دونالد ترامپ در انتخابات مقدماتی ریاست جمهوری آمریکا در روز معروف به “سهشنبه بزرگ” (به استثنای ورمونت) آرای تمام ۱۴ ایالتها را به دست آورد. یکی از حریفان اصلی او، خانم نیکی هیلی کنار رفت و خطرناکترین رئیس جمهور تاریخ آمریکا را یک گام به بازگشت به کاخ سفید نزدیک کرد.
رقابتهای دوره مقدماتی درون حزبی تمام شد. این انتخابات بار دیگر بین جو بایدن و دونالد ترامپ برگزار خواهد شد. و به طرز وحشتناکی، در این مرحله اکثر نظرسنجیها ترامپ را جلو تراز بایدن نشان میدهند.
پرسشی که اکنون با آن روبرو هستیم این است: چگونه ترامپ و متحدان راستگرای افراطی او را در مجلس نمایندگان و سنا شکست دهیم؟ چگونه ترقیخواهان بیشتری را برای کنگره انتخاب کنیم؟
صادقانه بگویم، پاسخ به این واقعیت پیچیده است زیرا تشکیلات حزب دموکرات آمادگی لازم برای انجام این کار را ندارد. آنها از حمایت به نسبه کمی در میان طبقه کارگر برخوردارند. حمایت آنها در میان لاتینتبارها رو به کاهش است. آنها حتی شاهد کاهش حمایت از سیاهپوستان هستند - که از نظر تاریخی قویترین پایگاه حامی دموکراتها بوده است. حمایت آنها در میان جوانان رو به کاهش است. دموکراتها همچنین از نظر ایجاد کنشگری یا ایجاد هیجان مردمی ضعیف هستند.
ما باید کارهای متفاوتی را انجام دهیم.
در حالی که بیشتر دموکراتها توجه خود را بر کیفرخواستهای ترامپ، توهینها و کارهای نفرتانگیز او متمرکز میکنند، وظیفه ما باید تمرکز لیزری در یادآوری کلاهبرداری و آسیبشناسی دروغگوییها او برای مردم زحمتکش باشد. همانگونه که همه ما ترامپ را میشناسیم.
برای مثال: دونالد ترامپ رئیس جمهوری بود که وعده داده بود مراقبتهای بهداشتی را برای همه فراهم میکند، اما سعی کرد {با حذف بیمه بهداشت تصویب شده توسط اوباما} ۳۲ میلیون نفر را از مراقبتهای بهداشتی کنار بگذارد. او متعهد شده است که به تلاش خود ادامه دهد و این هدف را محقق کند.
ترامپ گفته بود از خانوادههای کارگر دفاع میکند و قول داده بود که قانون اصلاح مالیات را تصویب کند که برای کمک به طبقه متوسط طراحی شده بود. اما در عمل ۸۳ درصد از مزایای مالیاتی او به یک درصد برتر جامعه آمریکا تعلق گرفت.
او رئیسجمهوری بود که قول داد گریبان شرکتهای دارویی را خواهد گرفت؛ زیرا آنها “می کُشند و پیش میروند.” در عمل قیمت دارو در دوره او بطور مستمر افزایش یافت و به رغم وعدهاش، او یکی از مدیران شرکت دارویی را به عنوان وزیر بهداشت و خدمات انسانی منصوب کرد.
او رئیسجمهوری بود که قول داد با طمعکاریهای والاستریت مقابله خواهد کرد، اما پس از آن، بیش از هر رئیسجمهور دیگری در تاریخ، غولهای والاستریت را به سمتهای عالی دولتی منصوب کرد.
اورئیس جمهوری بود که افراد شدیداً ضد کارگری را در “شورای ملی روابط کار” منصوب کرد. ترامپ معتقد است تغییرات اقلیمی یک «فریب» است، و رهبران و قضاتی را در آژانس منصوب کرد که به طور مداوم توانایی ما را برای حرکت به سمت انرژی پایدار و حفاظت از محیط زیست تضعیف کردند.
او رئیسجمهوری بود که گفته بود “هر کاری که در توانش باشد برای محافظت از شهروندان دگرباش جنسی انجام خواهد داد”. اما تلاش خود را برای محروم کردن آنها از دریافت مراقبتهای بهداشتی مورد نیاز به کار برد و اجازه تبعیض علیه آنها در محل کارشان را داد.
او رئیس جمهوری بود که به نقش خود در غیرقانونی کردن و انکار حقوق باروری میلیونها زن در سراسر کشور میبالد.
او میگوید اگر برنده شود، آمریکا دوباره در سراسر جهان مورد احترام قرار میگیرد، اما باعث شد که در نتیجه سیاستهای ضددموکراتیک و ناکارآمدش، احترامی را که مردم سراسر کره زمین برای ایالات متحده قائل هستند کاهش یابد. او حاکمان مستبد را در سراسر جهان در آغوش کشید.
