ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 28.10.2023, 15:32
فصل جدید سریال خاورمیانه

حمید فرخنده

افکار عمومی جهان و وجدان های بیدار بشری سال‌ها بود شاهد بودند که هرچند کشورهای غربی واقعا از تشکیل دو دولت فلسطینی دفاع می‌کردند، اما حاضر به پرداخت هزینه آن یعنی وادار کردن عملی اسرائیل به پایان دادن به اشغال سرزمین های فلسطینی و بازگشت این کشور به پشت مرزهای ۱۹۶۷، نبودند.

دنیا و بویژه اعراب شاهد بودند امریکا و دیگر کشورهای غربی چگونه نیروهای عراقی را بعد از یک التیماتوم دو ماهه در سال ۱۹۹۰ از کویت بیرون انداختند و به رویای صدام حسین برای اشغال این کشور پایان دادند. همچنین ۱۴ سال بعد در پی یک سناریوی ساختگی پرونده‌ای برای سلاح‌های شیمیایی و بیولوژیکی موهوم عراق درست کردند و صدام حسین را سرنگون ساختند. اما دورویی سیاسی هیچگاه اجازه فشار لازم برای گردن نهادن اسرائیل به قطع‌نامه های شورای امنیت سازمان ملل و تخلیه سرزمین‌های اشغالی، به دولت اسرائیل وارد نکردند.

از بچه نُنُر خاورمیانه و زیاده‌روی‌هایش در ادامه شهرک‌سازی در مناطق اشغالی که کج دهنی آشکار به قرارداد صلح اسلو بود، البته در این یا آن مصاحبه و کنفرانس انتقاد می‌کردند، اما هرگز قرار نبود عدالت اجرا شود، زمین به زمین‌دار برسد و دو دولت تشکیل شود. فقط یک دولت وجود زمینی داشت، دولت دیگر وعده سر خرمن بود. اشک‌ها برای فلسطینی‌ها ریخته می‌شد، لبخندها اما به اسرائیل اختصاص داده می‌شد. سهم فلسطینی‌ها ترحم و اظهار تاسف بود، سهم اسرائیلی‌ها اما دستان فشرده شده با گرمای روابط مودت‌آمیز. کمک های مالی بشردوستانه برای بازسازی ساختمان های ویران شده توسط بمباران اسرائیل به حساب فلسطینی‌ها واریز می شد، چادر برای آوارگان فلسطینی برپا می‌شد، قرار اما نبود بجای جبران مکرر ویرانی‌ها و تاسیس اردوگاه آوارگان، یک بار برای همیشه زخم کهنه خاورمیانه درمان شود و ویرانگر را، اشغالگر را سر جای خود بنشانند.

این سریال پرغصه حدود نیم قرن است که اپیزودهای جدید تولید کرده، اما پایان نیافته است. بعد از ۷ اکتبر اما گویی با جنایتی که حماس علیه شهروندان بیگناه اسرائیلی مرتکب شد، نمایش فصل جدیدی از این سریال آغاز شد. آن سیاست همیشگی «درخواست آتش‌بس» تا کشتی‌بان را آتشی دیگر پیش آید، نیز به محاق رفت. دوریی‌های دیپلماتیک به کناری رفتند، پرده‌ها فرو افتادند. اگر پیش از این قرار بر این بود که جان و کرامت انسان‌ها فارغ از رنگ پوست، مذهب و ملیت یا تعلق قومی برابر باشد و کشتار هر بیگناهان و غیرنظامیان به صراحت محکوم شود، اما تماشاگران سه هفته است شاهدند که در فصل جدید سریال پرغصه خاورمیانه برخی برابرترند.

از جان و کرامت انسان اسرائیلی به حق دفاع می‌شود، اما برای مخالفت با مجازات دسته‌جمعی ساکنان غزه از سوی اسرائیل زبان در کام کشیده می‌شود و دیپلمات‌های خبره لکنت‌زبان می‌گیرند و امریکا و کشورهای اروپایی در خواست آتش‌بس را اقدامی رادیکال ارزیابی می‌کنند که باید از آن پرهیز کرد! به همین سیاق باید در پاریس و برلین به طرفداران اسرائیل اجازه برپایی تظاهرات داد، اما از دادن مجوز مشابه به طرفداران فلسطینی‌ها خودداری کرد و متخلفان را دستگیر کرد.

مگر قرار نبود جان و کرامت انسان‌ها برابر باشد؟ اگر همیشه در عمل حرمت خانه‌های شهرک‌نشین‌های اسرائیلی بیش از خاک اشغال شده فلسطینی رعایت شده است، در فصل جدید و تا اطلاع ثانوی جان اسرائیلی نیز مهم‌تر از جان فلسطینی است.



