توتالیتاریسم جدید در روسیه برخاسته از خاکستر توتالیتاریسم قدیم، در چهره یک مامور قدیمی کا.گ.ب داس مرگ در دست، هم به کشور همسایه حمله میکند و هم مخالفان سرشناس داخلی یکی پس از دیگری از میان برمیدارد. درصد بالایی از مردم روسیه نیز تحت تاثیر دستگاه پروپاگاندای عظیم روسیه فکر میکنند ولادیمیر ولادمیروویچ پوتین نیز به سیاق جنگ جهانی دوم و مبارزه تاریخی مردم شوروی علیه نازیسم، با نازیسم و فاشیسم در کشور همسایه میجنگد. البته کشور ما نیز از ترکشهای چنین نگاهی به جنگ پوتین علیه اوکراین مصون نمانده است. هنوز برخی از بقیهالسیف حزب توده و طرفدارانش چنین نگاهی دارند.
لیبرال دموکراسی غرب که روزگاری پایان کمونیسم را جشن گرفت، اکنون نظارهگر ساکت جنایت شبانهروزی در غزه هست. البته آش آنقدر شور شده که اینجا و آنجا اعتراضاتی نسبت به «زیادهروهای اسرائیل» میکنند، اما در این شکست اخلاقی، خاموشی هنوز بهترین فریضه سیاسی به شمار میرود. خیابانهای امریکا و کشورهای اروپایی هم علیرغم وجدان بیدار بشری، علیرغم شمعهای روشن و اعتراضاتی که اینجا و آنجا میشود، یادآور فریادهای رسای مردم و مشعلهای برافراشته در مخالفت با جنگ ویتنام نیست.
در زادگاه رنسانس «جورجیا ملونی» رهبر حزب راست افراطی و وارث حزب فاشیست موسولینی بر سریر قدرت است و راشل موسولینی نوه موسولینی و عضو حزب دست راستی ملیگرا (فراتللی دیتالیا/برادران ایتالیایی) در انتخابات شورای شهر رم حداکثر آرا را بدست میآورد. در میادینی که روزگاری دور نسیم نوزایی میوزید و خبر از تولدی دیگر و حرکت به سوی عصر روشنگری میداد، در نزدیکی فلورانس همین یک ماه پیش سلام دستهجمعی و غرّای فاشیستی طنینانداز شد. دادگاه عالی این کشور نیز دو هفته بعد رای بر قانونی بودن سلام فاشیستی داد.
در کشور فیلسوفان و متفکران بزرگ، در کشور اومانیستهای بزرگ مانند مارکس و کانت، در کشوری که در مدارسش درس فراموش نکردن جنایت و مسئولیت جمعی در قبال جنایات پدرها و پدربزرگها به نوجوانان میدهند، در کشور آزادی بیان، حتی در محافل آکادمیک آن، کسی جرأت نمیکند با صدای رسا از جنایات اسرائیل در غزه و حقوق فلسطینیها بگوید.
در کشور انقلاب، آزادی، برابری و برادری، در کشور حامی بینوایان، ویکتور هوگو، در کشور مندس فرانس و ژنرال دوگل و حتی ژاک شیراکِ دست راستیِ مخالفِ حمله نظامی به عراق و موافق حقوق فلسطینیها، اکنون امانوئل مکرون کشتار حماس در اسرائیل را «یهودیستیزی» قرن مینامد تا با سوءاستفاده از معنی کلمات، به عنوان قهرمان مبارزه با «یهودیستیزی» مورد تشویق دیگر خاموشان همرده و غیرهمرده خویش قرار بگیرد.
و نهایتا در کشوری که قدرتمندترین دموکراسی دنیاست، در کشور توماس جفرسون، جرج واشنگتن و آبراهام لینکلن، سیاستمداران میانمایه صحنهگردان سیاست شدهاند. ترامپ پوپولیست با بایدن سالخورده و فراموشکار برای یکدیگر شاخ و شانه میکشند.
یخهای قطبی درحال آب شدن هستند و زمین درحال گرم شدن، برای بدست آوردن دل مردم، ببخشید رای مردم، سیاستمداران اما جرأت اتخاذ سیاستهای لازم و مردمناپسند برای حفظ محیط زیست را ندارند. در ایران ما نیز کار تنور سرد انتخابات به جایی رسیده که برای گرم کردن این تنور دست به دامن برخی چهرههای مبتذل فضای مجازی شدهاند تا آنها با کاندیداتوری خود شاید بتوانند بخشی از اقشار خاکستری که معمولا در هیچ انتخاباتی شرکت نمیکنند را به پای صندوقهای رای بیاورند.
امروز دومین سالگرد حمله روسیه به اوکراین است، دیروز نیز بعد از تلاشهای فراوان و کوبیدنها بر در ِسردِ بستهی زندانی پرت در سیبری، مادر آلکسی ناوالنی، مردی شجاع با سیرت و صورت زیبا، مردی که توطئه ماموران پوتین را با لبخند و «ایرونی» تفسیر میکرد، موفق شد جسد فرزند خود را ببیند.
انصافا این همه فاجعه، بلا، تزویر و زشتی شاید در کمتر دورهای در دهههای اخیر یکجا جمع شده باشد.
■ چه کنیم که آقای فرخنده دست به نکته حساسی گذاشته مگر میتوان در مقابل نابودی و قتل عام هزاران کودک و بزرگسال و سرزمینی سوخته بیتفاوت بود؟ اما اگر بگوییم که حماس هم در این جنایت شریک است که سرزمینی را بیدفاع آماج این قتل عام قرار داده و حتی با درک و مشاهده این وحشیگری از منطقه خارج نشده و برای کاهش این مصاِئب اقدامی انجام نمیدهد و گویی میخواهد با تداوم با این قتل عام برای اسراییل رزومه تبهکاری بیشتر تنظیم کند حتما کفر ایلیس گفته و از متجاوز وحشی حمایت کرده است و از گروهی که معیشت و امکان سازندگی مردم غزه را دزدیده و خرج تونلسازی و خرید سلاح و آموزش جنگی میکنند بد گفته.
