iran-emrooz.net | Tue, 12.12.2006, 18:24
بحثی پیرامون انشعاب در حزب دمکرات کردستان ايران
قرنی قادری
kurdistanpress.com
جناحهای حزب دمکرات کردستان ايران به کدامين سو سير میکنند؟
در تاريخ ۲۰۰۶/۱۲/۶ "جمعی از اعضای دفتر سياسی، کميته مرکزی، جانشينان و مشاوران کميته مرکزی حزب دمکرات کردستان ايران" طی اطلاعيهای اعلام کردند: "از اين تاريخ به پس فعاليت سياسی و تشکيلاتی خود را جدا از جناح اکثريت کميته مرکزی ادامه خواهيم داد." بدين طريق "اپوزيسيون" داخلی حزب دمکرات کردستان ايران جدايی خود را بر مبنای خواستههای ۲۰ مادهايشان که در مورخه ۱۳۸۵/۵/۷ منتشر کرده بودند اعلام کردند.
به موجب اين "اطلاعيه"، اصلیترين انگيزه اين جدائی "عدم پاسخگوئی جناح اکثريت کميته مرکزی" عنوان شده است.
کميته مرکزی حزب دمکرات کردستان ايران نيز، در اطلاعيهای اعلام کرد: "رهبری حزب پس از چندين جلسه نشست و گفتگو بر سر مطالب آنها و حتی قبول نمودن قسمت عمدهای از مطالبات ـ هر چند غير تشکيلاتی ايشان ـ صرفا بهدف حفظ وحدت و انسجام صفوف حزب،... "اشاره حزب دمکرات کردستان ايران در اين رابطه به اطلاعيه درونی اين حزب موسوم به "۱۷ مادهای" است که در تاريخ ۲۰۰۶/۱۱/۲۷ خطاب به "رفقای اقليت" انتشار يافت.
اين انشعاب دقيقا ۱۰ روز پس از اين اطلاعيه به وقوع پيوست. موضع جديد حزب دمکرات کردستان ايران گرچه با تاخير زيادی اعلام شد، اما عقب نشينی از مواضع قبلی در آن مشهود است. میشد پيشتر پيشنهاداتی چند از اين دست ارائه گردد، اما معلوم بود که رهبری حزب دمکرات کردستان ايران تمايل آنچنانی به اتخاذ سريعتر و زودتر اين موضع ندارد. حتی بودند کسانی در داخل حزب دمکرات کردستان ايران که به شکلی افراطی به رهائی هرچه زودتر از "شر اپوزيسيون" داخلی معتقد بودند. آنان در حقيقت دير هنگامی بود که در خروجی حزب را برای "اپوزيسيون" داخلی باز گذاشته بودند.
اين جدايی میتواند برای مدتی باعث يکدستی در حزب دمکرات کردستان ايران شود و بتوانند بدون مشکلات آنچنانی، به حل مسائل خود بپردازند، اما اين احتمال نيز وجود دارد که عکس آن رخ دهد و مشکلات داخلی حزب در شکل و مضمون ديگری به متن بر گردد.
در هر حال اتفاقی که میتوانست رخ ندهد، نمود عملی پيدا کرد و بار ديگر حزب دمکرات کردستان ايران را دچار انشعاب سوم کرد.
با پايان يافتن سيزدهمين کنگره حزب دمکرات کردستان ايران، دو جبهه با سرسختی تمام، روبروی هم صف آرايی کردند. در اين کشاکش، فرصت و فضای گفت و شنود و سازشی باقی نماند. بن بست، طبيعت اين فضاست. اين انشعاب نيز نشان داد که حزب دمکرات کردستان ايران با حل نکردن مسائل داخلی، عدم تحمل دگرانديشی، و سازش ناپذيری جناحهای فکری و انشعاب، خۆ گرفته است. در حزب دمکرات کردستان ايران، قدرت دفع، بيش از جذب آن است!
در تاريخ معاصر حزب دمکرات کردستان ايران، اين سومين بار است که اين حزب، روندها و مشکلات داخلی را به عرصه انشعاب سوق ميدهد. اما اينبار نيز بسان دفعات پيشين، بار ديگر "مواضع سياسی و تشکيلاتی" حزب دمکرات کردستان ايران، مبنای انشعاب قرار گرفت. جدل بر سر چيست، همان سئوال، باز ديگر تکرار میشود. انشعاب بر مبنای "مواضع سياسی و تشکيلاتی" حزب دمکرات کردستان ايران است و نام، همان حزب دمکرات کردستان، اما با پسوند ديگری!
انشعابيون بر مبنای دو پايه اساسی در حزب مادر (حزب دمکرات کردستان ايران) يعنی فدراليسم و تشکيلات کاملا لنينی (سانتراليسم دمکراتيک) به مثابه يک ساختار بحران زا و عمودی که دگرانديشی را بر نمی تابد، اعلام موجوديت کردهاند! در حزبی با چنين ساختاری، آزادی بيان و شکل گيری گروهها و فراکسيونهای فکری، جايی برای قد افراختن ندارند. در اينگونه احزاب، حتی تحت شرايط ويژه، چنانچه آزادی بيان و دمکراسی موجود نيز باشد که بی گمان با توازن قوا نسبت دارد و مقطعی است، بيشتر در مقوله تبصره جای خواهند گرفت. چنين ساختار حزبی و فرهنگی، ﻇرفيت نهادينه و حقوقی کردن دمکراسی درون حزبی را ندارد. گو اينکه دمکراسی درون حزبی، بايد ستون فقرات آن سازمان شود.
