iran-emrooz.net | Tue, 21.11.2006, 21:49
اپوزیسیون نیاز به “ویزیون” و نوآوری دارد
فرهنگ قاسمی
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
اگر از یک مجموعهء آماری از نوجوانان که هنوز در حال تحصیلات متوسطه هستند سؤال شود چه کاره میخواهید بشوید، دو نوع پاسخ قابل تصور است؛ یا خواهد گفت: لولهکش، راننده، بناء، پزشک، مهندس، مدیر و ... (نمونه آماری نوجوان اول)؛ و یا خواهد گفت: نمیدانم (نمونه آماری نوجوان دوم). فرق بین نوجوان اولی با دومی در اینست که اولی در شرائطی قرار گرفته که به مسئولیت آینده خود در جامعه فکر کرده است. ولی دومی یا هنوز اصلاً به این فکر نیفتاده است و یا اینکه بسیار اندیشیده، اما مسئولیتی که قابل تطبیق با قابلیتهای او باشد نیافته است. در هرصورت چنین میتوان ساده و خلاصه کرد که نوجوان اولی یک هدف مشخصی از آینده خود دارد و وسائل لازم برای رسیدن به هدف خود را براساس یک برنامهریزی منطقی، در یک مدت زمان مشخص و با مراتب و مراحل معین بکار انداخته است. ولی دومی « هدفمند » نیست؛ به عبارت دیگر هنوز آرمانی برای آینده خود ندارد که اگر به سرعت تصمیم خود را نگیرد، از گونه نوجوانانی خواهد شد که آینده خود را به دست حوادث میسپارند و غالباً بیکاره و بدون تخصص میمانند که اگر منحرف نشده و تبدیل به موجودی مضر و انگل برای جامعه نشود، در طول عمر فعال خود دهها شغل عوض کرده و همهکاره و هیچکاره خواهد شد و نتیجتاً هیچگونه ارزش اضافی برای جامعه خود بوجود نخواهد آورد، بلکه از ارزش اضافیای که بوسیله دیگران تولید میشود تغذیه خواهد کرد.
اما نوجوان اولی چون هدف و آرمان مشخص دارد و قبول زحمت و تحمل خطر میکند به احتمال زیاد میتواند عنصر مفیدی برای جامعه خود باشد. میتوان گفت که اولی "ویزیونی" از خود دارد – از "ویزیون" ( vision )من در اینجا مفهوم آرمانهای عقلانی و قابلعملیشدن را دریافت میکنم و "ویزیونر" ( visionner ) کسی است که آرمانها و خواستهای عقلانی و قابل علمیشدن به گروهی یا جامعهای ارائه میدهد و علاقهمندان را قانع و بیتفاوتها را جلب میکند. "ویزیونر" به مردم اطمینان میدهد و اعتماد آنها را کسب میکند و از مردم و طرفداران خود برای پیشبرد اهدافش مشروعیت میگیرد.
آیا اپوزیسیون ایران "ویزیون" مشخصی از خود دارد؟
ایجاد و تعیین "ویزیون" برای یک واحد زنده امری حیاتی بوده ولی کار سادهای نیست؛ احتیاج به شناسائی خود و آنچه که در اطراف خود هست، دارد؛ احتیاج به شناخت وسائل و امکانات دارد، احتیاج به بیان و تبلور آن دارد؛ احتیاج به بیداری و هوشیاری دائم دارد که جامعیت و مانعیتهای خود را حفظ کند تا نسبت به عوامل بیگانهء محیط خود با پیشبینیهای لازم عمل کرده، از حملات خارجی پیشگیری نموده و در صورت آسیبپذیری به سرعت خرابیها را اصلاح و جبران کند. یک فرد، یک خانواده، یک واحد صنعتی، و یک مؤسسه تولیدی یا تجاری، یک جمعیت سیاسی یا اجتماعی، احتیاج به "ویزیون" دارد. هر اپوزیسیونی نیز برای اینکه جدی شمرده شود و کاری از پیش ببرد و ارزشی تولید کند و خدمتی به مردم خود نماید باید "ویزیون" مشخص از خود و از آینده خود داشته باشد.
