اسرائیل دموکراتیک، متحد طبیعی «انقلاب زن، زندگی، آزادی»
داستان اراضی تصرف شده پس از ۱۹۶۷
«از ۱۹۴۸ تا کنون، ما به هر طرح برای مصالحه نه گفتهایم، و یا زمانی بله گفتهایم که دیر شده بود، بدیهی است اکنون باید به کمتر رضایت دهیم. و اگر باز هم فرصتها را از دست دهیم، دیگر فاجعه نیست، جنایت است.»(شاهزاده بندر بن سلطان، سفیر عربستان در امریکا، مصاحبه با نیویورک تایمز)
پس از پاسخ منفی سران عرب به اسرائیل در کنفرانس خارطوم، اسرائیل ابتدا تصمیم گرفت این مناطق که مساحتی ۹ برابر مساحت اسرائیل داشتند، را موقتا نگه دارد، تا از سوئی از آنها برای سیاست «صلح در برابر زمین» استفاده کند، از سوی دیگر پارهای از مناطق همچون «بلندیهای گولان»، که بر شهرهای پرجمعیت اسرائیل مسلط بود را، از دسترس دشمن خارج کرده باشد.
اکنون بیش از ۵۵ سال از آن زمان میگذرد، و تغییرات زیادی در صحنه ژئوپلیتک و همچنین آرایش نیروها در اسرائیل، فلسطین و دیگر کشورهای منطقه بوقوع پیوستهاند:
۱. اسرائیل پس از فروپاشی شوروی در دهه ۱۹۹۰، با مهاجرت موج گستردهای از یهودیان روسیه مواجه شد، بهنحوی که در حال حاضر یک پنجم جمعیت یهودی اسرائیل را روسها تشکیل میدهند، که فرهنگ و دیدگاههای سیاسی محافظهکارانه و گاه عقب ماندهشان را با خود به جامعه اسرائیل آوردهاند، و این خود به تقویت گرایشات راست و ارتدوکس یهودی کمک کرد. البته باید ذکر کرد میزان محبوبیت ماورا ارتدوکسها در جامعه اسرائیل زیر یک درصد برآورد میشود. بهعلاوه پیروزی چشمگیر ارتش اسرائیل در ۱۹۶۷ و خشونتهای گسترده در «انتفاضة ۲» به موجی از ناسیونالیسم و فاصلهگیری از اعراب در میان اسرائیلیها دامن زد.
۲. در حالیکه در میان سران کشورهای عرب به تدریج دیدگاه نسبتا واقعبینانهتری پای بازکرد، و ما شاهد به رسمیت شناخته شدن اسرائیل در ابتدا از سوی مصر(۱۹۷۸)، سپس اردن (۱۹۹۳) و بعدتر در پروسه «صلح ابراهیم» از سوی تعداد بیشتری کشورهای عرب، بودیم، در میان فلسطینیها این پروسه کند و با ویژگیهایی همراه بود، که در مجموع نتیجه قابل قبولی از آن حاصل نشده است.
۳. سازمان آزادیبخش فلسطین متاسفانه هیچگاه رهبرانی دانا، با درایت و با وسعت نظر نداشته. هنگامی که در «کمپ دیوید ۲»، «اهود بارک» نخست وزیر اسرائیل طرح صلحی را روی میز نهاد که تقریبا ۹۸ درصد خواستههای ارضی فلسطینیها را در بر میگرفت (البته در مورد میزان دقیق این درصد بحث هست)، عرفات بدون درک این واقعیت که مهمترین مسئله برای فلسطینیها تشکیل یک دولت مستقل و بیرون آمدن از وضع اسفناک کنونی، یعنی زندگی در اردوگاههاست، با پافشاری بر بازگشت همه آوارگان، عملا آخرین فرصت بزرگ چند دهه اخیر را از دست داد، بدون آنکه در نظر آورد، زندگی کردن نسلهای متمادی از فلسطینیها در این شرایط پا در هوا، چه عواقب اجتماعی، سیاسی و روانی برای آنها داشته و خواهد داشت(که آنچه در ۷ اکتبر دیدیم، تنها پرتوی سهمناک از آن بود).