آری مگر مردم غزه نمیتوانستد با تعامل با جهان و خروج از این محور مقاومت کذایی در حالی که آرمیده بر ساحل مدیترانهاند و با مردمی تحصیل کرده ملتی خوشبخت شوند و الگویی برای تمام فلسطین که آنگاه با اقتصادی پیشرفته همآورد اسراییل شود؟ مسئول این فرصتهای از دست رفته کیست به جز آنان که بر طبل عصبیتهای قومی میکوبند و از جنازه کودکان و زنان برای مظلومنمایی و باجخواهی استفاده میکنند؟
بهرنگ
■ جناب فرخنده
اگر شما نخستوزیر اسراییل بودید، بعد از حمله حماس، چه موضعی در برابر آن میگرفتید؟
رضا قنبری. آلمان
■ آفای قنبری عزیز، من بارها در مورد سوال شما در کامتهای مطالب قبلی پاسخ دادهام. اگر علاقمند هستید میتوانید به آن مطالب و پاسخهای من در همین سایت ایران-امروز مراجعه کنید. کوتا سخن اینکه پاسخ یک کار زشت و یک جنایت، انجام جنایت دهها برابر بدتر و انتقام کشی ۲۰ برابر کشتار اولیه و تنبیه دستهجمعی ۲٫۳ میلیون مردم بیگناه غزه نیست. به پاسخهای پروفسور سعید محمودی استاد روابط بینالملل دانشگاه استکهلم نیز در سایت رادیو همبستگی استکهلم نیز میتوانید رجوع کنید.
با احترام/ حمید فرخنده
■ جناب فرخنده، مطمئن هستم در این دلنگرانیها و صحنه تاریکی که امروز جهان ترسیم میکنید صادق هستید. ولی در عین حال خوشحالم که کسی با این تفکر در صحنه سیاست ۱۹۳۹ حاکم نبود، و گرنه به احتمال زیاد جهان شاهد جنگ جهانی سوم در دههٔ پنجاه بود اگر هیلتر و نازیسم جان سالم بدر میبرد و بمب اتمش را تکمیل میکرد. نه همهٔ طرفهای یک جنگ یکسانند، و نه میزان ویرانی نمایانگر به حق یا به ناحق بودن طرفهای یک جنگ است. سرطان را باید تا آخرین سلولش نابود کرد، نه فقط به اندازه کافی که تن بیمار به یک آرامشی برسد، زیرا بزودی تک سلول سرطانی به جا مانده قویتر از پیش برمیگردد. زیاد نگران نباشید. دورانهای گذر در تاریخ بشری اکثرا پر از در و رنج هستند.
امید ساعی
■ آقای فرخنده عزیز.
ممنونم بابت پاسخ شما. اصولأ این رسم بسیار خوبی است که نویسنده در مقابل خواننده، تا حد امکان، پاسخگو باشد. نکات شما حالت تاکید داشت، والا این آمار و مسایل را همه میدانیم. من نیز چند نکته را تاکید میکنم.
البته که به نوشتههای شما و پاسخهای پروفسور سعید محمودی استاد روابط بینالملل دانشگاه استکهلم توجه داشتهام. اما نظرات دیگری هم هست. برای مثال: شبکه اول تلویزیون آلمان با یک استاد روابط بینالملل، مصاحبه داشت. وی ضمن تاکید بر مصونیت مناطق غیر نظامی در جنگ، گفت اگر ازمناطق غیر نظامی برای اهداف نظامی استفاده شود، مصونیت خود را از دست میدهند.
و اما در مورد اعداد و ارقام شما. یادتان هست که چند سال قبل، اسراییل در مقابل آزادی یک سرباز خود، بیش از هزار زندانی فلسطینی را آزاد کرد؟ آیا کسی از طرفداران فلسطین اعتراض کرد؟! چرا کسی نگفت که انسانها مساوی هستند، یک فلسطینی در مقابل یک اسراییلی! الان موضوع فلسطین در مرکز توجه است. آیا توجه داریم که هماینک در سودان ۷ میلیون آواره و بیش از ۱۳ هزار نفر کشته شدهاند؟! کسی از کشتهشدگان زلزله سال قبل ترکیه یادی میکند؟ از زلزله افغانستان چه خبر؟
برای ما ایرانیان وضع وخیم سیاسی و اجتماعی و اقتصادی افغانستان (کشور برادر، همسایه، همزبان، و همفرهنگ) مهمتر است یا نوار غزه؟! حتمأ شما هم توجه دارید که اخبار رسانهها فقط براساس شاخص «انساندوستی» تنظیم نمیشوند.
نکته مهم دیگر اینکه، انسان سلیمالنفس وقتی کشتار، خرابی و درد آدمیان را می ببیند، به صورت فطری و غریزی و طبیعی احساس همدردی میکند. و اعتراض میکند، که البته بسیار عالی است. اما اگر به ریشههای درد به صورت همهجانبه فکر کند، چه بسا یک اعتراض و همدردی فطری و ساده را ناکافی ببیند. و کوشش کند فرمولبندی دیگری پیدا کند. هشدار من این است که اگر کسی طور دیگری وضعیت را فرموله می کند، الزامأ نشان دهنده ضعف انساندوستی او نیست.
با پوزش از خوانندگان گرامی بابت طولانی شدن مطلب، یک بار دیگر سوالم را دقیقتر مطرح میکنم: با توجه به اینکه حماس از افراد و اماکن غیرنظامی برای اهداف نظامی استفاده میکند، و اصولأ تلفات و ضایعات هر چه بیشتر انسانها را استراتژی موفقیت خود قرار داده است، اگر شما نخستوزیر اسراییل بودید، بعد از حمله تروریستی اخیر حماس، چه موضعی در برابر آن میگرفتید؟ ترا به خدا نگویید که اسراییل خودش در سالهای قبل حماس را تقویت کرده (چون به این ترتیب سوالها بیشتر و موضوع گستردهتر میشود و در نهایت به آنجا میرسیم که تاریخ را باید از نو زندگی کرد!).