او رئیسجمهوری بود که نه تنها شکست خود را انکار کرد، بلکه تلاش کرد با تحریک و کشاندن مدافعانش به شورش، کنگره را از تایید انتخابات بازدارد. او سعی کرد که با ایجاد مشکلات، کار رای دادن را برای مردم سختتر و خرید نتایج انتخابات را برای میلیاردرها آسانتر کند.
من بر این باورم که اگر ترامپ یک بار دیگر در نوامبر امسال انتخاب شود، ادامه ۲۵۰ ساله دموکراسی مدرن در آمریکا ممکن است به سادگی پایان یابد.
حقیقت این است که دونالد ترامپ یک بار خانوادههای کارگری این کشور را فروخت و اگر او دوباره به قدرت برگردد تمام سیاستهای ضد کارگری و ضد دموکراتیکی را که در دوره اول ریاست جمهوری خود دنبال کرد، بزرگتر خواهد شد. او با رد واقعیت علمی خطر زیستمحیطی که سیاره زمین را تهدید میکند در عمل تهدیدی است برای کارگران. ما باید درک کنیم که لحظه کنونی چقدر دشوار است.
اینها پیامهایی نیست که اکثر دموکراتهایی که تلاش میکنند ترامپ را شکست دهند، ارسال میکنند، اما این پیامها است که باید پیش از انتخابات نوامبر بیامان به کارگران این کشور یادآوری کنیم. بنابراین کارهای مهم زیادی در پیش داریم.
میدانید که از زمان آغاز مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری در آمریکا، من به ندرت مستقیماً درخواست کمک کردهام، اما امروز بار دیگر از شما درخواست کمک مالی میکنم.
آیا میتوانم روی شما حساب کنم که ۲۷ دلار یا هر چیزی که امروز میتوانید بپردازید، برای کمک به کار ما برای شکست دونالد ترامپ و انتخاب اعضای مترقی کنگره؟
حجم عظیمی از کار مهم وجود دارد که باید انجام شود. بیایید با هم جلو برویم و آن را انجام دهیم.
از شما برای تمام کارهایی که انجام دادهاید - و انجام خواهید داد - برای مبارزه برای دولتی که برای همه مردم ما کار میکند، سپاسگزارم.
برنی سندرز
ترجمه: کاظم علمداری
***
در حاشیه پیام سناتور سندرز
من با توجه به سیاست خارجی مخرب جو بایدن به ویژه حمایت بیقید و شرط او از کشتار و جنایتهای اسرائیل علیه مردم بیگناه فلسطین در دور مقدماتی به او رای ندادم و قصد نداشتم که در انتخابات عمومی ماه نوامبر نیز به او رای بدهم. اما با توجه به نکات مهم و درستی که سناتور سندر در پیام خود بیان کرده، و البته بسیار فراتر از آن، جرم و جنایتی که ترامپ در ششم ژانویه ۲۰۲۰ مسبب آن بود و این بار میتواند بسیار بدتر از آن رخ بدهد، و با توجه به سخنرانی امیدبخش بایدن در نشست اتحاد کلیه مقامات دولتی در شب گذشته، از جمله ساخت اسکله موقت در ساحل غزه برای کمک رسانی به نیازمندیهای مردم، به این نتیجه رسیدم که مردم آمریکا هیچ کاندیدای سومی برایشان وجود ندارد.
رأی ندادن به بایدن به معنای فرصت دادن به ترامپ است که به کاخ ریاست جمهوری برگردد و دموکراسی در آمریکا و حتی در جهان با خطر جدی روبرو شود. مجازات بایدن از طریق رای ندادن به او، یعنی فرصت دادن به ترامپ برای بازگشت به کاخ سفید. در حالی که باید با تمام نیرو در برابر ترامپ و فجایع بیشتری که او میتواند به بار آورد ایستاد. تنها شانس رای دادن به رقیب او بایدن است.
حزب جمهوریخواه در آمریکا درعمل به حزب ترامپ تبدیل شده است. ترامپ حدود ۳۰ تا ۳۵ درصد در میان مردم پایه دارد. اگر نه بسیاری، اما بخشی از سیاستمداران محافظهکار حزب جمهوریخواه آمریکا هم از ترامپ که امروز ۹۱ پرونده در دادگاههای آمریکا دارد متنفرند. اما فرصتطلبانه برای حفظ موقعیت خود، حامی ترامپ شدهاند.
در گذشته در آمریکا فقط یکی از مواردی که ترامپ را به دادگاه کشانده است کافی بود که نامزد انتخاباتی را خانهنشین کند. اما امروز وضعیت بسیار متفاوت شده است. به طوری که ترامپ توانسته با تکیه بر ناسیونالیسم آمریکایی و کلیسای اوانجلیست، نامزدهای انتخابات حزب جمهوریخواه را وادار کند که انتخاب خود را مشروط به حمایت از او کنند. آنها نیز در بنبستاند. به قول یک تحلیلگر سیاسی آمریکایی خطر ظهور فاشیسم را هم باید در آمریکا جدی گرفت. فاشیسم نه به این نام بلکه پیچیده در پرچم آمریکا و زیر صلیب کلیسا ظهور خواهد کرد. چرایی این وضعیت امروز آمریکا مقاله جداگانهای میطلبد.