مگر پس از جنگ دوم دهها میلیون انسان در سراسر اروپا جا بهجا نشدند و خانه و کاشانهای نو برای خویش بنا ننهادند. به عنوان مثال نزدیک به یک میلیون اهالی چکسلواکی با اصلیت آلمانی به آلمان و اتریش رانده شدند. مگر بعد از استقلال شبهقاره هند و تقسیم آن به هند و پاکستان دهها میلیون مردمان آواره شده، در سرزمینی نو زندگی تازهای را از سرنگرفتند؟
اما از دهه ۱۹۸۰ مشکلات ابعاد جدیتری یافتند، با قوت گرفتن جریانات اسلام رادیکال و نیروهای نیابتی هوادار جمهوری اسلامی، مدیریت میدان بهتدریج بدست سازمان حماس و «جهاد اسلامی» و سازمانهای مشابه افتاد. اگر رهبران «فتح» و سازمان آزادیبخش مشکلاتی جدی داشتند، رهبران این جریانات اسلامی علاوه بر ندانمکاری و فساد، ارتجاع و توحش بر پرچمشان نقش بسته بود و هنوز هم چنین هستند.
در مجموع در حالی که جامعه اسرائیل مبانی دموکراتیک و سکولار خود را همچنان محافظت میکند، ولی جریانهای راست افراطی و احزاب ارتدوکس رایکال جایگاه نیرومندتری را در کشور یافتهاند. از سوی دیگر اسلام سیاسی سایه سیاهش را بر فراز جامعه فلسطین افکنده، از اینرو تشکیل دو دولت مستقل فلسطین اسرائیل در هالهای از ابهام فرورفته، هدفی که شاید با اندکی انعطاف و درایت در «کمپ دیوید ۲» در سال ۲۰۰۰ دست یافتنی بود.
فاجعه ۷ اکتبر در چه بستری بهوقوع پیوست؟
«فاجعه ۷ اکتبر بهترین هدیه تولد پوتین بود» (نشریه پولیتیکو)
«ولیعهد عربستان اخیرا در مصاحبه با یک تلویزیون امریکا اعلام کرد که پیشرفتهای آشکاری در مذاکرات با اسرائیل حاصل شده است. عواقب توافق بین دو دولت بسیار ژرف خواهد بود، بهعلاوه «ریاض» در روز گذشته اعلام کرد که طرحهائی برای صلح در فلسطین و تشکیل دو دولت اسرائیل و فلسطین مطرح شده. گفته میشود که حتی با وساطت آمریکائیها، ممکن است اپوزیسیون اسرائیلی به این مذاکرات پیوسته و بدینگونه مذاکرات با فلسطینیها تسریع شود و از سوی دیگر طرح «رفرم قضائی» از دستور کار دولت خارج گردد».(نقل به معنا، «FAZ»، پر تیراژترین نشریه اروپا، ۲۲ سپتامبر ۲۰۲۳)(۱)
دولت جدید «نتانیاهو» که از اواخر ۲۰۲۲ در اتحاد با دو حزب مذهبی افراطی زمام امور را بدست گرفت و کوشید در این دوره نیز چون گذشته از راه حل «دو ملت، دو دولت» فاصله بگیرد، و همزمان سعی در تغییر قوانین در جهت خدشهدار کردن اصول دموکراسی اسرائیل نمود، اما دموکراسی اسرائیل سنن ۷۰ ساله نیرومند دموکراتیک و سکولار دارد که به آسانی نمیتوان بدان دستبرد زد. به هر حال این کشاکشها به کارائی دولت و جامعه اسرائیل لطمه زد.
همزمان دولت اسرائیل گامهای جدی در بهبود روابط با همسایگان عرب خود برداشت که پیمان صلح ابراهیم نمونه برجسته آن بود.
با گسترش این پیمانها از میانه ۲۰۲۲، اخباری از عقد قریبالوقوع پیمان بین اسرائیل و عربستان، به عنوان قدرتمندترین کشور عرب، منتشر گردید، بهعلاوه جزئیاتی از مذاکرات منتشر شد مبنی بر بهرسمیت شناختن اسرائیل از سوی عربستان که در مقابل میبایست طرح «دو ملت، دو دولت» روی میز قرار میگرفت. گذشته از آن، در رابطه با غزه گسترش فوری سرمایهگذاریهای همهجانبه و افزایش موقعیتهای کاری در اسرائیل برای نیروی کار این منطقه مورد بحث قرار گرفت.
