iran-emrooz.net | Wed, 13.12.2006, 16:50
انتخابات شوراها، آغازی دوباره!
ملیحه محمدی
این که در آستانه تقریباً هر انتخاباتی، برخی از ما به مشارکت و عدهای بر تحریم اصرار بورزیم، لابد دیگر حکایت آشنایی است که بسا کسالت بار نیز شده باشد. اما چاره کدام است؟ هنوز راه به جایی نبرده ایم و از آنان که بر این راهها روی میگردانند، هنوز کسی راه دیگری را نگشوده است. مؤثرترین شکل حضور ما در صحنه سیاست،از زشت و زیبا، هنوز و حالا،عرصه انتخابات است. در این کشش و کوشش ِ بیحاصل لحظه تأملی پیش آمد و آن حکایت دوم خرداد ١٣٧٦ بود.
آن اتفاق باعث شد که گروه محتاط تری از آن بخش که همواره بر تحریم پای فشرده بود، به نرمی جداشود. گروهی که به نظر میرسید دیگر به تحریم به عنوان "تنها" شیوه برخورد با انتخابات در جمهوری اسلامی نمینگرد و به مشارکت، لااقل در شرایط خاص نظر دارد. بخش عمدهای از ایشان در انتخابات مجلس ششم و انتخابات دوره هشتم ریاست جمهوری و بعضاً انتخابات دوم شهر و روستا، رأی بر مشارکت دادند. اما تو گویی این حرکتی را که در دنیای امروز یکی از روزمره گیهاست، شق القمری فرض کرده بودند و یا مثلاً اتمام حجتی با مدعی! زیرا که پس از شکست اصلاح طلبان داخل در انتخابات مجلس و شوراهای شهر و روستا، بار دیگر به سیاست تحریم تا سرنگونی جمهوری اسلامی بازگشتند؛ آنچنان قاطع و با سرعت، که گمان میکردی اینها مدافعان " اصلاح طلبان" بودهاند و نه سیاست ِ اصلاحات! برای بسیاری از آنان، این عقب نشینی اصلاح طلبان ِ داخل که سابقه سیاسی شان از بیشترگروههای اپوزیسیون کمتر است، آنچنان ضربه مهلکی بود که از آن یکی دو وعده تغییر سیاست نیز ابراز ندامت و پشیمانی کرده، پشت دست رأی دهنده خود را داغ زدند! در حالیکه مضمون اصلی داستان، گذشته از اشتباهات تاکتیکی یا حتا استراتژیک اصلاح طلبان، این بود که حزبی یا سازمانی که هنوز نه برنامه سیاسی مدونی داشت و نه تجربه تاریخی کافی، پس از دورهای قدرت را به حریف واگذار کرده بود. اتفاقی که در جهان متمدن دائماً در تداوم و تکرار است بی آنکه به فاتحه خوانی برای حزب شکست خورده بیانجامد؛و کسانی به خود جرئت دهد تا خواهان ِ نه تنها محو حزب مربوطه که تمام تئوری و سیاست آن شوند.
روی گردانی قهرآلود از جریانی که نتوانسته به تمامی وعدههای خود عمل کند، بخصوص اگر به و واگذاری صحنه به حریفی که آشکارا در مقابل توست، منجر شود، در هر کجای جهان که بروز کند، نه سیاست ورزی که خودکشی سیاسی نام دارد. چهار سال پیش در فرانسه در سایه یأس و ناامیدی مردم از سیاستهای ناکارآمد دولت حاکم، میرفت که حزب "جبهه ملي فرانسه" به رهبری یک نژاد پرست افراطی فرانسه را در چنین ورطهای بیاندازد؛ اما مبارزات سیاسی در آنجا از پشتوانهای برخوردار بود که بسرعت امکان ارسال پیامهای روشنگری به مردم را فراهم کرد. اتفاقی که در ایران در مرحله دوم انتخابات، علیرغم تلاش روشنگرانه بسیاری از سیاسیون ممکن نشد.
آری! این راست است که ادله هر گروه از ما برای آنچه به آن عمل، یا جسارتاً توصیه میکنیم بارها در جای خود بحث شده است. اما اینک باز هر دو گروه در آستانه انتخاباتی ایستادهایم که بر حسب تاریخ، نقشی فراتر از مضمون اصلی خود را در صحنه سیاسی ایران ایفا کرده است! انتخابات شوراها میگویم و نه خبرگان را! و این البته نوعی انتخاب طبیعی از جانب جامعه نیز هست زیرا که جوامع انسانی همچنانکه بسیاری قوانین را جهت اطاعت عموم نوشته اند، بسیاری عهدنامهها و قوانین نانوشته نیز دارند که به همان جدیت و گاه بسا بیشتر، از آنها پیروی میکنند! این گونه قانون و پیمانها یا در طول زمان به مرور ساخته شدهاند یا در شرایط خاص، بویژه تحت فشارهای حاکمان جامعه. بی اعتنایی به انتخابات مجلس شورای ملی در رژیم گذشته و انتخابات خبرگان در این دوره از تاریخ، از اینگونه عهدنامههای نانوشته است و حاصل آگاهی جمعی جامعه ما که عدم تأیثر آرای خود را در اینگونه انتخابات سنجیده ومی دانسته است.
باری!انتخابات خبرگان را دور زدن و با شوراها درگیر شدن، ترفند نیست یا چیزی مثل یک تحریم ِ شرمنده! این برنامهای ست با دقت بر واقعیات و ممکنات! مبتنی بر این واقعیت که مضمون خبرگان با توجه به مکانیسم شکل گیری آن غیر دموکراتیک و امکان تأثیرگذاری در آنجا غیرممکن است و از سوی دیگر مبتنی است بر امکان حضور و ایجاد تأثیرات معینی در انتخابات شوراها.