در طی بيست و پنج سال گذشته، حزب دمکرات کردستان ايران سه انشعاب خود را شاهد بوده است. اما انشعابيونی که از عدم "دمکراسی درون حزبی" و "آزادی بيان" گفتند و نوشتند و انشعابها براه انداختند، هيچ کدام نتوانستند يا نخواستند، ساختار بسته و واپسگرای حزبی را به چالش بطلبند. نبود فرهنگ دمکراسی و بر نتابيدن دگرانديشی در ساختار فکری و تشکيلاتی حزب دمکرات کردستان ايران، همچنان بر اين سنگينی میکند. انشعابيون و معترضين درحزب دمکرات کردستان ايران مشکلات را تنها از زاويه رهبر، بخشی از کميته مرکزی و جناح، مورد ارزيابی قرار ميدهند.
از سوی ديگر، خط فکری رهبران پيشين اين حزب (قاضی محمد، دکتر عبدالرحمن قاسملو و دکتر صادق شرفکندی) بخش عمده برنامههای هر دو جناح فعلی را تشکيل ميدهد و هر دو به منظور تبليغ و جذب نيرو، به شدت از اين سه شخصيت نامبرده استفاده ابزاری ميکنند. اما با اين وجود، آنها نمی تواند و نمی خواهند در چهارچوبی عقلانی و دمکراتيک، با هم به کار مشترک بپردازند!
ترکيب انشعابيون و مشکل سنی
ديناميزم، موتور و اکثريت نيروی انشعابيون را بقايای (حزب دمکرات کردستان ايران ـ رهبری انقلابی) سابق تشکيل ميدهند که در سال ۱۹۸۸ ازحزب دمکرات کردستان ايران جدا شدند و ديگربار در سال ۱۹۹۷ به حزب پيوستند. آنان در آن انشعاب، موفقيتی کسب نکردند. اما در اين چرخش جديد، دست به دامان دبير کل سابق حزب دمکرات کردستان ايران شدهاند که خود در کنگره سيزدهم حزب، به حاشيه رانده شد. او اينک در هيئت سخنگوی انشعابيون ﻈاهر شده تا تلاش کند، کشتی انشعاب را به ساحل مقصود برساند. اما با توجه به اختلافات درونی اين گروه، ميتوان گمانه زنی کرد که اين امر نيز، خالی از بحران نخواهد بود. چرا که در انديشه بسياری از کادرهای (حزب دمکرات کردستان ايران ـ رهبری انقلابی) سابق، اين عبدالله حسن زاده بود که حزبشان را با دسيسه، دوباره به آغوش حزب مادر انداخت تا خود موج سوار اختلاف بين دو جناح باشد و همچنان رهبر بلامنازع!
مشکل ديگر انشعابيون اين است که رهبرانشان به لحاﻆ سنی بين ۶۵ تا ۷۵ سال سن دارند. آنان قطعا در کنگره آتی حزب، جائی در رهبری نخواهند داشت چرا که به موجب قوانين مصوب حزبی، که همچنان مورد پذيرش آنان نيز است، اعضای رهبری نبايد بيش از ۷۰ سال سن داشته باشند. و اين پاشنه آشيل اين رهبران است. هنوز معلوم نيست که ترکيب رهبری جديد انشعابيون پس از اين جدايی چه خواهد شد. اين پرسش بغرنج را بايد آينده نزديک، پاسخگو باشد.
جمع بست
اينکه آينده "جمعی از اعضای دفتر سياسی، کميته مرکزی، جانشينان و مشاوران کميته مرکزی حزب دمکرات کردستان ايران" چه خواهد شد و به کدامين سو سير خواهد کرد، به مجموعهای از معادلات کردستان ايران و حکومت منطقهای کردستان عراق بستگی دارد. در اختيار نداشتن يک منبع مالی سنگين که بتواند از جمله امکانات رسانهيی نظير (تلويزيون، راديو و ....) را فراهم کند يکی از اصلی ترين و سنگين ترين مشکلات انشعابيون است. اکنون تمام امکانات سياسی و مالی حزب در عرصه داخلی و خارجی در اختيار حزب دمکرات کردستان ايران قرار دارد.
پرسش حياتی ديگر اين است که انشعابيون در عرصه سياسی چگونه جای پای خود را باز ميکنند و به چه شکلی مورد قبول ديگر گروههای سياسی قرار خواهند گرفت. اگرچه (کومهله ـ سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ايران) تا زمان نگارش اين مقاله، تحولات درون حزب دمکرات کردستان ايران را با سکوت برگزار کرده است، اما در خفا و به شکلی غير رسمی از وجود بحران و انشعاب در حزب دمکرات کردستان ايران استقبال میکند، چرا که اين سازمان هميشه خود را حريف حزب دمکرات کردستان ايران قلمداد کرده است. ناگفته نماند که کومهله خود در حال حاضر از مشکلات و بحران سياسی و ايدئولوژيک درونی اش، رنج ميبرد.
انشعاب اخير در داخل حزب دمکرات کردستان ايران و تحولات قابل پيشبينی ديگر در اين حزب، به گمان قوی، فاصله بين احزاب و سازمانهای سياسی کردستان ايران را بيشتر میکند و احتمال دستيابی به نزديکی فراگيرشان در يک ﻆرف معين سياسی را به منظور اتحاد و همکاری مشترک، دشوارتر خواهد ساخت. احزاب و سازمانهای سياسی در کردستان ايران دارای سنت پابرجای درگيريهای درونی، شايعه پراکنی، برخوردهای غير عقلانی و دمکراتيک و در نتيجه عدم همکاری هستند. از اين روست که احتمال چند قطبی شدن و نيز بروز بحرانهای ديگری در بين احزاب و سازمانهای سياسی و اپوزيسيون کردستان ايران به راحتی قابل تصور است.