ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 15.12.2023, 10:13
مصائبِ بی‌پایان بهائیان ایران

ژان-پیر پِرَن

به قلمِ: ژان-پیر پِرَن(١)
برگردان به فارسی: فواد روستائی

«تنها حقّی که دارید حقِّ نفس‌کشیدن است»

جامعه‌ی بهائیان ایران، در روزها و هفته‌های اخیر با موجِ جدیدی از بازداشت‌های پرشمار و اقدام‌های تحقیرکننده‌ در چارچوب مرحله‌ای تازه از یک  سرکوبِ ددمنشانه و بی‌ترحّم رو به رو ست. این تازه‌ترین مرحله از آزار و اذیّتِ «ز گهواره تا گور» بهائیان است که این بار شاهد دفن اجساد عزیزان خود در گورهای دسته‌جمعی زندانیان سیاسیِ هستند که در تابستان سال ١٣٦٧ توسّطِ رژیم اعدام شدند.

گورستان خاوران در حاشیه‌ی فقیرنشین جنوبِ شرق تهران که در پی استقرارِ  جمهوری اسلامی در ایران «لعنت‌آباد» نام‌گرفته است در اصل گورستان اقلیّت‌های مسیحی، زرتشتی و یهودی بوده‌است که حق‌ نداشتند مردگان خود را در گورستان مسلمانان دفن‌کنند. رژیم ایران در سال ١٣٦٧ (١٩٨٨ میلادی) با حفر دو گور دسته‌جمعی در خاوران اجساد صدها زندانیِ سیاسی اعدام شده در جریان کشتار زندانیان سیاسی در زندان‌های ایران را در این دو گور دفن‌کرد.

از سال ١٤۰۰ (٢۰٢١) به این سو، جمهوری اسلامی در این دو گور دسته جمعی است که بهائیان را به دفن اجساد مردگان‌شان مجبور می‌کند. یک خاک‌سپاری بدون سنگِ گور و بدون مراسم.

تا سال ١٣۵٩ (١٩٨۰)، سال پای‌گرفتن و استقرار جمهوری اسلامی، بهائیان صاحبِ گورستانی بزرگ به وسعت ٨۰۰۰۰ متر مربّع در جنوب پایتخت بودند. امّا این گورستان به زودی با خاک یک‌سان شد و ١۵۰۰۰ گور نابود و از بهائیان خواسته‌شد که مردگان‌شان را در اراضی بایر خاوران دفن‌کنند. گورستانی که بهائیان به هزینه‌ی خود در  آن به ساخت تأسیسات لازم برای خاک‌‌سپاری اجساد اقدام‌کردند. باوجود این، مقامات از دوسال پیش دستِ  بهائیان را از این گورستان نیز کوتاه‌کرده و رژیم از تصمیم پیشین خود عدول‌کرده‌است. از این‌روی، هم‌اکنون برای بهائیان راهی جز دفن جنازه‌های عزیزان خود بر روی جنازه‌های زندانیان سیاسی اعدام‌شده و در گورهای دسته‌جمعی دفن‌شده باقی نمانده‌است. کاری که بهائیان حاضر به انجام آن نیستند.

همدم ندّافی، مدیر دفتر روابط خارجی بهائیان فرانسه و صاحب یک رساله‌ی دکترا زیرعنوان «آزادی‌های دینی در کشورهای اسلامی» می‌گوید شدّتِ عمل و درافتادن مقامات جمهوری اسلامی ایران در ارتباط با مردگان و جنازه‌های آنان امری نافهمیدنی و غیرقابل درک است. به‌گفته‌ی همدم ندّافی: «مسئولان رژیم هم‌اکنون اجساد متوفِبان بهائی را بدون اجازه و آگاهی بازماندگان در این گورهای دسته‌جمعی دفن می‌کنند و در عینِ حال کارکنانِ داوطلبِ گورستان بهائیان را تحت پیگرد قرارداده و به زندان افکنده‌اند. شرط خاک‌‌سپاری اجساد در گورستانی که از آنِ این بهائیان بوده و خود تمامی هزینه‌های ساخت و اداره‌ی آن را می‌پرداخته‌اند پرداخت مبلغی هنگفت به دولت است.»