نظر خوانندگان:


■ دوست عزیز ما آقاى فر خنده در متن کوتاه خود به حق کوتاهى کشور هاى غربى در مورد دفاع از حقوق مردم فلسطین را مورد انتقاد قرار داده‌اند. مطلب کوتاه ایشان در ردیف اظهارنظرها و موضع‌گیرى‌هایى است که در این روزها و به طور مکرر از جانب نیروهاى چپ اروپایى، نیروهاى مدافع حقوق بشر و نیز دبیر کل سازمان ملل مى‌شنویم و یا مى‌خوانیم، اما در عین حال جاى یک فاکتور مهم و تعیین‌کننده در شیوه تحلیل ایشان خالى است. محور اصلى شرارت و نیرویى که مردم رنج کشیده ما هر روز درجه بیرحمى آن را با پوست و استخوان تجربه مى‌کنند: رژیم تروریست‌پرور جمهورى اسلامى و نیروهاى نیابتى دست پروده‌اش.
جناب آقاى فرخنده شما در مطلب خود، و متاسفانه هم کلام و هم اندیش با مدافعان “جبهه مقاومت”، هیچ نامى از نقش منفى نیروهاى افراطى تروریستى فلسطینى و ارباب آنها (رژیم جمهورى اسلامى) در بن‌بست رسانیدن هر نوع مذاکرات براى صلح و از جمله گل سر سبد آنها یعنى قرارداد صلح اسلو نمى‌برید و تنها به تکرار عبارات هزاران بار گقته و شنیده شده و کلاسیکى که تکیه کلام “نیروهاى مترقى” است بسنده مى‌کنید. در صحنه‌اى که شما در این سن مینیمالیستى خود آراسته‌اید “پرده‌ها فرو افتاده‌اند” ولى هیچ اثرى از حماس، حزب‌الله لبنان و ارباب آنها نیست. فقط مردم مظلوم فلسطین حضور دارند و دولت نژادپرست اسراییل و مدافعان غربى آن. در تصویرى که شما از ممنوعیت تظاهرات در فرانسه و برلین ارائه مى‌دهید از اینکه نیروهاى افراطى اسلامى به تخریب مغازه‌ها، آتش زدن اتومبیل‌ها و شعارهاى ضدیهودى اقدام کرده‌اند خبرى نیست و فقط صحبت از ممنوعیت یک طرفه تظاهرات هواداران حقوق مردم فلسطین مى‌شود. در کشورى که من زندگى مى‌کنم جامعه یهودى مقیم از ترس اسلام‌گرایان افراطى جرات برگذارى تظاهرات را ندارند. در این روزها اگر من و امثال من بر علیه رژیم ستمگر جمهورى اسلامى و براى دفاع از جنبش زن، زندگى، آزادى به خیابان برویم مورد تهدید اسلام‌گرایان مقیم قرار مى‌گیریم. چرا که با کمال تاسف در چنین تظاهراتى حماس نه یک نیروى تروریست و تبه‌کار بلکه نیرویى مجاهد و شجاع معرفى مى‌شود و به تبع آن رژیمى که به آنها پول و اسلحه و امکانات مى‌دهد از تمامى گناهان خود تطهیر مى گردد. صحنه سیاست کنونى جهان بسیار پیچیده‌تر از صحنه‌ای ست که شما در مطلب خود مى‌آرایید. شما تمامى تلاش‌هاى همین کشور هاى غربى براى برقرارى صلح در منطقه را به ریختن اشک براى فلسطینى ها و لبخند به دولت اسراییل تقلیل داده‌اید. آیا به راستى تاریخ طولانى این جنگ لعنتى اسراییل و فلسطین را مى‌توان به نیش قلم به چنین روایت ساده اندیشانه‌اى فر و کاست؟
با احترام وحید بمانیان


■ جناب فرخنده
من هم با نظر جناب بمانیان موافقم، چند نکته دیگربه‌ نظر من قابل ذکر است دولت مستقر باید به فکر شهر وندانش باشد که حماس نیست حتی به گفته محمود عباس برای رهبران حماس حفظ حماس از اوجب واجبات است حتی رهبران حماس در جنگ‌های گذشته با اسراییل با آمبولانس حمل بیماران از معرکه گریخته‌اند و شهروندان غزه را در یک جنگ نابرابر با اسراییل تنها گذاشته‌اند و یک حکومت دیکتاتوری و فاسد بمانند جمهوری اسلامی در غزه براه انداخته‌اند که از نظر‌ فساد رهبران و‌ فرزندانشان دست کمی از جمهوری اسلامی ندارد. روز اول حمله حماس که با کشتار و مثله کردن غیر نظامیان و گرداندن زن عریان پشت وانت وشادی و هلهله چندش‌آور و کشتار بیش از دویست انسان در یک کنسرت، کیلومترها دور از میدان نبرد در دوحه قطر همزمان با شادی و هلهله ذوب‌شدگان‌ در ولایت ‌پخش شیرینی و شربت نماز شکر به جا آوردند آیا نمی‌دانستند که مقابله اسراییل بسیار ویرانگر خواهد بود؟
جمهوری اسلامی و حماس طرفدار نابودی اسراییل هستند و از طرح دو دولت حمایت نمی‌کنند من هم بنوبه خود از بمباران غزه بسیار اندوهگینم ولی این بلا از بی‌تدبیری و تحریک‌پذیری حماس توسط جمهوری‌ اسلامی برای مقابله با طرح صلح ابراهیم بر سر مردم بی‌پناه غزه آمد. در همین صفحه سایت ایران امروز خبرش هنوز هست که ۲۶ شهر وند بهایی در ایران ‌به ۱۲۶ سال زندان ‌محکوم شده‌اند. دلیل این هم زمانی‌ به نظر من ارتباط با همین جنگ حماس و اسراییل دارد. شاید باورش مشکل باشد اما چون رژیم اسلامی بهاییان را به دروغ با اسراییل مرتبط می‌داند خواسته انتقام بگیرد. کنه کرد در بلخ اهنگری / به شوشتر زدند گردن مسگری
با تشکر دهقان