کاظم علمداری
■ موج پوپولیسم بعد از پایان جنگ سرد به تدریج در جهان شروع به رشد کرد و هر روز توان و پتانسیل آن بیشتر میشود. مقایسه کنید شرایط امروز امریکا را با ۲۰۰۲ در فرانسه. ژان ماری لوپن همه را در دور اول انتخابات غافلگیر کرد و به مصاف ژاک شیراک در در دوم رفت, اما ظرف ۱-۲ هفته فرانسه متحد شد و ژاک شیراک محافظهکار را با ۸۲% پیروز کرد. چنین روحیهای دیگر در هیچ کجا یافت نمیشود, حتی و بخصوص در فرانسه.
اینکه دمکراتهای امریکا و همینطور مترادفهای لیبرال و دمکرات در سراسر دنیا رکورددار اشتباهات و کجرویها هستند این واقعیت را تغییر نمیدهد که باید از هر نیرویی برای جلوگیری از فاشیسم پشتیبانی کرد. حتی در صورت پیروزی پوپولیستها در امریکا یا هر نقطه دیگر، این مهم است که جبهه ضد فاشیسم از چه توان و گسترهای بر خوردار باشد. نباید جاده را برای تاخت و تاز فاجعه آمیز آنها باز نگه داشت.
فراموش نشود که رژیم پوتین خطر شماره یک در هماهنگی پوپولیسم در جهان است و با تمام توان در آتش جنگ و مغلطه و حیلهگری میدمد.
با احترام, پیروز
■ هرکس باد بکارد توفان درو میکند. سندرز هر چند در نهایت از کاندیداتوری هیلاری کلینتون در سال ۲۰۱۶ پشتیبانی کرد اما در مبارزات داخلی حزب دمکرات به اندازه کافی از جمله میان جوانان هیلاری را تضعیف نمود. با انتخاب ترامپ فصل تازهای در تاریخ آمریکا شروع شد. حزب جمهوریخواه بیشتر به راست غلطید و ضربات مهلکی به شرایط اجتماعی و اقتصادی و سیاسی آمریکا و حتی جهان وارد شد. با انتخاب بایدن تا حدود زیادی شرایط تغییر کرده است اما در حال حاضر ترامپ به پادشاه بدون تاج و تخت حزب جمهوریخواه تبدیل شده است. اگر انتخاب شود بیتردید فاشیسم به مفهوم تازه آن در آمریکا حاکم خواهد شد. امیدوارم سندرز از راهبردهای چپروانهاش در سال ۲۰۱۶ درس گرفته باشد.
تصمیم مترجم این نوشته را مبنی بر رآی به بایدن میستایم.
شهرام
■ مناسبات فکری آقای علمداری پیش از تصمیم به رای به بایدن در کامنتی که بعد از نامه سندرز نوشتهاند نشان دهنده همان تفکر مسموم فالوورهای سندرز در کنگره ۲۰۱۶ است. البته آقای علمداری عنوان کرده است که قصد دارد به بایدن رای بدهد ولی این نحوه تعلل به خاطر هر دلیل از جمله سیاست خارجی بایدن نشان دهنده همان نقطه ضعف دموکراتها در ۲۰۱۶ بود که باعث انتخاب ترامپ شد. حب و بغض روشنفکران چپ ایرانی در ارتباط با اسرائیل و فلسطین و تشویق به رای ندادن به بایدن از طرف بعضی از آنها شباهتی بیبدیل به حب و بغض سلطنتطلبان طرفدار ترامپ دارد که برای سرنگونی حکومت حاضر به رای به ترامپ فاشیست هستند. وظیفه عاجل امروز خواستن یک فرد ایدهآل نیست بلکه اجتناب از بزرگترین خطری است که دموکراسی ۲۵۰ ساله آمریکایی تهدید میکند.