گور و خاک‌سپاری، یک چالش دیرینه

یکی از خانواده‌های بهائی که حاضر نشده‌است جنازه‌ی یک پیرزن به نام آفاق خسروی را در گور دسته جمعی و بر بقایای اجساد زندانیان سیاسی اعدام شده دفن‌کنند به عنوان راه‌حلّ  ترجیح دادند جنازه را برای تشریح به دانشکده‌ی پزشکی اهداء کنند. سرنوشت و زندگی این زن نمونه‌ای از زندگی و سرنوشت بهائیان ایرانی است. شوهرش را در سال‌های دهه‌ی هشتاد سده‌ی بیستم تیرباران کرده‌اند و دو پسرش به همان دلیل یعنی بهائی بودن در زندان‌اند.

همدم ندّافی در دنباله‌ی سخنانش می‌گوید:  «برای بهائیان ایران تعرّض و آزار و اذیّت داستانی است بی‌پایان. بهائیان در دوران شاه نیز مشمول آزار و اذیّت‌هایی می‌شدند امّا این امر چون امروز پدیده‌ای نهادینه‌شده و نظام‌مند (سیستماتیک) نبود.افراد این جامعه گاه چنین می‌‌پندارند که در شُرُفِ رَستَن از تله‌اند حال آن در تله‌ای دیگر به بند کشیده‌می‌شوند. مسأله‌ی خاکسپاری یا کفن و دفن مشکلی ٤٤ساله برای بهائیان ایران است. گورستان‌های‌شان بارها ویران شده‌است، سنگ گورها را شکسته و از گورها و جنازه‌ها هتک حرمت‌کرده‌اند و حتّی مانع رفتنِ آنان بر سرِ گور عزیزان‌شان‌می‌شوند. گویی برای رژیم مسأله‌ی اساسی اختراع مزاحمت و آزاری نو در هر سال بوده‌است.»

خانواده‌ای زندانیان سیاسی اعدام‌شده نیز از این که بهائیان مجبور باشند مردگان خود را روی اجسادعزیزان آنان دفن‌کنند خشمگین و متأ ثرند. از همین رو در ٢۵ آوریل سال جاری در نامه‌ای سرگشاده خطاب به شهردار تهران از جمله نوشته‌اند: « بیش از سی سال و اندی از کشتار فرزندان، همسران، خواهران و برادران ما می‌گذرد. طبق شواهد، خاک خاوران مدفن پیکر پاک‌شان است.

با چه هدفی و نیّتی و از منظر کدام باور و اعتقادی دستور این عمل داده‌شده‌است؟ ...از شما می‌خواهیم از اِعمال اجبار بر هموطنان بهائی برای خاک‌سپاری عزیزان متوّفی‌شان در گورستان جنعی خودداری کنید و نمک بر زخمِ کهنه‌ی ما نپاشید.»

به گفته‌ی «هاینر بی‌یِن‌فلد»٢، فیلسوف، متّأله و گزارشگر ویژه‌ی پیشین سارمان ملل متحّد برای آزادی‌های دینی، چنین به‌نظر می‌رسد که ممنوعیّت دفنِ مردگانِ بهائی تازه‌ترین مرحله از اذیّت و آزار «زگواره تا گور» این اقلیّتِ دینی باشد. و از آن‌جا که این اقدام با اقدمات ایذائی توأم با تحقیر ‌دیگری همراه است، وضع کنونی یادآور یکی از هولناک‌ترین رویدادهای چهل سال اخیر است که هنوز اندیشیدن به آن لرزه براندام بهائیان ایران می‌اندازد. آن رویداد هولناک اعدام ده زن جوان بهائی در ٢٨خرداد ١٣٦٢ (١٨ ژوئن ١٩٨٣)  در میدان چوگان شهر شیراز است. دلیل اعدام‌شان تنها این بود که حاضر نشدند به انکار ایمان خویش تن‌دردهند و به اسلام بگروند.

