iran-emrooz.net | Wed, 13.12.2006, 6:30
مرغ انجیرخوار اصلاحطلبان
بابک جاودانخرد
چهارشنبه ٢٢ آذر ١٣٨٥
انتخابات "یک کاسه"ی خبرگان و شوراها در راه است و اصلاح طلبان اسلامی و بعضا غیراسلامی کماکان با همان "تیروکمان شکسته"ی پیشین به میدان آمده و با استفاده از رسانههای معدود درونمرزی و سامانههای اینترنتی متعدد درون- برونمرزی گوناگون شان رای دهندگان، بویژه به اصطلاح "تحریمیان"، را دعوت به شرکت درانتخابات پیش رو میکنند. مهم ترین دلیلی که این آقایان وبانوان برای تشویق "تحریمیان" بمیان میآورند این است که "اگر رای ندهید محافظه کاران و مرتجعان قدرت را قبضه میکنند و چنین میشود وچنان نمیشود". انگاری آن زمان که اصلاح طلبان نهاد ریاست جمهوری، پارلمان و شوراها را دردست داشتند "فلک راسقف شکافتند وطرحی نو درانداختند". توگویی اکنون که همهی ارکان قدرت در قبضهی "برادران" محافظه کار است، اصلاح طلبان میتوانند با پیروزی فرضی درانتخابات شوراها کاری کنند فراتر از تجربهی پیشین.
به انتخابات خبرگان نمیپردازم، که گزینشی "بین العلمایی" است و ربطی به مردم که از نظر حضرات همانا "رعیت" و "عوام کل انعام" محسوب میشوند، ندارد. جالب آنکه آقایان "خرمرد رند"، با یک کاسه کردن انتخات خبرگان و شوراها قصد دارند اقبال به هرحال گستردهتر مردم به شوراها را به حساب "خبرگان" منظور کنند، غافل از اینکه همین انگیزهای برای عدم حضور بسیاری از رای دهندگان شورایی میشود و سطح مشارکت رابازهم پایین میآورد.
باری آقایان و بانوان دعوت کننده به "ضیافت" انتخابات چرا به جای دعوت از "تحریمیان"، از دوستان اصلاح طلب شان که برای فتح انتخابات شوراها خیز برداشتهاند نمیپرسند که، چه برنامهی کاری پس از فتح احتمالی انتخابات شوراها دارند و مهمتر، چه تضمینی به مردمِ "مارگزیده" میدهند که سرنوشت شورای شهر تهران و دیگر شهرها مانند نخستین شورای شهر تهران نشود، و کارش به انحلال پیش از موعد و بدتر از آن نکشد. آنها هنوز هم به مردم بیلان کار (مثبت ومنفی) از عملکردشان در شورای شهر نخست ندادهاند.
آقایان حتا پنهان هم نمیکنند که بیشتر اعضای آن شورا این نهاد مهم را فقط سکوی پرتابی برای رسیدن به مقامات عالی تر میدیدند - و جانشینان احتمالی شان هنوز هم چنین میاندیشند. آنها اصلا به روی مبارک شان نمیآورند که شورای اصلاح طلب اول حتا با شهردار برگزیدهی خودش (الویری) هم نساخت. آنها نمیگویند که در نبود یک قانون جامع شوراها که حقوق و مسئولیتهای آنها را مشخص و از دست اندازی نهادهای دولتی، بویژه وزارت کشور (که اکنون تبدیل به یک دستگاه سرکوبگر امنیتی شده) محفوظ بدارد، چگونه میخواهند وظایف ذاتی خودرا به انجام رسانند. آنها نمیگویند که در صورت پیروزی چگونه میخواهند با کارشکنی سیستماتیک رقیب محافظه کار (همان "هر ٩ روز یک بحران" معروف) به وظایفی که برای ایفای آن برگزیده شدهاند بپردازند. آنها با عدد و رقم نشان نمیدهند – یا هنوز نشان ندادهاند – که در این دو دورهی فعالیت هشت سالهی شوراهای شهر و روستا، شوراهای اسلامی چه دستاورد ملموس و عینی برای مردم داشتهاند، تا مردم هشیار شوند و رای بدهند و "محل سگ" هم به نداهای تحریم نگذارند.
در عوض، بجای ادای توضیح، علیه هرگونه تحریم و بیتفاوتی مردم هشدار میدهند و صرفا همان ساز کهنه را میزنند که "دیدید ، در انتخابات دورهی پیشین شوراها که آزادترین انتخابات تاریخ جمهوری اسلامی بود شرکت نکردید، احمدی نژادها بالا آمدند!"
آقایان همه چیز را سیاسی میبینند و طوری وانمود میکنند که شورای شهر کارش فقط برکشیدن "خودیها" به مقامات بالاتر سیاسی است، نه خدمت به مردم در جهت رفع مشکلات بی پایان زندگی روزمرهی شان، از قبیل ساماندهی حمل و نقل و ترافیک ، آلودگی محیط زیست و... کاستن از حجم دیوانسالاری بیمار دولتی، تا بدینوسیله مردم دمی بیشتر بیاسایند و کمتر دچار سرسام شوند.