مهرداد
■ ضمن تشکر از آقای علمداری براتی ترجمه پیام هشدار دهنده برنی سندرز، چنانکه جناب پیروز نیز اشاره کردهاند، راست افراطی و تفکرات فاشیستی در اروپا نیز درحال پیش روی است. نگاه کنید به رشد زیاد احزاب راست افراطی در سرتاسر اروپا. فردا نیز انتخابات در پرتقال است و پیشبینی میشود راست افراطی در این کشور نیز پیروزی بزرگی بدست آورد. یکی از نکات مهم یا تاسف برانگیز این است که نهادها و احزاب مدافع آزادی و لیبرالیسم نیز بخاطر باد راستی که در حال وزیدن در این کشورهاست، کمی تا قسمتی سکوت اختیار کردهاند، یا حداقل فتیله دفاع از ارزشهای لیبرال و حقوق بشری را پایین کشیدهانده. یک مثال: دانشگاه استکهلم تجمع برای دفاع از حقوق فلسطینیها و چسباندن اعلامیه در تابلوی اعلانات دانشگاه برای محکوم کردن کشتار در غزه را به بهانه امنیت دانشگاه ممنوع اعلام کرده است، حتی از دانشجویانی که بطور هفتگی در بخشی از محوطه دانشگاه برای تظاهرات علیه آنچه در غزه میگذرد و صحبت پیرامون آن جمع شدهاند عکس گرفتهاند، انسان یاد رفتاری که با دانشجویان معترض در ایران میکنند، میافتد. در آلمان نیز حتی شدیدتر چنین فضایی در محافل آکادمیک آن حاکم است. نهاد رادیوتلویزیون و مطبوعات نیز بسیار کم درمورد این مسائل صحبت میکنند.
حمید فرخنده
■ تردید نمیتوان کرد که اگر ترامپ باز هم شکست بخورد، همان بساط رد شکست و هیاهوی تقلب در انتخابات را به راه انداخت و آمریکا را به آشوب خواهد کشاند. دست من و ما که از صندوق انتخابات آمریکا کوتاه است، اما من هم مانند بسیاری از همقلمان دمکرات در بالا از همه ایرانیان و غیر ایرانیان واجد شرایط رای دادن در آمریکا میخواهم که در روز ۴ نوامبر ۲۰۲۴ به بایدن رأی بدهند. انتخاب بین “بد” و “بدتر” این بار کاملاً واقعی است.
اما... از نقطه نظر یک ایرانی طبقه متوسطی سوسیال دمکرات، اقدام ترامپ در بهار ۲۰۱۸ که قرارداد برجام را بیهیچ دلیل محکمه (بخوانید آژانس اتمی) پسندی لغو کرد و تحریمهای اقتصادی و مالی سنگینی را به ایران و ایرانی تحمیل کرد، تسمه از گرده طبقه متوسط و پائین ایران کشید و کمک قطعی به افزایش نرخ ارز از ۳۰۰۰ تومان به ۶۰۰۰۰ تومان و تورم سرسام آور کنونی کرد. این حتماً از یاد نرفتنی است. هر چند نقش حکومت اسلامی را هم نمیتوان نادیده گرفت. بیچاره نیکسون با آن همه دستآوردهای داخلی و خارجیاش، که بخاطر جرائمی به مراتب کوچک تر و کم اهمیت تر از جرائم ترامپ(۹۱ مورد) مجبور به استعفا شد! به گمانم او اکنون استخوانهایش در گور میلرزد از اینکه میراث خوار او چه هیولائی شده است!
شاهین
■ دوستان فراموش نکنند که رویکرد مردم جهان به سلطهطلبان راست افراطی بیشتر ریشه در ناامیدی و گاه انزجار از جریانات غالب لیبرال در نیم قرن اخیر دارد. فرقی نمیکند که ترامپ چند پرونده خلافکاری دارد آنها میخواهند وضیعت موجود را زیر و رو کنند.
پوتین و شرکایش از خیلی پیش و مزورانه تئوری راه سوم را تبلیغ کردند، در بسیاری کشورها مردم به موج فاشیسم با چشم راهی جدید و متفاوت مینگرند. متاسفانه در دوران جنگ سرد بسیاری کجرویها توجیه کاذب داشت. برای نمونه پرچم لیبرالیسم و آزادی بیش از یک دهه در دست تاچر و ریگان بود، که اساس دکترین آنها در تقابل با لیبرالیسم است. و ایضا همان لیبرالیسم تاچر و ریگان بزرگترین عامل خارجی در فروپاشی کمونیسم بود. سرمایهداری جهانی توان سابق را در نوشتن چکهای سفید امضا و رهایی از بنبستهای معیشتی ندارد. از سوبسیدهای بیرویه آشکار و پنهان دولتهای سرمایهداری خبری نیست. خانوادههای آمریکایی ساکن حومه و روستایی تفاوت فاحشی بین زندگی کنونی و ۳۰ سال پیش خود میبینند. بیجهت نیست که حزب “دمکرات” امریکا در پیدا کردن یک چهره محبوب جهت جایگزینی بایدن عاجز مانده، چنین پتانسیلی در بین مردم از بین رفته است.
با سپاس، پیروز
■ جناب علمداری عزیز ضمن تشکر برای ترجمه و همرسانی پیام مهم و به موقع برنی سندرز، با نظر شما در مورد لزوم حمایت از بایدن در انتخابات آتی ایالات متحده کاملا موافقم. متاسفانه بسیاری از ایرانیان مخالف رژیم ج.ا. به اشتباه تصور میکنند و یا امید دارند که بازگشت ترامپ به تضعیف و سرانجام سرنگونی ج.ا. یاری رساند، حال آنکه ترامپ در همه این سالها نشان داده است که دوست و همکار قابل اعتمادی برای دیکتاتورها و حکومت های دیکتاتوری است.