همدام ندافی در ارتباط با این رویداد بر این نکته انگشت‌می‌گذارد که برای هرچه بی‌رحمانه‌ترکردن کیفر، هر ده تن را نه با هم بل یکی پس از دیگری به چوبه‌ی  دارسپردند تا شاهد مرگ دوستان خویش باشند. مونا محمودنژاد، آخرین فردی که اعدام شد، ١٧سال بیش‌تر نداشت. جلّادان حاضر در آن مراسم هولناک شاهد آان بودند که مونا پس از خواندن دعا بر طنابِ دار بوسه زد.

زندانی‌کردنِ بی‌دلیلِ ١۰ زن بهائی

چهل سال پس از این اعدام‌ها، سرکوب بهائیان شتابی تازه به خود گرفته است. در شهر اصفهان، ١۰زن که بین ٢۰ تا ٩۰ سال دارند از شش هفته‌ی پیش به این سو در زندان به سرمی‌برند بی آن که در مورد دلیل بازداشت‌ یا محل نگه‌داری آنان خبری منتشر شده‌باشد. چهار زن دیگر در ماه سپتامبر در شیراز بازداشت‌شده‌اند و از آن‌ها هم نه خبری در دست است و نه دلیل بازداشت‌شان اعلام‌شده‌است. بنا بر اعلام «جامعه‌ی جهانی بهائی»- نهادی که بهائیان جهان را در نیویورک و ژنو در دو مقر سازمان ملل نمایندگی می‌کند-  هم‌اکنون و در لحظه‌ی نوشتن این مطلب، ٧۰ بهائی در زندان‌های جمهوری اسلامی در بندند. از این عده ٤۰ تن از ماه اکتبر به بعد بازداشت شده‌اند.

دو سوم از این دستگیرشدگان را زنانی تشکیل می‌دهند که میان ٢۰تا ٤۰سال دارند. دیگر بازداشت‌شدگان عمدتاً از افراد کهن‌سال تشکیل می‌شوند  و در جریان بازجویی‌ها تحت فشارها و تعرّص‌های جسمی و روحی هستند. در برخی موارد والدین و فرزندان با هم بازداشت می‌شوند. به عنوان نمونه‌ای از این دست می‌توان از آقای جمال‌الدین خانجانی ٩۰ساله و دختر او «ماریا» نام‌برد.

بر اساس خبر منتشرشده توسّطِ «جامعه‌ی جهانی بهائی» در حدود ١٢۰۰ تن از دیگر پیروان دیانت بهائی یا درگیر در روند محاکمه‌اند، یا در انتظار احضاریه برای رفتن به زندان و تحمّل احکام صادره علیه آنان. در صورت آزادشدن به قید وثیقه، این افراد باید یا مبالغی سرسام‌اور بپردازند یا سند ملکی را به گرو بگذارند. به‌عنوان مثال، برای یک جوان بهائی شیرازی که بیست سالی بیش‌تر ندارد وثیقه‌ای معادل ٢۰۰۰۰۰ هزار دلار تعیین شده‌است.

این کارزار جدید ضدِّ بهائی در روز ٩ مرداد ١٤۰١ (٣١ژوئیه‌ی ٢۰٢٢) با دستگیری خانم‌ها مهوش ثابت و فریبا کمال‌آبادی آغازشد. دو زنی که مظهر و نماد سربرکردنی ققنوس‌وار از خاکستر خویش پس از گذراندن ١۰ سال اسارت در زندان‌های جمهوری اسلامی هستند. این دو تن که به ترتیب ٧۰  و ٦١ سال دارند در روز ٣۰ آبان ١٤۰١ (٢١نوامبر ٢۰٢٢) در شعبه‌ی ٢٦ دادگاه انقلابِ تهران مجدداً هر یک به ١۰ سال زندان محکوم ‌شدند.  ایمان افشاری، قاضی دادگاه، در جریان محاکمه که بیش از یک ساعت به درازا نکشید آنان را متهّم کرد  که از مجازاتی که متحّمل شده‌بودند درسی نگرفته‌اند.

