عباس عبدی در کلاب کافه خبر، سخنانی بر زبان رانده که آن را به نوشتار بدل و منتشر کرده است. نوشته عبدی متنی پر از سفسطه و مغلطه است که یک هدف روشن را تعقیب میکند: «شعار تغییر قانون اساسی شعار پوچی است!»
پیش از نقد جز به جز نوشته عبدی، یادآور شوم که تیتر «باز هم نعل وارونه» را تصادفا انتخاب نکردهام. او در جریان جنبش سبز، در تقابل با موسوی، هم تقلب گسترده و تعیینکننده به سود احمدینژاد را به زیر سوال برد و هم در محکوم کردن نقش خیابان و عدم تمکین موسوی به رای شورای نگهبان و تنفیذ خامنهای، کم نگذاشت. در آن زمان شایعه شده بود که به دلیل برخی پروندههای منکراتی، دست جناب عبدی زیر ساطور برادران امنیتی است و برخی نوشتهها را باید «به فرموده» تعبیر کرد و نادیده گرفت.
اینکه او دوباره قلم از نیام برکشیده و بار دیگر شعار اصلی موسوی، مجموعه بزرگی از جمهوریخواهان و ۴۲۰ شخصیت - عموما - با پیشینه اصلاحطلبی را با بیپروایی «پوچ» مینامد و به مبتذلترین انواع مغالطه دست مییازد، شاید تکرار همان سناریوی دوازده سال پیش و بار دیگر «به فرموده نویسی» باشد و شاید هم، همه شایعات بیاساس هستند و آقای عبدی همواره - البته تصادفا - بر سر بزنگاهها ظاهر میشوند تا فرمان جنبش را به سمت «حفظ وضع موجود» بگرداند. با این مقدمه ناخوشایند، به نوشته عبدی باز میگردم.
نوشته عبدی بر این دوگانه پایهریزی شده است که «مسئله ما قانون اساسی نیست، مسئله حاکمیت قانون است.» ساختن این دوگانه کاذب و «ضرورت مبارزه برای داشتن قانون اساسی خوب» را در مقابل «حاکمیت قانون» قرار دادن، فقط میتواند از یک ذهن علیل یا از یک قلم «به فرموده» تراوش کند.
روح و متن یادداشت عبدی در تقابل با بیانیه موسوی تدوین شده است. موسوی تقابلی میان مبارزه برای تدوین قانون اساسی جدید و ضرورت حاکمیت قانون نمیبیند و در بیانیه تاکید میکند که: «قانون به عنوان تنها راه نجات کشور زمانی معنا میدهد که خود بر ناموسی پیشین از عدالت و حقانیت تکیه کند. قانونی بهروزی به بار میآورد که برآمده از مردم و برای مردم باشد، نه در خدمت حراست از امتیازات ناروا و جایگاه کسانی که خویشتن را مافوق قانون میدانند.»
نگاهی به حکم بعدی عبدی نشان میدهد که اینگونه «ابداعات تئوریک!» احتمالا دلایلی فراتر دارد. عبدی مینویسد: «اگر… حاکمیت همین قانون (اساسی) محقق بشه بالای هشتاد درصد مسایل ما حل میشه»! با این حکم عبدی، خواننده متوجه میشود که تمام آن -مثلا- انتقادات و تئوریبافیها این هدف را دنبال میکند که یادآوری صادقانه موسوی نادرست است که: «زایش دلهرهآور فاصلههای طبقاتی، اثرات سیاستهای ماجراجویانه دشمنمحور به جای دوستی و همکاری جهانی و منطقهای، فساد گسترده در نهادهای پولی و مالی، خفقان گسترده فرهنگی، فقدان آزادیها و سرکوب وحشیانه زنان و مردان و حتی کودکان به ملت ما نشان داد که «اجرای بدون تنازل قانون اساسی»، به عنوان شعاری که سیزده سال پیش بدان امید میرفت، دیگر کارساز نیست و باید گامی فراتر از آن گذاشت.» و به باور عبدی، اگر همین قانون اساسی با اختیارات مطلقه و نامحدود ولی فقیه به اجرا در آید، مملکت گل و بلبل خواهد شد و فقط ۲۰ درصد مشکلات باقی خواهد ماند که آنهم به مرور در مسیر حل قرار خواهد گرفت. عبدی با این حکم، در واقع به یک مدافع تمام عمار حفظ وضع موجود بدل میشود.