■ جناب آقاى فرخنده. تفسیر من از مسايل با تفسیر شما فاصله خیلی زیادی دارد. اما برای اینکه باب تبادل نظر و گفتگو باز بماند و موضوع روشنتر شود، سؤالی دارم: برای مقابله با نیرویی مثل حماس که انسان‌ها را سپر بلای عملیات نظامی خود می‌کند، شما چه پیشنهادی دارید؟
رضا قنبری. آلمان


■ نکته مهم دیگری که در مطلب آقای فرخنده غایب است این است که به فرض اسرائیل بنا به اراده رهبران یا فشار بی‌امان بین‌المللی تصمیم گرفت که با فلسطینی‌ها پیرامون تشکیل دو دولت مستقل مذاکره کند. بفرمائید با کی مذاکره کند؟ با حماسی که مخالف موجودیت اسرائیل است، یا دولت خودگردان به رهبری محمود عباس که موجودیت اسرائیل را به رسمیت می‌شناسد اما ضعیف و فاقد اراده لازم برای پیشبرد هر مذاکره‌ای ست؟ مهم‌تر اینکه بین دو گروه رهبری فلسطینی‌ها هیچگونه تفاهمی نیست و به نوعی دشمن یکدیگرند. از یاد نبریم که در سال ۲۰۰۷ بین این دو گروه در غزه درگیری شدید و خونینی صورت گرفت که منجر به قتل ۱۰۰ عضو دولت خودگردان و اخراج بقیه اعضا آن از باریکه غزه از سوی حماس شد، و متعاقب آن هم اسرائیل پس از موشک پرانی‌های حماس و جهاد، دست به محاصره کامل غزه زد.
سالاری


■ آقای بمانیان و جناب دهقان گرامی، کشتار بیگناهان اسرائیلی و به اسارت گرفتن آنها از سوی حماس و دخالت‌های ناروای جمهوری اسلامی در منطقه و حمایتش از حماس و نیروهای مشابه البته محکوم و مردود است، اما این دخالت‌ها و کشتارها هرگز نمی‌تواند توجیه‌گر مجازات دسته جمعی ساکنان غزه و بمباران‌های شبانه روزی اسرائیل که کشتار غیرنظامیان را در پی دارد، باشد. در قوانین جنگی که بشر امروز آن را پذیرفته است تاکید شده که هروقت عملیات نظامی به غیرنظامیان آسیب فراوان بزند یا خطر آن وجود داشته باشد، نباید آن عملیات انجام شود. از این گذشته در یک یادداشت سیاسی نمی‌شود به همه موضوعات پرداخت. وقتی صحبت از جنگ غزه هست اگر کسی بمباران‌های غزه توسط اسرائیل را محکوم کرد، به معنای این نیست که رفتار تروریستی حماس یا حمایت جمهوری اسلامی از این سازمان را محکوم نمی‌کند.
حمید فرخنده


■ آقای قنبری عزیز، به نظر مقابله با حماس برای حل معضل پیش آمده و آزادسازی گروگان‌های بیگناه اسرائیلی دو راه حل کوتاه مدت و یک راه حل درازمدت یا پایدار وجود دارد. ولی هرگز بمباران‌های بی‌وقفه و مجازات دسته‌جمعی ۲٫۳ میلیون ساکنان بیگناه غزه راه حل نه از نظر انسانی، اخلاقی و حتی از نظر نظامی برای نجات جان گروگان‌ها نیست. اسرائیل حق دارد با حماس مبارزه کند، تحت تعقیب‌شان قرار دهد و با آنها بجنگد، اما هیچ قانون اخلاقی و حتی جنگی به آنها حق نمی‌هد تلافی حمله تروریستی حماس را که نهایتا چند هزار مبارز جنگجو دارد را سر ۲٫۳ میلیون نفر ساکنان بیگناه غزه خالی کند. مجازات دسته جمعی اهالی غزه به نوعی گروگانگیری ساکنان این منطقه نیز هست. بمباران‌های اسرائیل و محاصره غزه و ویران کردن خانه و کاشانه مردم حداکثر به این دلیل که از کنار ابن خانه یا آن ساختمان موشکی به سوی اسرائیل پرتاب شده همان حکایت تلخ «گنه کرد در بلخ آهنگری ….» هست. گزارش سازمان صلیب سرخ که امروز منتشر شده را بخوانید که می‌گوید هیچ‌ مکان امنی برای ساکنان غزه وجود ندارد و وضعیت فاجعه‌بار است.
راه حل‌های کوتاه مدت:
۱. پذیرش آتش و وارد گفتگو شدن مستقیم با حماس یا با وساطت قطر یا هر کشوری که بتواند در آزادی گروگان‌ها و یا تبادل زندانی‌های فلسطینی با گروگان‌ها کمک کند.
۲. اشغال مجدد غزه توسط اسرائیل برای مبارزه نزدیک با حماس و از بین بردن امکانات و تونل‌های آنها بدون اینکه به غیرنظامیان صدمه بزند و مردم غزه را مجازات دسته جمعی کند. بعد از سرکوب حماس و آزادی گروگان‌ها اسرائیل به اشغال غزه پایان دهد. البته اسرائیل باید مسئولیت اشغال موقت در قبال ساکنان غزه و عواقب احتمالی آن که می‌تواند جان گروگان‌های اسرائیلی را مورد خطر قرار دهد، بپذیرد. البته این راه‌حل انتخاب من نیست، چرا که هم از نظر انسانی و اخلاقی در برابر جان ساکنان غزه و گروگان‌های اسرائیلی پر خطر است.
درمورد راه‌حل دراز مدت نیز که حتما بر شما و دیگران پوشیده نیست؛ تشکیل دو دولت و بازگشت اسرائیل به پشت مرزهای ۱۹۶۷ طبق قطع‌نامه‌های سازمان ملل.
به هرحال همانطور که شما نمی‌توانید به قول معروف «بچه را نمی‌توانید با آب طشت بیرون بیندازید». در حوادث اتفاقیه نیز اگر جنایتکار و دزدی که یک یا چند نفر را گروگان بگیرد و سپر انسانی کند پلیس حق ندارد بخاطر دستگیری جانی و خلافکار یا کشتن او به بیگناهانی که سپر بلا شده‌اند نیز شلیک کند یا حتی جان سپرهای انسانی را به خطر اندازد.  پلیسی که با شلیک خود باعث کشته شدن گروگان یا سپر انسانی که جنایتکار پشت آنها سنگر گرفته بشود را محاکمه می کنند.
حمید فرخنده