فریبا کمل‌ابادی در نامه‌ای که مخفیانه از زندان اوین به بیرون رسیده‌است تأکید می‌کند که بازجوی او به او اظمینان داده‌است که: «از نظر ما همه‌ی بهائیانی که در ایران مانده‌اند و ایران را ترک نکرده‌اند باید دستگیر و زندانی شوند.» مهوش ثابت نیز در نامه‌ای سرگشاده به مردم ایران از جمله می‌نویسد: «حکومت کشورمان  ما را برای زندگی “رد صلاحیّـت” کرده‌است... هموطنان داستان ما یکی است، لطفاً شما ما را ردِّ صلاحیّت نکنید و روایت‌های ما را از زبانِ خودمان بشنوید.» مهوش ثابت به برکت انتشار ترجمه‌ی گزیده‌‌ای از شعر هایش به زبانِ انگلیسی و اعطای جایزه‌ی «نویسنده‌ی دِلیر» انجمن جهانی قلم به او در سال ٢۰١٧ از شهرتی بین‌المللی برخوردارشده‌است.

جامعه‌‌ی بهائی ایران در حدودِ ٣۵۰۰۰۰ نفر جمعیّت دارد و پرشمارترین اقلیّت دینی عیر مسلمان در این کشور است. به‌رغمِ این که  بهائیان به شیوه‌ی دیگران به تبلیغ دین خود نمی‌پردازند، برخلافِ اقلیّت‌های مسیحی، یهودی و زرتشتی از سوی قدرت خداسالار (تئوکراتیک) حاکم بر کشور که محمد، پیامبر اسلام را آحرین پیامبر فرستاده‌شده از سوی خدا تلقّی می‌کند به‌رسمیّت شناخته نشده‌اند.

بهائیان پیرو بهاءالله، پیامبر خاصِ خویش‌اند که در ٨ خرداد ١٢٧١خورشیدی (٢٩ مه ١٨٩٢) در شهر عکّا - شهری که در در آن زمان در قلمرو امپراتوری عثمانی قرارداشت - درگذشته‌است. مسئولان وقت ایران در قرن نوزدهم، بهاءالله و اعضای خانواده و شماری چشم‌گیر از پیروان او را به قلمرو عثمانی تبعیدکرده‌بودند.

به دلیلِ درگذشت بهاءالله و به خاک‌سپردن پیکر او در آن‌جا، جائی که امروز در قلمرو کشور اسرائیل قراردارد، مسئولان جمهوری اسلامی بهائیان این کشور را به عاملِ اسرائیل بودن متهّم می‌کنند.

واردکردن اتهاماتی چون «اقدام علیه امنیّت ملی» یا جاسوسی به نفع کشور متخاصم (بخوانید اسرائیل] از سوی مسئولان رژیم به بهائیانی که دستگیر شده و تحتِ پیگرد قرار می‌گیرند ریشه در همین نکته دارد. همدم ندّافی تأکید می‌کند که: «این اتهّامات اتهّاماتی مضحک‌اند. قوانین بهائی بهائیان را از موضع‌گیری سیاسی منع‌کرده وآنان را در هرجا که هستند به رعایت و احترام به قوانین فرامی‌خوانند.»

ناگفته نماند که اصولی از اصول بهائی چون تساوی حقوق زن و مرد و مدارا و دوستی با همگان بی‌توجّه به دین، نژاد یا قومیّت آنان بهائیان را به یک سپر بلا بدل‌می‌کند. از همین روست که اذیّت و آزار و سرکوب‌های بی‌شمار آنان تنها به بهائیان ساکن شهرها محدود نشده و مناطق روستائی را نیزدر بر می‌گیرد. مسولان دولتی در مناطق روستائی زمین‌های زراعی بهائیان را مصادره و به سازمان اوقاف می‌دهند و خانه‌های‌شان را با بولدوزر با خاک یکسان می‌کنند. کاری که در ١۰مرداد ١٤۰١ (٢ اوت ٢۰٢٢) در روستای «روشنکوه» در مازندران کردند.

در حالی که تعلیم و تربیت و تحصیل در میان بهائیان از اهمیّتی خاص برخوردار بوده و مطلقاً در کانون توّجه بهائیان قرار داشته و در این عرصه بر اولویت دختران در برخورداری از تحصیل تأکید شده، راه‌یابی به دانشگاه  برای بهائیان کاری به‌تقریب ناممکن و منوط و مشروظ به چشم‌پوشی آنان از اعتقاد دینی‌شان است.