آشکار است برای ارتجاع منطقه، به سخن دیگر دشمنان دموکراسی و سکولاریسم، قبل از همه ایران و نیروهای نیابتیاش، شروع و گسترش این روند معنائی جز شنیدن ناقوس مرگشان نبود. از همین روی طرح یورش وحشیانه به اسرائیل ریخته شد که در درجه اول تلاش برای تخریب روند نزدیکی بین اسرائیل و کشورهای عرب منطقه بود.
بهعلاوه فاکتور بسیار مهم دیگری که در فاجعه ۷ سپتامبر نقش مستقیم ایفا کرد، مسکو بود. پوتین مایل بود و هست، به کمک جو پیدا شده در پی حمله بربرمنشانه حماس، بتواند افکار عمومی را متوجه خاورمیانه کرده و امریکا را در آنجا زمینگیر نماید و بدینگونه دست بازی در اکراین یابد (زلنسکی: جنگ غزه به کمک پوتین آمد).
این نکات کلیدی که در تمام تحلیلهای جدی مفسران بدان اذعان شده، در تحلیل بسیاری از نیروهای «چپ» از جمله این سه گروه مغفول مانده.(۴) در چهار هفته گذشته در خیابانهای چهارگوشه جهان در کنار اللهاکبرگویانی که عزم جزم کردهاند، تک تک اهالی نیویورک و دیگر شهرها را به اسلام فراخوانند، دختران جوان، که گاه حتی بالا تنه خود را عریان کرده بودند، و پسران جوان با گرایش چپ و یا ناسیونالیستی را میدیدیم که شعار «از رود تا دریا، فلسطین آزاد» را سر دادهاند، بدون آنکه بدانند در زمین که بازی میکنند.
اسرائیل و فلسطین دموکرات سکولار، متحد طبیعی انقلاب «زن، زندگی، آزادی»
«اسرائیلیها امیدوارند که ۷ اکتبر زنگ بیداری برای همه نیروهای سکولار منطقه از هر سو باشد تا برخیزند و عنان کار را در دست گرفته و مذهبیون افراطی را از صحنه خارج سازند»(یل رونی، کارگردان اسرائیلی)(۲)
این بیدارباش کارگردان اسرائیلی خانم رونی، و بسیاری بیدارباشهای دیگر تا به امروز کمترین انعکاسی در میان چپها نیافته، چنانکه در این سه اطلاعیه هم میبینیم. اما ندای خاورمیانه دردمند در این روزها بحرانی، وحدت همه نیروهای سکولار دموکرات در برابر شیطان رها شده از محفظه، یعنی رادیکالیسم مذهبی و در درجه اول «اسلام سیاسی»، است.
همچنانکه «حماس»، «حزب الله»، جمهوری اسلامی و حتی «القاعده» و «داعش» علیرغم تضاد سنی و شیعه و دهها اختلاف مسلکی، از آنجا که همه در محدوده «اسلام سیاسی» واپسگرا تعریف میشوند، متحد طبیعی هم بهشمار میروند و خود هم بدان واقفند، و موضعگیریهای آنها در چند هفته گذشته گواه بر آن است. امید که شاهد پروسه مشابهی در میان نیروهای سکولار دموکرات منطقه باشیم.
متاسفانه تا هنگامی که «چپ» چه در ایران و چه در جهان این بدیهیات را درنیابد، اشتباهات گذشته را به شکلی نو تکرار خواهد کرد. دیروز در ایران، امروز در غزه و فردا در....