با ارادت. رضا قنبری. آلمان
■ با اینکه آقای فرخنده در ابتدای مقاله با بقیه السیف حزب توده و طرفدارانش تعیین تکلیف میکند اما بخش اصلی و بزرگ مقاله ایشان اعتراض به دموکراسیهای اروپایی و آمریکایی در برخورد با مسئله غزه است تقریبا به همان شیوه بقیه السیف! برای ایرادگیری به جو بایدن نیازی به اشاره به فراموشکاری او نیست که خود نشان دهنده تاثیر تبلیغات جبهه ترامپ بر اذهان عمومی از جمله ایشان است. ایشان باید بداند برای جلوگیری از افزودن یک تزویر و زشتی دیگر به این تصویر امروز به هر نحو باید با رای عمومی از بازگشت ترامپ جنایتکار جلوگیری شود وگرنه ایشان هم در صف همان بقیه ال سیف قرار میگیرد که معتقد است سگ زرد برادر شغال است. تنها امید به حل مسئله غزه و اوکراین انتخاب مجدد بایدن است.
مهرداد
■ جناب مهرداد گرامی، من به فراموشکاری بایدن برای به سخره گرفتن او اشاره نمیکنم. او انسانی سالخورده و و مانند بسیاری در این سن و سال فراموشکار است که باید اتفاقا حقوق انسانیاش رعایت شود، سالهای سالخوردگی را در آرامش و آسایش بگذراند و مرتب در معرض داوری از سوی رساناهای یا رقبایی که بر ای لغزش حافظه او کمین کردهاند قرار نگیرد. این وجود اشکال در ساختار حزب دمکرات امریکاست که مسیری پیشبرده که در کشور استعدادها و انرژیهای فراوان، به قحطارجال رسیدهاند.
حمید فرخنده
■ آقای فرخنده هنوز از بند افکار آنانی که فکر میکند باهاشان تصفیه حساب کرده خلاص نشدهاند طناب را از پایشان باز کرده و نخی نازک ولی همچنان مقاوم را جایگزینش کردهاند و هر بار هم که چیزی مینویسند بازار کامنتها در رابطه با نقد نوشتهشان داغ میشود. مشکلشان اینجاست که این ظرافتکاریها برای پنهان نگه داشتن هسته اصلی تفکرشان دیگر جواب نمیدهد و خیلیها آن نخ نازک را رؤیت میکنند که میبینیم دوستان همین جا به آن اشاره کردهاند. شاید جواب سوال آقای قنبری را قبلا آقای فرخنده داده باشند.
در مقاله درج شده در ایران امروز “جنگ غزه و رشتههای بافتهشده” از ایشان سوال کردم: “فرض کنید طالبان از زیر زمین مدرسه یا بیمارستان در هرات هر روزه مشهد یا بیرجند را راکت باران کند حالا توصیه ایشان به حکومت و قوای نظامی چیست؟ ترجیح میدهند که اهالی مشهد و بیرجند تلف شوند و تنها دنبال راههای دیپلماتیک برای جلوگیری از این تجاوز بروند؟”
جوابشان هم این بود: “در مورد مثال طالبان و حمله فرضی به مشهد هم ایران حق ندارد بخاطر پاسخ دادن به موشک طالبان کاری که اسرائیل در غزه میکند را با مردم بیگناه افغانستان بکند”.
بیشک باز کردن گره طناب از گره ظریف نخ راحتتر است.
با احترام سالاری
■ با دیدگاه و دل نگرانی آقای فرخنده کاملا احساس همسویی میکنم. نکتهای عرض میکنم به آقای سالاری و آقای قنبری، که ابراز دید منفی نسبت به دموکراسیهای غربی به سبب توقعاتی است که از آنها میرود. نه آنکه دولتهای غربی را ناجی بشریت بپنداریم، اما در این اوضاع نابسامان جهان کنونی توقع بیشتر در دفاع از موازین انسانی از آنها میرفت. شرایط کنونی جهان ضرب آهنگ یک نقطه عطف اساسی را دارد. به احتمال قوی آغاز جنگی فراگیر، گرم یا سرد. تنها میتوانیم امیدوار باشیم که آتش جنگی خانمان سوز روشن نشود. روسیه پوتین و شرکای بینالمللی آن نقش اساسی در سست شدن پرنسیبهای جهانی و گلآلودگی آب دارند. رژیم ایران تغیرات دو سال اخیر در جهان را لبیک گفته و آن را فرجی برای خروج از بنبست میداند و از این جهت ایران را تبدیل به کارخانه مهمات سازی روسیه کرده است. اما اگر پوپولیستها حاکمیت امریکا را قبضه کنند بعید نیست که روسیه ایران را دو دستی برای قربانی شدن تقدیم کند، نه فقط رژیم ایران را که تمامی آب و خاک و مردم آنرا با هم. و در این بادیه روشنفکران ایران همچنان نظاره گرند.
با احترام، پیروز
■ جناب فرخنده شما در جواب آقای قنبری می نویسید که اسراییل انتقام کشی کرده و به تنبیه دسته جمعی مردم بیگناه غزه دست زده. وای بر احوال سیاستمداران اسراییل اگر اینقدر که شما تصور می کنید بی منطق و براساس غریزه و احساسات عمل کنند. به برداشت من اسراییل بعد از هفت اکتبر برای امنیت و حتی موجودیت خودش احساس خطر کرده. اگر اسراییل امنیت مردم خود را نتواند تامین کند و حماس در این جنگی که خود آغازش کرده بازنده نشود، حزبالله که نفرات، مناطق تحت نفوذ و تسلیحاتش چندین برابر حماس است همین کار هفت اکتبر حماس را انجام دهد اسراییل چه سرنوشتی خواهد داشت؟ الان دولت اسراییل که یک دولت فراگیر است دارد در جهت منافع ملی مردمش عمل می کند و می خواهد مطمئن شود که دیگر در آینده از طریق غزه تهدید نمی شود. عمل ارتش اسراییل هم واکنش است و هم کنش برای آینده است. در اینکه اسراییل باید قواعد جنگ را رعایت کند حرفی نیست. ولی حماس با نقب تونل زیر مدارس، بیمارستان ها و مساجد و جلو گیری از جابجایی غیر نظامیان، و پنهان شدن در جمعیت غیر نظامی از غیر نظامیان به عنوان سپر انسانی استفاده می کند.