در پی راه‌اندازی یک سیستم «آنلاین» برای ثبت ازدواج‌ها، بهائیان قادر به برخوردارکردن ازدواج خود از اعتبار قانونی نیستند و این امر ثبت تولّد بچه‌ها و بهره‌مندی از حقوق اجتماعی را با دشواریس‌هایی وخیم رو به رو می‌کند.

سیمین فهندژ، نماینده «جامعه‌ی جانی بهائی» در دفتر این نهاد در مقر سازمان ملل در ژنوبراین نکته تأکید می‌کند که: « افرایش حجم اذیّت و آزار بهائیان که در یک سال اخیر شاهد آن بوده‌ایم چیزی جز افزایش  و تشدید توحّش و یی‌رحمی تاکتیک‌های تازه‌ای نیست که دولت علیه این جامعه اِعمال می‌کند.» به‌گفته‌ی خانم فهندژ: « توسّل به این تاکتیک‌ها ارعاب و به وحشت انداختنِ آسیب‌پذیرترین  افراد جامعه به‌منظورِ نابودکردن روحیّه‌ی نه تنها بهائیان بل کلِّ جامعه‌ی ایران است.»

در سال ١٣٨٧(٢۰۰٨) در جریان محاکمه‌ی هفت نفر مسول رسیدگی به أمور جامعه‌ی بهائی در یکی از شعبه‌های دادگاه انقلاب در تهران که هر یک از انان را به ٢۰ سال زندان محکوم‌کرده‌بود، یکی از قضات خطاب به انان گفته بود: «تنها حقی که دارید، خقِّ نفس‌‌کشیدن است.»  همین قاضی افزوده‌بود:«بیش از این چه می‌خواهید؟»

——————————————
پانوشت‌ها:
* این مطلب در دهم دسامبر سال جاری در سایت یا تارنمای «مِدیا پارت»(٣) منتشر شده‌است. «مدیا پارت» یک تارنمای خبری فرانسوی با گرایشِ چپ است که در تهیّه‌ی گزارش‌های تحقیقی شهرت و اعتباری فراوان دارد.

1- Jean-Pierre Perrin
2- Heiner Bielefeld
3- Médiapart



نظر خوانندگان:


■ ممنون از شما برای برگردان این مقاله، هر چه از ستمی که به این شهروندان ما می‌رود، گفته و نوشته شود کم است. این ظلم و بیداد بیش از ۴ دهه بطور منظم و سیستماتیک بهایی‌های سرزمینمان را از داشتن یک زندگی عادی و بدون مزاحمت‌های هر روزه حکومتی، محروم کرده است ولی می‌بینیم که خیلی از “فعالان سیاسی” ما برای غزه و مردم فلسطین یقه پاره کرده و اعلامیه حمایت و محکوم کردن صادر می‌کنند جوری که آدم خیال می‌کند که این طیف کلا مسئله‌شان چیز دیگری است و حقوق بشرشان فقط یک وقت‌ها و یک جاهای خاصی اعتبار دارد.
با درود و احترام سالاری


■ به راستی که زبان عاجز است از بیان این ظلم و قساوت وحشیانه. اما باید دید چه می‌توان کرد که ذره‌ای از این رنج روزمره هموطنان بهایی کاسته شود. از نظر من فشار به جمهوری اسلامی در هر جا که ضربه‌پذیرتر هستند ممکن است مانند افسار بازدارنده عمل کند. یک مورد دیپلماسی بین‌المللی است. درخواست از ایرانیان ساکن کشور‌های پیشرفته که با نمایندگان پارلمانی خود موضوع را در هر فرصتی مطرح کنند، همینطور تاکید و یادآوری به نمایندگان پارلمانی ایرانی تبار که موضوی بهاییان ایران را به عنوان یکی از افراطی‌ترین جریانات ضد حقوق بشر دنیا مطرح کنند. فعالان و کنشگران ایرانی می‌توانند در این مورد خلاق باشند و و مبتکر روش هایی باشند که هزینه این وحشیگری را برای رژیم بیشتر کند.
با آرزوی ایرانی آزاد، با آرزوی ایرانی به دور از تنفر و خشونت. پیروز