■ جناب آقاى فرخنده
من هيچگاه در كامنت كوتاه خود دفاع از حقوق حقه مردم فلسطين را زير علامت سوال نبردم. من همچنين به كوتاه بودن نوشته شما اشاره داشتم و از شما انتظار يك تحليل همه جانبه از اين جنگ نكبت آور را نداشتم. اما سوال اصلى من اين بود كه شما چگونه و به چه دليل اسمى از عامل اصلى اين فاجعه يعنى جمهورى اسلامى نبرده‌ايد. يادداشت شما هر چند كوتاه و مختصر و مفيد بايستى كه روشن كننده اين مسئله مى‌بود. شما مى‌نويسيد كه در يك يادداشت سياسى نمى توان به همه موضوعات پرداخت، من با حرف شما كاملا موافقم اما در يك يادداشت سياسى مى توان و بايد به موضوعات اصلى پرداخت. فكر نمى‌كنيد كه نقش رژيم جمهورى اسلامى در به وجود آوردن اين فاجعه بزرگ يكى از موضوعات اصلى بوده كه در يادداشت شما به فراموشى سپرده شده است؟
با احترام وحيد بمانيان



■ آدم خجالت می‌کشد از خواندن این مقاله. دختر جوان ایرانی را به قتل می‌رسانند کارگردان و همسرش را فجیعانه کارد آجین می‌کنند اینجا ولی با تحریف و یکجانبه نگری که از مختصات تفکر توده‌ای و چپ روسی است از وقایع و جنگ اسرائیل و غزه کاغذ سیاه می‌کنند. در جنگی که گروه نیابتی ایران با حمله به اسرائیل آغاز کرده است نقل و نبات پخش نمی‌کنند و مردمی که اجازه ایجاد پایگاه زیر بیمارستان و اماکن مسکونی را به حاکمان تروریست حماس می‌دهند یا مثل ملت ایران که ۴۴ سال نظام ولایتی را با ترفند های اصلاح طلبی و انتخاب بد و بدتر (که نویسنده همین مقاله و همکیشانش مبلغ آن بوده و هنوز هم “اگر گشایشی حاصل شد” هستند) تحمل می‌کنند، بلاجبار و متأسفانه هزینه اش را هم می‌پردازند. سرآغاز برقراری صلح در خاورمیانه در گرو به زیر کشیدن حکومت اسلامی و بر قراری نظامی سکولار دمکرات در ایران است. نویسنده مقاله همیشه به خاطر جهان بینی ایدئوژی زده‌اش از آدرس درست دادن می‌پرهیزد در صورتی که لانه ترور آدرسش مشخص است از این رو جواب سوال آقای بمانيان سکوت است. اسرائیل را نمیشود محو کرد جمهوری پوشالی اسلامی را چرا.
با احترام سالاری


■ اسراییل یک تکه جدا شده از تمدن غربی است که در شوره‌زار خاور میانه افتاده است و شور بختانه اعراب تنها فقط خوی تجاوزکاری و یا به تعبیر دیگر دفاع از خود او را دیده و از نعمات همنشینی با ساختار سیاسی دموکراتیک و ساختار اقتصادی پیشرفته آن نه الگو برداشته و نه تاثیر پذیرفته‌اند همانگونه که ‌سرخپوستان امریکا و یا قبائل بدوی استرالیا ویا نیوزلند از تمدن پیشرفته مهاجرین اورپایی بهره نبردند و اکنون چقدر ناگوار است که اگر امریکا و کانادا و دیگر ممالک مهاجرنشین پیشرفته نبوده هرچند که این مهاجرت با هزینه انسانی بسیار برای بومیان تمام شده اما تاکنون ناریخ بر اساس اخلاق قوام نگرفته بلکه زور زورمندان پیشرفته از نگاه علم وتکنیک تاریخ را به جلو و بدویت را به عقب رانده است و اکنون این سر زمین‌های آباد شده پناهگاهی است برای میلیون‌ها نفر پناهنده که از اقصای ممالک در بند از جمله ایران عزیز فرار کرده و به امید زندگی انسانی در آن سکنی گرفته‌اند و طنز قضیه اینجاست که بزرگترین گروه منتقد همین عزیزانند که در جایگاه غصب شده بومیان زندگی می‌کنند هرچند که زندگی خود بومیان هم از استاندارد بالایی برخوردار است و حالیه چگونه می‌توان جهان قبل از مهاجرت این کارآفرینان را تصور کرد اما با نگاه به اوضاع امروز اگر غزه و اعراب نخواهند که به سرنوشت قبایل بومی همچون اپاچی و یا مائوری‌ها دجار شوند می‌بایست گفتمان توسعه را برگزیده و از اینکه آتش‌بیار توقف گفتمان توسعه و برگشت ارتجاع اسلامی و توقف گفتگوهای صلح گشته نه احساس افتخار بلکه شرمساری نمایند.
بهرنگ