یک اصل اولیه در علوم سیاسی اولویت منافع ملی است. شما بفرمایید اگر شما نماینده مردم ایران باشید، با توجه به اینکه رژیم ایران، حماس، حزبالله، حوثی ها و برخی شیعیان مسلح عراق همه در یک صف متحد بر علیه اسراییل هستند و رژیم ایران این نیروها را از جیب ثروت ملی مردم ایران تجهیز می کند، و در صورت پیروزی حماس این رژیم هم قوی تر می شود و نفوذش در منطقه لیشتر می شود، شما به عنوان نماینده مردم ایران چه موضعی دارید؟ به عبارت دیگر درصورتیکه منافع مردم ایران با منافع حماس و مردم غزه در مقابل هم قرار بگیرند شما در چه سمتی می ایستید؟
با احترام رنسانس
■ با سلام به دوستان شرکت کننده در بحث پیرامون نوشتار آقای فرخنده.
نگارنده بر این باور ست که ما با دسترسی به تجارب همین یک قرن گذشته در جنگها و بحرانهای ملی و بینالمللی میتوانیم به مراتب بهتر از نسلهای گذشته با بحرانهای پیش روی خود برخورد کنیم. مگر اینکه نخواهیم از اساتید و فرهیختگان خود بیاموزیم. بهمین دلیل خواستم توجه شما را به این بحثها در گذشتهی نه چندان دور در درون حکومت پادشاهی پهلوی دوم جلب کنم و امیدوارم در ارتباط با بحثهای جاری همین نوشتار مفید واقع شود. اگر فکر میکنید که ربطی به این نوشتار نداشته است همین جا پوزش قبلا میخواهم. زنده یاد استاد فریدون آدمیت مقام عالیرتبهی وزارت خارجه در ۴ شهریور ۱۳۴۷(سپتامبر ۱۹۶۸) نامهای به وزیر خارجه نوشت:
جناب آقای وزیر امور خارجه
تعقیب مذاکرات روز شنبه دوم شهریورماه و پیشنهادِ جنابعالی مبنی بر این که علتِ معذور بودنِ خود را از قبولِ نمایندگیِ دولت در کمیسیونِ «تعریفِ تجاوزِ» مللِ متحد کتباً اعلام دارم، اینک مطلب را هرچه کوتاهتر و فشردهتر باطلاع میرسانم: چند سالِ پیش که مسئله تعریفِ تجاوز در مللِ متحد مورد گفتگو و مطالعه بود، اینجانب و «آلفارو» که حالا قاضیِ «دیوانِ بینالمللیِ دادگستری» است فرمولِ مشترکی درخصوصِ تعریفِ تجاوز عرضه داشتیم که در گزارشِ کمیسیونِ مجمعِ عمومیِ مللِ متحد منتشر گشتهاست. در انطباقِ عملیِ این فرمول نسبت به ماجرایِ ویتنام و جنگِ عرب و اسراییل - دولتِ آمریکا و اسراییل متجاوز شناخته میشوند و ضمانتِ اجراهایِ مندرج در منشورِ مللِ متحد شاملِ حالِ هردو میگردد. هرگاه در کمیسیونِ اخیر نماینده دیگری از طرفِ دولتِ شاهنشاهی شرکت میجست خود را مقید به فرمولِ پیشنهادیِ گذشته اینجانب نمیدانست و به همین مآخذ بیاناتِ نماینده سابقِ ایران برای ایشان کاملاً الزامآور نبود. اساساً میتوانست موضوع را به نحو دیگری برداشت کند که آن دشواری پیش نیاید.
اما هر آیینه اینجانب در آن کمیسیون شرکت مینمودم ناگزیر به دفاعِ همان فرمولِ سابقِ خود برمیخاستم و به هر قطعنامهای که احیاناً بر آن پایه مطرح میگردید رایِ موافق میدادم. به عبارتِ دیگر آمریکا و اسراییل را متجاوز میشناختم و از نکوهشِ کارنامه اعمالِ آنان بازنمیایستادم؛ و هرگاه امروز آن کمیسیون برپا میگشت همان رویه را در مورد تعرض شوروی نسبت به چکسلواکی اتخاذ مینمودم؛ زیرا حکومتِ قانون تبعیض بردار نیست و آمریکا و روسیه و اسراییل هیچکدام در تعدی دستِ کمی از دیگری ندارد و هرسه متجاوزند و سیاستِ هر سه دولت در خورِ تقبیح و محکوم کردن. هر شیوه دیگری در کمیسیونِ مزبور پیش میگرفتم بر اعتبار و حیثیتِ اینجانب به عنوانِ نماینده سابق چیزی نمیافزود. برعکس مرا به بیاعتقادی در گفتار و نااستواری در عقیده منسوب میکردند. بیگمان تصدیق میفرمایید که این تغییرِ روش از طرفِ شخصِ واحد و معینی در دستگاههایِ بینالمللی پسندیده نیست.
دیگر این که اینجانب ناسلامتی یکی از داورهایِ «دیوانِ دائمی داوری» هستم و مجمعِ عمومی مللِ متحد نیز آن را اِبرام کردهاست. شایسته داورِ بینالملل نیست که روزی خودش قاعده و فرمولی را عرضه بدارد و روزِ دیگر که پایِ انطباقِ عملیِ آن به میان کشیده میشود از آن روی برتابد و زیرِ پا نهد. راستش اینکه اینجور کارها با آیینِ زندگیِ نگارنده سازگار نیست گرچه سنت متبوع و مذهب مختار باشد. هر کدام از آن دو سبب که عرض شد کافی بود که مرا از آن مأموریت معاف گردانیده باشد. اینگونه امور همه وقت و همهجا و در هر نظامِ مدنی پیش میآید و قابلِ تفاهم شمرده میشود. حقیقت این که وزارتخانه متبوع به حق میبایستی خرسند گشته باشد که از قبولِ آن مأموریت خود را معذور دانستم. این نکته نیز ناگفته نماند که مسئولیتِ امر مطلقاً و منحصراً به عهده خودِ اینجانب است؛ و هر اداره و شخصِ دیگری از هرگونه مسئولیتی یکسره آزاد و مبراست زیرا همکارانِ محترم حسن نیت را به کمال رسانیدهاند، و از ایشان تشکرِ قلبی دارم. بیش از این تصدیع نمیدهم.(نقل از اسناد تاریخ شفاهی هاروارد)
نتیجهگیری: مسائل پیچیده و مزمن داخلی بعضی کشور ها و یا بین کشور ها که میراث از جمله جنگ های جهانی ظهور و سقوط رایش سوم و پایان جنگ سرد و وقایع پساجنگ سرد میباشد نیاز به مذاکرات اساسی و متکی به دانشمندانی چون زنده یاد فریدون آدمیت دارد که قانونهای بین المللی را برای تمام جوامع علی السویه بکار برد. در آن زمان ۱۹۶۸ برای شوروی، آمریکا و اسرائیل ... و امروز هم برای روسیه، اروپا ، آمریکا و اسرائیل و......