در صحنه سیاسی کشور، پس از انتشار بیانیه مهندس موسوی و اعلام پشتیبانی از آن در داخل و خارج و بویژه بیانیه شفاف ۴۲۰ شخصیت سیاسی - عموما با پیشینه اصلاحطلبی - محافل اقتدارگرا و شخص خامنهای احساس نگرانی کردند. موسوی و ۴۲۰ نفر با ستایش از جنبش زن، زندگی، آزادی، آغاز دوران نوینی در تاریخ ایران را اعلام کردند و تاکید نمودند که اگر حکومت به رفراندم قانون اساسی تن ندهد، فرجامی جز فروپاشی نخواهد داشت. این موضعگیری چنان بر خامنهای گران آمد که با انکار علنی صلاحیت مردم برای تشخیص مصالح خود، تیشه به ریشه مشروعیت نظام زد و فراموش کرد که ج.ا. مشروعیت خود را از نظر همین «مردم نادان» در رفراندمهای جمهوری اسلامی آری یا نه و تصویب قانون اساسی گرفته است.
تداوم جنبش زن، زندگی، آزادی در اشکال نوین، اوجگیری جنبشهای مطالباتی و تشدید بحران همهجانبه و بهویژه بحران اقتصادی، خطر پیوستن جنبشها به یکدیگر و شکلگیری یک جنبش همگانی سیاسی با مطالبه رفراندم قانون اساسی را به مشغله ذهن اتاقهای فکر بیت و دستگاههای امنیتی بدل کرده و به نظر میرسد که کارشکنی نظری و عملی برای محصور کردن طرح محصوران، در دستور کار آقایان قرار گرفته است. عبدی خواسته یا ناخواسته جزیی از بازی این اتاقها شده است.
صغری و کبری کردنهای عبدی در مورد قانون اساسی مشروطه و دورههای مختلف حیات ج.ا. هم، چیزی جز برخورد فلهای، در همآمیزی دوغ و دوشاب و گلآلود کردن آب نیست. این تشبثات همه یک هدف را تعقب میکنند: در این مملکت قانون کشک است. حکومت قدرت دارد و هر کاری را که بخواهد انجام میدهد! شما هم که قدرت ندارید یک تجمع ساده برگزار کنید، بروید دست به دعا شود تا شاید دل رهبر به رحم آید و قانون اساسی را اجرا کند و ۸۰ درصد مشکلات حل شود!
عبدی در ادامه مطلب خود، بطور شفافتری، به بلندگوی حکومت بدل میشود و به زبان تهدید مینویسد: «این تضاد که شعار تغییر و اصلاح قانون اساسی برای بسیج نیرو است و فقط میتواند منجر به یک تقابل شود و نمیتواند تبدیل به یک پروژه سیاسی سازنده شود. شما وقتی که این شعار را دادید دیگر نمیتوانید فردا از آن عقبنشینی کنید. هنگامی که نتوانید از آن عقبنشینی کنید معناش این است که آن راه اول و قانونی برای تغییر قانون اساسی را بستهاید».