■ دوستان گرامی
مسئله اسراییل و فلسطین به مشکلی جهانی تبدیل شده تا به حال خوش شانس بوده‌ایم که منجر به یک جنگ‌جهانگیر دیگر نشده است. متاسفانه بعد از استقرار جمهوری اسلامی از یک دعوای سرزمینی به یک دعوای مذهبی شیفت کرده است. عاقل‌ترین رهبر عرب انور سادات که حتی در میدان نظامی هم در سال ۱۹۷۳ توانست در جنگ با اسراییل به پیروزهای اولیه هم برسد با اسراییل صلح کرد. سرزمینش را هم پس گرفت اما یکی از متعصبین اخوان‌المسلمین اورا ترور کرد و حکومت ایران خیابانی مهم در تهران را بنام او کرد. تازه بعد از چهل سال رهبران عرب دریافته‌اند راه سادات چقدر عاقلانه بوده اما جمهوری اسلامی مدام بر طبل جنگ و نابودی اسراییل می‌کوبد و این جنگ هم اخرین‌ دستاوردش‌ است. تعدادی از رهبران گروههای فلسطینی مثل جرج حبش مسیحی بودند بنابراین بار مذهبی این مناقشه کم بود اما با انقلاب ایران زیاد شد و جنگ‌های مذهبی چه در اروپا و چه در آسیای جنوب غربی بیشترین کشتارها را داشته است و رسیدن به صلح در مناقشات مذهبی بسیار سوار است. متاسفانه جمهوری اسلامی ایران مثل اینکه برای بقایش احتیاج به خون‌ریزی دارد. کشتارها در ایران از پشت بام مدرسه علوی آغاز شد بعد با کشتار دگر اندیشان ادامه یافت با جنگ ایران ‌عراق تداوم یافت. کشتار‌ مهیب‌‌ تابستان ۶۷ را که همه به یاد داریم. قتل‌های زنجیره‌ای، ترورهای خارج کشور، کشتار یهودیان در آرژانتین و کشتارهای مناطق مرزی مثل کردستان و بلوچستان که همیشه کم و بیش ادامه داشته. دخالت در کشورهای دیگر مثل سوریه، یمن، لبنان. خدا می‌داند کشته‌های این جنگ‌ها چه اندازه بوده است. بعد سر کوب‌های سال ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ و ۱۴۰۱ که به کشته شدن صدها تن انجامید و حال کشتن آرمیتا دختر نو جوان به جرم بدحجابی. آمار اعدام در ایران هم که به نسبت جمعیت در دنیا اول است حتی همین دختر خرد سالی هم که به دست پدر معتادش کشته شد خونش گردن‌جمهوری اسلامی است چون‌ طبق قوانین فقهی حضانت را به مادر نمی دهند اما به پدر معتاد می دهند گرچه این حرف‌ها ظاهرا ربطی به مسئله فلسطین ندارد اما به تمایل ایجاد بحران و کشتار که به بقای جمهوری اسلامی مربوط است ربط دارد عزیزان کسی که در خانه شیشه یی نشسته است به خانه دیگران سنگ پرتاب نمی کند من واقعا برای مردم غزه که چون باران بمب بر سرشان فرود میاید بسیار محزون و متاسفم ولی چرا رهبران بی مسئولیت حماس دچار چنین حماقتی شدند و از عکس العمل اسراییل در جنگ‌های قبل درس نگرفتند راه حل عاجل ازادی گروگانها و تعهد اسراییل به عدم بمباران و آتش بس است هرچه که کشتار بیشتر شود کینه ها عمیق تر خواهدشد گر چه کسی به حرفهای ما توجهی نخواهد کرد.
با تشکر از جناب فرخنده نویسنده مقاله و سایر عزیزان کامنت گذار
دهقان


■ عصاره کلام آقای سالاری انداختن گناه بمباران‌های غزه توسط اسرائیل به گردن خود قربانیان است! چراکه علیه حماس و شیوه‌های مبارزه‌اش به شورش برنخواسته‌اند. انصافا از این غیرمسئولانه‌تر و آسان‌تر نمی‌توان کشتار بیگناهان را توجیه و قربانیانی که دستشان از همه جا کوتاه است را مسئول عدم امنیتی که در آن به‌سر می‌برند، دانست. عدم امنیتی که صلیب‌سرخ هم نسبت به آن هشدار می‌دهد. ظاهرا ساکنان غزه خودشان مسئول دفن شدن زیر آور خانه و‌ کاشانه‌شان، هستند! با این استدلال احتمالا مسئول جنگ امریکا در ویتنام یا حمله امریکا به عراق نیز خود مردم ویتنام و عراق بودند که علیه ویتنام شمالی به شورش برنخواستند یا مردم عراق بودند که خودشان صدام حسین را با قیامی علیه او برکنار نکردند.
حمید فرخنده