من مایلم اینجا به نکته مهم دیگری در این مورد اشاره کنم. متاسفانه همانطور که میدانید راست افراطی و ضد دمکرات نه فقط در ایالات متحده بلکه در سراسر جهان، از اروپا گرفته تا هندوستان و فیلیپین، در حال گسترش و تعمیق است. به نظر من یک عامل تعیین کننده در این رخداد اشتباهات بزرگی است که جناح چپ و لیبرال در دهههای اخیر مرتکب شدهاند. برای مثال میتوانم به عدم توجه کافی به رفاه اجتماعی، سیاست مماشات با اسلام سیاسی، عدم حمایت کافی از جنبشهای دمکراتیک و آزادیخواهانه، مهاجرپذیری بیرویه و غیره اشاره کرد. به گمان من عروج راست افراطی تا حد زیادی ناشی از ناامیدی و دلسردی مردم از چپ و لیبرالها است.
آرش جهاندار
■ با سپاس از دوستانی که نظر دادهاند. لازم میدانم به چند نکته اشاره کنم.
نخست، تندروها، به ویژه سلطنتطلبهای رادیکال تصور میکنند که ترامپ، یا حزب جمهوریخواه آمریکا قرار است کاری برای مردم ایران بکنند. تا به آنجا که خواهان حمله نظامی به ایران میشوند. آنها در نظر نمیگیرند که ترامپ چهار سال رئیس جمهور آمریکا بود و همزمان با آن دو بار در ایران، یعنی سالهای ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ خیزش اعتراضی بزرگی علیه جمهوری اسلامی رخ داد و ترامپ هیچ کار نکرد. در واقع نمیتوانست کاری بکند و سیاست او این نیست که برای مردم ایران کار بکند. او در پی توافق با جمهوری اسلامی بود و برای آن توافق یک پیشنهاد ۱۲ مادهای به جمهوری اسلامی داد. سیاست خارجی ترامپ کنار گذاشتن تعهدهای خارجی آمریکا است. از جمله بیرون رفتن از ناتو و باز گذاشتن دست پوتین برای شکست و اشغال اوکراین. او معتقد است پول و جان سرباز آمریکا نباید خرج خواستهای جامعه دیگر شود. به همین دلیل همین سیاست، مذاکره و توافق با طالبان و برگشت به قدرت آنها را او انجام داد.
حزب جمهوریخواه هم بیش از نیمی از ۴۵ سال عمر نظام اسلامی در ایران قدرت کاخ سفید و کنگره آمریکا را در اختیار داشته و هیچ کاری برای مردم ایران انجام نداده است. قرار هم نیست کاری انجام بدهد. آنها میخواهند از منافع آمریکا حمایت کنند. حمله به عراق در زمان بوش پسر نشان داد که چگونگی این حمایت را هم خوب نمیشناسند و باعث قدرت گرفتن بیشتر جمهوری اسلامی شدند. این توهم تندروهای سلطنتطلب است. رونالد ریگان با ساخت و پاخت با جمهوری اسلامی به کاخ سفید دست یافت.
دوم، ما ایرانیها باید بیاموزیم که نخست روی مردم خود حساب کنیم و همزمان تلاش برای کنار زدن جمهوری اسلامی فکر بدیل حکومتی باشیم.
نکته سوم در باره لیبرالدموکراسی است. کاربرد لیبرالیسم بدون پسوند دموکراسی فقط بخش اقتصاد آزاد و پیآمدهای منفی آنرا میبیند. در حالی که لیبرالیسم یک فلسفه است، سیاست، فرهنگ و حقوق بشر و حکومت قانون است. دموکراسی بدون آزادی ممکن نیست. لیبرالیسم مادر آزادی به ویژه آزادی فردی است. لیبرالیسم پایه اقتصاد آزاد و رقابتها و پیشرفتها هم هست. اما همواره باید با مکانیسم قدرتمند تشکیلات مستقل جامعه مدنی کنترل شود. همانگونه قدرت سیاسی باید از طریق نهادها مدنی مستقل کنترل شود. نا دیده گرفتن این واقعیت سبب شده که برخی اقتصاد مافیایی جمهوری اسلامی را نئولیبرالیسم بخوانند. در حالی که اقتصاد کنونی ایران ضدلیبرالیسم، و رژیم جمهوری اسلامی دشمن قسم خورده لیبرالیسم است. چون با اصل اساسی آن یعنی آزادی فرد سرسختانه مخالف است.