برداشت من از نیروهای اپوزیسیون خارج از ایران اینست که "ویزیونی" از خود ندارد؛ به عبارت دیگر هنوز خودش را نمیشناسد و قابلیتهایش را نسنجیده است؛ از قدرتهای عملیاتی و نیروهای ضربتی خود نسبت به دشمن بدرستی آگاهی ندارد، نقاط ضعف و قوت رژیم جمهوری اسلامی را به اندازه کافی شناسائی و تجزیه و تحلیل نمیکند، پس متأسفانه همه نیروی خود را در چپ و راست و بالا و پائین بکار میبرد. او در چارچوبی قرار گرفته است بسته، به مفاهیم و مظاهر گذشته کماکان دلبسته، از نوآوری ترسان و هراسان است و نسبت به تحولات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دنیای متحوّل با شک و تردید نظر میاندازد. قادر نیست چارچوب خود را بشکند، پس زندانی و اسیر آن میماند اگر در چارچوب خود بماند دیگر حتی توانائی دیدن تمامی چارچوب خود را ندارد چه رسد به اینکه بخواهد و بتواند خارج از چارچوب ( جمهوری اسلامی، منطقه و جهان ) را نیز مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. برای اینکه اپوزیسیون ایران بتواند موفق شود، باید: ١- از چارچوبهایی که برای خود ساخته است بیرون بیاید، جرأت و قابلیت نوعآوری پیدا کند؛ ٢- "ویزیون" مشخصی از خود ارائه دهد که با واقعیتهای جامعه ما خوانائی داشته باشد.
اگر اپوزیسیون در داخل چارچوب قرار گرفته و از آنجا عمل کند، فقط بخشی از چارچوب (سطح A) را میبیند و آنچه در سطوح (B) و (C) میگذرد بی اطلاع است و نمیتواند تحلیل درستی از کل شرائط ارائه دهد.
در این حالت نه تنها همه چارچوب (سطح B) را میبیند، بلکه جلوتر، دورتر، بالاتر و پائینتر (B و C ) را نیز میتواند مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. (١)
اپوزیسیون به نیروی جوان و مدیران با تجربه احتیاج دارد
در اپوزیسیون امروز اشتلم و تزیّد جای بدیل روشن و درخشان را گرفته است؛ ادعای برزمینکوبیدن و سرنگونی جمهوری اسلامی کار سختی نیست ولی برداشتن یک گام مؤثر عملی علیه رِژیم جمهوری اسلامی امری بسیار مشکل است. یک نیروی سیاسی وقتی که بعنوان اپوزیسیون عمل میکند ذاتاً عمق عملیاتش بسیار سطحی است. لازمه اینکه بتوان در عمق اقدام کرد اینست که اپوزیسیون "ویزیون" درخشان و روشنی از خود ارائه داده و اعتماد مردم و همراهان خود را بر اینکه قادر است این "ویزیون" را عملی کند جلب و کسب نماید.
متأسفانه قریب به اتفاق مخالفین، مسائل امروز ایران را بدرستی و یا اصلاً نمیشناسند. برخی و نه همه که در سنین ١٦ – ١٧ سالگی ایران را ترک کردهاند، بعد از حدود ٥٠ - ٦٠ سال ماندن در خارج، مخالفتکردن با شاه و با جمهوری اسلامی، هیچگاه تن خود را به کار و زحمت نداده و از خود تولیداتی نداشتهاند و تنها دستآورد و سرمایه آنها « مخالفت » بوده است، امروز سوخته شدهاند. برخی از این حرفهایهای مزدبگیر و یا بیمزد، هنوز در جلسات سیاسی اپوزیسیون حاضر میشوند، با روشهائی که سالها عمل کردهاند جلوی هرگونه نوآوری و تحرک و برنامهریزی مفید و عملی را میگیرند؛ نسبت به تصمیمات عملی با شیوههای همیشگی خود مخالفت میکنند، جلسات را به اختلافنظر و مباحث (بظاهر) فیلسوفانه و در عمل بیبهره کشانیده بر اختلاف موجود دامن میزنند، باز پیشنهاد میکنند برنامه و اساسنامه و خط مشی و ... نوشته شود!