با احترام م - خرسندی
■ جناب رنسانس، هیچ وجدان بیدار بشری و هیچ قانون بینالمللی اجازه جنایت جنگی به بهانه «دفاع از منافع ملی» نمیدهد، حتی در جنگ بین کشورهای مستقل و دارای مرزهای تعیین شده. اسرائیل که اشغالگر است، به قطعنامههای سازمان ملل بیاعتنایی کرده و با حمایتهای ضمنی امریکا و کشورهای عمده اروپایی به اشغالگری خود ادامه داده است که جای خود دارد.
حمید فرخنده
■ اتفاقا نوشته جناب خرسندی مربوط به این نوشته است. تنها نتیجه گیری ایشان با نتیجه گیری بنده متفاوت است. جواب جناب فرخنده هم به نوشته بنده در همین رابطه است.
جناب فرخنده، قضاوت در مورد نحوه عمل ارتش اسراییل باید به عهده یک قاضی یا داور بینالمللی باشد. اون قاضی باید هم در مورد حقوق بینالملل و هم اصول و قواعد جنگ متخصص باشد. علاوه براینها باید بیطرف باشد. شما هیچکدام از این شرایط را ندارید. بنده هم ندارم. شما کاملا در جانبدار و ضد اسراییل هستید و من کاملا جانبدار و حامی منافع مردم تحت ستمم هستم و خواهان تضعیف جمهوری اسلامی هستم و نه تقویتش. به بخش آخر صحبت من برگردیم افراد می توانند در مقام داور بینالمللی قضاوتی داشته باشند که با نحوه عمل نماینده یک کشور یا مردم متفاوت و حتی متضاد می تواند باشد. جناب فریدون آدمیت به عنوان داور بین الملل قاعده و اصولی را عرضه میکند. چند سال بعد از ایشان خواسته میشود که به عنوان نماینده دولت شاهنشاهی در کمیسیون سازمان ملل در موضوع تجاوز (که شامل رای در مورد آمریکا و اسراییل می شود) شرکت کند. ایشان بدرستی از سیاست دولت شاهنشاهی در مورد عمل آمریکا در ویتنام و اسراییل در فلسطین آگاه است و می داند که نمایندگی در سازمان ملل ایشان را ملزم عمل به سیاست دولت شاهنشاهی میکند و این با موضع قبلی ایشان در مقام داور بینالملل متفاوت و متضاد است. ایشان با عدم قبول این پست این تضاد را حل می کند.
حالا برگردیم به سوال بنده. آقای فرخنده میخواهند در مقام داور بینالملل قضاوت کنند و در مورد اسراییل و غزه بنویسند یا در مقام سیاستمدار ایرانی مدافع منافع مردم تحت ستم جمهوری اسلامی مینویسند. یعنی در این دو قطبی جمهوری اسلامی و متحدانش از یکطرف و مردم ایران و حامیان غربی اش در طرف دیگر ایشان نقش داور بی طرف را دارد یا اولویت را بر منافع مردم ایران می گذارد و داوری بیطرف را به داوران بین الملل واگذار می کنند؟
با احترام، رنسانس
■ پیروز گرامی نکاتی را که ذکر کردهاید کاملا درست است این کمکاری و وقت تلف کردنها در رابطه با کمک کردن به اوکراین نیز آثارش را نمایان کرده، سوسیال دمکراسی غرب از ترس رشد راستهای پوپولیست به نوعی فلج دچار گشته و میدان را هر روز خالیتر کرده و شجاعتش بیرنگتر میشود. آثار شوم پیروزی ارتجاع سخت جان روسیه را نباید دست کم گرفت.
با درود و احترام سالاری
■ به سهم خودم تشکر و قدردانی میکنم از همه دوستانی که در بحث شرکت کردند. استدلالها از عقاید مهمترند و هدف نیز همین بحثها و استدلالهاست. به قول کنفوسیوس: راه همان هدف است! راه ما روشنگری زمینهها و اقامه دلیل برای موضعگیریهای ماست که با کلام متین با یکدیگر تبادل میکنیم.
رضا قنبری. آلمان
■ در فاصله بین ۷ اکتبر و شروع حمله اسرائیل (بویژه حمله زمینی) راههای متفاوتی در کمپ درونی اسرائیل مطرح بود که عکس العمل به جنایت حماس چه میتواند باشد. در جمع بندی دو مسیر کلی برجسته بود.
۱- فرصتی پیش آمده در افکار عمومی جهان و بخصوص کشورهای مسلمان و عرب که میتوان بزرگترین ضربه را به تفکر کینه ورزی، جنگ، و کشتار وارد نمود، حماس و تروریسم را میتوان در میان فلسطینیان یکبار و برای همیشه بیحیثیت و ساقط کرد و امنیت استراتژی اسرائیل را با کاشتن نهال دوستی تامین کرد.
۲- در فرصت بدست آمده زنجیره جنگ و کشتار را تا آنجا ادامه دهیم که مهاجرت فلسطینیان از غزه اجتنابناپذیر شود، چرا که چیزی بنام همزیستی با فلسطینیان در یک منطقه کوچک خارج از حیطه تجسم و تفکر ماست (افراطیون اسرائیل).
