهائی مانند سنندج انتخابات را تحریم کرده بودند و حتی گفته میشود درآن شهر تنها ۳درصد واجدین شرایط رای دادهاند اما کردهای ساکن در اورمیه و حومه نه تنها رای دادند بلکه از نقاط دیگر نیز کردها برای رای دادن به اورمیه آورده شدند.
کاندیداهای کرد مورد حمایت نهادهای امنیتی بودند و به طور گسترده نیز رادیو و تلویزیونهای کردستان عراق در تمام مدت تعیین شده برای تبلیغات انتخاباتی به نفع سه کاندید کرد در اورمیه تبلیغ میکردند و با اینکه ۲۴ ساعت قبل از شروع رای گیری تبلیغات در داخل کشور ممنوع شده بود اما تلویزیونهای کردستان تا آخرین ساعات انتخابات همان سه کاندید را تبلیغ میکردند و با توجه به روابط بسیار حسنهای که محمد صادق معتمدیان استاندار کرد آذربایجان غربی با رهبران کردستان عراق دارد هیچگونه اعتراضی از طرف ایران به تبلیغات تلویزیونهای کردی عراق نشد که آشکارا در امور داخلی ایران دخالت میکردند.
مورد دیگری که به نفع کاندیداهای کرد کار میکرد، ماموستاها یعنی روحانیون سنی شافعی کرد بود که اکثر آنها شیعه را مسلمان نمیدانند و غیر کرد را عجم خطاب میکنند. این ماموستاها از علی خامنهای یاد گرفته بودند که رای دادن را واجب شرعی اعلام بکنند و طبیعتا کردهای پیرو این ماموستاها همگی در انتخابات شرکت کردند و به کاندیداهای کرد سنی رای دادند.
غلامحسین عماری فرماندار اورمیه ۵۴۹ صندوق رای در آذربایجان غربی گذاشته بود که از این تعداد ۵ صندوق برای آشوریها و کلدانیها و یک صندوق نیز برای ارامنه بوده است و بقیه صندوقها برای مسلمانان اعم از شیعه و سنی اختصاص یافته بود. بسیاری از ترکها حتی بعضی از گروههای سیاسی ترک، شرکت در انتخابات فرمایشی جمهوری اسلامی را تحریم کرده بودند، اصلاحطلبان جمهوری اسلامی نیز غیرمستقیم انتخابات را تحریم کرده بودند و تلویزیونهای فارسی زبان خارج کشور اپوزیسیون ایران نیز مردم را به تحریم انتخابات فرا میخواندند و همه این موارد به نفع کردها عمل میکرد زیرا کردها به صورت سازمانیافته و طایفهای به رای دادن تشویق میشدند.
از ماهها قبل همه شرایط در آذربایجان غربی برای برنده شدن کاندیداهای کرد در انتخابات دوره دوازدهم مجلس شورای اسلامی فراهم شده بود و نهایتا ترکها که تشکل نداشتند بازنده شدند و کردها که متشکل بودند افراد مورد نظر خود را به مجلس شورای اسلامی فرستادند.
ماشااله رزمی
۱۹ مارس ۲۰۲۴
■ ماشاالله عزیز! برخلاف نوشته قبلیات، از این مقاله بوی خوشی به مشام نمیرسد. وقتی مینویسی که «آذربایجانیها به عنوان یک ملت متمدن که تجربه هزار سال حکومت کردن دارند، شیوههای همزیستی مسالمتآمیز با همسایگان خود را خوب میدانند.» به خواننده این احساس دست میدهد که سخنگوی وزارت خارجه دولت آذربایجان دارد بیانیه مطبوعاتی قرائت میکند. سراپای نوشتهات بر تقابل ترک و کرد بنا شده است که خودت هم آنرا - در بخش بزرگش - ساخته و پرداخته حکومت میدانی! خب، چرا خودت همان کار آنها را تکرار میکنی؟ چنان به گردآوری شواهد و فاکتها علیه کردها پرداختهای که انگار در طرف مقابل، پسران معصوم پیغمبر صف کشیده بودند و سردار محصولی و باند مخوفش از ارومیه سر بلند نکردهاند.
گرچه مقدمه آمدهای که ج.ا. به نفاق دامن میزند و چنین و چنان، اما انگار چند سطر بعد همه این مقدمه را فراموش کرده، مینویسی «کردها از غفلت آذربایجانیها استفاده کردند و از این به بعد آذربایجانیها باید هشیاری خود را حفظ کنند و متشکل بشوند زیرا جامعه سیاسی و جامعه مدنی کرد متشکل است و آنان موفقیت خود را مدیون هماهنگی تشکلهای سیاسی و مدنی خود میباشند. آذربایجانیها هم اگر نمیخواهند همواره بازنده شوند باید متشکل بشوند و بهویژه جامعه مدنی را سازماندهی بکنند و با هم باشند زیرا هیچ درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمیشود.»