به اپوزیسیون نگاه کنیم، از چپ افراطی گرفته تا راست افراطی همه برای خود چندین اساسنامه و نظامنامه و خط مشی مدوّن دارند. هرکدام ماهها و سالها وقت تلف کردهاند روی این اسناد سیاسی کار کردهاند؛ در جلسات ابتدائی به تصویب رسانیدهاند، به جلسات عمومی بردهاند، بر سر هر کلمه و هر " واو " بحث و دعوا و گفتگو داشتهاند، قهر کردهاند، عصبانی شدهاند، به هم تهمت زده و بد گفتهاند، بعد مذاکرات را از سر گرفتهاند، آشتی کردهاند یا مأیوس گردیده و برای مدتی خانهنشین شدهاند؛ بالاخره نتیجه کار اینست که امروز غالباً حاضر نیستند نسبت به برنامههای خود کوچکترین گذشتی داشته باشند تا به یک سطح مشترک همکاری یا حتی نقاط مشترک عملی رسیده تبار و نحله فکری و سیاسی خود را جمع کنند و "ویزیون" خود را از خود ارائه دهند. یعنی به روشنی و صراحت معلوم نمایند کی هستند، چه میخواهند، از چه نیروها و وسائلی استفاده میکنند، با کدام برنامه ریزی عمل خواهند کرد، درچه مدتی تصمیم دارند به اهداف خود برسند.
آیا وقت آن نرسیده است تا کسانیکه تجربه عملی ادارهکردن دارند و در سطوح مختلف مدیریت قبول مسئولیت کردهاند، جوان و فعال و پرانرژی هستند، افکارشان تحولپذیر است و به دموکراسی احترام و ارج میگذارند و آنرا در زندگی خصوصی، اجتماعی و سازمان سیاسی خود به کار میگیرند، وارد عمل شوند؟ آیا وقت آن نرسیده است که اپوزیسیون بجای تعیینتکلیف برای مردم ایران با استفاده و کار گرفتن نیروهای فعال خود ابتداء وضع خودش را روشن نماید و "ویزیون" مشخصی از خود ارائه دهد؟ آری زندگی اپوزیسیون به نیروی جوان و مدیران با تجربه که قابلیت تعیین هدف، برنامهریزی، استخدام داوطلبانه نیروهای فعال و اداره آنها را داشته باشد، نیاز دارد.
تا هنگامیکه اپوزیسیون به شکل واحد و یا به شکل آحاد گوناگون نتواند این "ویزیون" را به صراحت و روشنی و با شفافیت و سادگی نشان داده و نحوههای عملیکردن آنرا به تأئید همراهان خود نرساند روی آن تبلیغ و فعالیت نکند در حقیقت قادر به انجام هیچ کار مفیدی نخواهد بود.
سه توان اصلی هر اپوزیسیون
هر بخش از اپوزیسیون برای اینکه واجد هویت اپوزیسیونی باشد باید سه نوع توان داشته باشد:
١- فعالان سیاسی که سرمایه انسانی را تشکیل میدهند؛ زنان و مردان فعال و باتجربه و مدیرانی هستند که اقدامهای عملیاتی و تشکیلاتی میکنند، مانند عضوگیری، تعلیم و تربیت اعضاء، سازماندهی جلسات، به راه انداختن تظاهرات، پذیرش و شرکت در اقدامات عملیاتی سازمانی و ... اینان توان عملی دارند.
