بهرغم انکار بسیاری از رهبران غربی بهویژه آمریکا، مبنی بر نبود شواهد کافی نسبت به دخالت رژیم جهل و جنایت در حمله گروه تروریستی و بنیادگرای حماس به اسرائیل، نمیتوان هدفهای تاریخی رژیم ولایی در نابودی اسرائیل را نادیده گرفت که در شرایط ضعف دستگاههای امنیتی اسرائیل و دو قطبی شدن جامعه در این کشور، به سلاخی بیش از هزار اسراییلی و غیر اسراییلی بیگناه و گروگانگیری بیش از ۲۰۰ نفر در هفتم اکتبر انجامید.
حملات هوایی دولت راستگرا و تندرو اسرائیل به غزه، قطع احتیاجات اولیه زندگی در این باریکه، کوچ اجباری مردم بیگناه به جنوب غزه و نقض قوانین بینالملی جنگی از سوی اسراییل از جمله پیامدهای سرمایه گذاریهای ۴۴ ساله رژیم در تاسیس و تقویت گروههای تروریستی در “محور مقاومت” علیه اسرائیل بوده است.
بنا بر واقعیتهای تاریخی، خمینی و خامنهای و حتی رفسنجانی از ابتدای تشکیل جمهوری اسلامی چه از نظر گفتمانی و چه مالی و نظامی در نابودی اسرائیل سرمایهگذاری کرده و ثروتهای ملی ایرانیان را در این راه هدر دادهاند.
ظاهرا اسراییلستیزی رهبران بنیادگرای جمهوری دینی علاوه بر عوامل سیاسی، تاریخی و روانی و اجتماعی، ریشه در این آموزه قرآنی نیز دارد که “مسلمانان در صورتی که از خانه رانده شوند، میتوانند دست به مبارزه مسلحانه بزنند (سوره الحج آیات ۳۹ و ۴۰)[1] آوارگی پنج میلیون فلسطینی مبنای مهم اعتقادی این دشمنی است.
خمینی، رفسنجانی و از جمله سید حسن خمینی، اسرائیل را “غده سرطانی” نامیدند و بر حذف آن تاکید داشته و خامنهای در دوران سلطنت ولاییاش همواره در این راه گام برداشته است.
محور مقاومت
رژیم ولایی و بهویژه شخص خامنهای به یاری سپاه قدس بتدریج و در فرصتهای مناسب، با آموزش گروههای شیعه و سنی، گروههای شبه نظامی و تروریستی را از یمن تا غزه و لبنان و حتی در داخل کرانه غربی سازماندهی و “محور مقاومت” نامیده است. این نام بنا به روایتی از “محور شرارت” جورج دبلیو بوش تقلید شده که شامل ایران، عراق و کره شمالی میگردید.[2]
هدف از سازماندهی این محور که ثروتهای شایان توجهی از مردمان ایران را بلعیده است، تحقق توهم ایدئولوژیک خامنهای و آروزهایش مبنی بر نابودی اسرائیل، خروج آمریکا از منطقه و رهبری جهان اسلام به زیان عربستان سعودی بوده است.
ظاهرا همچون “ناتو” اگر هر عضو محور مقاومت مورد حمله قرار گیرد، دیگر اعضاء قرار است به پشتیبانی از عضو مورد هجوم بشتابند.
رابطه گروههای تشکیل دهنده “محور مقاومت” با رژیم ایران و با یکدیگر متفاوت است. حماس که از سال ۲۰۰۶ اداره باریکه غزه را در دست دارد، و جهاد اسلامی، گروه کوچکتر که تنها در عملیات نظامی فعال است، هر دو سنی مذهباند. جهاد بیشترین بودجه خود را از خامنهای دریافت میکند. این در حالی است که حزبالله لبنان تشکیلاتی بنیادگرا و شیعهمحور، بازوی نظامی سپاه قدس و خامنهای در منطقه به شمار میآید که مستقیما به فرمان رژیم عمل میکند. این گروه دارای ۵۰ هزار نیرو و ۱۵۰ هزار موشک پیشرفته است. تمام این گروهها در یک هدف مشترکند و آن نابودی اسرائیل و ضربه زدن به منافع آمریکا در منطقه است.
پس از حمله تروریستی حسابشده و برنامهریزی شده حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر، تشکیلات، سازماندهی، برنامه سیاسی و رابطه این گروه بنیادگرای اسلامی با جمهوری ولایی زیر ذربین همهجانبهای قرار گرفته است.
از اواخر دهه ۷۰ میلادی، کنشگران همباور با اسلامگرایان اخوانالمسلمین با تشکیل شبکههای نیکوکاری، کلینک و مدرسهها در غزه و کرانه باختری فعال شدند. در غزه فعالیت آنها در مساجد و در کرانه غربی عمدتا در دانشگاهها تمرکز داشت.[3]
فعالیت این کنشگران عموما صلحآمیز بود و اسرائیل برای تضعیف سازمان سکولار آزادیبخش فلسطین به حمایت مالی از این گروه پرداخت. اما به تدریج گروههای کوچکی در میان آنان به “جهاد” علیه اسرائیل رو آوردند و در دسامبر سال ۱۹۸۷، در آغاز انتفاضه (خیزش مردمی)، حماس، به وسیله اعضای اخوانالمسلمین و بخش مذهبی سازمان آزادیبخش تشکیل و به سرعت از پشتیبانی هواداران بسیاری برخوردار گردید.