عبدی در اینجا دقیقا میداند که چه میگوید و چگونه خط قرمز خامنهای را تکرار میکند. موسوی با زبانی که کوچکترین ابهامی نداشت، تصریح نمود که آقای خامنهای! اگر تن به رفراندم ندهی، حکومتت فرو خواهد پاشید - یعنی به زبان آقای خاتمی، «خود برانداز» خواهی بود و مسئولیت سقوط هم بر عهده خودت! در این هشدار نه ذرهای تردید وجود دارد و نه هیچ نشانه جاهطلبی و سهمخواهی! عبدی اصلاحطلبان زرد و میانه را تهدید میکند که اگر دنبال موسوی و بسیج مردم برای رفراندم قانون اساسی بروید، بدانید که دارید از خط قرمزها عبور میکنید و - جان کلام او اینجاست: راه برگشتی به آغوش نظام نخواهید داشت (به زبان امنیتیها: حکومت شما را برای همیشه «جمع» خواهد کرد)
عبدی در سواحل امن لسآنجلس لم نداده است و به خوبی از خطیر بودن اوضاع آگاه است. او خود بارها تاکید کرده است که بیش از ۸۰ در صد مردم از حکومت قطع امید کردهاند. او، گرچه در تمام این متن، کمترین تماسی با جنبش زن، زندگی، آزادی برقرار نمیکند، ولی میداند که هشدار و راهگشایی موسوی اصلا بخشی از خالهبازیهای کودکانه نیست و در جایی که پای بود و نبود کشور در میان باشد - که هست - از انتخاب گریزی نیست. ظاهرا او - به هر دلیل - انتخاب خود را کرده است و آنچه میماند اینکه گویا مخاطبان خود را هم هالو پنداشته است و چه ناشیانه!
■ آقای پورمندی گرامی، شما بهجای رد استدلال عباس عبدی به اتهام زنیها و نیتخوانی پرداختهاید. او میگوید قانون اساسی فعلی بیعیب ایراد نیست اما مشکل اصلی موازنه قوا در وضعیت فعلی به ضرر حاکمیت قانون است. واقعا چه پاسخی برای انواع دولتها و سیاستها با قانون اساسی مشروطه در دوران پهلوی و انواع دولتها مجلسها با همین قانون اساسی فعلی در جمهوری اسلامی دارید؟ عبدی خطاب به آقای الویری و کسانی که تغییر قانون اساسی را حل مشکلات و خروج از وضعیت فعلی میدانند میگوید: شما که نمیتوانید جلو یک بازداشت عادی را بگیرید چطور از تقاضای تغییر قانون اساسی از مقام معظم رهبری دارید؟ و ادامه میدهد که اصلا به شما گوش نمیکنند.
شما چون در سرتاسر نوشته خود قادر به پاسخ دادن به استدلالها و مثالهای زندگی واقعی سیاسی در کشور، قبل و بعد از انقلاب، که عباس عبدی مطرح میکند نیستید، متاسفانه ادبیات خشمگین بکار می برید و نیتخوانی می کنید. جالب توجه است که تعدادی از شرکت کنندگان پانلی که عبدی در نقد آنها سخن گفت برخورد شما را نداشتند و حتی بعضا استدلال و ایراد او را قبول داشتند.
با احترام/حمید فرخنده
■ حمید فرخنده گرامی۱
مایلم نظر شما را در مورد پیشنهاد رفراندم قانون اساسی مهندس موسوی و نسبت نوشته عبدی با آن بدانم تا بعد بتوانیم گفتگو کنیم.