متاسفانه راه دوم انتخاب شد. یائیر لیپید و همفکرانش به کنار زده شدند. نتانیاهو که یکسال قبل از آن واقعه با کمکهای نامریی پوتین کابینه را گرفت برنده شد.
قابل توجه عزیزانی که به منافع مردم ایران میاندیشند، بعد از ۷ اکتبر رژیم عملا در مقابل افکار عمومی مردم قرار گرفت. دو هفته پر التهابی بر ج.ا. گذشت. با هر روز بیرون آمدن ابعاد جنایات حماس فشار داخلی بیشتری حس میکردند. آرزویشان بسط حمام خون در غزه بود، جنگ و کشتار بیرویه در غزه برایشان مصرف داخلی مفیدی داشت. امروز به اشاره اربابشان در مسکو هفتهای یک ترقه در دریای سرخ میزنند و همان کافی است که قیمتهای جهانی را چند درصد بالا نگه دارد. هم مسکو راضی است و هم ج.ا. یک برگ چانه زنی دیگر دارد. دنیای بدی است امروز.
با احترام ، پیروز.
■ در پاسخ به کامنت جناب پیروز باید عرض کنم که من نمیدانم منبع خبر ایشان چیست. بعد از هفت اکتبر رژیم و هوادارانش تا زمان پیشروی ارتش اسرائیل شادی کردند و شیرینی پخش کردند و پیروزی را جشن گرفتند. تنها بعد از پیشروی اسراییل شروع به مظلومنمایی کردند و پس از تهدیدهای آمریکا از شرکتشان در حمله فاصله گرفتند. در عین حال خامنهای حمله هفت اکتبر که به زعم او ضربهای «ترمیم ناپذیر» به اسراییل وارد کرده بودند ستود و بازوهای حماس را بوسید. اگر اون گروه که راه حل اول را ارائه کردند در زمان هیتلر بودند برای هیتلر گل و بوسه میفرستادند و هم یهودیان را از اتاق گاز نجات میدادند و هم کشورهای اشغال شده توسط هیتلر را آزاد میکردند. با همین شیوه و به کمک افکار عمومی ارتش اوکرایین و غرب گل و بوسه برای پوتین می فرستادند و اوکراین را آزاد می کردند.
با احترام رنسانس
■ جناب فرخنده و اظهار نظر کنندگان گرامی. در نظرات مختلف و استدلال هائی که در این نظریات مطرح گردیده نکات زیر را جهت باز نگری ارسال میدارم:
) با توجه به شرایط فلسطین از سال ۱۹۴۸ تاکنون، انجا و مردمش را نمیتوان مثل شرایط عادی یک منطقه و مردم ان منطقه بررسی و قضاوت نمود. بگفته آقای گوترش این موارد در خلع و بدون مقدمه اتفاق نیفتاده است. منصفانه ترین روش آنست که خودمان را در شرایط آن منطقه در ور هفتاد سال گذشته احساس کنیم. دو سه نسلی که باز ماندگان، فرزندان، و نوادگان کشته شدگان و معلولان این دوران اند. فکر کنیم که اگر ما حتی یکی از عزیزانمان یعنی اولاد، پدر مادر و خواهر برادرمان را کشته اند،(چه بی گناه و چه گناهکار). به احتمال زیاد نظراتمان غیر از نظرات امروز مان بود. البته روحیه، طرز فکر، سلامت روان باز ماندگان همین اتفاقات اخیر را مثل افرادی نمیگویم کن مثلا مردم مونت کارلو، ولی حتی مانند مردم یک منطقه صلح أمیز در اینده خواهند بود. با توجه به همین مختصر، نکات زیر در اظهار نظرهای مشترکین گرامی را با هم مورد بررسی قرار دهیم:
) تلفات زلزله در ترکیه و افغانستان یا هر مکان دیگر بدست و قهر طبیعت اتفاق افتاده و میافتد، و مقایسه آن با کشتار و نسل کشی بدست انسانهای دیگر قیاسی معالفارق میباشد.
) سایت محترم و معتبر ایران امروز هم مثل سایر سایتها محل اظهارنظرهای علاقمندان به مسائل روز آست، اینجا دادگاه نیست که فقط شخص قاضی حق اظهار نظر داشته باشد.
) اینکه هزار زندانی را در مقابل یک زندانی ازاد کردند و تشکر نشد. فقط فراموش شده که به هزینه و مخارج نگهداری آن هزار نفر توجه شود، و گرنه قاعدتا طرفی که ان هزینه سنگین از دوش برداشته شده باید تشکر کند.
) مثال حمله به مشهد از طریق کانال های زیر زمینی در افغانستان. یک مثال کوچکنر و ساده تر. فرض کنیم که خودمان در محله کوچکی و یا کوچه ای زندگی میکنیم، و همسایه ای بد، شرور و حتی آدمکش داریم که همسایه قدرتمند دیگری بدلیل آزاری که از او دیده دنبال اوست و حتی بعضی از همسایگان دیگر هم در پنهان کردن آن فرد بد به او کمک میکنند. آیا به همسایه قدرتمند حق میدهید که برای دستگیری و کشتن او تمام محله و منازل همسایه ها و شخص خودتان و منزلتان و فرزندانتان را به آتش بکشد و بکُشد؟
) نهایتا بنظر خیلی ها منجمله نویسنده، کشتار سی هزار نفر به انتقام و تلافی کشتار ۱۲۰۰ نفر در قاموس و و پروتکل و مرامنامه هیچ انسان و گروه و فرقه و دین و آئینی پذیرفته نیست.
) در مورد سوالی که اگر جای نخست وزیر اسرائیل بودید چه میکردید. اگر مثل اسحاق رابین بودیم بدست هموطنان رادیکال خودمان ترور و کشته میشدیم، اگر بجای اریل شرون بودیم که پس از قتل عام های اردوگاه های صبرا و شتیلا وقتی به نخست وزیری رسیدبا تجارب گذشته اش کشتار مشکل را حل نمیکند، خانه سازی در سرزمین های اشغالی را متوقف کرد او را سکتاندند و روانه اغما گردید و نهایتا عذرش را خواستند.