در سال ۱۹۸۸، در اساسنامه این گروه، بر اسلامی بودن سرزمین فلسطین و اینکه هرگز در برابر غیرمسلمانان تسلیم نخواهد شد، تاکید میگردید. در این اساسنامه همچنین جهاد علیه اسرائیل وظیفه مسلمین تاکید میشد. چنین موضعی حماس را در کشمکش و ستیز با سازمان آزادیبخش قرار میداد که در همین سال حق ادامه حیات اسرائیل را به رسمیت شناخت.[4]
در سال ۱۹۸۹، در پی حملات حماس به افراد نظامی و غیر نظامی اسراییلی، این کشور شماری از رهبران حماس از جمله شیخ احمد یاسین موسس این گروه را دستگیر کرد. حماس هسته اصلی گروه را تقویت و به خارج از منطقه فرستاد.
با وجودی که حماس از کمکهای مالی و تسلیحاتی رژیم دینی در ایران برخوردار بوده است اما رابطه آنان در جنگ داخلی سوریه به سردی گرایید. سپاه قدس از بشار اسد و حماس از مخالفین سنی دیکتاتور سوریه پشتیبانی مینمود. حماس علاوه بر جمهوری اسلامی از پشتیبانی قطر و ترکیه نیز برخوردار بوده است.
با فروکش کردن جنگ داخلی سوریه به سود بشار اسد، رابطه حماس و جمهوری ولایی ترمیم شد و کمکهای مالی، آموزشی و تسلیحاتی خامنهای به حماس ادامه یافت. تماسهای رهبری سیاسی این گروه و جهاد اسلامی با جمهوری اسلامی و شخص خامنهای ادامه داشت.
گزارشهایی مخابره شده که پیش از حمله ۷ اکتبر به اسرائیل، ۵۰۰ نفر از افراد شاخه نظامی حماس در تهران آموزش دیدهاند. ملاقاتهایی نیز در میان حزبالله، حماس و فرمانده سپاه قدس در بیروت صورت گرفته که بیتردید گفتگوی آنها در باره تغییرات اقلیمی نبوده است!!
خامنهای پیش از ۷ اکتبر در فرصتهای گوناگونی از نابودی زودهنگام اسرائیل سخن راند و در مورد نزدیکی عربستان سعودی و اسرائیل که به سرعت پیش میرفت، کشورهای عربی را از شرطبندی بر “اسب بازنده” برحذر داشت.
پس از ۷ اکتبر ضمن نفی کارگردانیاش در این حمله، از حماس تقدیر و بر شانه شبهنظامیان این گروه بوسه زد! در برخی از مناطق تهران نیز ازاذل اوباش خامنهای با آتشبازی و توزیع شربت کشتار یهودیان را جشن گرفتند.
تحلیلگران نظامی نیز حمله غافلگیرانه و کاملا برنامهریزی شده حماس را بدون یاری یک دولت خارجی غیر ممکن ارزیابی کردهاند.
تمام شواهد بالا نشان بر آن است که خامنهای از حمله حماس، یکی از اعضای محور مقاومت، اطلاع داشته و این حمله حالت “آتش به اختیار” نداشته است.
نمیتوان تصور کرد کشوری در پشتیبانی مالی، آموزشی، تسلیحاتی و سیاسی یک سازمان شبهنظامی کاملا فعال باشد اما در نحوه، زمان و میزان شدت حملات نظامی این گروه دخالت نکند.
در آتشی که در خاورمیانه روشن شده است و در آن کودکان و مردم بیگناه اسرائیل و فلسطینی سوزانده میشوند، دستان آلوده به خون خامنهای قابل مشاهده است!
اگر آمریکا بر نبود مستندات دخالت جمهوری ولایی در این حملات تاکید میکند تنها بهخاطر پیشگیری از گسترش بحران در منطقه است. آمریکا حاضر نیست وارد جنگ تازهای در خاورمیانه شود که روسیه و چین از آن بهره مند شوند و جنایات پوتین در اوکراین به حاشیه رانده شود.
به هر روی حتی اگر دولت راستگرای اسرائیل در نابودی شاخه نظامی حماس در غزه به قیمت جان هزاران قربانی بیگناه کامیاب گردد اما تا زمانی که اشغال سرزمینهای فلسطینی ادامه یابد و دولت آمریکا به پشتیبانی بیقید و شرط از دولت اسرائیل ادامه دهد، گفتمان و ایده تروریستی حماس پا برجا خواهد ماند و خاورمیانه به صلح و ثبات دست نخواهد یافت.
راه حل در گرو تشکیل دو کشور مستقل در کنار یکدیگر و به رسمیت شناختن حق زندگی برای هر دو ملت است که دستیابی به یک توسعه دمکراتیک و فارغ از بنیادگرایی اسلامی و یهودی را در هر دو کشور امکانپذیر سازد.
آبان ۱۴۰۲
mrowghani.com
———————————-
[۱] - شهیر شهید ثالث، دشمنی حکومت ایران با اسرائیل از کجا سرچشمه میگیرد؟ بی بی سی فارسی، ۲۱ تیر ۱۳۹۴
[۲] - Fatima Al-Kassab, What is the ” axis of resistance” of Iran -backed groups in the Middle East?, npr, Oct. 26, 2023
[۳] - Britannica, Hamas; Formation and ideology
[۴] - همان جا