کارل مارکس زمانی گفت: تنها آنگاه میتوانیم تجزیه و تحلیل درستی از مسائل داشته باشیم که آنها را در مسیر تحولشان بررسی کنیم، از این رو پدیده «اراضی اشغالی فلسطینی» و نحوه برخورد اسرائیل با آن هنگامی قابل درک است که پروسه تاریخی آن را در نظر گیریم: به خاطر آوریم اسرائیل دههها با همسایگانی، و بعدتر با جریانهای بنیادگرای مذهبی، روبرو بوده که به هیچوجه حاضر به پذیرش موجودیت آن نبودهاند. روشن است که اسرائیل هم، بویژه در دوران نتانیاهو، اشتباهات خود را داشته است که یکی از مهلکترین آنها حمایت تاکتیکی از حماس در راستای سیاست تضعف «تشکیلات خودگردان فلسطین»، یعنی تکرار اشتباه امریکا در رابطه با القاعده و خمینی. امروز هم اگر چه تعادل قوا چه در اسرائیل چه در منطقه تغییرات زیادی داشته، اما پس از این طوفان، نیروهای دموکراتیک در اسرائیل به اندازه کافی نیرومند هستند تا روند مذاکرات با همسایگان را سازمان دهند.
اما امروز قبل از همه باید خود را از شر افعی زهرآگینی، که در صدها کیلومتر دلانهای سیمانی در غزه مخفی شده، رهانید.
آنگاه نوبت به تحویل «اراضی اشغالی» به نمایندگان واقعی مردم فلسطین میرسد، که آنهم کار آسانتری نیست، چنانکه تجربه ۲۰۰۵ در تحویل غزه به «تشکیلات خودگردان فلسطین» نشان داد.
سخنم را با این گفته طلایی «آموس اوز»(۳)، نویسنده اسرائیلی و برنده ارزشمندترین جوائز بینالمللی، به پایان میبرم: اعراب و اسرائیل به معنای واقعی برادران یکدیگر هستند، اما اکنون با هم مشکل پیدا کردهاند، اما اگر هر کدام سعی میکردند مشکل را از دید دیگری بنگرند، شاید مسئله خیلی زودتر حل شده بود(نقل به معنا).
———————————————
1- FAZ (Frankfurter Allgemeine Zeitung)
2- Yael Reuvoni
3- Amos Os
۴. منظور حزب توده ایران، سازمان اکثریت و ائتلاف «همگامی برای جمهوری سکولار دموکرات در ایران» هستند.
■ یکبار دیگر همسویی خود را تائید میکنم با دید انتقادی شما نسبت به آن دسته عناصر چپ که همچنان بانگ آرمان فلسطین را مینوازند. گویی در DNA برخی روشنفکران حک شده که فلسطین و اعراب یعنی مظلومان، اسرائیل و امریکا یعنی ظالمان. متاسفانه این دسته از روشنفکران از استطاعت تئوریک و تواناییهای گفتاری خود سود میجویند تا آن نتیجهگیریهایی را ثابت کنند که از پیش در مورد آن تصمیم گرفتهاند. گذشته از این خط کلی مقاله شما، باید به ابعاد و تحولات روز به روز جنگ غزه توجه داشت. شقاوت نظامی کنونی که کودکان و بیگناهان بیشماری را روزانه به قتل گاه میبرد تاثیری ماندگار و درازمدت در زندگی منطقه و خاطره مسئول جهانیان دارد. گذشته از اینکه چه کسی مقصر یا مقصرتر است. این حمام خون به ضرر بشریت و آینده صلح است. یکسال پیش ایرانیان نوید آزادی و صلح ملی را نزدیک میدیدند. ولی امروز حکومت جنایت و وحشت خوشنود است از گسترش عصر نفرت و خون ریزی در منطقه.
با سپاس، پیروز.
■ و تاثیر و نحوه برخورد چپ جهان و ایران در طی دهه های گذشته با این مساله چگونه بوده است؟ آیا نیروهای دست راستی میلیتاریستی و بنیادگرایان اسلامی در پیشبرد امر جنگ و رادیکالیزاسیون روابط موفق بودهاند یا نیرو های چپ در برقراری صلح پایدار و دو کشور همجوار؟ وقتی چپ ایران بربرهای حماس را مبارز میخواند و خواستارهای اصولی برای آتشبس از جمله آزادی گروگانها را عامدانه کنار میگذرد خواه ناخواه با دو گروه پیشین در یک جبهه قرار میگیرد با این تفاوت که چپها دائما در حال شکوه و شکایت هستند در حالیکه اسراییل زمینهایی را که به خاطر صلح با فلسطینیها پس داده بود دوباره اشغال میکند. ریشه تنفر چپ ها از اسراییل را که موجبات همسویی آنان با حماس و رژیم ایران را فراهم کرده را باید در گذشته چریکی-تودهای آنان جستجو کرد.