ماشاالله عزیز! یک بار دیگر این عبارت را بخوان و ببین چکار داری میکنی؟ تو در این عبارت جنگ ترک و کرد راه انداختهای و داری به ترکها آموزش میدهی که متحد شوند تا به کردها نبازند و بدتر از آن رسما کردها را از آذربایجان بیرون میکنی!! «آذربایجانیها و کردها» چه صیغهایست؟ یعنی کردهای ارومیه باید گورشان را گم کنند؟ حالا که دعوا بر سر کله-پاچه گربه است، چنین شمشیر را از رو میبندی، وای به حال روزی که تعارض منافع اندکی جدی شود!
داوند ما را از باستان گرایی، دروغ، خشکسالی و ناسیونالیسم خاک و خونی در امان بدارد.
احمد پورمندی
■ شونیزم دگم و کور حاصل سالها تبعیض و جنایت و چپاول حکومتهای نالایق ضدمردمی است. به جای آدرسهای فرعی و تفرقهافکنی بهتر نیست در جهت همدلی و اتحاد بیشر کوشش کنیم؟ هرگونه تعصب و قومیتگرایی نه تنها دستاورد و خیر و نعمتی نخواهد داشت، بلکه بهانه و سوژه دست اختاپوس هزار سر آخوندی خواهد داد تا از آب گل آلود ماهی بگیرد .. لطفا کمی هشیار باشیم .. ظرافت موضوع را جناب پورمندی بدرستی تاکید نمودهاند.
علی روحی
■ جناب رزمی گرامی شما هم الآن به جایی رسیدید که آقای خالد عزیزی شب و روز برایش گلو پاره میکند و آن هم تکه پاره کردن و انکار ملت ایران است. حکومت اسلامی با این همه احزاب به اصطلاح “ملتهای ایران” احتیاج به زحمت زیادی برای به جان هم انداختن اقوام ایرانی و تشتت در میان ملت ایران ندارد. این نوع ادبیات است که به حزب اللهی و شاه اللهیها این امکان را میدهد که تنور شوونیسم شیعی و شاهی را گرمتر کنند.
رک و پوست کنده کسانی که از ملت های ایران سخن میگویند استراتژیشان ایجاد یک کشور مستقل به نام آن “ملت” هست و برایشان این هم مهم نیست که چگونه آن را بست آورند: با کمک بیگانگان یا کشورهای همسایه، در بحرانی که به خلا قدرت منجر میشود، در مذاکره با حکومت اسلامی و با اتحاد با احزاب توتالیتر. اعتقاد به فدرالیسم در چارچوب ایران هم مقدمهای هست برای رسیدن به آن هدف.
برای نمونه به این جمله خالد عزیزی سخنگوی حزب دموکرات توجه کنید: “در راە حل حزب دموکرات کوردستان ایران کە فعلا ما بە فدرالیسم معتقد هستیم نبایستی این برداشت شود کە فدرالیسم یک مقولە و راەحلی است برای بعضی از ملیتهای ایران، یا بعضی مواقع از اقلیتهای قومی صحبت میشود، نە! ....” کلمه “فعلا” قابل تعمق نیست؟ آیا حاضرند در قانون اساسی آن “کشور فدرال” مردود و جرم بودن حق جدایی و ایجاد یک کشور مستقل ثبت شود؟
اساسا هیچ مشکلی برای مردمی که خواهان کشور مستقلی هستند نیست اگر بر پایه دمکراتیک و بر اساس منشور حقوق بشر صورت پذیرد نه زیر فشار و سر نیزه احزاب خود خوانده و رفراندوم های ساختگی آنان.
با احترام سالاری
■ با سلام، در یک شیوه از استدلال، به نام “کاستن تا بیهودگی” یا “تعلیق به محال” (به لاتین reductio ad absurdum)، یک استدلال به قدری به انتهای منطقی خودش کشیده میشود تا بیهوده بودن آن استدلال روشن شود. از بین کسانی که این روش را برای مسائل اجتماعی به کار بردهاند، هیچ کس به اندازه جاناتان سوییفت (Jonathan Swift) در کتاب سفرهای گالیور (Gulliver’s travels) موفق نبوده است. به عنوان مثال، او با تغییر اندازهی انسانها در سرزمینی خیالی (کوچک کردن آنها نسبت به گالیور در لیلیپوت Lilliput) در بحث قدرت، جنگ، توازن نیروها و غیره، به روشنگری فراوانی دست زده است. (توضیح بیشتر در مورد این روش بماند برای فرصتی دیگر).
استفاده از روش استدلال “کاستن تا بیهودگی” در مورد یکپارچگی یا تجزیه ایران، مرا به این نتیجه میرساند که ساکنان جغرافیای کنونی ایران (حتی فلات قاره ایران) “ناچار هستند” که در کنار هم و در کنار همسایگانشان (ترکیه، عراق، ...)، زندگی کنند. اگر ایران یکپارچه بماند، لاجرم باید به سمت دموکراسی و ازدیاد میزان تصمیمگیری در سطح محلی (اعم از منطقهایی، استانی، شهرستانی، روستایی) پیش برود. اگر ایران به ۱۰۰ کشور هم تقسیم شود، هر کدام از این ۱۰۰ کشور مجبورند با ۹۹ همسایه خود و دیگر همسایگانشان در یک رابطه دوستانه، صلحآمیز، و با اقتصادهای درهم و فرهنگ مشابه و مشترک زندگی کنند.