پورمندی
■ با نظر آقایان عبدی و فرخنده موافقم - اگر قانون فعلی رعایت میشد، برای رفع نواقص آن رفراندم منطقی بود. ولی وقتی همین قانون فعلی هم اجرا نمیشود رفراندم یعنی آب در هاون کوبیدن نیست؟؟
با احترام کاوه کیان
■ آقای پورمندی گرامی، من مقاومت میرحسین موسوی را ارج مینهم، اما درمورد پیشنهاد ایشان برای رفراندم قانون اساسی همان نظر آقای عبدی را دارم. یعنی شما و دیگر طرفداران تغییر قانون اساسی که در توازن قوای کنونی نمیتوانید حکومت را به رعایت بسیاری از اصول اولیه همین قانون اساسی که بر حقوق ملت تاکید دارد وادار کنید، چگونه میخواهید وزنه بزرگتر رفراندم یا تغییر قانون اساسی را بطور مسالمتآمیز تحمیل کنید؟ اگر هم این پیشنهاد برای بسیج نیروست، که به نظر برای این امر هست، دارای تناقضاتی میشود که عبدی در صحبتهای به آنها پرداخته است. خود مهندس موسوی نیز در بیانیهاش به تناقض و ایرادی که عباس عبدی به پیشنهاد تغییر قانون اساسی یا رفراندم میگیرد آگاه است و از آن بعنوان «ابهامات» در بیانیه خود نام می برد:
«این پیشنهاد با ابهاماتی همراه است. کمترینش آنکه چه کسی قرار است آن را بپذیرد یا به اجرا بگذارد. از آن بالاتر چه باید کرد تا چهل سال بعد از نو به همین نقطه باز نگردیم و از سوی آیندگان سرزنش نشویم. از آن مبرمتر، چگونه به تواناییمان برای عبور از این مرحله ایمان بیاوریم.»
حمید فرخنده
■ آقای فرخنده عزیز! این استدلالی آشناست: شما که نمیتوانید یک سنگ کوچک را جابجا کنید، دنبال کوهکنی چرا میروید؟ کاربرد آن اما، از اتاقهای گپ و گفت و جدل فراتر نمیرود. ظاهرا در این کشور از ۹۶ تا امروز مردم سه بار به این استدلال اعتنایی نکردند و در اینده نزدیک هم اعتنایی نخواهند کرد. مشکل این احتجاج، ندیدن مردم و مطالبات آنها و فراموش کردن اوضاع انفجاری جامعه است. با این استدلال، شما حتی اگر مثلا لغو حجاب اجباری یا لغو نظارت استصوابی را هم در دستور بگذارید، مردمی که شعارشان مرگ بر خامنهای بود و هست اعتنایی نمیکنند، اما حامیان نظام باز هم سوال میکنند که با کدام عده و عده؟ یکی از گرفتاریهای جدی اصلاحطلبان حکومتی و شما همین اسارت در چنگ این «استدلالنما» است. شعار راهبردی را از تحلیل اوضاع و مطالبات مردم استخراج میکنند و نه از مقایسه ممکنات در لحظه!
در مورد ابهامات مورد اشاره موسوی هم کملطفی میکنید. اگر این ابهامات به اصل شعار مربوط میشد، طرح آن عمل لغو و بیهودهای میبود. ابهامات را موسوی با صراحت بیان کرده است و خود شما هم نقل کردهاید. این موارد در واقع همانهایی است که جامعه سیاسی برای تحقق این شعار راهبردی باید در دستور مطالعه و طراحی نقشه راه قرار بدهد. موسوی تنها اشارهای کرده است که اگر مطالبهای به خواست همگانی بدل شود، کسی را یارای مقاومت در مقابل آن نخواهد بود.
در آخر، خیلی خوشحالم که شما حرف خود را شفاف زده اید و برای من - و امیدوارم برای خوانندگان- روشن شده است که تفاوتها در چه زمینهایست.
پورمندی
■ آقای پورمندی، باید این نکته را در ارتباط با نوشته شما اضافه کنم که این انتقاد به سایت ایران-امروز نیز وارد است که چرا نوشته شما را که حاوی مطالب توهینآمیز، شخصی و غیرمستند است را منتشر کرده است. چراکه ایران-امروز در معرفی خویش بر سردر خود نوشته است: «گزینش مطالب برای انتشار از معیارهای شناخته شدهی روزنامهنگاری پیروی میکنیم و از انتشار مطالب توهینآمیز، شخصی، غیرمستند و نادقیق و نیز مطالب ضعیف معذوریم.» مگر سالها نیست که روش و منش حسین شریعتمداری و روزنامه کیهان را محکوم میکنیم؟ شریعتمداری البته ادعای مدارا و دموکراسی هم ندارد.