مهرداد
■ آقای پیروز عزیز.
با شما همعقیده هستم که این خونریزیها به ضرر بشریت و آینده صلح است. این روزها تظاهرات و بحثها از هر جانب با شدت و گاهی با تعصب بسیار در جریان است. علت چیست؟ از نظر روانشناسی، دو انگیزه خوب در انسان هست که در این موضوع، نتایج متفاوت ایجاد میکنند:
عدهای با انگیزه «انساندوستی» و صلحطلبی و جلوگیری از خونریزی به طور مستقیم و بلافصل، اسراییل را محکوم میکنند و خواستار آتشبس فوری هستند. عدهای دیگر (مثل من) به تاریخچه موضوع و علل پیدایش این جنگ نیز توجه کرده و انگیزه «انساندوستی» صرف را کافی برای حل موضوع نمیدانند. مشکل در این است که اکثر افراد ناتوان از ایجاد تعادل و تناسب بین این دو انگیزه شریف انسانی هستند.
ارادتمند رضا قنبری
■ قنبری گرامی. من با هر گونه صلح، آتشبس یا گفتگو که یک سر آن حماس باشد مخالفم. از طرفی بمب و موشکباران دقیق و حساب شده را بیهوده و بیمعنی میبینم, چرا که حماس دقیقا پشت سر کودکان غزه سنگر گرفته است. پس چه باید کرد؟ من و شما متخصص نظامی تاکتیکی نیستیم که بدانیم. فقط میدانیم که آنچه امروز میگذرد ۱- کمتر حماس را متضرر میکند. ۲- بیشتر مردم غزه را عزادار میکند. ۳- به ضرر آینده اسرائیل و مردم آن است. ۴- موجب جشن و شادمانی ج.ا. و روسیه است.
درود بر شما. پیروز
■ دوستان گرامی، آقایان پیروز ، مهرداد و قنبری،
اینکه چپهای ایران و جهان، با وجود آنکه افراد تحصیل کرده و با تجربه در میانشان کم نیست(در پایان لیستی از آنها را میآورم)، چنین در بدهیات سرگیجه گرفته، سوالی بجاست. از اینرو با شما موافقم که حداقل در ایران نیازمند یک کار جامعه شناسانه هستیم که به این مسئله جواب گوید، که چگونه یک انسان میتواند جنایتهای حماس را بیبند و از محکوم کردن آن ابا داشته باشد، بویژه برای ما ایرانیان که یاد آور توحش سپاهیها در زیرزمینهای مخوفشان با دختران و پسران ماست. برای من قابل تصور است، چنانکه آقای قنبری نوشته است، مثلا یک جوان با ریشه عرب، در «سی ان ان» کودکی از غزه را بنگرد که بر جسد مادر زار میزند، خونش به جوش آید و تصمیم بگیرد که بعد از ظهر در تظاهرات بر علیه اسرائیل شرکت کند، اما در اینجا صحبت از جریانات با تجربه سیاسی است که میبایست در یکی دو دهه اخیر مطالعه کرده و بدانند تصویری که اواخر قرن گذشته از اعراب و اسرائیل ساخته شده بود کاملا معیوب و یک جانبه بود.
در رابطه نظر دوست گرامی آقای پیروز، درست است که بنا به اظهارات وزارت بهداشت حماس بیش از ۹۰۰۰ نفر در غزه کشته شدهاند، اگرچه من به آمارهای این نهاد اعتماد ندارم، ولی میدانم یک نفرکشته هم زیاد است، اما اگر اینبار این افعی از درون این دلانها بهر قیمتی که هست، بیرون کشیده نشود، چنانکه خودش تاکید کرده، دها بار دیگر باز خواهد گشت، و قتل عام را تکرار خواهد کرد.