نکته چهارم به کامنت آقای مهرداد برمیگردد. من به عنوان جمهوریخواه لیبرال، منتقد و واقعگرا، سیاستهای خود را بر بستر فلسفه پراگماتیسم در نظر میگیرم. (در باره این فلسفه قبلا نوشتهام) بر بستر همین فلسفه، به عنوان یک شهروند ایرانی-آمریکایی، خود را در عمل درگیر سیاستهای کشور آمریکا هم میدانم. بر بستر این فلسفه واقعگرایی را ضرورت توسعه و پیشرفت میدانم. به همین دلیل در گذشته از باراک اوباما حمایت کردم و در توضیح و توجیه آن در برابر رقیب جدی او در آن زمان، هیلری کلینتون، مقاله نوشتم. و در سال ۲۰۱۶ در حمایت از هیلری کلینتون در برابر پوپولیسم چپ سناتور سندرز مقاله نوشتم و در یک برنامهای در پرگار بیبیسی از خطر رشدفاشیسم به رهبری ترامپ بحث کردم. موضوعی که امروز بسیاری به آن باور دارند.
من ضمن دوست داشتن سندرز، به عنوان یک دموکرات اصیل، منتقد و مدافع حقوق زحمتکشان، سیاست او را مغایر با واقعنگری و برداشت درست از جامعه آمریکا میدانستم. امروز سندرز با واقعنگری از مردم آمریکا خواسته است که از بایدن حمایت کنند. او هم مانند من خطر پایان دموکراسی آمریکا را دیده است. به همین دلیل من ضمن حمایت مالی از او مطلب کوتاه او را هم که برای یگانگی مدافعان دموکراسی نوشته است ترجمه و منتشر کردم.
حزب دموکرات باید قبل از آنکه به مقابله با ترامپ برود انسجام و یگانگی از دست رفته خود را بازسازی کند و با یک صدا سخن بگوید. تغییر و تعدیل سیاست بایدن در مورد مردم فلسطین اساس این سیاست است.
با احترام، کاظم علمداری
■ جناب علمداری من شخصا با نوشتهی شما موافق هستم. اما سوال اساسی این است نقش و سهم لیبرال دمکراسی دولت های غربی در رشد راست افراطی در آمریکا و اروپا تا چه اندازه است؟ مگر غیر از این است که رشد پوپولیسم و گرایشهای فاشیستی ریشه در سیاستهای گذشته دارد. چرا این همه آشفتگی و گرایش به دست راستیهای افراطی در آمریکا و اروپا در حال افزایش است؟ در حوزه سیاستهای اقتصادی چه عیب و ایرادی داشتند که کار به اینجا کشیده شده است؟
اتابک فتح اله زاده
■ جناب علمداری
به خاطرهمین اصرار شما بر بستر فلسفه پراگماتیسم هست که تصمیم اولیه شما مبنی بر رای ندادن به بایدن در انتخابات عمومی ۲۰۲۴ برایم تکان دهنده به نظر میرسد. گرچه الان به تصمیم درست شما برای رای دادن واقفم اما این گونه موضعگیری در ابتدای به ساکن توسط چپهای لیبرال در آمریکا در سال ۲۰۰۰ و ۲۰۱۶ دو فاجعه تاریخی را در آمریکای قرن ۲۱ رقم زد و آن حکومتهای بوش و ترامپ بودند. در هر دو مورد روشنفکران چپ لیبرال با ربودن رایهای دموکراتیک بدون اینکه شانسی برای انتخاب شدن داشته باشند موجبات قدرتگیری جورج بوش و دونالد ترامپ را فراهم کردند.
حکومتهای ۸ ساله کلینتون و اوباما آنچنان موفقیتهای اقتصادی در عرصههای تولید ناخالص ملی و بازار بورس ایجاد کردند که روشنفکران لیبرال و چپگرا را از خواستههای اقتصادی مبرا کرد و آنان را به زیادهخواهی و بعضاً سهمخواهی در زمینههای محیط زیست، فرهنگ، آموزش، و مهاجرت واداشت. این به طور مستقیم نیز به سوال و بحث آقای اتابک که در بالا مطرح کردند مربوط میشود از جمله سیاست مرزهای باز در جنوب آمریکا که توسط دموکراتهای پیشرو در کنگره همیشه مورد حمایت بوده اما باعث تاثیر بسیار مخرب و معکوس در جناح راست شده است.
پوپولیستهای راست افراطی آنچنان از سیاستها و موفقیتهای اقتصادی بایدن در هراس هستند که سیاست مرزهای باز امروز تبدیل به پاشنه آشیل انتخابات بایدن است. شرایط اقتصادی آمریکا امروز به نوعی قابل مقایسه با دوران کلینتون و اوباما هست و این امتناع و تعلل رای دادن به بایدن این روزها deja vu خطرناکی را ایجاد کرده است. در شرایط کنونی هرگونه دلیل برای امتناع از رای به بایدن از جمله درگیری اسرائیل و فلسطینیان باعث روی کار آمدن یک بیمار روانی در راس سیاست جهانی خواهد شد.