حتا این نیز صحیح است که اولین شوراهای شهر و روستا با موفقیتهای آشکاری همراه نبود و بویژه شورای شهر تهران بیش از هر اقدام واقعی نیروی خود را مصروف مبارزه سیاسی با حریفان اصولگرا کرد. اما مگر در کجای جهان اولین تجربهها کاملترین عملکردها بوده است؟
اما و به هر روی، واکنشی از سر قهر و ناامیدی میان مردمی که تجربه مبارزات ِ بطئی و قانونمند سیاسی، و فراز و فرودهای آن را ندارند، بویژه که تمامی لحظات ِ تعقل آنان را شیپور کرکننده افراطیون از پس و از پیش مشوب کرده باشد، دریافتنی ست. اما حاشا که در محضر سروران اپوزیسیون، من از طرح این پرسش بی پاسخ خود خسته شوم و باز نپرسم: چگونه است که ما و شمایی که تمامی سیاستهای تاکنونی مان، بدون کمترین دستاورد، همواره قرین شکست بوده است؛ هنوز در جستجوی پیروزی سخن میگوییم، اما سیاستی و جریانی که باری، دستاوردهایی داشته است و از آن مهمتر، در مبارزه میدانی ِ موجود از دیگر حریفان هنوز شایسته تر است، و نیز از مطالبات ما ـ بگو اندکی را ـ نمایندگی میکند، از جانب ما طرد است بی آنکه گزینه ممکن دیگری را قادر باشیم به جامعه و مردممان ارائه کنیم؟ و البته که این پرسش را هنوز از معقولترین مخالفان شرکت در انتخابات دارم نه از همگی آنان! نه از دن کیشوتهای مجاهدین خلق و یا مثلاً مدعیانی چپی که با مدعیان بازگشت تاج و تخت به ایران مینشینند و به خیال خود جبهه میسازند. خوابهای ایشان از خروار خروار رویاهای سخیف سنگین است. در همین خواب سنگین راه میافتند و هر چند وقت یکبار سی، چهل نفری در یکی از این ولایات غربت مینشینند و اسم این راه رفتن در خواب را میگذارند نشست فلان شهر! مقام ِ خیالبافی ایشان اجّل ِ از آن است که به انتخابات بیاندیشند اما رو به مردم میهنم و اپوزیسیون صادقی که حاضر نیست به قیمت دست شستن از ارزشهای خود مبارزه با حکومت را پیش ببرد، اصرار دارم که بگویم این راه باریک تنها سنگلاخهای ست که در شرایط ِ اکنون برای ما گامی به پیش است.
انتخابات شوراها همان دالانی بود که به مجلس هفتم و به انتخابات ریاست جمهوری راه برد! همان لغزشی بود که از دست رفتن بخشی از دستاوردها را موجب شد و میرود تا باز از همین دالان که انفعال مردم آزاده برای شان میگشاید، استبداد سیاسی را به قیمت ارزانترین عامه فریبیها به جامعه ایرانی بقبولاند. وقتی عکسهای احمدی نژاد را که در کردستان دایره به دست گرفته بود دیدم برای آزادی اندیشه و بیان بیشتر ترسیدم.١.. و هنگامی که از حق زنان برای رفتن به ورزشگاه دفاع کرد همه دانستیم که خواب دور دوم ریاست جمهوری خود را میبیند ونقشه به چنگ آوردن آرای زنان و جوانان را چه زود در سر میپروراند.
آری!در استدلال به جهت ضرورت شرکت در انتخابات ِ پیش رو، شرح و تفسیری بسیار بیش از تجربههای روشن و اخیر ما در امر انتخابات، ضرور نیست. اصلی ترین برهان ما انبانی از تجربههای پیوسته و قانونمنداست متعلق به گذشتهای بسیار نزدیک؛ نزدیک و بیواسطه متصل به امروز ما! تجربههایی موجد گرفتاریهای امروز ما! امروزی که نام ایران در صفحات خبری دنیا از واژه بحران جدا نمیافتد و خیال تجزیه ایران به قصد مقابله با این به اصطلاح بحران، قدرتهای سیاسی جهان را وسوسه میکند. نام میهن ما که سمبل کهن ترین قطعنامه حقوق بشری ست به رسوایی پذیرایی از حامیان کشتار انسانها پیوند میخورد. سقوط عزت و حیثیت انسان ایرانی که گویا مدافع فاشیسم و آدمسوزان درآمده است، شاید در تاریخ این سرزمین بی سابقه است!و اینها همه انعکاس بیرونی آن سیاستی ست که در داخل کشور به جد و با گردنکشی برخاسته تا تسمه از گرده اندیشه و آزادی بکشد در همان حالی که با عوامفریبیها و دریوزه پروریهای حقیر به میان عامه میرود...این جریان در سایه پشت کردن مردم به انتخابات قادر است عوام را در مقابل روشنفکران قرار داده و جدایی مردم از اپوزیسیون را بازهم عمیقتر کند.
بیایید از مردم میهنمان بخواهیم که برای گرفتن قانونمند قدرت از دست کسانیکه نام میهن ما را به نام برپا کنندگان کورههای آدمسوزی و شرم آورترین نسل کشی تاریخ پیوند میزنند، کسانی که قفل و زنجیر را بر دست و دهان روشنفکران هر روز محکمتر میکنند، جهل و خرافه را از زبان بالاترین مقام اجرایی مملکت در جان جوانان ما جاری میکنند و جهانی را به تمسخر وامی دارند، از همان راهی که آنان آمده اند، از شوراها آغاز کنند.
ملیحه محمدی
١٣ دسامبر ٢٠٠٦
1 این عکسها را در اینجا میتوانید ببینید:
http://www.baztab.ir/news/53282.php