یک نکته دیگر که شاید کمتر بدان توجه شده: چرا بهراستی مصر و اردن مرزهای خود را به روی اهالی غزه باز نمیکنند؟ و آنها را موقتا در صحرای سینا اسکان نمیدهند؟ آیا ترس از اینکه چند صد نفر از آنها بازنگردند، چنان بزرگ است که مهمتر از جان میلیونها نفر است، مگر همینها صحنه گردان جنگ ۶۷ نبودند، حالا حاضر نیستند، کوچکترین باری را بردارند.
در اینجا کوتاه به ابعاد شکاف و بحرانی که غزه در اردوی چپ ایجاد کرده(برای اختصار فقط به اروپا بسنده شده، وگرنه در امریکای شمالی وامریکا لاتین وضع از این بهتر نیست):
۱ـ نشریه فرانسوی لوموند در مقالهای تحت عنوان «چپ اروپا درباره حمله حماس به اسرائیل اختلاف دارد» نوشته است که برخی از احزاب چپ، قتلعامها توسط اعضای حماس را محکوم کردهاند و برخی دیگر در محکومیت «آپارتاید اسرائیل» بیانیه صادر کردهاند.
۲ـ در اسپانیا پدرو سانچز، نخستوزیر سوسیالیست حملات حماس علیه اسرائیل را محکوم کرد، اما شرکای چپ رادیکال او موضعی خلاف وی گرفتند.
۳ـ عیسی سرا، دبیر کل حزب کمونیست اسپانیا در تظاهراتی در «حمایت از فلسطین» شرکت کرد. او با امتناع از نامیدن حماس به عنوان یک سازمان تروریستی گفت: «مردم سرزمین اشغالی حق مشروع دفاع از خود را دارند.»
۴ـ کر استارمر، رهبر حزب کارگر بریتانیا، بخاطر محکوم کردن حملات حماس علیه اسرائیل با تنشهایی در جناح چپ مواجه شده است.
۵ ـ در آلمان، به استثنای چند گروه چپ افراطی، بقیه جناحهای چپ این کشور حمایت خود را از اسرائیل اعلام کردند.
۶ ـ «ائتلاف چپگرایان» در فرانسه با افزایش تنشها بر سر نحوه واکنش به بحران اسرائیل و حماس، در آستانه فروپاشی قرار گرفته است.
با بهترین درودها، پرویز
■ جناب پرویز هدایی با تشکر از مقاله خواندنی شما.
من پرسشی از چپهای گرامی دارم کسی مثل خالد مشعل از رهبران حماس ثروت میلیاردی خود را از کجا آورده است؟ مجله فربس اخیرا ثروت اورا نمیدانم سه یا پنج میلیارد بر آورد کرده است. آیا چنین شخصی اصلا به فکر مردم غزه است یا اینکه آنها را در غزه تنها گذاشته تا در این جنگ نا برابر قربانی مقاصد سیاسی یک مشت رهبر فاسد شوند؟ انتظار این است که رهبران سیاسی اول به فکر جان مردم باشند چیزی که از رهبران اسلامگرا انتظار بیهودهای است. ضمن همدردی با مردم مظلوم و شهروندان عادی غزه و آرزوی بر قراری اتش بس در اسرع وقت.
دهقان
■ آقای دهقان گرامی
آرزوی بر قراری آتش بس در اسرع وقت، البته که آرزویی انساندوستانه است، اما در صورتی به صلح پایدار کمک میکند که همراه شود با به رسمیت شناخته شدن حق موجودیت اسراییل و آزادی فوری اسیران.
ارادتمند رضا قنبری
■ با درود جناب دهقان گرامی،
سخنانتان کاملا بجا، از همینرو جریانهای «چپ» هم کمتر جرئت میکنند مستقیما از حماس دفاع کنند، بلکه از محکوم کردن آن خودداری میکنند، با این استدلال غیرقابل قبول که کار های حماس عکسالعمل اقدامات اسرائیل است.
با احترم، پرویز هدایی
■ جناب هدایی گرامی. بازهم از نوشتار خوب شما سپاسگزارم. خوشبختانه خوشبختانه دوستان دیدگاههایی کمابیش همسو به بخش دوم گفتار نامه شما دارند. و من هم با آنها همسو هستم.
پیروز باشیم بهرام خراسانی
آبان ۲۲ آبان ۱۴۰۲
■ آقای خراسانی غزیز، با سپاس از لطف شما.
پرویز هدایی