■ دوست عزيز آقاى فرخنده
برداشت من از كامنت آقاى سالارى به هيچ رو با بر داشت شما شباهتى ندارد. شما اتهام ايشان را تا حد توجيه كشتار بى‌گناهان در غزه بالا برده‌ايد و مقدارى هم از كشور‌هاى محبوبتان ويتنام و عراق چاشنى آن كرده‌ايد كه ملات آن پر بار شود و آقاى سالارى را درست و حسابى بر صندلى اتهام جا گير كند. حال آنكه در كامنت خودتان به صراحت اشغال مجدد غزه را به عنوان آلترناتيو دوم پيشنهادى خودتان ذكر كرده‌ايد. البته منصفانه بايد گفت كه از اين راه حل بلافاصله و بدون فوت وقت عقب نشينى كرده‌ايد. من البته در حد سواد و تجربه ناچيز خود با چنين شيوه‌هايى آشنايى دارم كه مردم كوچه و بازار آن را روش “نه سيخ بسوزد و نه كباب” نام نهاده‌اند. بگذريم. از آنجا كه من به قول زنده ياد ايرج پزشكزاد از اعضاى “انتر ناسيونال بچه‌پرروها” هستم دوباره مزاحم وقت شما مى شوم و پاسخى به اين يكى دو تا وجيزه‌اى نوشتم را طلب مى‌كنم. حرمت قلم و نيز شرط اصلى بحث هاى دموكراتيك اين است كه نويسنده به كامنت‌هاى خوانندگان مطلب‌اش پاسخ مى دهد و اگر اين كار را نكند خودش و به دست خودش مطلب خودش را به صندوق بايگانى “بخوان و جدى‌اش نگير” مى‌سپارد.
با احترام وحيد بمانيان


■ به اصل قضیه نپرداختن و وارونه نشان دادن و نیت‌خوانی از شیوه‌های شناخته شده‌ای پیک نتی است که لزومی به پاسخ گویی‌اش نیست و خوشحالی حاصل این گونه “مچ‌گیری” زودگذر. هر شهروندی در مقابل حاکمان و اعمال آنان مسئولیت دارد. آیا ملت ایران و فرهیختگان آن هیچ مسئولیتی در برابر حکومت اسلامی که می‌تواند احتمالا همین فردا پای ایران را در این بحران پیش رو به جنگ بکشاند ندارند؟ جنگی که می‌تواند رشته نتایج مبارزات مسالمت‌آمیز ایرانیان در این چهار دهه را پنبه کند. هر ملتی وظیفه و رسالتش در حفظ و تعالی و دفاع از موجودیتش هست. شیشه نازک مظلوم نمایی هیچ گاه ملتی را حفاظ نبوده است. مثال جنگ امریکا در ویتنام یا حمله امریکا به عراق در این رابطه بیشتر مغلطه است تا برهان و بی‌ربط. اگر چیزی می‌نویسید به سوالات اساسی هم بد نیست پاسخ دهید. هسته اصلی مقاله را بعد انتقاد خوانندگان با توضیحات بعدی بزک کردن منظور واقعی را نمی پوشاند. هم‌نظر بودن با آخرین کسی که از اتاق بیرون می‌رود معیار بظاعت اندیشه است. چه خوب بود اگر شما و هم‌کیشان‌تان همین قدر هم برای مردم اوکراین اشک می‌ریختید و آنان را که هنوز هم زیر بمباران پدر خوانده حکومت تروریست اسلامی هستند فراموش نمی کردید. خواندن مقاله آقای پرویز هدایی “ما از «چپ» دلزده‌ایم” در همین سایت ایران امروز شاید به شما اندکی کمک کند.
با درود سالاری


■ آقای بمانیان عزیز، چون به نظرم به نقش جمهوری اسلامی در کمک مالی به حماس و اصولا دخالت‌های نابجای جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه و حمایتش از دیگر سازمان‌های افراطی فلسطینی و غیرفلسطینی در کامنت‌ها زیر همین مطلب و در یادداشت‌های پیشین نوشته بودم، بطور جداگانه به سوال شما نپرداختم. وگرنه اصلا قصد نادیده گرفتن سوال شما را نداشتم. مجددا می‌گویم که از نظر من دخالت‌های جمهوری اسلامی در کشورهای عربی منطقه تحت نام دفاع از عمق استراتژیک خود، و حمایت‌هایش از سازمان‌هایی مانند حماس و جهاد اسلامی که دنبال راه‌‌حل‌های صلح‌آمیز و دو دولت نیستند نه به نفع صلح در منطقه از جمله میان فلسطینی‌ها و اسرائیل است و نه به نفع منافع ملی ایران. جمهوری اسلامی به میزان که به حماس کمک مالی می‌کند و به میزانی که در تقویت این سازمان نقش داشته است، در جنایتی که این سازمان علیه بیگناهان اسرائیلی کرده است، مسئول هست. مسئول اصلی کشتار اسرائیلی‌های بیگناه و گروگانگیری غیرنظامیان اما سازمان فلسطینی حماس است.
با احترام/ حمید فرخنده