با احترام، کاوه.
■ جناب کاوه: بستگان بسیاری از قربانیان حکومت اسلامی که ساکن مونت کارلو هم نیستند نظرات شان چه هست؟ در فلسطین به هر نسل تازه نفرت تزریق شده و به بچهها در مدارس انتقام و نابودی دیگران درس داده میشود. کنشگران ایرانی با تمام بلایی که سر ملت ایران آمده تبلیغ خشونت نمیکنند. برای برداشتن هزینه زندانیان از دوشش، اسراییل یک تشکر به حماس به خاطر حمله و کشتار بدهکار است اصلا شاید از این کار حماس خوشحال هم شده باشد. بعضی از اظهارات اینجا به نحوی هست که انگار دیگران طرفدار حکومت اسراییل و نتانیاهو هستند. مثال “همسایه قدرتمند” تان هم واقعا “بچه گانه” هست و جوری تله گذاشتین که شکار حتما نصیبتان شود. برایم جالب است بدانم که مدافعین همیشگی خلق مظلوم فلسطین، حماس را یک سازمان تروریسی میدانند یا سازمانی مترقی برای رهایی و چه و چه ....؟ جمهوری اسلامی به هر حال خوشحال است که ما اینقدر با فلسطین و اسراییل مشغولیم و به او کمتر میپردازیم تا بعد از جنبش مهسا نفسی تازه کند و با خیال راحت برای سیرک انتخاباتش بلیط بفروشد.
با درود سالاری
■جناب سالاری. احتیاجی به تبلیغ و تزریق نفرت و انتقام در مدارس نیست، وقتی بچه من و شما (دور از جان شما) که پدر یا مادر و خواهر با برادرش را کشته باشند آیا احتیاج به تلقین و تزریق نفرت در مدرسه دارد یا اینکه تا روزی که زنده هست داغ کشته شدن عزیزانش در وجود و روحش زنده است - لطفا همین یک جمله آخر را دوباره بخوانید.
متاسفانه فرهنگ ما فرهنگ سفید و سیاه است، و طیف وسیع خاکستری در آن جائی ندارد. قصد اسائه ادبی نیست، خیلی از ما دچار کور رنگی فرهنگی هستیم. شاید هم میراث فقط دو گانه دیدن اهریمن و اهورا. و بعد از آن شیطان و فرشته و یا بهشت و جهنم باشد که به ما رسیده است. شاید فیلمی بنام “خوب، بد، زشت” بتواند طیف خاکستری را مثال زد. منظور من مورد “بد و زشت” است، نه “خوب و زشت”. . اگر از کشتار سی هزار نفر درمقابل دو هزار نفر انتقاد میشود معنی آن این نیست که حماس مقصر نیست. بله حمله اکتبر حماس به اسرائیل کار نا درستو اشتباهی بوده که ضرر مسلم و نتیجه فاجعه بارش را خود فلسطینیی ها متحمل میشوند. ضمن اینکه به بیوگرافی رهبرانشان را که میخوانید همه آنها فرزندان کشتارهای هفتاد ساله قبلی آن منطقهاند. در تمام مثال هائی که آورده بودم منجمله به گفته شما مثال “بچهگانه” از حماس بعنوان شخص یا گروه قاتل و حامیانشان را هم همردیف خود آنها مثال آوردهام. شاید خوندن دو باره نوشته من به رفع این سوء تفاهم کمک دهد. گرچه خود منهم در نوشته ام نارسائی ها هست، مثلا خلاء. را خلع نوشته بودم. در مورد مثال مونت كارلو و سایر نقاط مشابه هم، منظور این بود كه خیلی از مردم ان منطقه به خوش بختی مردم مونت كارلو نیستند و از نظر روانی كشتارهائی كه از آنها شده بر بسیاری از آنها تاثیرات منفی و حس نفرت القا شده (نه اینکه در مدرسه اموخته شده اند) بنا برین بهنگام قضاوت انها را حتی از مردم مراكش (مثالی كه خواسته بودید) كه آنها هم مسلمانند به یك نظر نمیتوان نگریست.
در خاتمه با تائید بر اینکه بحث من مورد سیاسی نیست و فقط انسانی است، یاد اور میشوم که کشتار سی هزار نفر (بعلاوه حدود صد نفر در صف غذا که سلاحشان فقط قابلمه بوده)، حتی گناهکار، به تلافی و انتقام ۱۲۰۰ نفر بیگناه، در قاموس و پروتکل و مرام هیچ انسان دوستی در هیچ دین و آئین و فرقه و مذهبی پذیرفته نیست.
با تشکر از اینکه فرصت توضیحات ببشتری به من دادید. کاوه
■ با تشکر از کاوه عزیز که در کامنتهایشان به نکات مهمی پرداختند، از جمله فرهنگ اهریمن و اهورامزدا و سیاه و سفید دیدن اتفاقات است. یک نکته درمورد آزادی حدود هزار زندانی فلسطینی در در ازای آزادی سرباز اسیر اسرائیلی گیلعاد شلیط در سال ۲۰۰۶ که آقای قنبری مقایسه کرده بودند با کشتار ۳۰ هزار نفر در برابر ۱۲۰۰ نفر؛ انتقامکشی و کشتار چند برابر بیشتر با آزادسازی زندانی و اسیر از یک جنس یا یک مقوله نیستند که شما به آسانی ایندو را با هم مقایسه کنید و نتیجه بگیرید «این به آن در»! این مقایسه مانند همان مقایسه کشتار مردم در بمباران با کشته شدن مردم در حوادث طبیعی، قیاس معالفارق است. اصولا نگاهی که میخواهد چشم خود را بر سیاهکاریها و جنایات همسایه به نام یا بهانهی پرداختن به مشکلات خود، ببند، در خانه خودش هم چندان در برافروختن روشنایی موثر و موفق نخواهد بود.