حمید فرخنده
■ آقای عزیز! اگر در استدلال کم آوردید، به در و دیوار نزنید. اعتراض به ایران امروز را میتوانید به سردبیر بفرستید.
پورمندی
■ آقای پورمندی، ظاهر اتهامزنی برای شما خیلی آسان است که در کامنت خود کسانی را که میپرسند «عده و عده شما» برای تغییر دادن قانون اساسی در شرایط کنونی کجاست، حامیان نظام مینامید! البته ممکن است سرکوبگران نیز چنین چیزهایی بگویند، اما شما خودتان میدانید که منتقدان از زاویه واقعگرایی و کم بودن میزان حمایت خیابانی از اعتراضات و شعار سرنگونی و نهایتا موازنه قوا بحث میکنند نه برای تحقیر و تخفیف معترضان. شما طوری از شرکت مردم در اعتراضات ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ میگویید گویی همه اقشار مختلف مردم و بسیار گسترده در آنها شرکت داشتهاند و یا مثل اینکه ماهیت اعتراضات و ترکیب شرکتکنندگان در همه این اعتراضات یکی بوده است. تنها بخشی از مردم در همه این اعتراضات تکرار شونده شرکت داشتهاند و شرکت کنندگان در اعتراضات نه از نظر کمیت و نه از حیث کیفیت همه مردم ایران را نمایندگی نمیکردند. از این گذشته بسیاری از اصلاحطلبان از جمله مصطفی تاجزاده زندانی و حتی مهندس موسوی ضمن حمایت کردن از حق مردم برای اعتراض و محکوم کردن کشتار معترضان، از نوع و شیوه اعتراضات ۹۶ و ۹۸ و همه شعارها و رفتارهای معترضان حمایت نکردند.
حمید فرخنده
■ آقای فرخنده! این کامنت ممکن است کمی طولانی شود ولی برای پایان دادن به گفتگوی دو نفره و پینک-پنگی، آنرا لازم می دانم. شما تمامقد در کنار عبدی قرار گرفتید و دارید از این پندار باطل دفاع میکنید که اگر همین قانون اساسی اجرا شود، ۸۰ در صد مشکلات مملکت حل خواهد شد. این کار را در زمانی انجام میدهید که طراح اصلی شعار اجرای بیتنازل قانون اساسی، آنرا تاریخ مصرف گذشته اعلام کرده و تاجزاده با تمام احتیاط کاریها، از شعار اصلاح ساختاری، دورهای و انتخابی بودن ولی فقیه و.. دست برداشته و به موضع موسوی پیوسته و حتی خاتمی از ترم رندانه «خود براندازی» استفاده میکند. این جاگیری، شما را در موقعیتی قرار داده که اشاره موسوی به «ابهامات» را طور دیگری میبینید و موضع امروز تاجزاده را نادیده گرفته، موضع سال ۹۸ او را برجسته میکنید. بحث تعادل قوا را پیش میکشید و با دفاع از عبدی، به ناچار مثل او ، تلاش برای تغییر تناسب قوا، از جمله با شعار «رفراندم قانون اساسی» را عملی «مجرمانه» تفسیر میکنید و مثل او در پس این شعار تلاش برای سرنگونی را کشف میکنید. او با بیپروایی به اصلاحطلبان هشدار میدهد که در این دام براندازانه و عبور از خط قرمز نظام نیفتند و بدانند که عبور از خط قرمز نظام کفر ابلیس و قدمی بیبازگشت است. موسوی، هم در ۸۸ با شعار اجرای بیتنازل، به دنبال تغییر تناسب قوا بود و هم امروز - به باور من - با شعار رفراندم قانون اساسی، به دنبال تغییر تناسب قواست و میخواهد هم از اردوی اصلاحطلبان و هم از اردروی براندازان، به سود جبهه نجات ملی یارگیری کند. کجای این کار جرم است که عبدی چنین برآشفته، زنهار میدهد و شما هم دوغ و دوشاب را قاطی میکنید و کاسه داغتر از آش میشوید؟ موسوی کشور را در آستانه فروپاشی میبیند و راه نجات را برگزاری رفراندم قانون اساسی و در مرحله بعد، تشکیل مجلس موسسان میداند. او چوبی را بلند کرده است که فقط گربههای دزد از آن وحشت دارند و در میروند، من و شما چرا باید با آنها همداستان شویم؟ اگر نتیجه یک انتخابات آزاد، خلع ید از ولایت فقیه باشد، آیا میتوانیم از الان با حامیان ولایت هم صدا شویم که يافیم، یافتم، برانداز نرم را یافتیم!