اکنون که فهرست انتخابی نامزدهای اصلاح طلب بسته شده و آقایان و بانوان محترم و امیدوار آمادهی ورود به کارزار انتخابات میشوند، بهتر است بجای خواهش و تمنا و تهدید ، مردم را با برنامههای مشخص و عملی بهبود بخشی زندگی شهری خود آشنا کنند و از راههایی وارد شوند که همتایان شان در کشورهای مشابه در چنین انتخاباتی وارد میشوند. با این حال یک نکته قابل پیش بینی است و آن اینکه در تحلیل نهایی، اگر مردم بنا به تجربهی حاصل از آزمون و خطایشان، برآیند عملکرد شوراها را که ملموس و عینی است، مثبت ارزیایی کرده و باین نتیجه رسیده باشند که با وجود شوراها "کمی تا قسمتی" از گرفتاریها و کمبودهای زندگی روزمرهشان کاسته شده و میشود، به احتمال زیاد در انتخابات شوراها شرکت خواهند کرد و دعوت یا تحریم دیگران، آن طور که در انتخابات سیاسی دیگر کاربرد دارد ، در تصمیم گیری آنها چندان تاثیری نخواهد داشت.
اما همه، به شمول اصلاح طلبان، میدانیم که پدیدهی انتخابات با همهی سازوکارهایش در جمهوری اسلامی، بیش از آنکه منشا اثری برای مردم بوده باشد ، همواره در این نزدیک به سه دهه، در خدمت پرداخت سیمایی دمکراتیک از رژیمی بیتا در جهان بوده که تبعیض را آشکارا در قانون اساسی و دیگر قوانین موضوعهی خود نهادینه کرده و به آن رسمیت بخشیده، و انتخابات عمدتا "بزک"ی برای پوشاندن "دم خروس" آن تبعیض است. حال چگونه میتوان باورکرد که "مرغ یا (دقیقتر) خروس انجیرخوار"ی بنام جمهوری اسلامی نوکش کج نباشد ، این را باید از اصلاح طلبان (سابقا) حکومتی و غیرحکومتی ِاسلامی و غیراسلامی پرسید.
این آقایان و بانوان داخل و خارج نشین، یک ترجیع بند ظاهرا مستدل دارند که همواره به کار میگیرند: هیچ جایگزینی در چشم انداز سیاسی موجود برای جمهوری اسلامی وجود ندارد و تحول از راه همین صندوقهای رای پارچه پیچ شده و غیرشفاف، شمارش "چرتکه"ای آرا ، ابطال بیمهابای رای مردم توسط شورای نگهبان و وزارت کشور، رای سازیهای دم آخری، استفاده از شناسنامههای باطله و دهها دستکاری و خلافکاری دیگر انتخاباتی، میگذرد. این آقایان و بانوان ظاهرا باور نمیدارند که رای مردم پشیز نیست که در کف دست گدایی سمج انداخته شود، بلکه واجد حرمت و ارزش است و دادن آن مسئولیت دارد و گرفتن آن مسئولیت میآورد و روا نیست خرج امتحان- پس دادهها شود.
بهترین راه، کوشش بی امان برای شکل دادن به یک نهاد جایگزین ملی و چند قومی- فرهنگی است، هرچند که اکنون دشوار و حتا ناممکن بنماید. براستی هم که این مایهی سرافکندگی برای ما "اکثریت خاموش" ایرانیان است که در قرن بیست و یکم و پس از ١٠٠ سال تجربه نوسازی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، هنوز برنامهای برای ادارهی بهینهی کشور نداریم و این چنین دچار پراکندگی، انفعال و آشفته فکری هستیم. بی گمان با ادامهی روند کنونی ایران دستخوش انقلاب و (در شرایط نبود یک نیروی جایگزین ملی) فروپاشی و تجزیه خواهد شد و تاریخ و نسلهای "بالکانیزه شده"ی آینده، داوری بیرحمانهای در بارهی نسل ما خواهند داشت و از ما با لعن و نفرین یاد خواهند کرد.
بدانیم که این دیگ بظاهر خاموش و در باطن جوشان تودههای عمدتا جوان و سرخوردهی ایران زمین روزی که دور نخواهد بود، به خروش خواهد آمد و وظیفهی ما نه "تجویز انتخابات نمایشی" و دمیدن در حباب توهم اصلاح پذیری رژیم، که بسیج و تدارک برای آن "روز واقعه"ی گریزناپذیر است.
نگوییم مردم از انقلاب ٥٧ نتیجه نگرفته و دیگر انقلاب نخواهند کرد. انقلاب رویکردی نیست که مردم بدلخواه انتخاب کنند، بل روندی عینی و ناگزیر و بمثابه توفانی است که بی خواست و اجازهی ما (و بزرگتر از ما) فرا میرسد و تابع قانونمندیهای جامعه، بویژه شکست اصلاحات اجتماعی سیاسی، اقتصادی و انباشت فزایندهی نیازهای مشروع مادی و معنوی مردم ستم دیده است.
"پایین کشیدن فتیله" فقط زمان انفجار را پس میراند و حرکت مولکولهای تغییر را کند میکند ، اما از رقم خوردن غایت محتوم جلو نخواهد گرفت. پس بجای دعوت بی حاصل مردم به شرکت در انتخابات فرمایشی و انتظار بی پایان برای اصلاحات درون سیستمی در اندیشه سازوکاری برای سازماندهی و هدایت اعتراضات پیش روی مردمی باشیم ، تا بار دیگر در برابر "عمل انجام شده" قرار نگیریم.