■ در تایید سخنان آقای سالاری، من خاطرم می‌آید که کیانوری دستور “پاکسازی” حزب از صفوف بهاییان را صادر کرده بود به صورتی که افرادی که از خانواده‌های بهایی بودند از حزب توده کنار گذاشته شدند. در مورد سازمان اکثریت اطلاعی ندارم ولی بعید نمی‌دانم که رهبران این سازمان نیز چنین رهنمودهایی را صادر کرده باشند. نکته جالب این است که بهاییان بنا به اعتقادات دینی‌شان حق شرکت در فعالیت‌های سیاسی و عضویت در گروه‌ها و سازمان های سیاسی را ندارند و اگر کسی به عضویت یک سازمان سیاسی در بیاید از محفل بهاییان کنار گذاشته می شود. با این حساب تنها دلیل کیانوری و شرکا برای کنار گذاشتن این افراد که در حقیقت دیگر تعلق و ارتباطی با جامعه بهایی نداشتند “پاکیزه نگاه داشتن” صفوف حزب توده از اینگونه افراد بالقوه خطر ناک بوده است. علی‌رغم اینکه سالها از سیاست‌های خانمان‌برانداز حزب توده، اکثریت و کلا جنبش چپ می‌گذرد، ما هنوز یک تحلیل انتقادی از عملکردشان نسبت بهاییان در آن سالها ندیده‌ایم.
با احترام وحید بمانیان


■ ممنون از سایت ایران امروز در گذاشتن این مقاله در سایت و مترجم گرامی مقاله و کامنت گذاران محترم
من انتظار بیشتری از کامنت‌گذاران‌ و نویسندگان سایت ایران امروز دارم مثل جنابان پورمندی، اسلامی، فرخنده‌، خراسانی و دیگر عزیزان که هم‌دردی خود را با هموطنان بهایی که من هم یکی از آنها هستم ابراز نمایند.
من با وجودیکه از کار‌ و دانشگاه اخراج شدم مایل نبودم ایران را ترک کنم اما وقتی فرزندانم را به دانشگاه راه ندادند مجبور به ترک وطن شدم اما لحظه‌ای یاد وطن و مصائب هم‌میهنان مرا رها نمی‌کند. متاسفانه رهبر مملکت که مثلا رهبر همه ایرانیان است بهاییان را نجس اعلام کرده و معامله و معاشرت با آنها را حرام دانسته. از زیر دستانش چه انتظاری هست دفاع از بهاییان.
در ابران بسیار دشوار است افرادی‌ مثل جناب نوری‌زاد در دفاع از بهاییان سنگ تمام گذاشتند که متاسفانه در زندان هم اجازه اظهار نظر به او نمی‌دهند. خانم فائزه هاشمی هم تابوشکنی کردند و به دیدار هم‌بندان بهایی خود پس از آزادی از‌زندان رفتند. خانم نرگس محمدی هم از حقوق بهاییان دفاع کردند و همچنان دفاع می‌کنند. ولی دریغ از حمایت اصلاح‌طلبان. البته خبرهایی که از ایران می‌رسد از تغییر نگرش مثبت مردم نسبت به بهاییان حکایت دارد ولی حکومت مدام در حال امتحان راه‌های تازه آزار و اذیت آنها است. در متن مقاله بخوبی وضعیت اسفناک رفتار حکومت با بهاییان شرح داده شده احتیاجی به توضیحات‌ بیشتر نیست با همه این احوال بهاییان آرمانگرا هستند و به اینده ایران امیدوار.
با تشکر مجدد دهقان


■ زندگی امروزین هم‌میهان بهایی ما مانند یهودیان در زیر سطله نازی‌ها است با یک درجه تخفیف! روزی خواهد رسید و بسیاری از ایرانیان خواهند گفت، ما نمی‌دانستیم که در خلافت سرخپوستان آخوندی چنین بلایی سر بهاییان می‌آورند. بهاییان شانس آورده‌اند که گور پیامبرشان در اسرائیل است، اگر در هر کشور دیگر بود، سرخپوستان اسلامی تا کنون صد بار نابود و ویرانی کرده بودند!!!
کاوه