■ دوستانی که علاقمند به صلح و آرامش برای اسرائیل هستند لطفا راه حلی ارائه دهند. به اندازه کافی همه طرفها تقصیر را بگردن یکدیگر انداخته و خود را بیگناه جلوه داده اند. مساله و دعوای اصلی بر سر اینستکه میلیونها فلسطینی از خانه خود رانده و هفتاد سال است مورد همه جور تحریم، توهین و تحقیر و بمب باران و قتل غارت قرار گرفته‌اند. دولت اسرائیل و دولتهای دیگر در منطقه هم بدنبال مطامع سیاسی خود هستند و اغلب علاقه‌ای به حل مسأله ندارند.
راه حل شما چیست؟ نه دولت اسرائیل و نه هیچیک از دولتهای دیگر و نه حتی همه مردم در دوسوی این جنگ نکبت بار نه بی طرف هستند و نه بی گناه. راه حل بیطرفانه و انسان دوستانه شما چیست؟ اگر نژاد پرست نباشیم ، به حقوق بشر معتقد باشیم، و اگر زندگی و امنیت یک اسرائیلی برایمان همانقدر ارزش داشته باشد که یک فلسطینی، باید به راههای حل عادلانه برای یک صلح پایدار و اینکه چگونه باید دو طرف را وادار به قبول و اجرای آن نمود بیاندیشیم. از مواجهه با مساله اصلی به بهانه مطرح کردن نقش کشورهای دیگر سر باز زدن همان کاریست که تا به امروز همه کرده اند. آن راه ما را به جایی به جز ادامه خونریزی نمیبرد. مگر اینکه عده ای بدنبال «راه حل نهایی» برای میلیونها فلسطینی باشند؟ که آن لابد به جنگ جهانی سوم خواهد انجامید؟ اگر اینطور نیست تکرار بحث های بیفایده چرا باید کرد.
«مرگ را دانم ولی تا کوی دوست،
راه اگر نزدیکتر دانی بگو»
مسعود



■ مسعود گرامی شاید آرمانگرایانه به نظر برسد ولی مدت‌هاست که ذهن من مشغول کلنجار رفتن با این ایده است: اگر حدود دو ملیون شهروند عرب و فلسطینی در اسرائیل زندگی میکنند و یا با ایجاد مثلا دو کشور اسرائیل‌ها و فلسطینی‌ها می‌توانند در کنار هم با صلح و آرامش زندگی کنند، چرا نتوان از ایجاد یک کشور اسرائیل و فلسطینی دفاع کرد و برای حل این اختلاف همزستی در کنار هم و زدودن نفرت و دشمنی را اساس قرار داد و بدین وسیله به انزوای تندروها در هر دو طرف پرداخت؟
تا به حال تندروها برای مقاصد فرقه‌ای خود از مردم سوءاستفاده کرده و زندگی‌شان را تباه کرده‌اند. پایان بخشیدن به این کشمکش کور وظیفه فعالان مدنی و صلح دوستان در هر دو طرف خصوصا جامعه مدنی زنده اسرائیل است. و با تبلیغ این ایده می‌توان هر دو جامعه را آماده برگذاری یک رفراندوم زیر نظر سازمان ملل برای یک کشور واحد کرد و شکلش هم می‌تواند یک جمهوری فدرال باشد. کوتاه کردن دست حکومت ولایت فقیه که حامی تروریسم در منطقه است وظیفه ما ملت ایران است، و بدین وسیله میتوانیم به برقراری صلح در آن منطقه و حل مسئله یاری رسانیم.
با درود سالاری