مهرداد
■ جناب فتح اله زاده گرامی، بحث مفصلی است که من در این باره در سال ۲۰۱۶ قبل از قدرت گیری ترامپ نوشتهام. دراینجا نکات کوتاهی در اینجا می نویسم. برای توضیح بیشتر می توان به مقاله بالا رجوع کرد.
به نظر من رشد پوپولیسم راست در آمریکا به دلیل لیبرالدموکراسی نیست. محصول دوران جهانی شدن اقتصاد، تقابل مذهبی، و فرهنگی است. دیوارهای ضخیم اقتصادی، صنعتی و فرهنگی گذشته فروپاشیده شده است. مسلمان ها بعد از گذشته ۱۵۰ سال از تلاش از زمان سید جمال الدین اسدآبادی- افغانی، محمد عبده، محمد اقبال، و امثال آنها پی بردند که رقابت با تمدن غرب به جایی نمیرسد. آنها به دو بخش تقسیم شدهاند. بنیادگراهایی که خواهان نابودی قهری تمدن غرب هستند و سیاستمداران کشورهایی که منافع خود را در همکاری و همراهی با غرب تعریف کرده و ناگزیر درگیر مقابله با جریانات تندرو داخلی شدهاند. از سوی دیگر، گلوبالیزاسیون در چهار دهه گذشته سبب شده غرب از برتری بیرقیب اقتصادی حذف شود. کشورهای در حال توسعه به رشد و پیشرفت های قابل توجهی دست یافتهاند. به ویژه چین و امروز هند رقبای جدی اقتصاد غرباند.
با فروپاشی بلوک شرق، در غرب، بسیج جامعه حول ترس از کمونیسم کاربردش را از دست داده است. گلوبالیزاسیون ابعاد گستردهای از مهاجرتهای گروههای غیرغربیها به کشورهای غرب داده است. به ویژه در دو حوزه کارهای تخصصی و کار غیرتخصصی، کار ارزان شهروندان کشورهای غربی را به مقابله کشانده است. با ورود مهاجران مقابله در حوزه فرهنگی و مذهبی و اتنیکی نیز باعث ترس شده است که ممکن است غربیها هویت متمایز خود را از دست بدهند. اینگونه حول شعارهای ناسیونالیستی، نژادپرستی و مذهبی بسیج میشوند و سیاستمدان فرصتطلب و البته راست از حرکتهای کور و پوپولیستی استقبال کرده به مقابله با رقبای لیبرال دموکرات شتافته اند. لیبرال دموکراسی درهای قانونی را برای مهاجران باز گذاشته است. راست پوپولیست می خواهد این درها را ببندد.
در آمریکا میزان این ترس و نگرانی آنقدر زیاد است که کلیسا که قاعدتا باید حامی اخلاق باشد تمام امکانات خود را برای بسیج مردم حول بیاخلاقترین کاندیدای حزب جمهوریخواه قرار داده است. بطوری که کاندیداهای مجلس و مقامات محلی محافظهکار دریافتهاند بدون حمایت ترامپ نمیتوانند آرای لازم را برای ماندن در قدرت سیاسی بدست آورند. ترامپ پس از بازنده شدن در انتخابات ۲۰۲۰ ریاست جمهوری قصد کودتا داشته و امروز با ۹۱ مورد حقوقی از این دادگاه به آن دادگاه میرود. ترامپ تمام دوره زندگیاش یک فرد شارلاتان، حقهباز و قلدور بوده است. او با مواضع حزب محافظه جمهوریخواه فاصله دارد. در گذشته هم تلاش کرده بود حزب سومی بسازد. این روزها هم برای جلب آرای مذهبیهای نژادپرست علیه لیبرالها خط و نشان میکشد. البته ترامپ لیبرال دموکراتهای آمریکا را سوسیالیست و کمونیست میخواند که در میان تودههای کمسواد و بیدانش ترس بیشتری ایجاد کند.
کاظم علمداری
■ جناب مهراد، احتمالا برداشت من از فلسفه پراگماتیسم با برداشت شما یکی نیست. برای آنکه نظر خودم را گفته باشم لینک مقالهای که دراین باره در گذشته نوشتهام را پیوست میکنم.
من از زمانی که شهروند آمریکا شدهام تا به امروز فقط به نامزدهای حزب دموکرات رأی دادهام. به آنها کمک مالی کردهام. در مورد نقش غیر سازنده چپهای آمریکا در انتخابات با شما موافقام. اما حضور فعال آنها را در جامعه لازم می دانم. آنها از حقوق و خواست بخشی از جامعه که صدایش کمتر شنیده میشود حمایت میکنند.