٢- فعالان فکری و نظری که سرمایه و اندیشه سیاسی فراهم میسازند؛ آنهائی هستند که در چارچوب اصول سیاسی جمعیت در مورد نظریات سیاسی، کار و فعالیت فکری و نوشتنی و گفتاری میکنند و آنها را با شرائط روز به جامعه ارائه میدهد، اینان توان نظری دارند.
٣- "ویزیونر"ها کسانی هستند که از قدرت، تجربه عملی و هوشیاری و فکری قویتر، اطلاعات نظری پختهشده و عینی بهرهمندند که میتوانند نظریات سیاسی را با توجه به قابلیت عملیاتی فعالان سیاسی با صراحت و روشنی بیان کنند. "ویزیونر" قادر است خواستهای عقلانی را با توجه به وسائل و امکانات عملیکردن و با یک گروه کار، با پروژههای مشخص و معین که قابل بدستآوردن باشند را در یک برنامه ریزی زمانبندی شده به مرحله عمل در آورد. اینان استراتژ هستند و توان رهبری دارند.
"ویزیونر" قادر است آنالیز کند و سنتز ارائه دهد. "ویزیون" یک "ویزیونر" عملی نخواهد شد اگر قادر نباشد دو گروه دیگر را در راه اهداف خود بحرکت درآورده بکار اندازد. اگر "ویزیونری" نتواند این تعادل را بین دو گروه بوجود آورد، کسی خواهد بود که خواستهائی را مطرح میکند که عملی نیستند و در سطح یک آرمان میمانند.
در این تقسیمبندی سهگانه جابهجائی بین گروهها خیلی مهم است. باید قوه سیّالی وجود داشته باشد که این حرکت را براساس رشد و پختهشدن هر عامل برای حرکت و اقدام در گروه دیگر میسر سازد و در عینحال باید توجه کرد که این جابجائی بر اساس ارزشها و معیارهای مطمئن و غیرقابل تردید انجام پذیرد.
غالباً ایدهلوگهای اپوزیسیون و نظریهپردازان در امور عملیاتی دخالت میکنند، از سوی دیگر افراد عملیاتی که از نظر اطلاعات نظری فقیرند ولی در عملیات میتوانند قوی باشند، تئوریهای اقتصادی و اجتماعی ارائه میدهند؛ در حالیکه اگر هر فرد براساس شناخت و تجربه و قابلیتهای خود عمل کند کارها بهتر پیش خواهد رفت.
"ویزیونرها" که تعدادشان زیاد نیست و انسانهائی نادرند احتیاج به شرائط و میدان عمل واقعی دارند، پراگماتیسم یکی از صفات عمده آنها میباشد و براین اساس است که قادرند آرمانها را بر اساس تجربیات عملیاتی و نیروی خلاق خود و با پافشاری بر روی اصول و اهداف به واقعیتهای عینی و دستآوردهای جامعه انسانی مبدل سازند. وجود اندیشمندان، نظریه پردازان و مدیران اگرچه لازم و ضروری است ولی این "ویزیونر"ها هستند که قادرند یک جامعه را تغییر بدهند و نه اندیشمندان و نظریه پردازان. اگر چنین شد نامشان تا ابد به نیکی یا بدی در تاریخ بشریت خواهد ماند؛ از اینگونهاند: مصدق، گاندی، ماندلا .. ، ناپلئون، جرج واشنگتن، نادر ... لنین، مائو، کاسترو ... هیتلر، موسولینی، خمینی ...
-----------------------
فرهنگ قاسمی: *مدیر مدرسه عالی مدیریت و کارشناس دفتر فرانسوی کیفیت در مدیریت آموزشی
١- این دو تصویر را میتوان با زوایای دید کوچکتر و یا بزرگتر در نظر گرفت که در نتیجه چشمانداز و دیدگاه قابل بررسی را تغییر میدهد.