و نکته آخر ، من در این یادداشت و کامنتها، سعی کردم تا کاملا صریح باشم. ولی به کسی توهین نکردهام. اشاره به پروندهسازی برای عبدی مستند به شهادتهای معتبر است و نه به قصد زدن او، بلکه به نوعی در دفاع از نوشتههای دیگر او و درک موقعیت دشوارش انجام گرفته است.
با پوزش، این آخرین کامنت من در این بحث خواهد بود. زنده باشید.
پورمندی
■ آقای پورمندی، خوشبختانه من با ادبیات و روش و منش شما با مخالفان فکری خود صحبت نمیکنم تا طرفداری از رفراندم قانون اساسی یا خواستار تغییر قانون اساسی شدن را عملی «مجرمانه» بدانم. همه افراد و نیروهای سیاسی حق دارند راه و روش سیاسی خودرا انتخاب کنند و برای پیشبرد آن هوادارانشان را در داخل و خارج کشور بسیج کنند. حق نقد را اما نه شما و نه هیچکس دیگری نمیتواند از دیگران بگیرد و هرجا کم آورد دنبال کاسهای زیر نیمکاسه بگردد و یا به روش حسین شریعتمداری متوسل شود. مطمئن باشید با این زبان و روش به میرحسین نیز کمک نمیکنید.
حمید فرخنده
■ احمد پورمندی و حمید فرخنده، تصور من این است که اگر روزی، روزگاری، حداقلی از دموکراسی و حداقلی از شرایط فعالیت سیاسی در ایران ممکن باشد، افکاری که شما، آنها را نمایندگی میکنید، در چهارچوب “یک” حزب خواهند گنجید (مگر این که ...). باز تصور من این است که حزب شما، در رقابت با حزبهای دست راستیتر از حزب شما قرار خواهد گرفت. بنابراین، بهتر است که از حالا، در مورد حداقلی از اهداف و روشها (منجمله موضعگیری در مورد احزاب دیگر) به توافق برسیم. برجستهتر کردن حداقلی از اشتراکات و پایدار ماندن به آنها، میتواند در ایجاد امید در مردم موثر باشد.
با احترام - حسین جرجانی
■ آقای جرجانی عزیز۱ فردا را کسی ندیده، امروز محل نزاع این است: اصلاحات با عبور از قانون اساسی یا ماندن زیر سقف آن!
پورمندی
■ احمد پورمندی گرامی,
جملهای را که منتسب به کارل سیگن (یا به فارسی “ساگان” Carl Sagan) است، نقل میکنم. “فقدان سند، سند فقدان نیست” (Absence of evidence is not evidence of absence). این جمله به فراوانی در رشتههای مختلف علمی مانند فیزیک، ریاضی (منطق)، فرگشت (مخصوصن پالئونتولوژی) استفاده میشود. وقت آن است که آن را در سیاست هم استفاده کنیم. در این مورد خاص میتوان گفت که “فقدان موافقت با تغییر قانون اساسی، موافقت با قانون اساسی نیست”. به عبارت دیگر، من که با عبور از قانون اساسی موافقم، مخالفان عبور از قانون اساسی را، موافق قانون اساسی نمیبینم. بعضی از این مخالفان، موافق قانون اساسی هستند، بعضی موافق قانون اساسی نیستند. بهرجهت، من مایلم که احمد پورمندی و حمید فرخنده به اینچنین بحثهایی ادامه دهند و تیغ استدلالات خود را تیزتر کنند.