در انتخابات ۲۰۰۰ بوش پسر با اختلاف ۵۱۲ رأی با کمک دادگاه عالی که ریاست آن در اختیار جمهوریخواهان بود برنده شد. در حالیکه اجازه ندادند ۱۵ هزار رأی ناحیه سیاه پوست نشین فلوریدا خوانده شود. اما نقش اصلی در این تخریب را رالف نایدر، نامزد حزب سبز ایفا کرد که با توجه به این واقعیت که او برنده نمیشود و بر همه از جمله خود او روشن بود حدود ۱۱۵ هزار رأی را نصیب خود کرد که به احتمال زیاد اگر او مثل من واقعگرا و پراگماتیست بود این کار را نمیکرد. انتخاب بوش پسر و نئوکانهای همراه او فجایعی در خاورمیانه بوجود آورد که هنوز و همچنان زیانهای آن ادامه دارد. من در این باره کتابی نوشتم که در ایران دو باره چاپ شد. عنوان کتاب: “بحران جهانی: نقدی بر نظریه برخورد تمدنها و گفتگوی تمدنها” نشر توسعه، سال ۱۳۸۱.
اما در باره تردید من در رأی دادن به بایدن به قبل از روشن شدن رقابت او با ترامپ برمیگردد. من در برابر ترامپ به هر کاندیدای لیبرال دموکرات رأی میدادم و میدهم. زیرا از قدرتگیری ترامپ نه تنها آمریکاییها بلکه مردم جهان نیز زیان خواهند دید. او موج جدیدی از قدرت گیری پوپولیسم راست را در جهان به راه خواهد انداخت. همین چند روز پیش ویکتور اوربان، دیکتاتور مجارستان را به آمریکا دعوت و با او ملاقات کرد.
همانگونه که قبلا نوشتم من در برابر هیلری کلینتون از اوباما و در برابر سندرز از هیلری کلینتون حمایت کردم. شاید جالب باشد که بدانید مقاله من در حمایت از اوباما و توضیح آن در باره ضرورت انتخاب یک زن و یا یک سیاه پوست به ریاست جمهوری به انگلیسی نوشته شده بود و در یکی از کلاسهایم در همان دوره یک دانشجوی زن سیاهپوست از من وقت خواست که مقالهای را در باره انتخابات که موضوع آن روزها بود بخواند. وقتی او پاراگراف اول را خواند دیدم چقدر به مقاله من شبیه است! او در پایان برای اطلاع دانشجویان و البته تبلیغ اوباما، اسم من را به عنوان نویسنده اعلام کرد.
تردید من در رأی ندادن به بایدن به دلیل مواضع غیر انسانی او در باره مردم فلسطین بود. من جریان تروریستی حماس را با مردم غزه یکی نمیدانم. کما اینکه من رژیم ارتجاعی ولایت فقیه را با مردم ایران حتا حامیان خام و بیدانش و مذهبی آنها یکی نمیدانم. بایدن چهار بار در برابر خواست جهانی برای برقراری صلح در غزه مخالفت کرد. ادامه جنگ یعنی کشتار بیرحمانه هزاران نفر دیگر. او دروغهای دستراستیهای دولت نتانیاهو را در رسانههای جهانی تکرار کرد. حمایت من از بایدن در برابر ترامپ هم به دلیل پیآمدهای انسانی آن است. ترامپ و نتانیاهو با هم کار میکنند که بایدن را حذف کنند.
فلسفه پراگماتیسم برخلاف تصور عامیانه به اخلاق پایبند است. حمایت از مردم عادی غزه به ویژه کودکان و زنان یک امر اخلاقی است که هیچ ارتباطی با جنایت حماس ساخته و پرداخته خامنهای و قاسم سلیمانیها ندارد.
کاظم علمداری
■ آقای علمداری
فکر نمیکنم اشکال از برداشتهای متفاوت ما از پراگماتیسم بود بلکه اهداف متفاوت ما که ابزار متفاوتی را نیز برای دستیابی به آن ملزم داشت. اتفاقا با استناد به بعضی نکات در همان مقاله سودمند لینک بالای شما بود که هدف خود را نه لزوماً پیروزی بایدن بلکه شکست قطعی ترامپ یافتم. مهمترین ابزار برای من تضعیف توان مخرب جناح ترامپ، جلوگیری از ریزش رای بایدن به مناسبتها و بهانههای مختلف (از جمله حزب سوم)، و جذب جناح سنتی جمهوریخواه ناراضی در رای گیریهاست. پایان جنبش انتحاری Jim Jones وی به خاطر کهولت سن و آخرین شانسش برای ریاست جمهوری امسال امکان پذیر است. مطمئنام این نیز هدف شما هست. ممنون از توجه!
مهرداد
■ آقای دکتر علمداری سلام. نظرات شما و سایر دوستان پیرامون مسایل داخلی آمریکا خیلی جالب و خواندنی هستند. در این چند ماهی که تا انتخابات آمریکا مانده، امیدوارم ما را همچنان از نظرات خود بهرهمند کنید.
موفق باشید. رضا قنبری. آلمان