بنابراین، بهتر است از همین حالا با رعایت دموکراسی و دوستی با همسایگان، با یکدیگر رفتار کنند. بر همین اساس، به همه توصیه میکنم از اتخاذ مواضع “سخت و غیر قابل انعطاف”، و یا زبان تند و تیز، بپرهیزند، چرا که در دراز مدت با هم زندگی خواهیم کرد. برای من که چهار “پدربزرگ و مادربزرگ” از چهار نقطه فلات قاره ایران دارم، گفتن و باور داشتن به همزیستی مسالمت آمیز همه مردمان فلات قاره ایران، یک امر بسیار واضحی است.
با احترام – حسین جرجانی
■ با سلام و احترام. نویسنده محترم بهتر است بر حقوق شهروندی و مطالبات همه اقوام ایرانی به یکسان دفاع و تاکید کنند و در دام حیله و نیرنگ، تفرقه بیانداز و حکومت کن، عناصر حکومت اسلامی در مورد مطالبات اقوام ساکن در استانهای مختلف کشور نیفتند و مسئله جدایی اقوام و یکی علیه دیگری را مطرح و بسط ندهند و ار منافع قومی بر ضد قومی دیگر جدا، بخصوص در این سایت وزین خودداری کنند و ادبیات خود را تصحیح کنند. مردم همه اقوام ایران انتظار بیشتری ار روشنفکران دلسوز در طرح و چاره جویی و حل مشکلات و مطالبات شان دارند. پایدار باشید!
رودین
■ با تشکر از دوستانی که کامنت نوشتهاند. جناب پورمندی مرا با نیش قلم نوازش کرده و به خطاهای مرتکب نشده متهم نموده. کاش ایشان اظهارات آرمان سیمیتقو را میشنید که میگوید «ترک ها وقتی اسم پدر بزرگ مرا میشنوند شلوارشان را کثیف میکنند» یا اظهارات خالد عزیزی سخنگوی حزب دموکرات را میدید که ترکها را به تکرار واقعه نقده در سال ۵۸ تهدید میکند و جواب آنها را نیز از زبان آقای برگی و میرتاجدینی نماینده تبریز و همچنین از زبان نوه ملا حسنی میشنید و آنگاه خشم خود را بر نوشته من خالی میکرد.
من تنها همزبانهای خودم را با لحنی که تاثیرگذار باشد به اتحاد دعوت کردهام که گناه نابخشودنی نیست. ممکن است مطلع شدن از حقایق تلخ اعصاب پورمندی را خراب میکند. در هرصورت من به پداگوگ احتیاج ندارم.
رزمی
■ @حسین آقا جرجانی عزیز! کاملا درست می گویی که نباید پل ها را خراب کرد. تو می نویسی: « برای من که چهار “پدربزرگ و مادربزرگ” از چهار نقطه فلات قاره ایران دارم، گفتن و باور داشتن به همزیستی مسالمت آمیز همه مردمان فلات قاره ایران، یک امر بسیار واضحی است.» شاید یک باشنده یوگسلاوی سابق هم میتوانست وضعیتی مشابه تو داشته باشد و مثل تو فکر کند، متاسفانه اما ناسیونالیسم کور و خاک و خونی سرنوشت را طور دیگری رقم زد. ما گریزی نداریم که در مقابل سر برآوردن این غول حساس و هشیار باشیم.
@ ماشاالله عزیزم! من شخصیت ترا نقد نکردهام و تو کماکان مورد احترام و علاقه من هستی. پس حرف از اعصاب مصاب فلانی و نیاز به پداگوگ نزن لطفا! اتفاقا همه آنچه در مورد برخوردهای ناسیونالیسم قبیلهگرای کردی و برخوردهای نگرانکننده طرفین نوشتی، بیانگر آن است که نگرانی امثال من بیمورد نیست و حق داریم روشنفکران دموکرات آذربایجان را چهار چشمی بپاییم و از آنها انتظار داشته باشیم که از نزدیکی احزاب سیاسی و جامعه مدنی کرد عمیقا خوشحال باشند و طوری نگویند و ننویسند که انگار از این پیشرفت جنبش در کردستان خوشحال نیستند و آنرا در مقابل ترکها میفهمند. تلاش تو برای مفاهمه با مردم کوچه و بازار بسیار هم پسندیده است، ولی من نمی فهمم که چرا لازمه آن، تاکید بر دویت و «ما و آنها» است؟ در غیاب یک فرهنگ ملی، انسان محور و دموکراتیک، شعله ناسیونالیسم قبیله ای و خاک و خونی می تواند از هر کجایی زبانه بکشد و به سرعت همه ایران را فرا بگیرد. من از این احتمال به شدت نگرانم. تو نیستی؟
با اردت پورمندی