با احترام - حسین جرجانی
■ آقای جرجانی عزیز! نکته حکیمانهای ست و به گمانم اصلی است که در زندگی و بویژه در حقوق جزا کاربرد روزمره دارد. دادستان، متهم را بدلیل فقدان سند آزاد می کند، بدون آنکه به بیگناهی او قانع بوده باشد. در مورد قانون اساسی، در یک تحلیل استاتیک، نظر شما درست است اما اگر فاکتور زمان را هم وارد معادله کنیم، داستان طور دیگری خواهد شد. تا وقتی جامعه به مرحله بحران فیصلهبخش وارد نشده باشد، طرفداران تغییر قانون اساسی و تغییر در قانون اساسی و یا التزام به آن، با یک همپوشانی نسبتا گسترده میتوانند، به قول شما، حتی در یک حزب با یکدیگر کنار بیایند. اما در آستانه تحول کیفی و کلان،این همزیستی نا ممکن خواهد شد. مثال مربوط به تاریخ متاخر کشورمان، انشعاب در جبهه ملی در آستانه بهمن ۱۳۵۷ است. بختیار به یکسو رفت، سنجابی و فروهر به سوی دیگر و صدیقی هم خانهنشین شد. به گمان من کشور ما با شتاب به سمت تعیین تکلیف رانده میشود. این نشانه بزرگی است که طراح شعار “اجرای بیتنازل قانون اساسی” پایان تاریخ مصرف آن را اعلام می کند و بدون ابهام به حکومت هشدار میدهد که اگر تن به رفراندم قانون اساسی ندهد، باید به فروپاشی تن بدهد. منزوی شدن اصلاحطلبان زرد، چرخش امثال تاجزاده از خواست تغییر در قانون اساسی به رفراندم و صدها نشانه دیگر، همگی از توفانی خبر میدهند که در راه است. در آستانه توفان جایی میان دو صندلی وجود نخواهد داشت. ماندن در موضع قانون اساسی به چسپندگی کامل با حکومت منجر میشود و جامعه اگر نتواند بر سر رفراندم به اجماع برسد، ممکن است به هژمونی براندازی قهرآمیز تن بدهد که فرجام تلخی برای کشور خواهد داشت. برخورد من به نقش مخرب عبدی در این متن تحلیلی صورت گرفته است.
پورمندی
■ جناب فرخنده گرامی، من مقاله آقای احمد پورمندی را دو بار با دقت خواندم و آنرا بسیار مستدل، منطقی و قابل فهم یافتم. ضمنا کلمات و عباراتی را هم که ایشان در مورد عباس عبدی به کار بردهاند، نه به شخص عبدی بلکه به نقطه نظرات عقب مانده و حساب گرانه او بر میگردد و به نظر من بسیار بجا و مناسب هستند. من بر خلاف شما هیچ اتهام زنی و توهینی در این مقاله ندیدم. اما استنباط من این است که شما بجای نقد مقاله آقای پورمندی و موضوع اصلی آن یعنی پرداختن به نظرات عباس عبدی، هم و غم خود را به لحن مقاله اختصاص دادهاید. شما به سوال آقای پورمندی به صراحت پاسخ ندادید. آیا شما با نظر عباس عبدی در اینمورد که “اگر حاکمیت همین قانون اساسی محقق شود بالای هشتاد درصد مشکلات ما هم حل میشود” (نقل به معنی) موافق هستید؟ آیا به نظر شما در شرایط کنونی باید بر رعایت همین قانون قرون وسطایی پای فشرد؟ بهتر است نکات فرعی چون لحن مقاله را به گردانندگان سایت بسپارید و و موضوع اصلی بپردازید.
با احترام، آرش جهاندار