با احترام/ حمید فرخنده
■ جناب کاوه گرامی ممنون از توضیحات شما و خصوصا قسمت آخرش که نمیتوان از کنارش رد شد: “در خاتمه با تائید بر اینکه بحث من مورد سیاسی نیست و فقط انسانی است، یادآور میشوم که کشتار سی هزار نفر (بعلاوه حدود صد نفر در صف غذا که سلاحشان فقط قابلمه بوده)، حتی گناهکار، به تلافی و انتقام ۱۲۰۰ نفر بیگناه، در قاموس و پروتکل و مرام هیچ انسان دوستی در هیچ دین و آئین و فرقه و مذهبی پذیرفته نیست.”
با احترام به نظر انساندوستانه تان سالاری
■ جناب کاوه عزیز. ممنون از توضیحات شما. اطمینان داشته باشید که من کامنتها را به دقت، آن هم چند بار، میخوانم. اما گاهی استدلالها طوری هستند که کاری از من برای جلوتر بردن بحث ممکن نیست.
در یک مورد شاید بتوان یک قدم جلو رفت: اینکه نوشتهاید «بحث من مورد سیاسی نیست و فقط انسانی است». به نظر من، این نوشتههای ما، سیاسی هستند. اختلاف ما نیز در سطح سیاسی است. فاجعهای انسانی در حال وقوع است و به شما اطمینان میدهم که از نظر «انسانی» من نیز عمق فاجعه را درک و احساس میکنم.
مرحله بعد این است که در مقابل این فاجعه چه باید کرد؟ هم من هم شما، تمامی ذکاوت و تیزهوشی خود را به کار میگیریم و آنچه از تاریخ و فلسفه و جامعهشناسی و روانشناسی و.... یاد گرفتهایم در ذهن خود دهها بار مرور و تجزیه و تحلیل میکنیم و در نهایت، موضعی اتخاذ میکنیم که به آن موضع سیاسی میگوییم. مثلأ احتمال دارد شما به این نتیجه رسیده باشید که اوضاع منطقه با موجودیت حماس آرامش بیشتری خواهد داشت، و من بر عکس، آینده را در سایه حماس فاجعهبارتر ارزیابی کنم. من میپذیرم که کسان دیگری، ارزیابی دیگری (و لذا سیاست دیگری) در مورد گذشته، حال و آینده داشته باشند.
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان
■ جناب فرخنده فکر نمیکنید که عکس این قضیه هم صادق است، چشم خود را بر سیاهکاری های جامعه خود به بهانهی پرداختن به جنایات همسایه بستن و مسائل همسایه ای که همسایه نیست را عمده کردن؟ اصولا اسراییل و غرب ستیزی را پشت حمایت از فلسطینی ها و سازمان های “آزادی بخششان” که زمانی “امپریالیسم ستیزان” را در کمپ هایشان تعلیم چریکی میدادند، قایم کردن این روز ها باب شده است. اگر مسئله بحث انسانی است چطور جماعت سینه چاک طرفدار فلسطین “این چنین و با این حجم” به نظام توتالیتر پوتین که چندین برابر شدیدتر در دو سال اخیر در اوکراین کشته و آواره بر جای نهاده نمیپردازند؟ به آوارگان روهینگیا از میانمار به اشغال یمن توسط تروریست های دست نشانده حکومت اسلامی و.... ؟ طرفداران اکنون بیدار شده فلسطین چرا تا قبل از این وقایع حرفی از سلطه حماس و سرکوب هر اعتراضی در نوار غزه نمیزدند؟ سازمانی که رهبرانش توسط کمک های خارجی به غزه فربه شده و در جاهای امن زندگی میکنند و در فلاکت امروز مردم آنجا سهیمند. نه من این اشک ها را تا زمانی که اشکدانش از جاها و به منظور های دیگری برای سر ریز کردن پر میشود باور نمیکنم. و سوال خود را از بسط داده و تکرار میکنم:
حماس را یک سازمان تروریسی هست یا نماینده مردم نوار غزه؟ سپاه و شاخه های مرئی و نامرئی آن در منطقه (حزب الله، حوثی، حشداشعبی و.....) چطور؟ روسیه یک نظام توتالیترهست یا نه؟ جواب فرخ نگهدار در این رابطه معلوم است و وقتی که گفت: “حماس عالمانه ، عامدانه خواسته کاری بکند کارستان” رو راست بود نظر بقیه رفقای دیروز و امروزش را نمیدانم.
با احترام سالاری
■ من یک عذر خواهی بدهکار هستم که فکر کردم این یک بحث سیاسی ملی در یک نشریه سیاسی ایرانی است ولی پیداست این در واقع یک بحث انسانی حقوق بشری انترناسیونالیستی است در مورد حقوق مردم غزه و زیاد ربطی به سرنوشت مردم ایران ندارد. در اینمورد من صحبتی ندارم و امیدورام همه انسانهای حقوق بشری پایدار باشند.
با احترام رنسانس
■ اینکه کاوه عزیز در پایان کامنت خود گفته است «بحث من مورد سیاسی نیست و فقط انسانی است» باعث شده این تلقی نزد جناب رنسانس یا برخی دیگر کامنتگذاران ایجاد شود که میتوان بدون هیچ مانعی سیاست را بدون اخلاق و مسائل انسانی به پیشبرد. البته برخی سیاستمداران و حاکمان از جمله کسانی که در ایران بر مسند قدرت هستند چنین نظر و عملی دارند. اما چطور می شود چنین آسان انسانیت و حقوق بشر به مثابه یک کالای لوکس از سیاست جدا کرد و همزمان یقه مستبدان خودی را گرفت؟ دموکراسیخواهان و آزادیخواهان مگر میتوانند سیاست را خالی از اخلاق و انسانیت به پیش ببرند؟ مگر اینکه دنبال دنبال دیکتاتوری یا توتالیتاریسمی از نوع دیگر باشیم. چطور میشود اخلاق و انسانیت و وجدان بیدار بشری را فقط در محدوده جغرافیایی کشور خود داشت؟ دفاع از منافع ملی به معنای وداع با حقوق بشر، فراموشی اخلاق و طرفداری از سیاست غیرانسانی یا سکوت در برابر فاجعه و کشتار بیگناهان در خارج از مرزهای خود، چه همسایه چه غیرهمسایه، نیست.
با احترام/ حمید فرخنده