■ دوست عزيز آقاى فرخنده
نخست از اينكه به دليل گرفتارى كارى در پاسخ به كامنت شما تاخير مى كنم عذر مى خواهم. باعث خوشحالى من است كه با آخرين كامنت شما بسيارى ار سوتفاهم ها مرتفع شد. من سالهاست كه خواننده مطالب سايت ايران امروز هستم و به نظر من چنين بحث هايى به نزديك شدن نيرو هاى سياسى كمك مى كند و به خصوص در شرايط بس خطر ناك و پيچيده كه ميهن عزيز ما و نيز كل خاور ميانه را تهديد مى كند چنين گفتگو هايى مى تواند براى كنشگران سياسى و نيز مردم عادى و غير سياسى (مثل من) آموزنده باشد. دوستان گرامى آقاى مسعود و نيز آقاى سالارى نيز نكاتى را خاطر نشان كزده اند كه بايد مورد توجه قرار بگيرد. به نظر من نيرو هاى سياسى و به ويژه نيرو هاى چپ در شرايطى نيستند كه بتوانند تاثيرات ويژه اى بر چرخش افكار عمومى داشته باشند و از اينرو بايد در حد توان خود بر نامه ريزى كنند. واقعيت ااين است كه در كشور هاى اروپايى گرايش خطر ناك ضد يهودى در حال رشد است. علل چنين گرايشاتى نياز به كند و كاو علمى و جامعه شناسانه دارد كه در چهار چوب بحث فعلى ما نمى گنجد و نيز سواد و تجربه اينجانب در حدى نيست كه بخواهم در اين رابطه نظرى بدهم. اما دليل اينكه من به اين پديده اشاره مى كنم و از آن نگرانم اين است كه اين مسئله به نوعى به زندگى روزمره من و امثال من مربوط مى شود. نفرت از يهوديان تنها به آنان محدود نخواهد ماند و به سرعت به نفرت از اعراب، فلسطينى ها،، ابرانى ها و افغانى ها گسترش خواهد يافت. اسلام گرايان افراطى از اين مسئله خوشحالند و طبق روال هميشگى شان بيشتر از نوك دماغشان را نمى بينند. همچنين نيرو هاى چپ اروپايى در نبرد خود بر عليه صهيونيسم چنان پر شتاب پيش مىروند كه خواسته يا ناخواسته آتش بيار اين پديده ناگوار مى شوند. يهوديان نقش بسيار درخشانى در پيشبرد تاريخ بشر داشته اند و در عين حال همواره مورد حسادت و تعدى و ظلم اقوام ديگر قرار گرفته اند. بى نياز از ياد آورى است كه رهبر اصلاح طلبان ايران سيد محمد خاتمى درست در همان روزى كه حماس كودكان اسراييلى را در روستاى كفار عزه سر بريد ، با بى شرمى تمام حمله حماس به اسراييل را دستاورد بزرگى براى مردم فلسطين خواند!
من از اينكه اكنون ساير انديشمندان و كنشگران سياسى به انتشار مطاالب خود در مورد كشور اسراييل و ريشه هاى مناقشه اعراب و اسراييل پرداخته اند بسيار خوشحال هستم. شناخت ما ايرانيان از اين كشور، ساختار سياسى و اجتماعى آن، و احزاب سياسى اساييلى بسيار ناچيز است. همواره مناديان اسلام سياسى ونيز” روشنفكران ” به غايت عقب افتادهاى چون جلال آل احمد و على شريعتى از يكسو و نيرو هاى چپ وابسته به شوروى از سوى ديگر اتوريته ذهنيت روشنفكران ما نسبت به اين كشور بوده اند. باعث خوشحالى است كه اين تابو ها دارد كم كم مى شكند.
از شما و نيز ساير دو ستانى كه در اين رشته مباحثات شركت كردند كمال تشكر را دارم. به اميد ديدار در بحثى ديگر و هماوردى ديگر
با احترام. وحيد بمانيان


■ ویژگی ممتاز لحظه کنونی!
همیشه بدنبال فجایع و مصیبتهای بزرگ لحظه ای بوجود می‌آید، که بازماندگان و آسیب‌دیدگان فاجعه می‌توانند آن لحظه را به فرصتی برای غلبه بر سرگذشت شوم خود و کسب پیروزی‌های استثنایی تبدیل کنند. گرچه اغلب این فرصتها از دست می‌روند اما می‌تواند که چنینن نباشد. هم اینک یکی از آن لحظات است. لحظه‌ای که می‌تواند شروع فصل دیگری از سریال «اشک و خون» باشد، همان سریالی که سی سال پیش اسحاق رابین خواستار پایان آن شد، و اما این امکان هم وجود دارد که مردم اسرائیل و آمریکا و فلسطین، و بخصوص کلیمیان درسراسر دنیا حقیقتا مصمم به پایان دادن به این سرگذشت شوم شوند.
کلیمیان فرهیخته که حقیقتا بشریت وامدار کوششها و دست‌آوردهای آن‌ها در علم و هنر هستند چگونه می‌توانند باور کنند که بتوان بر ویرانه‌های خانه و کاشانه میلیونها آواره فلسطینی بهشت سکولار و پایبند به حقوق بشر و آزادی‌های دموکراتیک بنا کرد؟ یادمان باشد که حتی قبل از شروع جنگ اخیر دعوای بین تندروهای مذهبی همانها که اشغال سرزمینهای فلسطین را حق خداداده خود میپندارند و طبعا مخالفان اصلی صلح هستند، با طرفداران دموکراسی سکولار ادامه حکومت دموکراتیک و سکولار را در اسرائیل به خطر انداخته بود.
زمان آنستکه صلح طلبان و آنهایی که پیام انسانی سعدی را حقیقتا شنیده‌اند بی‌درنگ و بدون عذر بهانه به آن عمل کنند، طرحی نو در اندازند و دنیا را هم با خود همراه کنند.
بنی آدم اعضای یک پیکرند…. و: تو کز محنت دیگران بی غمی- نشاید که نامت نهند آدمی.
آیا زمان آن نرسیده که این پیام فقط برای کتاب و شعار یا نقش بر دیوار نباشد بلکه راهنمای بشریت در لحظه مصیبت بار اکنون باشد. یهودیان و فلسطینی‌ها دست در دست هم پرچم صلح و همزیستی بدست بگیرند و دنیا را به پشتیبانی و همراهی با خود بخوانند. دولت‌ها و ارتش‌ها نتوانسته و نمی‌توانند این مسأله را, همچنانکه بسیاری مسائل دیگر انسان امروز را حل کنند مگر جامعه مدنی ابتکار عمل را بدست بگیرد، بر سر حد اقلهایی متحد شود و دولت‌ها را وادار به تأمین آنها کند.
مسعود